zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۰ سلام تمدني را پديد آورده كه در آن هنر همواره جايگاهي مهم و مركزي داشته است، و اين جايگاه هنر تا زماني كه اين تمدن دوام داشته باشد باقي و برقرار خواهد بود. ميتوان گفت كه چشم انداز و نگرش اسلام مبتني بر بعد زيبايي در زندگي است و بنا بر همان حديث مشهور كه ميفرمايد «ان الله جميل يحب الجمال» زيبايي و نيكي را به خود ذات خداوند مربوط ميسازد. تاكيد بر رعايت آداب و پاكيزگي در زندگي ديني و حيات روزمره و نيز دستورات صريح قرآن به درك زيباييهاي خلقت و همة آنچه خداوند آفريده است، بوضوح عنايت جدي اسلام را به زيبايي نشان ميدهد. اگر به پديدههاي تمدن اسلامي، از معماري و شهرسازي تا شعر و ساير صور ادبي، توجه كنيم اهميت هنر را به نحوي كه سنتاً فهميده ميشده است، در جهان اسلامي خواهيم ديد. شاهكارهاي بزرگ هنر اسلامي، همچون مساجد جامع قرطبه در اسپانيا، قيروان در تونس و ابن طولون در قاهره يا نظاير ديگر آنها در اين سوتر شرق جهان اسلام، مثل بناها و مساجد استانبول و مخصوصاً اصفهان و سمرقند، نه تنها جلوههايي از روح وحي اسلامي را بلاواسطه بازتابانده است، بلكه اصلاً طنين جان و جوهر همان روح است و به يك معنا، روشنترين و عينيترين پاسخ را به اين سوال ميدهد كه «اسلام چيست؟» اين بناها برخي از مهمترين جنبههاي پيام اسلام را در هماهنگي و تناسب و صفا و روشني و آرامش خود متبلور ساخته است. هنر اسلامي توانسته است در طول قرون متمادي محيطي فراهم آورد كه در آن مسلمين با به يادداشتن دايمي خداوند و با عنايت و تامل در باب زيبايي كه النهايه فقط ناشي ازخداوند است كه به مفهومي مطلق و نهايي زيبا (الجميل) است، زندگي و كار كنند. هنر اسلامي مستقيماً هم با روح قرآن و وحي اسلام مرتبط است هم با صورت ظاهري آن. اين هنر در پي بازتاباندن يگانگي خداوند است، و اجتناب آن از ارائه هرگونه صورت شمايل سازانه يا تمثال پردازانهاي از الوهيت به همين دليل است. اين هنر بر ناپايداري اين جهان و جاودانگي ماوراي آن تاكيد دارد. اين هنر در پي مربوط كردن هنر با زندگي روزمرة مردم است؛ و هنر را از زندگي جدا نميكند. در واقع رايجترين تعابير و الفاظي كه در زبان عربي براي اطلاق بر مفهوم هنر به كار ميرفته، يعني تعابيري همچون «صناعه» و «فن»، نه تنها بر هنر به معناي غربي اين اصطلاح دلالت ميكرده، بلكه معناي انجام دادن خوب و صحيح هر امري را نيز ميرسانده است. علاوه بر اين، اسلام همواره بر رابطة نزديك هنر و دانش تاكيد داشته و تاكيد مكرر پر سابقة بسياري از استادان هنر و صنايع دستي در جهان اسلام بر اين كه هنر ناشي از ازدواج «فن» و «حكمت» است، نيز همواره مويد اين معنا بوده است. 2 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۰ صورت ظاهري قرآن كريم و زيبايي و معناي باطني آن هر دو از خداوند است. هنر اسلامي نيز به همين نحو پيامي را كه در بطن وحي اسلامي است به اشكال و صوري عرضه ميكند كه مستقيماً منعكس كننده اصل و منشأ معنوي و آسماني اسلام است و به خداوند فرا ميخواند. هم روح هنر اسلامي و هم اشكال و صور آن هم دو هم ملهم از وحي اسلامي است و هم با آن مربوط است. مطالعة عميق قرآن مجيد و معاني باطني و اوزان و آهنگها و اصوات و كلمات و عروض آن و تاثير و نفوذ شگرفي كه بر روح مسلمين دارد، همراه با تامل دقيق در حيات حضرت رسول (ص) و زيبايي روح او كه در اقوال و اعمال او، يا احاديث نبوي منعكس است، سرچشمههاي دروني و نهايي و بنيادهاي اساسي هنر اسلامي را معلوم ميسازد. البته هنر اسلامي در زمينههايي همچون معماري، نساجي، مفرغ سازي و مسگري، و بسياري ديگر از انواع هنرها، شيوههاي متعددي را از تمدنهاي گوناگوني مثل ايران باستان و بيزانس وام گرفته است. اما همة آنچه را كه از اين تمدنها وام گرفته در پرتو وحي قرآني ديگرگون ساخته و از آنها اشكال و صورتهاي هنري كاملاً متمايزي پديد آورده است كه مظاهر و شواهد آن را ميتوان در سرزمينهايي كه از شرق تا غرب گسترده است ديد. اگر چه در ميان مكاتب هنري گوناگون متعلق به مناطق مختلف جهان اسلام، كه احتمالاً هنر ايراني خلاقترين و گستردهترين آنها را عرضه كرده، تفاوتهايي محلي مشهود است، اما همة انواع و مكاتب متنوع و متعدد هنري در تمدن اسلامي در اصول اساسي معيني مشتركند. ويژگي اساسي اين هنر استفادة دايم از نقوش اسليمي، طرحهاي هندسي، و خوشنويسي به عنوان نشاني از حضور دايمي كلام خداوند در همه جاست. اين هنر بر آنچه اصطلاحاً به نگرش «انتزاعي» يا «مجرد» موسوم است و در واقع به معناي گشودن دريچهاي بر جهان معقول، و نقشپردازي و تكرار طرحهايي است كه به يك معنا انسان را به مشاهده يا بازيافت نامتناهي در اشكال متناهي رهنمون ميشود، تاكيد دارد. همة اين عناصر را ميتوان در هنر اسلامي در هر جا كه باشد، از اندلس گرفته تا مصر و ايران و جاهاي ديگر، ديد. البته هر كدام از گروههاي نژادي و قومي عمده در درون جهان اسلام هنري پديد آوردهاند كه به نحوي بارز و مشخص انگ و نشان خود آن قوم را دارد، مثل هنر ايراني، هنر ترك، هنر مصري، هنر شمال افريقا و اندلس، هنر هندي، هنر اندونزيايي، هنر مالزيايي و نظاير آن، اما وحدت اسلام از وراي همة اين سنتهاي گوناگون و غني هنري، متجلي است. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده