رفتن به مطلب

شواليه


ارسال های توصیه شده

rfcti0ecy93c0vc6qr1k.jpg

 

[h=2]جوانمرد همان‌ سالك‌ است‌ و همان‌ «شواليه‌»

[/h] واژه‌ي‌ عربي‌ « فتي‌ » كه‌ جمع‌ آن‌ فتيان‌ است‌، بر مفهوم‌ جواني‌ - از شانزده‌ تا سي‌ سالگي‌ - دلالت‌ مي‌كند. معادل‌ فارسي‌ اين‌ واژه‌، « جوان‌ » و معادل‌ لاتيني‌اش‌ « جوونيس‌ » است‌. «جوانمردي‌» كه‌ معادل‌ فارسي‌ فتّوت‌ است‌، همان‌ جواني‌ است‌ و مفهوم‌ دقيق‌ لغوي‌ آن‌، دوره‌ي‌ جواني‌ از حيث‌ جسماني‌ است‌، اما معناي‌ مجازي‌ كه‌ «سالك‌» يا زائر معنوي‌ است‌ كه‌ به‌ منزلگه‌ دل‌ رسيده‌ باشد؛ يعني‌ حقيقت‌ باطني‌ انسان‌ را درك‌ كرده‌ و در نتيجه‌ به‌ مرحله‌ي‌ جواني‌ جاودانه‌ي‌ روح‌ نايل‌ گرديده‌ باشد. جواني‌ از لحاظ‌ جسماني‌ به‌ معناي‌ رسيدن‌ به‌ كمال‌ و شكفتگي‌ ظاهري‌ و جسماني‌ انسان‌ و از لحاظ‌ معنوي‌ به‌ مفهوم‌ شكوفايي‌ كامل‌ خصلتها و نيروهاي‌ دروني‌ اوست‌. به‌ جوان‌، فتي‌ يا جوانمرد و در زبان‌ فرانسه‌ شواليه‌ مي‌گويند.

 

[h=2]معناي‌ شواليه‌ chevalier(شهسوار)[/h] اصولاً شواليه‌گري‌ آميزه‌اي‌ بود از سنتهاي‌ نظامي‌ اقوام‌ ژرمن‌، آداب‌ و شعائر مسيحي‌ و رسمهايي‌ كه‌ از عالم‌ اسلام‌ و ايران‌ باستان‌ به‌ اروپا راه‌ يافته‌ بود. شواليه‌گري‌ در اواسط‌ قرون‌ وسطي‌ به‌ تدريج‌ شكل‌ گرفت‌ و در قرنهاي‌ بعد در زندگي‌ اجتماعي‌، روابط‌ اجتماعي‌، روابط‌ سياسي‌ و زمينه‌هاي‌ ذوقي‌ و هنري‌ اروپاييان‌ تأثير فراوان‌ به‌ جا گذاشت‌.

 

اصول‌ شواليه‌گري‌ كه‌ براي‌ تحكيم‌ رژيم‌ فئودالي‌ به‌ وجود آمده‌ بود، شواليه‌ را مؤظف‌ مي‌ساخت‌ در جنگ‌ شجاع‌ و به‌ تعهدات‌ فئودالي‌ پاي‌بند باشد و از شرف‌ و ناموس‌ زنان‌ و ضعفا دفاع‌ بلاشرط‌ كند.

 

[h=2]چگونه شواليه مي شدند؟[/h]ورود به‌ جرگه‌ي‌ شواليه‌ها مراحل‌ و قواعدي‌ داشت‌. جواني‌ كه‌ خانواده‌اش‌ او را براي‌ خدمت‌ شواليه‌گري‌ آماه‌ مي‌ساخت‌، بايستي‌ دوران‌ طولاني‌ رنج‌، مرارت‌ و انضباط‌ شديد را تحمّل‌ مي‌كرد. جسم‌ و روح‌ خود را با كار و شركت‌ در مسابقه‌ها و با تمرينهاي‌ بدني‌ خطرناك‌ تقويت‌ مي‌نمود. پس‌ از تكميل‌ آموزشها، به‌ جرگه‌ي‌ شواليه‌ها پذيرفته‌ مي‌شد. نخست‌ با استحمام‌، جسم‌ و روح‌ خود را طاهر مي‌كرد و به‌ اين‌ سبب‌ به‌ او شواليه‌ي‌ گرمابه‌ مي‌گفتند. شواليه‌ي‌ شمشير به‌ كسي‌ گفته‌ مي‌شد كه‌ به‌ پاداش‌ جانفشاني‌ در جنگ‌، به‌ اين‌ عنوان‌ مفتخر مي‌گرديد. در هر حال‌ ورود به‌ اين‌ جرگه‌ با مراسمي‌ در كليسا همراه‌ بود.

 

شواليه‌، نيم‌ تنه‌اي‌ سفيد، جبّه‌اي‌ سرخرنگ‌ و ردايي‌ سياه‌ بر تن‌ مي‌كرد. سفيد، نشانه‌ي‌ پاكي‌ اخلاق‌، سرخ‌ علامت‌ آمادگي‌ خون‌ فشاني‌ در راه‌ خدا يا شرف‌، و سياه‌ نشانه‌ پذيرفتن‌ مرگ‌ توأم‌ با وقار و متانت‌ بود. شواليه‌ با اين‌ لباس‌، شب‌ را در كليسا با دعا و عبادت‌ صبح‌ مي‌كرد. به‌ گناهان‌ خود نزد كشيش‌ اعتراف‌ مي‌نمود و تعهّد مي‌سپرد به‌ وظايف‌ اخلاقي‌، ديني‌، اجتماعي‌ كه‌ كشيش‌ مؤعظه‌ مي‌كرد، عمل‌ كند. آن‌ گاه‌ با شمشيري‌ كه‌ به‌ گردنش‌ آويخته‌ بود تا محراب‌ كليسا پيش‌ مي‌رفت‌.

 

كشيش‌، شمشير را از گردنش‌ باز مي‌كرد، تبرّك‌ مي‌نمود و دوباره‌ برگردن‌ او مي‌آويخت‌. سپس‌ شواليه‌ي‌ نامداري‌ كه‌ در آن‌ مراسم‌ حضور داشت‌، از وي‌ مي‌پرسيد: به‌ چه‌ سبب‌ مي‌خواهي‌ به‌ جرگه‌ي‌ شواليه‌ها وارد شوي‌؟ آيا قصد تو مال‌ اندوزي‌ است‌ يا تن‌ آساني‌ با به‌ دست‌ آوردن‌ عنواني‌ بدون‌ آنكه‌ زيبنده‌ي‌ آن‌ باشي‌؟ شواليه‌ پاسخ‌ مي‌داد. هيچ‌ كدام‌، بلكه‌ به‌ قصد خدمت‌ به‌ آرمان‌ بزرگ‌ شواليه‌گري‌ كه‌ ايثار جان‌ و مال‌ براي‌ راحت‌ ديگران‌ و ناچيز شمردن‌ مرگ‌ در راه‌ اجراي‌ تعهّد اخلاقي‌ و ديني‌ است‌. شواليه‌هاي‌ حاضر در مراسم‌ به‌ همراه‌ بانوان‌، پيرايه‌هاي‌ رزم‌ را، مانند زره‌ و نيم‌ تنه‌، بر او مي‌بستند، بازوبندهاي‌ فولادين‌ را بر بازوانش‌ مي‌پوشاندند، دستپوشهاي‌ آهنين‌ و شمشير و مهميزهاي‌ شواليه‌گري‌ را بدو مي‌سپردند. سپس‌ شواليه‌ي‌ بزرگ‌ از جاي‌ برمي‌خاست‌ و با پهناي‌ شمشير سه‌ بار برگردن‌ يا شانه‌ي‌ او مي‌زد و سيلي‌ محكمي‌ بر گونه‌ي‌ وي‌ مي‌نواخت‌. ضربه‌هاي‌ شمشير و سيلي‌ نشانه‌ي‌ آخرين‌ توبه‌اي‌ بود كه‌ بايستي‌ شواليه‌ بدون‌ تلافي‌جويي‌ تحمّل‌ نمايد.

لینک به دیدگاه

شواليه‌ي‌ بزرگ‌ در پايان‌ مراسم‌ اين‌ عبارت‌ را بر زبان‌ مي‌راند:

«به‌ نام‌ خدا، ميكائيل‌ وژرژ قديس‌ تو را شواليه‌ مي‌كنم‌.»

 

در اين‌ هنگام‌ به‌ تازه‌ شواليه‌ شده‌ يك‌ زوبين‌، يك‌ كلاهخورد و يك‌ اسب‌ بخشيده‌ مي‌شد. و او در حالي‌ كه‌ زوبين‌ را در هوا حركت‌ مي‌داد و شمشير را از نيام‌ بيرون‌ كشيده‌ بود، از صحن‌ كليسا سواره‌ بيرون‌ مي‌رفت‌ و در مجلس‌ ضيافتي‌ كه‌ دوستانش‌ ترتيب‌ داده‌ بودند، شركت‌ مي‌كرد.

 

 

با گذشت‌ قرنها، شواليه‌گري‌ مراحل‌ مختلفي‌ را پشت‌ سر نهاد. اگر از نظر هنري‌، ذوقي‌ و تمدني‌، ظرايف‌ و لطايفي‌ را ايجاد كرد، خشونتها و ظلم‌ و جورهاي‌ بسياري‌ نيز به‌ بار آورد.

به‌ عقيده‌ي‌ برخي‌ از تاريخدانان‌، كليسا و زن‌ دو عامل‌ تعديل‌ كننده‌ي‌ خشونتها به‌ شمار مي‌رفت‌. كليسا تا اندازه‌ي‌ زيادي‌ توانست‌جنگ‌طلبي‌ شواليه‌گري‌ را به‌ جنگهاي‌ صليبي‌ بکشاند. پرستش‌ مريم‌ عذرا در تلطيف‌ اخلاق‌ شواليه‌ها تأثير داشت‌ و زنان‌ در تحوّل‌ جنگجويان‌ به‌ افرادي‌ اصيل‌، شريف‌ و نجيب‌ بسيار مؤثر بودند؛ چرا كه‌ عشق‌ به‌ زن‌ لازمه‌اش‌ رسيدن‌ به‌ كمالات‌ ادبي‌ و به‌ جان‌ خريدن‌ خدمات‌ پررنجي‌ بود كه‌ شواليه‌ي‌ عاشق‌ پيشه‌ بايستي‌ از آن‌ استقبال‌ مي‌كرد تا مقبول‌ بانوي‌ دلخواه‌ قرار مي‌گرفت‌.

 

[h=2]شواليه گري و فتوت[/h] استعمال‌ كلمه‌ شواليه‌، پيشينه‌اي‌ طولاني‌ دارد و كاربرد جوانمرد در برابر شواليه‌ احتمالاً به‌ هامر پورگشتال‌ خاورشناس‌ معروف‌ سده‌ي‌ نوزدهم‌ باز مي‌گردد.

 

ترديدي‌ نيست‌ كه‌ او همانند بسياري‌ از پيش‌ كسوتان‌ مرتكب‌ اشتباههايي‌ شده‌ است‌، اما به‌ نظر ما در اين‌ مورد كه‌ شواليه‌گري‌ را معادل‌ فتوت‌ گرفته‌ دچار خطا نشده‌ است‌. از او انتقاد كرده‌اند كه‌ منشأ و مبدإ فتّوت‌ را به‌ زمان‌ ابوالعباس‌ احمد الناصرْلِدين‌ اللّه‌ (620-577 ه.ق‌)خليفه‌ي‌ عباسي‌ نسبت‌ داده‌ است‌ و حال‌ آنكه‌ اين‌ فتوت‌، پيدايش‌ دوباره‌ي‌ عارضه‌ي‌ زودگذري‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ دوران‌ نيز چندان‌ نپاييده‌ است‌.

 

[h=2]پهلواني[/h] در گدشته‌ همه‌ي‌ «پهلوانان‌» و «سپاهيان‌» (چه‌ پياده‌ چه‌ سواره‌) عيّاراني‌ بودند كه‌ بعدها خود را جوانمردان‌ ناميده‌اند. بنابراين‌ بايد پذيرفت‌ كه‌ جوانمردان‌ بكّلي‌ تغيير ماهيت‌ پيدا كرده‌اند؛ يعني‌ شواليه‌گري‌ نظامي‌ و جنگي‌ به‌ شواليه‌گري‌ معنوي‌ و عرفاني‌ و جوانمردي‌ تبديل‌ يافته‌ است‌. گذار از حماسه‌ي‌ پهلواني‌ به‌ حماسه‌ي‌ عرفاني‌ از ويژگيهاي‌ فرهنگ‌ ايراني‌ است‌؛ همچنان‌ كه‌ شهاب‌الدين‌ سهروردي‌ (شيخ‌ اشراق‌) پهلوانان‌ حماسي‌ ايران‌ باستان‌ را به‌ عرصه‌ي‌ عرفان‌ اسلامي‌ برده‌ است‌.

 

[h=2]جوانمردي‌ در مغرب‌ زمين‌ [/h] آرمان‌ شواليه‌گري‌ در بر گيرنده‌ي‌ معنويت‌ است‌، معنويتي‌ كه‌ در عالم‌ روحاني‌ نفوذ كرده‌ و همه‌ي‌ احوال‌ و وجوه‌ زندگي‌ را در بر مي‌گيرد و به‌ آن‌ روح‌ مي‌بخشد. در مغرب‌ زمين‌ سده‌ي‌ چهاردهم‌ ميلادي‌ اين‌ روح‌ و حال‌ و جذبه‌ نزد عارفان‌ بزرگ‌ آلماني‌ و به‌ ويژه‌ در ولايت‌ رناني‌ ديده‌ مي‌شود؛ نزد عارفاني‌ چون‌ جان‌ اكهارت‌ ، جان‌ تاولر و هنري‌ زوزو كه‌ دوستان‌ خدا ناميده‌ مي‌شدند.

لینک به دیدگاه

jpdywqr4p5dlad2qy58n.jpg

 

پيش‌ از آنكه‌ رولمن‌ مِرسون‌ جزيره‌ي‌ سبز خود را د رشهر استراسبورگ‌ بنياد گذارد، گفته‌ بود كه‌ عصر صومعه‌ها سپري‌ شده‌ است‌ و چيز ديگري‌ بايد تا بتواند پاسخگوي‌ آرمان‌ ما باشد؛ آرماني‌ جز آرمان‌ روحانيون‌ و غير روحانيون‌، بلكه‌ آن‌ آرماني‌ كه‌ مطلوب‌ شواليه‌ي‌ معنوي‌ است‌. در اين‌ "چيز ديگر" همان‌ است‌ كه‌ عرفا در طلب‌ آن‌ بوده‌اند، همان‌ آرماني‌ كه‌ مردم‌ از حضرت‌ ابراهيم‌ مي‌خواستند، يعني‌ «آرمان‌ نوين‌» فتوت‌.

از اين‌ روست‌ كه‌ نه‌ تنها اهل‌ تصّوف‌، بلكه‌ ساير مردم‌ در صنفهاي‌ ديگر فتوت‌ نامه‌هاي‌ ويژه‌اي‌ براي‌ خود داشتند. براي‌ مثال‌ در مجموعه‌اي‌ كه‌ از آن‌ ياد كرديم‌، به‌ متني‌ بسيار كمياب‌ و استثنايي‌ به‌ نام‌ فتوت‌ نامه‌ي‌ چيت‌ سازان‌ بر مي‌خوريم‌ كه‌ رساله‌ي‌ هفتم‌ اين‌ مجموعه‌ - رسائل‌ جوانمردان‌ - را تشكيل‌ مي‌دهد. اين‌ رساله‌ گواه‌ اين‌ مدعاست‌ كه‌ هر صنفي‌ فتوت‌ نامه‌ي‌ خاصي‌ داشته‌ است‌.

 

[h=2]اختلات‌ شواليه‌گري‌ مسيحي‌ و جوانمردي‌ اسلامي‌

[/h] شواليه‌گري‌ معنوي‌ در مسيحيّت‌ با آيين‌ فتوت‌ در اسلام‌ در هم‌ آميخته‌ است‌. اين‌ موضوع‌ همواره‌ توجه‌ مورّخان‌ را به‌ خود جلب‌ كرده‌ است‌. چون‌ از تحوّل‌ شواليه‌گري‌ نظامي‌ به‌ شواليه‌گري‌ عرفاني‌ سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد، خاطره‌ي‌ پرستشگاهيان‌ مغرب‌ زمين‌ زنده‌ مي‌شود. هنگامي‌ كه‌ پرستشگاهيان‌ در جنگهاي‌ صليبي‌ شركت‌ جسته‌ و در ويرانه‌هاي‌ پرستشگاه‌ سليمان‌ مأوا گزيده‌ بودند، ظاهراً سخن‌ نهان‌ روشي‌ (باطني‌) و مكتب‌ عرفاني‌ در ميان‌ نبود. با وصف‌ اين‌، پرستشگاهيان‌ چند گاهي‌ پس‌ از آن‌ از پي‌ نهان‌ روشني‌ رفتند. بسياري‌ از دوستان‌ ايراني‌ بر اين‌ گمان‌ و عقيده‌اند كه‌ نهان‌ روشي‌ مغرب‌ زمين‌ بر اثر تماس‌ با نهان‌ روشي‌ اسلامي‌ پديد آمده‌ است‌.

 

 

چه‌ مكتب‌ صوفيه‌ در مكتبهاي‌ غربي‌ اثر گذاشته‌ باشد و چه‌ مذهب‌ اسماعيليه‌، اين‌ دو كيش‌ و روش‌ سرچشمه‌ي‌ ايراني‌ پيش‌ از اسلام‌ دارد. مراسم‌ و سلسله‌ مراتبي‌ كه‌ در مدارج‌ عضويت‌ افراد در اين‌ فرقه‌ها ديده‌ مي‌شود، عيناً به‌ گروههاي‌ نهان‌ روش‌ مغرب‌ زمين‌ راه‌ يافته‌ است‌. اگر بخواهيم‌ چگونگي‌ و ميزان‌ اين‌ تأثير را بررسي‌ كنيم‌، به‌ بحث‌ بيشتري‌ نياز است‌ كه‌ متأسفانه‌ اين‌ مقدمه‌ گنجايش‌ آن‌ را ندارد. اما به‌ زعم‌ ما مي‌توان‌ تا اندازه‌اي‌ پاسخ‌ اين‌ پرسشها را در فتوت‌نامه‌ يافت‌؛ فتوت‌نامه‌ها به‌ ما كمك‌ مي‌كنند تا به‌ بررسي‌ تطبيقي‌، همچنان‌ كه‌ پرسشگاهيان‌ قديس‌ برنار و گرال‌ تحوّلي‌ است‌ كه‌ به‌ نهان‌ روشي‌ گرايش‌ دارد و قرابتش‌ با اصول‌ فتوت‌ نرديك‌ است‌.

 

 

خوب‌ مي‌دانيم‌ كه‌ خاطره‌ي‌ بيت‌المقدس‌ و پرستشگاهيان‌ در مغرب‌ زمين‌ هيچ‌گاه‌ از يادها نرفته‌ و ارتباطي‌ به‌ موقعيت‌ جغرافيايي‌ فلسطين‌ و بيت‌المقدس‌ ندارد. اين‌ خاطره‌ از معتقداني‌ باطني‌ كه‌ طي‌ قرنها ادامه‌ داشته‌ نشأت‌ مي‌گيرد. براي‌ مثال‌، اين‌ خاطره‌ در سده‌ي‌ هيجدهم‌ با نهان‌ روشي‌ پرستشگاهيان‌ ظهور كرده‌ آثاري‌ از خود به‌ جا گذاشته‌ است‌.

 

 

همچنان‌ كه‌ براي‌ شناخت‌ فتوت‌ نمي‌توان‌ تنها به‌ اسناد و مدارك‌ اتكاء كرد، براي‌ شناخت‌ نقش‌ نحله‌ي‌ اسكاتلند در انتقال‌ سنتهاي‌ بنّايان‌ آزاد[فراماسونري] نيز نمي‌توان‌ تنها به‌ اسناد تاريخي‌ اتكّاء نمود. پيدايش‌ شواليه‌گري‌ پرستشگاهي‌ با شيوه‌ي‌ نهان‌ روشي‌ در ميانه‌ي‌ سده‌ي‌ هيجدهم‌، نمونه‌ي‌ آشكار تحوّل‌ شواليه‌گري‌ جنگي‌ به‌ شواليه‌گري‌ عرفاني‌ و رواج‌ نهان‌ روشي‌ است‌. چه‌ نهان‌ روشي‌ به‌ مانند فتوت‌ همه‌ي‌ آرمانهاي‌ زندگي‌ را در حد خود در بر مي‌گيرد. لازم‌ به‌ توضيح‌ نيست‌ كه‌ نهان‌ روشي‌ عملي‌ صنف‌ بنّا [ماسون]وقتي‌ به‌ نهان‌ روشي‌ تمثيلي‌ مبدل‌ شد و در آن‌ مستحيل‌ گرديد، درست‌ شباهت‌ به‌ وحدت‌ معّماران‌ سازنده‌ي‌ كليساها در قرون‌ وسطي‌ با شهسوران‌ بيت‌المقدس‌ داشت‌.

 

 

مي توان اين طور نتيجه گرفت که در مغرب زمين آيين شواليه گري پس از انحراف عملي و به جنگ هاي صليبي کشيده شدن انحراف نظري هم يافت و به فراماسونري تبديل شد . از طرفي جوانمردي در جهان اسلام به عياري امثال يعقوب ليث منتهي شد که علي رغم رعاين مردانگي در حقيقت اشخاصي مانند " رابين هود" بودند که از اغنيا مي دزديدند تا به فقرا کمک کنند و در تئوري هم تصوت بر اخلاقيات جوانمردان تفوق يافت و جنبه هاي معنوي خود را بر اخلاقيات جوانمردي تحميل کرد .

 

هانري کربن

توضیحات تکمیلی مريم امامي - تبیان

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...