spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ ● طرح مسأله امنیت و ثبات فرهنگی و سیاسی، مهم ترین و برجسته ترین چهره و درونی ترین لایه نیاز امروز ملت و دولت (حاکمیت)، به شمار می آید. چرا که مؤلفه قدرت و ثبات فرهنگی و سیاسی هر ملتی بنیادی ترین مؤلفه اقتدار و استعداد و لیاقت آن ملت در بستر توسعه و تعالی در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و عقب ماندگی در تمامی عرصه های زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را فراهم می آورد. در یک رویکرد کلان، ابتنای کلیت نظام بر مؤلفه قدرت فرهنگ و سیاست بوده و دوام و قوام هر ملت و حاکمیتی در گروه بالندگی و توسعه یافتگی فرهنگی و اقتدار و اعتبار سیاسی آن ملت و حاکمیت می باشد. هر گاه آسیب پذیری به دو حوزه فرهنگ و سیاست در جامعه راه یابد، سایر حوزه ها در چالشی فرساینده و بحران زا فرو غلطیده و بستر و فضای مناسبی برای رشد و گسترش تمامی آثار و مظاهر شوم وابستگی، عقب ماندگی، مفاسد اجتماعی و ناهنجاری های گوناگون در کشور را فراهم خواهد ساخت. مختصات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امروز جامعه ما به گونه ای است که بدون عنایت ویژه به فرآیند آسیب پذیری اقشار مختلف جامعه (خصوصاً در حوزه فرهنگ و سیاست) و رشد فزاینده و رو به گسترش ناهنجاری های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی فاجعه ای دردناک و غیر قابل جبران که کمترین آن فروپاشی اجتماعی و سلطه دوباره قدرت های استعماری در کشور می باشد، به وقوع خواهد پیوست. اگرچه نباید نقش مهم توطئه های گوناگون قدرت های بزرگی که منافع سرشار خود را با فروپاشی نظام پهلوی در ایران از دست داده اند و نیز خسارات و صدمات جبران ناپذیر جنگ فرساینده (طی ۸ سال)، فعالیت گسترده احزاب و دسته جات مخرب بخش مهمی از سرمایه های ملی توسط درباریان و وابستگان خاندان پهلوی را فراموش کرد. اما مهم تر از آن بی تجربگی و تأثیر مخرب ناآگاهی های مسؤولان و مدیران ارشد نظام در طراحی و اجرای برنامه های راهگشا و مفید در ایجاد زمینه های رفع بحران و آسیب های شکننده موجود را نیز نباید از نظر دور داشت. چرا که بدون شناخت دقیق و بی طرفانه علل و عوامل آسیب زا و بحران آفرین نمی توان به راهکارهای علمی و کاربردی در جهت مقابله ی با آنها دست یافت. آنچه مسلم است، هیچ جامعه و سرزمینی را نمی توان مصون و مبرای از آسیب ها و بحران های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سراغ گرفت، چرا که اصولاً بشر به دلیل برخورداری از صبغه و سرشتی دو گانه و متضاد (الهی – شیطانی) در دو جهت اعلی علیین و اسفل السافلین در حرکت است و بر اساس آموزه های اسلامی و قرآنی و نیز احکام منبعث از تجربیات بشری، اکثر انسان ها بیشتر به خسران و زیان کاری تمایل و گرایش دارند، تا به کمال مطلق و حیات مطلوب. خصوصاً اینکه تمامی امکانات، شرایط و زمینه های تشدید کننده و تحریک کننده به منظور به فعلیت رسانیدن استعدادهای غیر آسمانی و معنوی بشر فراهم آیند. باید خاطرنشان نمود که امروزه سردمداری و مدیریت ملت ها و دولت های جهان در اختیار قدرت های بزرگ استعماری است و به دلیل سیطره ی سیاسی و اقتصادی استعمارگران بر جهان و کنترل دستگاه ها و بنگاه های عظیم تبلیغاتی، تعلیماتی، تسلیحاتی و اطلاعاتی جهان توانسته اند تقریباً تمامی کره ارض را تحت پوشش درآورند. این امر موجب شد که اخیراً ادعای حاکمیت بر دهکده ی جهانی و نهادینه نمودن فرهنگ واحد جهانی را طرح و تکرار نمایند، لذا نباید از رشد و گسترش روزافزون ناهنجاری ها، آسیب ها و بحران های پی در پی در جوامع مختلف (و از جمله ایران) چندان متعجب گردید. آسیب شناسی، شناخت پدیده های بیماری زا و بحران آفرین در بستر حیات اجتماعی انسان ها است. از این رو، پدیده های آسیب زا، آفاتی هستند که روند تکاملی و بالندگی جامعه را با اختلال و چالش هایی چند روبرو می سازند. بررسی های آسیب شناختی از جمله موضوعاتی هستند که بیشتر مطالعات و پژوهش های کاربردی اجتماعی را بخود اختصاص داده اند. باید دانست که آسیب های سیاسی و فرهنگی متنوع هستند. همچنین رویکرد محققان به این آسیب ها نیز تنوعات چندگانه ای می پذیرد که بنا بر اجرای هر یک از این دیدگاه ها، شاهد پیامدهای متفاوتی در اجتماع خواهیم بود. لذا بررسی آگاهی های سیاسی، فرهنگی نسل جوان که در معرض مواجهه ی مستقیم با انواع امواج اطلاعاتی ضد و نقیض قرار دارند، از آن حیث اهمیت می یابد که پیش بینی نحوه ی رویارویی آینده سازان کشور را با آسیب های مخالف نظام، نمود می بخشد. تلقی نمودن جامعه به مثابه یک نظام متعادل که به دنبال حفظ بقای خویش، عناصر ضد نظام را دور ساخته و تعادل بخشی عناصر موجود را هدف قرار می دهد، مستلزم آگاهی های لازم از خرده سیستمهای درون نظام می باشد. خرده سیستم فرهنگی در حفظ و بقای نظام، کارکرد ثبات و تبیین وضع موجود را ایفا نموده و رفتارهای افراد را سامان می بخشد. لذا با توجه به اهمیت این خرده نظام در رابطه با دیگر اجزا و نقش آن در حفظ بقای نظام، ضرورت بررسی عوامل آسیب زا اهمیتی دو چندان می ِیابد. بنابراین آگاهی از وجود آسیب ها و شناخت میزان و ابعاد آن از سویی به منزله برداشتن گام هایی برای کنترل و پیش بینی و پیشگیری عوامل آسیب زاست و از سویی دیگر اطمینان از برقراری نظم و امنیت و حصول تعادل برای آینده نظام خواهد بود. 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ ● آسیب شناسی اجتماعی (SOCIAL PATHOLOGY) پاتولوژی (آسیب شناسی)، از ریشه یونانی PATHOS (آسیب، رنج، درد و وقفه) و LOGOS (علم و دانش و گفتار) گرفته و ترکیب شده است. پاتولوژی را شناخت علل و عوامل و نشانه های بیماری گویند. آسیب شناسی اجتماعی، به شناخت علل و عوامل، نشانه ها و علایم آسیب پذیری یا آسیب گیری انسان در جامعه و زندگی اجتماعی یعنی تربیتی، فرهنگی و اجتماعی می پردازد. آسیب ها و زیان ها ممکن است دارای زمینه های مادی باشد یا از امور غیر مادی یا از هر دو دسته امور منشأ گیرند. پس شناخت آسیب ها، بدون شناخت ساخت ها و کارکردهای امور و پدیده های اجتماعی و نیز بدون مرفولوژی[۱] (شناخت هیأت و شکل در ارتباط با ساخت) و فیزیولوژی[۲] اجتماعی و بی توجه به جنبه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، تربیتی و بهداشتی مقدور نیست و بی عنایت به ابعاد درونی و برونی جامعه هیچ گونه ثمری ندارد و به اصطلاح شمشیر بر هوا زدن است و مشت بر کوه کوبیدن است. بی شک هر گونه ساختن بدون شناختن، تیر در تاریکی رها کردن است. آسیب ها در خانواده، مدرسه، فاصله ی خانه تا مدرسه و جامعه بر افراد و اعضاء جامعه وارد می آیند. وسایل و دستگاهای ارتباط جمعی، اماکن عمومی، مراکز پر جمعیت شهری، فقر مالی و نقایص مربوط به انواع تربیت ها و نظایر این ها محل بروز و ظهور علائم و عوامل آسیب هاست و منشاء آسیب پذیری اجتماعی است. در آسیب شناسی اجتماعی باید تا زوایای تاریک سوسیال ایلوزن ها نفوذ کرد و علل و عوامل بازدارنده را در لابلای فرهنگی معنوی جست. یکی دیگر از جنبه های بارز آسیب ها اختلالات اجتماعی است، از جمله رفتارهای انحرافی مانند الکلیسم[۳] (زیاده روی در مصرف الکل) و سایر کژروی های دیگر است که در بسیاری از کشورها مسایل اقتصادی و اجتماعی ناگوار به دنبال می آورد. شارلاتانیسم[۴] نوعی دیگر از آسیب های سخت اجتماعی است که در آن از سادگی و زودباوری مردمان توسط افراد شارلاتان[۵] بهره برداری می شود و این قدیمی ترین آسیب های اجتماعی است. هم چنین اعتیاد[۶] به مواد مخدر. بدون بررسی پژوهش علمی عینی، بازنمایی مسایل آسیب رسان ممکن نیست و حل آنها بدون ترسیم و تعیین خطوط برنامه های زمان بندی شده، نوعی در خلاء حرکت کردن است که نتیجه ی مطلوب ندارد. پس لازمست در جهت کاهش درجه ی آسیب های اجتماعی «به مفهوم عام»، مسایل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و ... در کلیت خود و تأثیر و تأثر میان آنها و اجزاء و عناصرشان دقیقاً شناسایی شوند و راه حل ها و عملکردشان در بستر مجموعه های امور مزبور (نظام ها و خرده نظام ها) ارائه گردند و از هر گونه اقدام انتزاعی پرهیز شود. هر قدر سطح دانش و بینش اعضاء جامعه ارتقا یابد درجه ی آسیب پذیری اعضای آن کاستی می گیرد. اختلال و انحراف، منشاء های زیستی، بهداشتی و اخلاقی اجتماعی مختلف دارد. آدمی قبل از زاده شدن در معرض آسیب های متعدد و متنوع قرار دارد. این آسیب ها منشاء های بیولوژیک (مربوط به زیست شناسی)، فیزیولوژیک و اجتماعی دارد. در روان شناسی اجتماعی، تعادل و توازن میان Id یا Ca (نیروهای بالقوه آدمی یا من او) و EGO (اتیک ها و توصیه های متعدد والدین پس از تولد) توصیه شده است. چیرگی یکی بر دیگری عوارض سوء ایجاد می کند. تألیف و تلفیق موضوع و سنجیده ی این دو مقدماتی است برای جلوگیری از نفوذ مفاسد و آفات و آسیب ها. بی شک هماهنگی و سازواری امور و پدیده های اجتماعی از یک سو و نیازهای انسان اجتماعی از جانب دیگر و ترکیب متعادل متناسب امور فوق می توانند آدمی را از آسیب های تنی، روانی و اجتماعی مصون دارند. در آسیب شناسی روانی، بحث نظام (سیستم) از طریق روان شناسی گشتالت[۷] مورد توجه واقع شد و دامنه ی آن در همان زمان به روانپزشکی نیز کشیده شد. امور روانی – اجتماعی، تظاهرات تأثیر و تأثر، کنش و واکنش متقابل امور روانی و اجتماعی را رو می کند که هم در اجزاء و عناصر و هم در کلیت خود، این جریان بی امان را طی می کند. در واقع شخصیت فرد، فردی شده ی امور فوق است. آسیب ها، در کارکردهای چند سویه ی خود هم در اجزاء و هم در کل سیستم یک ارگانیسم زنده مؤثر می شوند و آن جریان انرژی پتانسیل انسان را که به انرژی جنبشی باید بدل شود، مختل می سازد. ابن خلدون در کتاب" العبر" خود، شهر نشینی، تراکم بیش از حد جمعیت، مصرف گرایی، برقراری نظام مالیاتی، نفوذ تجمل و لوکس (فانتزی[۸]) در زندگانی، استبداد و ضعف و عصبیت قومی و از میان رفتن تعاون و همبستگی روحی و اجتماعی را اسباب آسیب پذیری اجتماعی بشمار آورد. نکته ی اساسی در آسیب های اجتماعی (به مفهوم عام)، وجود سازمان ها و تشکیلات نادرست (از نظر ساخت) و نارسا (از لحاظ کارکرد) است، بویژه در کشورهای در حال توسعه و عقب نگهداشته شده: تقلید کورکورانه و بدور از تفکر ملی در تشکیل سازمان و عدم تناسب آن با اوضاع و احوال فرهنگ، بیکاری مزمن و پنهان و کم کاری، روحیه کسب مدرک خصوصاً در جهت اشتغال پست های سازمانی، فساد اداری و ارتشاء در بخش های سازمانی از جمله بخش های مالی، فقدان نظام مؤثر ارزشیابی و کنترل، ارجحیت هدف های فردی نسبت به هدف های عمومی و اجتماعی در نزد مسئولان، غلو مدیران بدون در نظر آوردن شرایط ضروری تحقیق و در نتیجه سرخوردگی های ناشی از آن، نارضایتی مردم و هراس حکومت ها از آن و سپس در جهت به کنترل درآوردن بیشتر مردم، اقدام به فربه کردن سازمان های اداری و... وقتی شرایط مطلوب تربیت ها و عوامل آن ها فراهم آید شرایط، مقتضیات و روابط اجتماعی، نیز، درست سنجیده و عمل کند، آدمی از آسیب ها در امان می ماند. 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ ● عوامل آسیب زا در سطور پیشین اشاره شد، فرهنگ هر جامعه ای بیش از هر چیز بر بنیان باورها و آرمان ها و ارزش ها و به طور اجمال، داشته های مادی و معنوی آن جامعه استوار است. از سوی دیگر یکپارچگی و عدم تعارض بین عناصر تشکیل دهنده ی فرهنگ، به معنای عدم آسیب پذیری فرهنگی و نشانه ی سلامت و صلابت ساختار فرهنگی و اجتماعی می باشد. لذا هر آنچه باعث تعارض و عدم یکپارچگی فرهنگی شود، به عنوان عوامل آسیب زا تلقی می گردد. در بحث حاضر منظور از عوامل آسیب زا، عوامل و عناصری است که به هویت فرهنگی جامعه ی جوان ما (با ویژگی هایی که مورد اشاره واقع شد) آسیب رسانده و زمینه های انحطاط و ابتذال اقشار مختلف به ویژه نسل جوان را فراهم می سازند. به منظور تسهیل در تفهیم و انتقال مطلوب مطالب، عوامل آسیب زا را در دو بخش عوامل داخلی و بیرونی، می توان تنظیم و تبیین نمود. در قسمت بعدی م[۹]قاله به این عوامل خواهیم پرداخت. داوود میرزائی مقدم 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده