Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 فروردین، ۱۳۹۱ مقدمه ی کتاب: نخستین درسی که به محض ورود به دانشکدهی طراحی شهری، در نخستین جلسهی ترم آموختیم آن بود که «شهر سیستمی است بسیار پیچیده، با بیشمار اجزایی که با یکدیگر رابطهی دوسویه دارند». گو این که این سوگندی بود پیششرط ورود به رشتهی طراحی شهری در سدهی بیستویکم. شاید به همین خاطر بود که وقتی با مقالهی معروف کریستوفر الکساندر با عنوان شهر یک درخت نیست (1965) آشنا شدیم، چندان جدیاش نگرفتیم و چنان بدیهیاش دانستیم که گویا در واقعیت هیچگاه نمیتوان شهر را چون درخت دید و طراحی کرد، چرا که متغیرهای شهر چنان بیشمارند که نمیتوان آنها را در دیاگرامهایی درختی به این سادگی خلاصه کرد. با خود گفتیم: «خوب مسلم است که شهر یک درخت نیست. این کنایه و نقدی است که الکساندر بیچاره در واکنش به سادهانگاریهای شهرسازان نوگرا و ایدههای آرمانی و تخیلی آنها نشان داد. ایدههایی که هرگز کاملاً به واقعیت نپیوست و آنچه اجرا شد نیز بهزودی چنان عواقبش آشکار شد که بساط آنها را برچید». اما چیزی نگذشت که دریافتیم درختی دیدن شهر تنها یک سبک یا پارادایمی طراحانه نیست که بر دورهای مسلط شده، سپس بهشدت نقد و سرانجام کنار گذاشته شده باشد، بلکه در واقع گونهای تفکر است که میتواند تا عمیقترین لایههای رفتاری ما ریشه دوانیده و چنان با عملمان گره بخورد که هریک از ما خود به تنهایی مکتبی مدرنیستی باشیم که برای تکان دادن پایههای آن تاوان بسیاری باید پرداخت؛ شاید به بهای آن «محیط زندگی مطلوبی» که خود ادعای دغدغهی آن را داریم. ترجمهی این مقاله نیز به همان ترمهای آغازین دانشکده بازمیگردد. خوشحالیم از این که فرصتی فراهم آمد تا آن را به گونهای هدفمند در اختیار دانشجویان و همکاران گرامی قرار دهیم. امید است تا فرصتی باشد برای تذکر به خود و دعوت به بازاندیشی در نگاهمان به شهر و مسائلی که شهرسازی ایران با آن دست به گریبان است. با سپاس فراوان از استاد گرانقدر، دکتر جهانشاه پاکزاد، که همیشه مشوق انگیزههای کوچک ما بوده و هستند. شمین گلرخ و فرناز فرشاد پاییز 1389 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده