رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

کاملا و صد در صد میتونم خونه رو مدیریت کنم

چه سوالیه این آخه :icon_pf (34):

:w58: راست وگویی ؟؟؟؟

نمیخوره بهت از این کارام بلد باشیا :ws3:

لینک به دیدگاه

:hanghead:

خیلی سخته بدون مامان اینا :4564:

مخصوصا اینکه بچه ی ارشد باشی :5c6ipag2mnshmsf5ju3 هروخ میخوان برن جایی میگن حواست به همه چی باشه ، حالا خواهرم همش 2 سال کوچیکتره ها ، ولی بازم مسئولیت همه چی میوفته گردن من :4564:

.

کلا اگه مامان بابا نباشن توی خونه هیچ حرکت و پویایی ای نیس ، ته تهش اینه که از صب بلند میشم میام پشت لپ تاپ میشینم ، اصلا هم گذر زمان رو احساس نمی کنم ، مگه اینکه خودم یا خواهرم احساس کنیم داریم میمیریم از گشنگی :w02: اون موقع با کلی غر زدن از جام بلند میشم میرم غذایی که مامان شب قبل درست کرده گذاشته تو یخچال رو گرم میکنم ، دو تایی می خوریم ، بعد دوباره روز از نو روزی از نو :w02: تا گرسنگی بعدی پشت کامپیوتر میشینم :icon_pf (34):

.

البته این واسه شرایطی بود که مامان اینا قبل از رفتن چیزی ازمون نخوان ، یعنی فقط انتظار داشته باشن که تا موقع برگشتشون زنده بمونیم :ws3:

ولی اگه قبل از رفتن یه سری مسئولیت بهم بسپرن ، همشونو به خوبی انجام میدم :w16:

ینی اگه اراده کنم به کامپیوتر نگاهم نمی کنم چه برسه به این که بخوام کل روز پشینم پاش :w16::icon_redface:

لینک به دیدگاه
سلام بر عزیزان دل:icon_gol:

 

همه ما وقتی چشم باز کرده ایم پدر و مادر مثل پروانه دور وبر ما بوده اند.هرچی خواستیم به طرفه العینی محیا کرده اند .همیشه بوده اند...وقتی خسته بودیم وقتی غصه داشتیم وقتی ناراحت بوده ایم....مواقع شادی مواقع خوشی..در همه لحظه ها ....همیشه تا میومدیم خونه غذا محیا بوده است....لباسها مرتب و اطوکشیده...اتاقمان را بهم ریخته رها میکردیم وقتی برمیگشتیم تمیز ومرتب بوده است........

 

تا به حال تصور کرده اید اگه روزی والدین تان نباشند مثلا به مسافرت رفته باشند چگونه آن روز خواهد گذشت؟

 

تا بحال قطعا تجربه چنین روزهایی رو داشته اید....:w16:

 

یک روز بدون والدین شما چگونه خواهدگذشت؟:ws38:

اصلا حرفشو نزن آخه اونا نمیتونن بدون من باشن

لینک به دیدگاه

چند روز که بد نبود ولی اگه از یه هفته بیشتر بشه و شبها خونه نمیومدن و من تنها بودم که دیوانه کننده بود مشکل غذا و لباس و .... نبود مشکل بی اشتهایی و غم و دلتنگی و دلشوره و نگرانی و انتظار برای تماس و یا اومدنشون بود و یا فکر و خیال که یعنی چی شده؟چرا تماس نگرفتن؟ یا خیال بافی و منفی نگری که نکنه یه چیزی بشه؟ نکنه که.....و بعد از ازدواج هم که مسئله چیز دیگه ای میشه واسه همه شایدم واسه امثال من

لینک به دیدگاه

آره تجربه کردم..........خب بزرگای ما واسه ما جوونا یه نوع نعمتی هستن که تا کنارمونن قدرشون رو نمیدونیم و وقتی ازمون دور میشن تازه میفهمیم که چقدر زندگی بدون آنها خسته کنندست.......ولی دلبستگی بیش از حد هم اصلاً و ابداً خوب نیست

لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...
لباسها مرتب و اطوکشیده...اتاقمان را بهم ریخته رها میکردیم وقتی برمیگشتیم تمیز ومرتب بوده است........

 

 

اینا مختص پسراست:ws3:

مامان من هرچندوقت یه بار میره خونه خواهرم شهرستان

اونجور وقتا روزای عذاب منه

خونه داری و دانشگاه و درس و بچه داری (کودک 7ساله)و ...:sigh:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...