رفتن به مطلب

برنامه ريزى فرهنگى


spow

ارسال های توصیه شده

تاملى بر مفهوم برنامه ريزى فرهنگى

 

 

در اين مقاله نويسنده سعى مى كند تا با استفاده از مدل روابط كنشى خرده نظام هاى اجتماعى تالكوت پارسونز، جامعه شناس آمريكايى، نورى تازه بر فضاى مفهومى برنامه ريزى فرهنگى بيفكند.

 

برنامه ريزى مهمترين وظيفه هر مدير و يا سازمانى است كه با منابع محدود سعى در نيل به اهداف مشخص دارد.

در ادبيات مربوط به برنامه ريزى اصطلاحاتى همچون برنامه ريزى اقتصادى و اجتماعى مفاهيمى جاافتاده و رايج هستند ولى برنامه ريزى فرهنگى، اصطلاحى است كه اگرچه در برخى كشورهاى پيشرفته ساليان زيادى است كه مد نظر برنامه ريزان قرار گرفته است ولى در كشور ما سابقه چندانى ندارد و مرورى به جايگاه بخش فرهنگ در چند برنامه كلان اقتصادى _ اجتماعى كشور كه در سال هاى قبل و بعد از انقلاب اجرا شده است صحت اين ادعا را كاملاً روشن مى كند. «با مرورى بر گزارش ها و اسناد برنامه هاى عمرانى قبل از انقلاب اسلامى (۱۳۵۷ _ ۱۳۲۸) به نظر مى رسد تا پيش از اجراى برنامه عمرانى چهارم (۱۳۵۱ _ ۱۳۴۷) چنين تلاش هايى اصلاً مطرح نبوده يا در بهترين حالت، قابل چشم پوشى بوده است. شاهد اين ادعا آن است كه در ادبيات برنامه هاى عمرانى اول تا سوم اصطلاح فرهنگ اساساً به مفهوم فعاليت هاى آموزشى به كار برده مى شده است r1379) ۱۶۵(

 

اين غفلت از طرفى ناشى از وجود تعاريف بسيار متعدد از واژه فرهنگ و از طرف ديگر متاثر از ماهيت آغشته به ارزش مفهوم «فرهنگ» است. اين وضعيت دشوار باعث شده است تا برنامه ريزان اغلب در دام افراط و تفريط بيفتند. برخى از برنامه ريزان فرهنگ را به جزيى از حوزه اجتماعى و حتى اقتصادى تقليل داده و بر اين اساس جايگاه بخش فرهنگ را در برنامه ريزى هاى كلان، بسيار كوچك در نظر مى گيرند.

 

در سوى ديگر نيز كسانى قرار دارند كه سپهر مفهومى فرهنگ را چنان گسترده و كلان تعريف مى كنند كه عملاً از حوزه كنش انسانى و برنامه ريزى خارج مى شود.

 

در ميان كشورهاى دنيا نيز در اين خصوص دو دسته كلى از سياست ها (حداقل از منظر تاريخى) قابل تشخيص است.

دسته اول گروه كشورهاى داراى نظام برنامه ريزى متمركز و اقتدارگرايانه است كه شكل آرمانى آن را در نظام هاى توتاليتر فعلى و سوسياليستى سابق مى توان پيدا كرد. اين دسته از كشورها، كه بقاياى آن را فقط در برخى از نظام هاى استبدادى جهان سومى مى توان سراغ گرفت، در عمل خويش را مسئول معاش و معاد شهروندان تلقى مى نمايند و در شعارهاى خود مقام بسيار بالايى را به فرهنگ اختصاص داده و تعهد بالايى نسبت به برنامه ريزى فرهنگى در خود احساس مى كنند. اما آنچه كه در عمل مشاهده مى شود اهتمامى است كه اين دسته از نظام ها در پيرايش فرهنگ از ناپاكى ها و هدايت آن به سرمنزل ارزش هاى ايدئولوژيكى در اين زمينه از خود نشان مى دهند و در اين خصوص به ناچار چنان به افراط مى گروند كه با تعريف انواع مكانيسم هاى هدايتى و نظارتى سر از مخفى ترين زواياى زندگى انسانى در مى آورند.

 

گروه دوم كشورهايى هستند كه متعهد به نظام برنامه ريزى غيرمتمركز مى باشند. مصاديق اين دسته از كشورها، كشورهاى اروپاى غربى و ايالات متحده آمريكاست. در اين كشورها نيز دو گروه قابل تشخيص هستند. گروه اول كشورهايى است كه براساس آموزه هاى «اقتصاد فرهنگ» خود را ملزم به برنامه ريزى در ابعاد كمى فرهنگ مى بينند و گروه دوم كه شاخص آنها ايالات متحده آمريكاست، براساس انگاره اقتصاد آزاد رقابتى دخالت و برنامه ريزى دولت را در هيچ حوزه اى و از جمله فرهنگ روا ندانسته و در اين امور دخالتى نمى نمايند.

 

بر اين اساس چنين مى نمايد كه برنامه ريزى فرهنگى يا موضوعى عملاً فاقد اهميت و يا موضوعى غيرقابل برنامه ريزى است. اما آيا در واقع نيز چنين است؟ در غير اين صورت مفهوم برنامه ريزى فرهنگى و حدودى كه برنامه ريزى فرهنگى مقيد به آنهاست كدامند؟

 

پاسخ هاى زيادى مى توان به اين پرسش ها داد كه از اين ميان سعى مى كنيم تا در اينجا با استفاده از مدل روابط كنشى خرده نظام هاى اجتماعى تالكوت پارسونز جامعه شناس آمريكايى، نورى تازه بر فضاى مفهومى برنامه ريزى فرهنگى بيفكنيم.

 

بنابر ديدگاه تالكوت پارسونز، نظام فرهنگى عام ترين و گسترده ترين نظام كنشى در جوامع انسانى به شمار مى رود. براساس اين ديدگاه نظام فرهنگى شامل يك سپهر معنايى بسيار وسيع است كه بر ديگر نظام ها و خرده نظام هاى كنشى جوامع انسانى تاثير مى گذارد. اين جامعه شناس ارزش ها و اعتقادات افراد و جوامع را مواد تشكيل دهنده نظام هاى فرهنگى مى داند و معتقد است كه اين مواد جهت دهنده ساير نظام هاى كنشى ديگر هستند.

 

براساس نظر پارسونز نظام هاى فرهنگى شكل دهنده ارزش ها و اهداف براى ساير نظام ها است و بقيه نظام ها در اين نظام سيبرنتيكى همچون وسايلى در نظر گرفته مى شوند كه بايد براى نيل به اهدافى كه نظام فرهنگى تعريف مى كند، مورد استفاده قرار گيرند. اگر برنامه ريزى را كنشى تعريف كنيم كه با تعيين و به كارگيرى وسايلى مناسب براى تغيير وضعيت موجود سعى در نيل به وضعيتى آرمانى مى كند، به نظر مى رسد كه براساس نظريه پارسونز برنامه ريزى براى نظام فرهنگى اگر امكان پذير هم باشد اخلاقى نيست.

 

براساس چارچوب نظرى پارسونز در ميان اين خرده نظام ها روابط سيبرنتيكى وجود دارد كه براساس آن نظام هاى زيرين نظام هاى انرژى دهنده و نظام هاى بالايى نظام هاى مشروط كننده و هدف گذار هستند. براساس نظر وى، نظام فرهنگى عامل اصلى هدف گذار و مشروط كننده ساير نظام ها و از جمله نظام اجتماعى و اقتصادى است. او ضمن بيان روابط سلسله مراتبى خرده نظام ها در زندگى بشر معتقد است كه نظام فرهنگى در راس اين سلسله مراتب قرار مى گيرد.

 

معناى نظريه پارسونز از ديدگاه برنامه ريزى اين است كه حوزه فرهنگ حوزه اى غيرقابل برنامه ريزى است

و شايد جوامعى مثل ايالات متحده آمريكا، كه پارسونز از متفكران اين جامعه در قرن حاضر بوده است، تحت تاثير نظرياتى اين چنين معتقد به عدم امكان برنامه ريزى متمركز و خصوصاً دولتى در حوزه فرهنگ شده اند.

 

در ديدگاه مقابل افراد و جوامعى قرار دارند كه رها كردن فرهنگ به حال خود و عدم برنامه ريزى براى آن را به نفع جامعه ندانسته و با تدوين برنامه هاى خرد و كلان سعى در اصلاح و هدايت امور در اين حوزه دارند. كشورهايى نظير شوروى و نظام هاى سوسياليستى سابق را بايد از اين دسته به شمار آورد. پيوستگى فرهنگ با ارزش ها باعث شده است تا منتقدان، هرگونه برنامه ريزى و دخالت در اين حوزه را به معناى نظارت، كنترل و در نهايت سركوب ارزش هاى شخصى و آزادى هاى انسانى تلقى كنند و به شدت به مخالفت با آن بپردازند. امروزه آزادى هاى فردى حقى انسانى تلقى مى شود و هر بهانه و وسيله اى كه به هر نحو و تحت هر پوششى، منجر به تضييع اين حقوق و آزادى ها شود نيز غيرموجه و غيرقابل قبول است.

 

اما در اين ميان جريان حد واسطى نيز در دنيا وجود دارد كه اگرچه معتقد به عدم دخالت و برنامه ريزى در حوزه نظام هاى ارزشى و اعتقادى فرهنگ ها هستند ولى برنامه ريزى براى توليد، توزيع و مصرف كالاهاى فرهنگى را عقلانى و موجه مى داند. از نظر اين گروه از آنجا كه توليدات فرهنگى داراى ابعاد ارزشى هستند قابل تقليل به توليدات اقتصادى نيستند ولى از آنجا كه ماديت داشته و در بازار رفتار «شبه كالايى» از خود بروز مى دهند مستقل از نظام هاى ارزشى فرهنگ ها هستند. ما اين ديدگاه را «ديدگاه صنعت فرهنگ » مى ناميم و معتقديم كه صنعت فرهنگى حوزه اى است كه قابليت سياستگزارى و برنامه ريزى دارد.

لینک به دیدگاه

بر اين اساس برنامه ريزى كنشى است كه اصولاً در حوزه اجتماع و به طور عام تر در حوزه فيزيك اتفاق مى افتد، در حالى كه اعتقادات و ارزش ها در اساس امورى متافيزيكى هستند. با اين تلقى برنامه ريزى، در هر معنايى كه براى آن قائل شويم امرى اجتماعى است و توابع و لوازم آن همان توابع و لوازم امور اجتماعى است.

امروزه منظور از چيزى كه از روى تسامح آن را برنامه ريزى فرهنگى مى ناميم، كليه اقدامات و اعمالى است كه براى بسامان كردن امور توليد، توزيع و مصرف كالا هاى فرهنگى است. چيزى كه در ادبيات مطالعات فرهنگى به «صنايع فرهنگى» مشهور شده است. منظور از آن اغلب سازوكار هايى است كه معطوف به توليد محصولات فرهنگى است. اين صنايع تمامى سازوكار ها و فرايند هايى كه به نشر كالاهايى همچون كتاب، فيلم و... منجر مى شود را در برمى گيرد. مهم ترين و خطرناك ترين اشتباهات در حوزه برنامه ريزى فرهنگى خلط مفاهيم نظام فرهنگى و صنايع فرهنگى است. در حالى كه برنامه ريزى براى نظام فرهنگى غيراخلاقى و غيرممكن به نظر مى رسد ولى برنامه ريزى براى صنايع فرهنگى امرى رايج و امكان پذير است. بحث در اين باره بحثى در حوزه اجتماع است و لذا همچون هر موضوع ديگرى در اين حوزه قابليت برنامه ريزى، كنترل و دستكارى دارد.

 

براين اساس برنامه ريزى فرهنگى همچون ساير انواع ديگر برنامه ريزى ها در حوزه اجتماع شامل برنامه ريزى براى توليد، برنامه ريزى براى توزيع و برنامه ريزى براى مصرف توليدات فرهنگى است.

 

از طرف ديگر و گذشته از هر مفهومى كه براى فرهنگ قائل باشيم برنامه ريزى نيز داراى گفتمان خاص خود است. در اين گفتمان پيش فرض هر نوع برنامه ريزى در هر حوزه اى متغير بودن موضوع مورد بررسى و امكان دستكارى و كنترل بر كم و كيف آن است.

بر اين اساس برنامه ريزى براى نظام فرهنگى به معناى دستكارى و كنترل اعتقادات و ارزش هاى موجود به منظور رسيدن به ارزش ها و اعتقاداتى متعالى تر كه توسط برنامه ريزان تعريف و تعيين مى شود، است. اگر در نظر داشته باشيم كه ارزش ها و اعتقادات در سطح فردى امورى شخصى و مربوط به آزادى هاى فردى است به سادگى در خواهيم يافت كه كنترل و دستكارى متغير هايى همچون ارزش ها و اعتقادات افراد معنايى جز سركوب و سانسور نخواهد داشت و اين نوع برنامه ريزى نيز اساساً غيراخلاقى است.

 

علاوه بر اين اگر در نظر داشته باشيم كه ارزش ها محصول عاملى فراتر از جامعه يعنى محصول ديالكتيك جامعه و تاريخ هستند، مشخص خواهد شد كه ابزار هاى اجتماعى از جمله برنامه ريزى، براى تاثير گذارى در اين زمينه ناكارآمد هستند.

 

مهم ترين نكته در برنامه ريزى هاى عقلانى توجه به شرايط و لوازمى است كه آنها را مقيد مى سازد. در يك پروژه عقلانى دو دسته از عوامل بر اينكه هدف ها چه و چگونه باشند، تاثير مى گذارند. كه دسته اول عوامل ايجادى و دسته دوم عوامل محدود كننده هستند. عوامل ايجادى، ارزش هاى حاكم بر نظام فرهنگى و عوامل محدود كننده نظام هاى اجتماعى، سياسى و طبيعى هستند كه در يك كلام مى توان آنها را واقعيات ناميد. بنابراين هدف هاى مناسب در يك برنامه ريزى عقلانى هدف هايى مبتنى بر ارزش هاى فرهنگى جوامع هستند كه تحقق آنها در چارچوب واقعيات امكان پذير باشد. براين اساس در اولين گام براى هرگونه سياستگزارى و برنامه ريزى اجتماعى _ فرهنگى بايد اهداف به درستى و به دقت تعيين و سپس وسايل مناسب براى رسيدن به اين اهداف در كمترين زمان و با كمترين هزينه مشخص شوند.

 

«سياستگزارى هاى فرهنگى در واقع از نوع برنامه ريزى راهبردى يا درازمدت است كه از آرمان ها و ارزش هاى جامعه الهام مى گيرند و برنامه ريزى ميان مدت و كوتاه مدت را هدايت مى كنند. اما اين رابطه يك سويه نيست. هيچ آرمانى (هر چقدر ارزشمند) اگر با واقعيات جامعه سازگار نشود قابل تحقق نيست. پس استراتژى ها را بايد مبتنى بر آرمان ها و سازگار با واقعيات و شرايط زمان و مكان طراحى كرد. (جلالى: r1379 ۵۹).

 

نكته قابل توجه در اين زمينه اين است كه اگر چه برنامه ريزى هاى عقلانى مقيد به ارزش هاى فرهنگى هستند ولى بايد توجه داشت كه در يك برنامه ريزى فرهنگى ارزش هاى انتزاعى و عام اهداف عملياتى يك برنامه محسوب نمى شوند زيرا ارزش ها مفاهيمى بسيار كلان و انتزاعى هستند كه عملياتى كردن كامل آنها امكان پذير نيست و اصرار بر عملياتى كردن آنها نتيجه اى جز ابتذال و سوءكاركرد نيز به همراه نخواهد آورد. در واقع برنامه ريزى فرهنگى كنشى است كه براساس مدل خرده نظام هاى كنشى پارسونز در حوزه نظام اجتماعى امكان پذير است نه در حوزه نظام فرهنگى. براساس نظريه پارسونز نظام هاى فرهنگى اهداف غايى و آرمانى براى ساير خرده نظام هاى كنشى محسوب مى شوند. براين اساس و در چنين گستره كلانى ساير خرده نظام ها به مثابه ابزارى هستند كه براى تحقق اهداف فرهنگى در كنش با يكديگر در نظر گرفته مى شوند.

 

خلاصه اينكه اصولاً برنامه ريزى در حوزه صنايع فرهنگى امكان پذير است نه نظام فرهنگى چون فقط در اين حوزه است كه ابزار هاى مناسب براى رسيدن به اهداف قابل دسترسى هستند. ولى همانطور كه ذكر شد اهداف و ارزش هاى نظام فرهنگى محصول ديالكتيك جامعه و تاريخ بوده و اينچنين گستره كلانى به هيچ وجه نمى تواند مورد كنترل و مديريت افراد يا دولت هايى قرار گيرد كه به هر جهت امكاناتى محدود در اختيار دارند. هنگامى كه دولت ها در اين زمينه با اشتباه در تشخيص موضوع برنامه ريزى، نظام فرهنگى را حوزه كنش مديريتى خود تعريف مى كنند تنها چيزى كه اغلب اتفاق نمى افتد توسعه و رفاه در اين حوزه است. با وقوع اين اشتباه از آنجا كه سياستگزاران خود را متولى بهبود نظام فرهنگى در نظر مى گيرند، اقدام به تعيين ارزش ها و اعتقادات برتر و وضعيت هاى استاندارد در اين زمينه كرده و برنامه هاى خود را در جهت ايجاد جامعه اى پاك و مبتنى بر اين ارزش ها و اعتقادات طراحى مى كنند. بررسى سياست هاى فرهنگى در كشور هاى مختلف جهان نشان مى دهد كه اين اشتباه اغلب در كشور هاى در حال توسعه يا عقب مانده اتفاق افتاده است و كشور هاى توسعه يافته كمتر دچار چنين اشتباهى شده اند.۱

 

منابع:

 

۱- نگهدارى، بابك، سياست هاى فرهنگى كشور هاى جهان (دوجلدى)، انتشارات ايليا گستر.

 

۲- اسكيدمور، ويليام، تفكر نظرى در جامعه شناسى، مترجمان، محمدعلى حناضرى. سعيد سبزيان، احمد رجب زاده، محمد مقدس و على هاشمى گيلانى، انتشارات سفير، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲.

 

۳- اجلالى، پرويز، سياستگزارى و برنامه ريزى فرهنگى در ايران، انتشارات آن، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹.

 

۴- محمدبيگى، على اعظم، «دولت و حمايت از توليدات فرهنگى هنرى»، نامه پژوهش ، فصلنامه تحقيقات فرهنگى، سال چهارم، شماره ۱۶ و ،۱۷ بهار و تابستان ۱۳۷۹.

 

پى نوشت:

 

۱- براى اطلاع بيشتر در اين زمينه به كتاب «سياست هاى فرهنگى كشور هاى جهان» كه آدرس دقيق آن در فهرست منابع ذكر شده است، مراجعه شود.

* متاسفانه به دلائل فنى امكان چاپ جدولى كه نويسنده درباره عوامل كنترل كننده و تسهيل كننده از ماخذ زير اقتباس كرده بود امكان چاپ نيافت.

ماخذ: تفكر نظرى در جامعه شناسى _ نوشته ويليام اكسيدمور _ انتشارات سفير _ چاپ اول _ صفحه ۱۸۸.

نکته : برنامه ريزي فرهنگي مديران سازماني انقلاب اسلامی

 

نويسنده: عليرضا كرمانى

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...