رفتن به مطلب

زير ذره بين...ملي شدن نفت!


A.R-KH-A

ارسال های توصیه شده


چرایی ملی شدن صنعت نفت؟

 

 

با رد شدن اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی در مجلس، نمایندگان در صدد جستن چاره‌ای برای قرارداد نفت جنوب بودند که در دست بریتانیا بود. گروه اقلیت مجلس شانزدهم به رهبری مصدق از ملی شدن صنایع در کشورهای دیگر خصوصا انگلستان مطلع بود. مصدق به خوبی از این موضوع آگاه بود که از لحاظ حقوقی می‌تواند از طریق ملی کردن، قرارداد با شرکت انگلیسی را لغو کند. محمد علی موحد نویسنده کتاب «خواب آشفته نفت» علت ملی شدن صنعت نفت را در سیاست موازنه مثبت دولت ایران می‌جوید. به عبارت دقیق‌تر در صورت دادن امتیازی به انگلستان امتیازی به شوروی هم می‌بایست داده می‌شد. افزون بر این، اووضعیت قراردهای جدید نفتی در دیگر کشورهای جهان را نیز دخیل می‌داند. موحد می‌نویسد:

 

 

«دولت شوروی امتیاز نفت شمال را می‌خواست. وقتی قرارداد قوام – سادچیکف را مجلس رد کرد برای اینکه موازنه برقرار شود دولت مکلف شد که در مورد نفت جنوب استیفای حق بکند. استیفای حق مصادف شد با زمانی که اصل پنجاه پنجاه در ونزوئلا، قراردادش امضا شد. وقتی اینطور شد عباسقلی گلشائیان [وزیر دارایی وقت] گفت که پنجاه پنجاه را باید به ما هم بدهند. هر چه آمریکایی‌ها فشار آوردند که اصل پنجاه پنجاه را بقبولانند انگلیس‌ها زیر بار نرفتند.»

 

 

از نظر محمد علی موحد

 

 

«اگر به موقع آن‌ها اصل پنجاه پنجاه را پذیرفته بودند، جبهه ملی چیزی بیشتر نمی‌خواست. جبهه ملی هم‌‌ همان را می‌خواست که گلشائیان می‌گفت. وقتی انگلیس‌ها زیر بار نرفتند، مسآله نفت سیاسی شد. اعمال نفوذ شرکت سابق نفت هم زمینه کار را به دست می‌داد. اعمال نفوذ آن‌ها بی‌حد بود. نه تنها برای انتخاب نمایندگان مجلس، که حتی در انتصاب رییسان اداره‌ها اعمال نفوذ می‌کردند. در چنین وضعی آن‌ها همچنان استنادشان به امتیازنامه بود. خب چه جور از امتیازنامه می‌شد رهایی جست؟ مصدق به عنوان یک آدم حقوقی زیر بار این حرف نرفت. گفت قرار داد یک چیز دو طرفه است. یک طرفه که نمی‌شود لغوش کرد. برای خلاص شدن از امتیازنامه این راه را پیدا کردند که دیدند در ممالک دیگر صنایع را ملی می‌کنند. گفتند شما هم صنعت نفت را ملی بکنید، امتیازنامه خود به خود بلا موضوع می‌شود. ملی کردن جزو حقوق حاکمیت هر ملتی است. من در مملکتم تصمیم گرفته‌ام که نفت دست بخش خصوصی نباشد. من کاری به قرارداد شما ندارم.»

 

 

یک دوره غنی تاریخی:

 

مجموعه شرایطی که به ملی شدن صنعت نفت و پس از آن نخست وزیری دکتر مصدق در ایران انجامید یکی از غنی‌ترین برهه‌های تاریخ معاصر ایران است. این برهه تاریخی گذشته از جنبه‌های غنی تاریخی، حاوی یکی از غنی‌ترین پارامترهای جامعه‌شناختی برای تحلیل جامعه معاصر ایران است.

 

 

در این دوره حزب توده فعالیت خود را گسترش داده و جبهه ملی نیز شکل گرفته بود. طیف‌های مذهبی نیز فعالیت‌های بیشتری را آغاز کردند. از سوی دیگر مسئله مواجهه با «اجنبی» محور رویکرد ملی گرایانه در ایران شد و در پی خود، هم «پوپولیسم سیاسی» و هم «کودتا» را ببار آورد و زمینه‌ها را برای تلاش مجدد بر ضد استبداد محمد رضا شاه ایجاد کرد که سرانجام به انقلاب اسلامی انجامید.

 

 

زمینه‌های سیاسی اجتماعی ملی شدن نفت را می‌توان تا دهه‌های پیش از ۱۳۳۰ دنبال کرد. شکست‌های متعدد شاهان قاجار در جنگ‌ها و اعطای امتیازات متعدد به شوروی و بریتانیا و برکناری تحقیر آمیز رضا شاه فرهنگ سیاسی ایرانیان را تحت تاثیر قرار داده بود و وجدان جمعی ایرانیان برای جبران این سرشکستگی‌ها راه دیگری می‌جست. ملی کردن صنعت نفت برنامه‌ای بود که به خوبی با وجدان سرخورده ایرانیان همخوانی پیدا کرد و آن‌ها را برای دفاع از این برنامه بسیج کرد.

 

 

ملی شدن نفت، افتخار یا زیان ملی:

 

در میان کار‌شناسان و تحلیلگران، دیدگاههای متفاوتی درباره ملی شدن نفت مطرح است. اما دو دیدگاه هست که‌گاه تا مرز تعارض صد در صدی پیش رفته‌اند.

یکی از معارضان اصلی سیاست ملی شدن صنعت نفت و قهرمان آن دکتر مصدق، دکتر موسی غنی‌نژاد، استاد دانشگاه صنعت نفت و اقتصاد‌دان لیبرال است.

غنی‌نژاد در گفتگو با مجله «مهرنامه» معتقد است که ملی شدن صنعت نفت به «نتایج مخربی» برای کشور انجامید و جبهه ملی در پیش گرفتن این سیاست «باورهای نادرستی» داشته است. از نظر وی در آن سال‌ها،

 

 

«نوعی تفکر در ایران نضج گرفت که آمیخته‌ای از ناسیونالیزم به معنی میهن‌پرستی افراطی و سوسیالیسم بود که پایه‌های اصلی‌اش را اجنبی‌ستیزی و دولت محوری تشکیل می‌داد. در چنین فضای فکری و احساسی بود که افرادی همچون مصدق با استفاده از شعارهای ملی‌گرایانه و پوپولیستی٬ موفق شدند سررشته افکار عمومی‌ را در دست گیرند. سیاست‌ورزی آقای مصدق دقیقا از این سنخ بود. مصدق علاقه داشت همواره پیشتاز حرکت عوام باشد. در این فضا٬ محمد مصدق موفق شد نبض حساسیت افکار عمومی‌ را در دست گیرد. او به صراحت، خارجی‌ها به ویژه انگلیسی‌ها را مسبب همه بدبختی‌های مردم می‌دانست. با طرح چنین شعارهایی، مصدق رهبری جریانی را برعهده گرفت که ما به عنوان جبهه ملی می‌شناسیم.»

 

 

به اعتقاد موسی غنی‌نژاد

 

 

«آنچه تحت عنوان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران شکل گرفت٬ برپایه چند تصور نادرست ایجاد شد. نخست اینکه مصدق فکر می‌کرد با خلع ید از انگلیسی‌ها٬ صنعت نفت ایران برای همیشه به خارجی‌ها وابستگی نخواهد داشت. حال اینکه هنوز هم صنعت نفت ما به سرمایه و توان تکنولوژیکی کشورهای مختلف وابسته است.»

 

 

از نظر غنی‌نژاد مصدق با تحریک افکار عمومی فضای جامعه را به سمتی برد که حرف کار‌شناسان از جمله رزم آرا شنیده نمی‌شد و منتقدان سیاست ملی کردن صنعت نفت به چهرهای منفی و مورد نفرت مردم تبدیل می‌شدند.

 

موسی غنی‌نژاد معتقد است سیاستمداران دیگری هم بودند که اعتقاد داشتند ورود به مقوله ملی شدن نفت٬ عواقب سیاسی سنگینی برای کشور دارد. قوام‌السلطنه و علی امینی و رزم آرا و بسیاری دیگر در این زمینه با مصدق مخالف بودند.

در نگاه موسی غنی‌نژاد مصدق کسی است که نه اصولا درک درستی از سیاست مدرن داشت و نه اعتقادی به دموکراسی. او یک سیاستمدار سنتی به معنای بد کلمه‌اش بود. یعنی هم سنتی بود و هم پوپولیست وعوام گرا. غنی‌نژاد مصدق را نقطه عطف پوپولیسم در ایران می‌داند و معتقد است نه تنها شروع نفت دولتی را باید نتیجه فاجعه‌بار تلاش‌های او دانست که بسیاری از وجوه زشت موجود در بازی‌های سیاسی را نیز باید به جریان سیاسی که مصدق و دوستان‌اش به راه انداختند ربط داد.

 

 

غنی‌نژاد این ادعا را که بعضی مصدق را پایه‌گذار اقتصاد بدون نفت می‌دانند، کاملا اشتباه می‌داند و می‌گوید:

 

 

«این حرف زمانی مطرح شد که مجلس نفت را ملی کرد و کشور مورد تحریم قرار گرفت و درآمدهای نفتی کاهش پیدا کرد. وقتی نمی‌توانستند از درآمدهای نفتی استفاده کنند گفتند ما اقتصاد بدون نفت را به پیش می‌بریم. نتیجه چه شد؟ یکی از دلایلی که طرفداران مصدق در ۲۸ مرداد به خیابان نیامدند و از او دفاع نکردند این بود که عملکرد اقتصادی مصدق در آن دو سال بسیار بد بود و مردم وضعشان بد‌تر شده بود. رفته رفته به نظر می‌رسد مصدق به این نتیجه رسیده بود که برنامه ملی شدن صنعت نفت با شکست روبرو خواهد شد. اما می‌خواست این طور جلوه دهد که کار شدنی بود اما خارجی‌ها نخواستند و نگذاشتند تا کار سرانجام گیرد. به نظر می‌رسد که او در روزهای آخر از احتمال موفقیت ناامید شده بود و لذا عمدتا در پی نجات وجهه سیاسی خود و به اصطلاح وجیه المله‌شدن بود. البته همین اتفاق هم افتاد و قهرمان شد. باید به این زرنگی مصدق اعتراف کرد.»

 

 

از نظر این کار‌شناس اقتصادی ملی کردن صنعت نفت بزرگ‌ترین گرفتاری ما از آن تاریخ تاکنون است. نفت دولتی موجب بزرگ شدن بیش از حد دولت و بسط ید اقتصادی آن بر کل جامعه شده و از رشد بخش خصوصی واقعی و نهادهای مدنی مقوم آزادی و حقوق انسان‌ها جلوگیری کرده است. در تحلیل غنی‌نژاد مصدق مساله اقتصادی و حقوقی نفت را به یک مساله سیاسی تبدیل کرد و می‌خواست آن را به صورت سیاسی حل کند و این مسئله بزرگ‌ترین اشتباه او قلمداد شده است.

 

 

در سوی دیگر ماجرا تحلیل گرانی هستند که مصدق را فردی دموکرات و ملی شدن نفت را سیاستی درست می‌دانند که برجسته‌ترین آن‌ها دکترهمایون کاتوزیان اقتصاددان و تاریخ نگار برجسته ایرانی است.

 

همایون کاتوزیان مدافع سیاست مصدق است و در گفتگو با «دیپلماسی ایرانی» معتقد است نهضت ملی کردن صنعت نفت اساسا به قصد تامین کامل استقلال ایران آغاز شد تا استقرار یک دموکراسی پایدار ممکن شود. از نظر کاتوزیان منظور از ملی کردن نفت در آوردن آن به مالکیت عموم ملت بود که طبعا دولت نظارت آن را بر عهده می‌گرفت، نه دولتی کردن به معانی سنتی. همایون کاتوزیان درباره شخصیت محمد مصدق معتقد است، مصدق تا پایان عمرش مشروطه‌خواه بود و به دموکراسی (که در آن زمان، آن را به حکومت ملی ترجمه می‌کردند) اعتقاد داشت.

 

اوبا اشاره به اینکه مصدق طرح ملی شدن نفت را وقتی از مجلس گذراند که هنوز رهبر اقلیت بود تاکید می‌کند که مصدق سیاست‌مدار درستکار و شرافتمندی بود که یک عمر خواهان استقلال و دموکراسی بود و در تمام عمر نیز بهای سنگین آن را پرداخت. ازنظر کاتوزیان، جنم و مهارت او در رهبری اقلیت خیلی بیشتر از ریاست دولت بود.

 

در نگاه کاتوزیان رویکرد مصدق رویکرد دمکراتیک بود، او می‌نویسد:

 

 

«در موضوع اصلاح قانون انتخابات به ویژه بر اثر کوشش و اصرار روشنفکران ملی، مانند خلیل ملکی و نیروی سوم می‌خواست به زنان حق رای بدهد ولی برخی علما البته منهای آیت‌الله کاشانی صریحا به او گفتند که چنین چیزی مجاز نیست. مصدق نه می‌توانست انتظار زنان و روشنفکران را نادیده بگیرد و نه در آن شرایط سخت داخلی و خارجی با اعلام جنگ علما روبه‌رو شود. این بود که به کلی لایحه اصلاح انتخابات را مسکوت گذشت.»

 

 

 

کاتوزیان برخلاف نظر غنی‌نژاد مصدق را ناسیونالیست سوسیالیست نمی‌داند و معتقد است کسانی که این عنوان را به مصدق می‌دهند نه از ماهیت سیاسی مصدق و نهضت ملی خبری دارد نه از مفهوم ناسیونال سوسیالیسم.

 

کاتوزیان معتقد است که مصدق پیشنهاد بانک جهانی را برای می‌انجی‌گری در دعوای نفت پیشنهاد خوبی می‌دانست، ولی بعضی از نزدیکان سیاسی او به وی گفتند که اگر این پیشنهاد را بپذیرد ملت خواهد گفت که خیانت کرده است.

 

 

از نظر کاتوزیان اگر مصدق با کمی انعطاف مساله نفت را حل می‌کرد، کودتا نمی‌شد و امکان توسعه سیاسی وجود می‌داشت. از سوی دیگر اگر او این کار را می‌کرد، دست کم مقداری از محبوبیت خود را از دست می‌داد.

دکتر شاهین فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه آمریکایی پاریس معتقد است که ملی شدن نفت سند احیای حیثیت ملی ایران بود و به این معنی بود که در تاریخ ایران یک بار دیگر اراده ملی توانست نمودار شود و به رهبری دکتر مصدق به موفقیت برسد. این کار‌شناس اقتصادی شناخت واقعه ملی کردن نفت و آثار و پیامدهای آن را برای نسل جوان بسیار مهم ارزیابی می‌کند. اونقش نیروهای داخلی در شکست نهضت ملی شدن نفت را بسیارموثرارزیابی کرده و از نقش مخرب حزب توده ایران یاد کرده است.

 

 

 

سهم ۱۶ درصدی در شرکت‌های تابعه:

 

 

یکی دیگر از جنبه‌های ملی شدن صنعت نفت،موضوع سهم ۱۶ درصدی ایران در شرکت‌های تابعه نفت انگلیس و ایران در خارج از کشور بود. مصدق در فرایند می‌کردن صنعت نفت ادعای سهم ۱۶ درصدی را کنار گذاشت وهمچنان که منوچهر فرمانفرما کار‌شناس نفت و از نزدیکان مصدق نوشته است:

 

 

«او (مصدق) گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرد.»

 

 

در همین راستا پیروز مجتهد‌زاده، استاد ژئوپولتیک دانشگاه تربیت مدرس تهران در وبلاگ شخصی‌اش می‌نویسد:

 

ملی کردن نفت به شیوه‌ای که مصدق انجام داد، در عمل به دنیا اعلام می‌نمود که ایران بر اساس مقررات بین‌المللی فقط آنچه را که در درون مرزهای خود دارد به اختیار گرفته و قبول دارد که نسبت به همه حق و حقوق و مطالبات مربوط به دارایی‌های بین المللی شرکت ملی شده صرف نظر کرده و برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکت‌های نفتی کشورهای نفتی عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع می‌توانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد، خود را محروم ساخته است.

 

 

مجتهد‌زاده تاکید می‌کند که مساله ملی کردن صنعت نفت، به شیوه‌ای که مصدق پی گیری کرد، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا که رزم‌آرا پرهیز از آن را توصیه می‌کرد، سبب بروز اختلافات داخلی گسترده‌ای شد که سرانجام به شکاف خانمان براندازی میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید. از نظر مجتهد‌زاده اینگونه ملی کردن نفت نمی‌توانست برای منافع ملی ایران جز شکستی دلخراش به حسابی دیگر آید. در مقابل، حقایق تاریخی نشان می‌دهد که وارد آوردن این شکست سیاسی به آن بهای گزاف اقتصادی برای شخص مصدق این ارزش را داشت که در ایران و جهان به «قهرمان شکست‌دهنده شیر پیر استعمار انگلیس» تبدیل شود.

 

 

مجتهد‌زاده معتقد است کار‌شناسان برجسته امور نفتی تقریبا به اتفاق آرا ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که مصدق انجام داد را یک اشتباه یا خطای اساسی قلمداد کرده‌اند. او می‌نویسد: شادروان دکتر فواد روحانی در صفحه ۳۸۰ کتاب «زندگی سیاسی مصدق در نهضت ملی ایران» رد پیشنهاد مشترک امریکا و انگلیس برای حل بحران نفت توسط مصدق را یک «تاسف» قلمداد کرد و در جلسه دیگری آنرا «یک اشتباه بزرگ» قلمداد نمود. دکتر محمدعلی موحد از پژوهشگران ارزشمند کشور که در این مورد مطالعات فراوانی دارد، در صفحه ۶۷۲ کتاب «خواب آشفته نفت» می‌گوید: به نظر می‌رسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده امریکا بریتانیا اشتباه بود. دکتر پرویز مینا از مدیران حقوقی بلند پایه نفت ایران در صفحه ۳۴۲ کتاب «نگاهی به….» نوشته، جلال متینی گفته است: به عقیده من بزرگ‌ترین خطایی که دولت مصدق کرد همین «رد پیشنهاد مشترک» بود.

 

 

ملی شدن نفت و مصدق: موضوعاتی زنده

 

 

با شکست هر حرکت اجتماعی، کاوش در علل و دلایل آن شکست آغاز می‌شود و با توالی شکست‌ها در جنبش‌ها و حرکت‌های اجتماعی یک جامعه برای رهایی از خصلت‌های استبدادی یا دخالت خارجی، این مباحث شکل جدی تری به خود می‌گیرد.

اکنون ۶۰ سال از روز تصویب قانون ملی شدن نفت می‌گذرد اما تحلیل گران ایرانی هنوز به این واقعه بعنوان یک واقعه تاریخی موثر بر وضعیت کنونی فرهنگ سیاسی و اقتصادی ایران نگاه می‌کنند.

 

 

بسیاری، این رویا را بعد از هر شکست سیاسی اجتماعی مرور می‌کنند که اگر مصدق با شرکت انگلیسی به توافق می‌رسید یا در ملی کردن صنعت نفت برنامه محافظه کارانه تری را پیش می‌گرفت شاید ۶۰ سال پیش یک دولت ملی می‌توانست برای سال‌ها ادامه یابد و فضای کلی تاریخ ایرانی را به سمت دیگری سوق دهد.

از سوی دیگر برخی جنبه‌های غرب ستیزی و اجنبی ستیزی نهفته در فرهنگ سیاسی کنونی ایرانیان و اسطوره استقلال را در نوع مواجه نهضت ملی در موضوع ملی شدن صنعت نفت می‌دانند و نقد بنیادی ایدئولوژی ملی گرایی را برای رهایی از این گفتمان و پالایش فرهنگ سیاسی موثر ارزیابی می‌کنند.

این موضوعات و بسیاری از موضوعات دیگر به اندازه کافی غنی هستند که تا سال‌ها انتظار داشته باشیم که نهضت ملی شدن نفت و منش و شخصیت دکتر مصدق مورد توجه محققان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد.

 

 

گزارش و گفتگو از علی جعفری

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...