رفتن به مطلب

تشریح وتحلیل انقلاب ها در نظریه نظریه کارکرد گرای ساختاری(تالکوت پارسونز و چالمرز جانسون)


spow

ارسال های توصیه شده

الف) تشریح وتحلیل انقلاب ها در نظریه نظریه کارکرد گرای ساختاری تالکوت پارسونز

 

تالکوت پارسونز را نماینده نگرش اصالت کار کرد می دانند.نگرش اصالت کار کرد در کتاب ساخت عمل اجتماعی او گسترش یافته است.اساسا دیدگاه پارسونز در باب تحول یا هر عمل اجتماعی از جمله انقلاب،در همین نگرش کار کرد گرایانه او قابل تفسیر است.پارسونز در تشریح اصالت کار کرد،بحث خود را از عوامل همبستگی در نظام سیاسی یا سیستم اجتماعی آغاز می کند. از دیدگاه پارسونز عوامل همبستگی و استمرار اجتماعی عبارتند از:

 

 

 

1) ارزش ها: ارزش ها غایات زندگی را تعیین می کنند و کنش های افراد را به سوی آن هدایت می کنند.

 

2) هنجار ها: هنجار ها در سایه ارزش ها پدید می آیند و عمل می کنند وقواعد وروش های اجتماعی را به دست می دهند.

 

3) نهاد ها: نهاد ها تبلور ارزش ها در درون هر حوزه از نظام اجتماعی هستند.

 

4) نقش ها: مجموعه کار ویژه ها در درون هر حوزه از نظام اجتماعی هستند.

 

 

 

بعد از بیان عوامل همبستگی و استمرار نظام اجتماعی،پارسونز کارویژه های نظام یا سیستم اجتماعی را تبیین می نماید. پارسونز بر آن است که هر نظام یا سیستم اجتماعی برای تداوم و استمرار خود،چهار کار ویژه را انجام می دهد. این کار ویژه ها در سیستم اجتماعی به وسیله مکانیسم هایی اجرا می شود.قدرت در بطن چنین مکانیسمی قرار دارد و نقش آن همانند پول در نظام اقتصادی است.کارویژه های هر نظام اجتماعی به باو.ر پارسونز عبارتند از:

 

1) حفظ انسجام و همبستگی اجتماعی: که این کار ویژه به وسیله ایدئولوژی وقانون اساسی اجرا می گردد.

 

2) ایجاد همبستگی وحل منازعه: که این کار ویژه به وسیله دستگاه قضایی اجرا می گردد.

 

3) کار ویژه نیل به هدف: که به وسیله دستگاه دیوانی یا بوروکراسی اجرا می گردد.

 

4) کارویژه انطباق با شرایط متغیر وجدید: که دستگاه اجرایی یا حکومت مسئول آن را اجرا می کند.

 

بنابراین در اعتقاد پارسونز هر سیستم سیاسی عهده دار اجرای کارویژه های خاصی است. مهمترین کارویزه های هر نظام سیاس عبارتند از:

 

1) استخدام کار گزاران نقش های سیاسی،

 

2) استخراج وبسیج وتوزیع منابع،

 

3) شناسایی وتلفیق منافع اجتماعی گوناگون،

 

4) تامین شبکه ارتباط سیاسی،

 

5) وضع و اجرای هنجارهای سیاسی،

 

6) انجام وظایف داوری مربوط به اجرای هنجار ها.

 

پارسونز اعتقاد دارد که برخی از این کار ویژه ها مربوط به بخش درون داده هاست وبرخی مربوط به بخش برون نهاد سیستم سیاسی هستند.او هرسیستم سیاسی را داری اجزایی می داند که عبارتند از،درون نهاد ها و یا ورودی ها،برون نهاد ها یا خروجی ها،پردازش و بازخورد.

لینک به دیدگاه

پارسونز اعتقاد دارد که هر سیستم سیاسی پس از دریافت داده ها آنها را تعبیر وتفسیر وتنظیم مبی کند و به صورت تصمیمات و سیاست ها عرضه می دارد. وقتی نظام سیاسی کارا ست که کاروِیژه های خاص خود را به خوبی انجام دهد. این کارویژه ها چنانکه کفتیم بر اساس ارزش ها،هنجار ها،نهاد ها و نقش ها صورت می گیرد.مثلا چنانکه گفته شد،نظام ارزشی تامین کنده مشروعیت سیاسی است و به وضع موجود استمرار می بخشد،نظام هنجاری و مجموعه نهاد ها وسیله متحقق ساختن نظام ارزشی هستند.در کنار سیستم اصلی، پارسونز از چهار سیستم فرعی نیز نام می برد که عبارتند از: نظام زیستی،نظام شخصیتی، نظام اجتماعی ونظام فرهنگی. پارسونز اعتقاد دارد که ثبات وتعادل در این سیتم معلول عواملی است که عبارتند از:

 

1) وقتی میان سیستم اصلی و فرعی تعادل وجود داشته باشد،

 

2) ثبات و تعادل استمرار داشته باشد.

 

3) وقتی سیتم سیاسی بتواند به طور منظم داده ها را دریافت و به بازده تبدیل کند.

 

اما پارسونز در کنار عوامل ثبات و تعادل سیستم اجتماعی به عوامل ایجاد اختلال و بی ثباتی که مآلا به انقلاب می انجامد، نیز اشاره دارد .به باور پارسونز عواملی می تواند منجر به اختلال و بی ثباتی هر سیستم اجتماعی گردد که عبارتند از:

 

1) تفاوت آهنگ تغییر در سیستم به این معنی که تغییر در هریک از سیستم های فرعی آغاز شود وسپس به دیگر حوزه ها سرایت کند.

 

2) تحول در نظام فرهنگی وارزشی کل نظام اجتماعی،

 

3) تاخر در پیدایش عوامل همبستگی در کل سیستم،

 

4) عدم تعادل میان نظام فرهنگی وارزشی،

 

5) عامل خارجی موثر بر نظام ارزشی مثل اندیشه های خارج ازسیستم که جنبه حمایتی دارد،

 

6) عامل داخلی موثر بر نظام ارزشی مثل اندیشه های اصلاحی درونی،

 

7) عامل خارجی موثر ب نظام اجتماعی مثل انقلاب صنعتی،

 

8) عامل داخلی موثر بر نظام اجتماعی مثل رشد جمعیت.

 

9) گسستگی در مدار،داده،فرایند،بازده ها و بازخورد ها.

 

10) تغییرات اجتماعی در سیستم.

لینک به دیدگاه

پارسونز بر روی دو عامل پایان برای اختلال در سیستم که منجر به انقلاب می گردد تاکید بیشتری دارد،بنابر این به تشریح بیشتر آنها می پردازد. در این زمینه پارسونز اعتقاد دارد که اگر مدار داده،فرآیند،بازده و باز خورد،گسسته شود،نظام سیاسی دچار اختلال می گردد. این اختلال ممکن است در حوزه داده ها،فرآیند،بازده ها و باز خورد ها پدید آید. در حوزه داده ها یا درون نهاده ها ممکن است کل خواسته ها و تقاضا ها جامعه وارد سیستم سیاسی نشود و یا نهادها وساز مان هایی برای انتقال این خواسته ها وجود نداشته باشد و یا نظام سیاسی به نحوی کاذب خواسته ها وتقاضاهای را خود تعیین کند. در حوزه فرآیند ممکن است نظام عقلایی لازم گسترش نیافته باشد، و در حوزه بازده ها و یا برون نهاده ها ممکن است اصلا بازده هیچ گونه ارتباطی با داده ها نداشته باشد و در واقع نظام سیاسی آنچه را که خود ترجیح می دهد به عنوان سیاست های خویش عرضه کند و یا بازده ها بعضا بازتاب داده ها و درون نهاده ها باشند و بالاخره در حوزه باز خورد ممکن است پیوند های لازم جهت تطبیق ومقایسه میان داده ها و بازده ها وجود نداشته باشند. در همه این موارد نظام سیاسی ارتباط کامل خود را با پیرامون از دست می دهد و دچار اختلال و ناهماهنگی می شود.

 

تغییر اجتماعی از آنجا که بر تعادل اجزای سیستم اجتماعی تاثیر می گذارد،بر ثبات نظام سیاسی نیز موثر واقع می شود. بر اساس نظر پارسونز تغییرات اجتماعی در سه وجه پدید می آیند که عبارتند از:

 

1) دگرگونی دوری وتکرار پذیر مانند دگرگونی حاصل از بحران های ادواری در اقتصاد،

 

2) رشد خطی که به معنی دگر گونی های کمی هریک از حوزه های اجتماعی است مانند پیشرفت توانایی های فنی یا افزایش قدرت دولت و یا افزایش مشارکت در سیاست،

 

3) دگرگونی ساختاری که تحولی کیفی در ساختار های مختلف مانند تحول در ساختار خانوده،شیوه تولید و جز آن است. منطق تغییر ساختاری از دیدگاه پارسونز عبارتند از گذار از همبستگی و انسجام ساختاری به انفکاک و پیچیدگی ساختاری و پیدایش تنش وفشارو مآلاً رسیدن به سطح بالاتری از همبستگی.

 

ب) تشریح وتحلیل انقلاب ها در نظریه نظریه کارکرد گرای ساختاری چالمرز جانسون

 

جانسون تئوری خود در باب انقلاب را درکتاب دگرگونی اجتماعی ونیز کتاب انقلاب وسیستم اجتماعی،توضیح داده است. به نظر جانسون،انقلاب را می بایست در زمینه سیستم های اجتماعی مطالعه کرد و اساسا جامعه شناسی ثبات پیش از جامعه شناسی انقلاب می آید. در درون یک سیستم اجتماعی متعادل ممکن است تغییراتی پدید آید ودر نتیجه تعادل سیستم به هم بخورد. بنابر این انقلاب اساسا نتیجه پیدایش عدم هماهنگی میان محیط وارزش هاست.

 

به نظر جانسون تغغیرات اساسی در یک سیستم سیاسی که منجر به انقلاب می شود،چهار منبع دارد که عبارتند از:

 

1) منابع خارجی تغییر در ارزش ها،مانند ورود عقاید و ایدئولوژی های خارجی به درون جامعه متعادل.

 

2) منابع داخلی تغییر در ارزش ها،مثل پیدایش عقاید ویا مصلحین دردرون نظام.

 

3) منابع خارجی تغییر در محیط مانند تاثیری که انقلاب صتعتی بر جوامع گوناگون گذاشت.

 

4) منابع داخلی تغییر در محیط مانند رشد جمعیت و یا پیدایش گروه های جدید.

 

به نظر جانسون ممکن است این تغییرات از طریق اعطای امتیازات و یا پذیرش تحولات،کنترل شوند و در نتیجه تعادل میان محیط و ارزش ها اعاده گردد، اما اگر چنین کنترلی به عمل نیاید،وضعیتی پیش می آید که نویسنده آن را اختلالات چند گانه (Multiple Dysfunction) می نامد. در این وضعیت که جامعه به خودی خود متعادل نیست،گروه حاکم می بایست به اعمال زور جهت حفظ انسجام جامعه متوسل گردد. نتیجه چنین سیاستی را جانسون اتلاف منبع قدرت(Power Deflation) به وسیله رژیم می داند که بعلاوه موجب از دست رفتن مشروعیت سیاسی دستگاه قدرت می گردد.

 

بدین ترتیب گروه حاکمه سر سختی که زیر بار پذیرفتن دگرگونی های نو وجدید نمی رود، با وضعیتی انقلابی مواجه می گردد که مرکب از اختلالات چند جانبه و اتلاف منابع قدرت وخدشه در مشروعیت می باشد. از نظر ساختاری و یا کار کردی این وضعیت شرایط لازم برای وقوع انقلاب را فراهم می کند،اما شرط کافی برای وقوع انقلاب ناتوانی گروه حاکمه در کاربرد وسایل زور و سرکوب است. با ذکر این شرط اخیر،جانسون به تئوری سیاسی یا رئالیستی انقلاب نزدیک و اساسا انقلاب به نظر او تحولی ساختاری و نتیجه ناهماهنگی میان ارزش ها و محیط است.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...