spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ زمانی که آغامحمدخان قاجار، تهران را دار الخلافه سرزمین ایران قرار داد قاسم خان دولو (قاجار) را با صد تفنگچی به کوتوالی (قلعه بانی) حکومت تهران گماشت. در واقع قاسم خان دولو را نخستین رییس شهربانی تهران می دانند. در آن دوره انتظامات داخل تهران به عهده قراولخانه بود و قراولان عده ای از سربازان قشون بودند که زیرنظر مستقیم کلانتر انجام وظیفه می کردند. کلانتر از نظر موقعیت اجتماعی یک مقام کشوری محسوب می شد و به افرادی که زیر نظر کلانتر شهر یا کدخدایان محلات به کار اشتغال داشتند عناوین عسس (نگهبان)، شحنه (پاسبان شهر) و داروغه (حاکم نظامی) اطلاق می شد. آنچه امروزه پاسگاه یا کلانتری نامیده می شود در آن دوران با عنوان داروغه خانه مورد اشاره قرار می گرفت. میرشب، نیز یکی دیگر از مقامات کشوری بود که برای خود شأن و مقامی داشت به این ترتیب که وقتی کسی حق قانونی رفت و آمد در شهر را نداشت وظیفه میرشب حکم می کرد از طریق مامورانش افرادی را که بی دلیل در شهر تردد داشتند، دستگیر و بازجویی کنند. ● امیرکبیر و استقرار نظم در تهران امیرکبیر را باید از نخستین پیشگامان استقرار نظم و امنیت در تهران دانست. وی هنگام کار در سفارت امپراتوری عثمانی با ادارات دولتی و نحوه عملکردشان آشنا شده بود و زمانی که به صدارت رسید برای ایجاد نظم و تامین امنیت جانی و مالی در تهران دستور داد ۴۰ قراولخانه در نقاط مختلف دارالخلافه دایر شود. وی همچنین برای هر قراولخانه، ۱۲ نگهبان تعیین کرد. اما پس از وی با روی کار آمدن میرزاآقاخان نوری به دلیل طرز فکر ارتجاعی اش هیچ قدمی برای تامین امنیت مردم تهران برنداشت؛ بلکه همه کارهای امیرکبیر را نیز لوث نشان داد، اما با به قدرت رسیدن میرزاحسین سپهسالار (مشیرالدوله) دوباره اصلاحات مربوط به استقرار نظم از نو شروع شد. وی برای نخستین بار کلمه نظمیه را به کار گرفت و اداره نظمیه را تشکیل داد و محمدعلی خان را که از محصلان دارالفنون و از فرنگ برگشته بود به ریاست نظمیه تهران گماشت، اما هیچ یک از ماموران و مردم اسم اداره نظمیه را نپذیرفتند و آن را اداره می خواندند و در کل کلمه اداره در اذهان مردم از نظمیه شروع و شناخته شد. ● ایجاد اداره پلیس ناصرالدین شاه در دومین سفر خود به فرنگ «آنتوان کنت دومونت فرنت» اطریشی را برای تاسیس اداره پلیس به ایران دعوت کرد. وی برای نخستین بار در خیابان چراغ برق (امیرکبیر) محلی را برای اداره پلیس اجاره کرد و به شاه گزارش داد با ۴۰۰ پلیس پیاده و ۶۰ سوار، امنیت تهران تامین می شود. وی سرانجام در سال ۱۲۹۵ ه .ق نخستین تابلوی شهربانی تهران را بر بالای سردر عماراتی واقع در میدان توپخانه نصب کرد. مضمون تابلو عبارت بود از: «اداره جلیلیه پلیس دارالخلافه و احتسابیه». این محل در دوره سلطنت پهلوی اول و دوم مرکز پلیس تهران بود که در چند سال گذشته تخریب و ایستگاه مترو در آنجا ایجاد شد. محققان پیرامون مساله اداره پلیس و کنت متذکر شده اند: «کار کنت که به منظور استقرار نظم در تهران فوق العاده مشکل بود زیرا برای اولین بار بود که ایران دارای نظمیه و پلیس به صورت امروزی شد. کنت با افراد فاسد و نادرست روبه رو بود که به هیچ قسمی حاضر به تن دادن و تسلیم شدن در برابر قانون نبودند همچنین با افراد خشن و افراط کاری که در حال قمه کشیدن بودند و بر سر گذرها قرق می کردند و نفس کش می طلبیدند یا افراد دزد و سارقی که هنگام شب باعث مزاحمت مردم می شدند و آنها را لخت می کردند.» کنت، کتابچه قانونی در زمینه اداره تهران و کشور نوشت و به تصویب شاه رساند تا بتواند براساس آن شهر را اداره کند، ناگفته نماند که وی باید تحت ● فرمان کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه که حاکم تهران بود انجام وظیفه می کرد با اجرای مفاد کتابچه قانون کنت، کامران میرزا که احساس کرد اختیاراتش محدود شده و وی را مانعی بر سر راه خودسری هایش می دید درصدد بود وی را از میان بردارد و توسط امین الدوله به تخریب چهره کنت در برابر شاه می پرداخت تا آنجا که اسماعیل بزاز (مقلد معروف) را وادار کردند تا در حضور ناصرالدین شاه به تقلید رفتار کنت بپردازد و او را مسخره کند و از همه بدتر به دستور کامران میرزا، دختر کنت را دزدیدند و به محله چال سیلابی که برای زنان ولگرد در نظر گرفته شده بود بردند، با این حال کنت شیوه عملکرد خود را ادامه داد اما دسیسه ها آنقدر زیاد شد که سرانجام از سمت خود عزل شد البته روایت دیگری هم هست که می گویند وی به میل خود استعفا کرد و استنادشان هم بر این داستان است که هنگام خدمت کنت در اداره نظمیه مقرر شده بود مردم از ساعات ۱۲ شب تا پنج صبح از خانه هایشان خارج نشوند. اتفاقا یک شب که کنت مشغول گشت زنی در شهر بوده شخصی را می بیند که در ساعت ممنوعه عبا بر دوش افکند، بقچه ای زیر بغل دارد کنت از او می پرسد: مگر خبر نداری که طبق دستور رییس نظمیه الان رفت و آمد در شهر ممنوع است؟ مرد جواب می دهد: «من از نظمیه چیزی سردرنمی آورم و مطیع بوق حمام هستم.» و معروف است که کنت همان روز نزد ناصرالدین شاه رفته، استعفا می کند و می گوید: «در این شهر یا من باید دستور بدهم یا بوق حمام!» سرانجام با رفتن کنت امنیت به دست خودمانی ها می افتد که شریک دزد و رفیق قافله بودند تا آنجا که این داستان معروف است: از منزل حاجی کرمعلی نامی یک زوج قالیچه ای ابریشمی و یک جفت شمعدان به سرقت می رود و با توصیه یکی از دوستانش به خانه رییس نظمیه می رود وقتی وارد اتاق پذیرایی می شود قالیچه های خود را می بیند که به دیوار آویخته شده و شمعدان های فیروزه نشانش بر سر بخاری است و هرچه رییس نظمیه دلیل حضور وی را می پرسد، جواب نمی دهد تا اینکه سرانجام بر اثر سماجت وی می گوید: «برای حل دو معما خدمت رسیده بودم که جواب یکی را از قالیچه های روی دیوار و جواب دیگری را از شمعدان لب بخاری گرفتم!» ● سوئدی ها و نظمیه در دوران مشروطه، ریاست نظمیه را آقا بالاخان سردار (سردار افخم) عهده دار شد. بعد از سقوط تهران توسط آزادی خواهان یپرم خان ارمنی ریاست نظمیه شهر را برعهده گرفت تا سرانجام که در سال ۱۲۹۱ ه .ش مستشاران سوئدی بر سر کار آمدند، آنها نخستین مدرسه پلیس را در کنار ساختمان پلیس در میدان توپخانه دایر کردند اما در سال ۱۳۰۲ ه .ش به فرمان رضاخان به خدمت سوئدی ها در ایران پایان داده شد و سرهنگ محمد درگاهی، رییس نظمیه تهران و رییس کل تشکیلات نظمیه ایران شد و دو سال بعد، پهلوی اول، ۱۰ پلیس را برای آموزش به خارج از کشور فرستاد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده