spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۰ یکی ذوق میکند که تو را بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، یکی ذوق میکند که تو را با طلا نوشته، یکی به خود میبالد که تو را در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و… قرآن! من شرمندهی توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود، همه از هم میپرسند «چه کس مرده است؟» چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است. قرآن! من شرمندهی توام اگر تو را از یک نسخهی عملی به یک افسانهی موزهنشین مبدل کردهام. یکی ذوق میکند که تو را بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، یکی ذوق میکند که تو را با طلا نوشته، یکی به خود میبالد که تو را در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و… آیا واقعاًخدا تو را فرستاده تا موزهسازی کنیم؟ قرآن! من شرمندهی توام اگر حتی آنان که تو را میخوانند و تو را میشنوند، آنچنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقیهای روزمره مینشینند... اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند، مستمعین فریاد میزنند «احسنت…!» گویی مسابقهی نفس است… قرآن! من شرمندهی توام اگر به یک فستیوال مبدل شدهای؛ حفظ کردن تو با شمارهی صفحه. خواندن تو آز آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کردهاند، حفظ کنی، تا اینچنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند. خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو؛ آنان که وقتی تو را میخوانند چنان حظ میکنند، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم. 12 لینک به دیدگاه
AREF_062 48 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۱ spow جان سلام ممنون از این زیبایی کلامت هر چند احساس می کنم که این متن را از جایی بر گرفتی ولی بازم بسیار زیبا بود. مرسی:icon_gol: 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ هر روز در این گردنه که میدوم، هوا تاریک و تاریک تر میشود. همه به گوشه ای خسبیده اند، چرا من تلاش میکنم نخوابم در حیرتم. نگاهی به ادامه بحث ها در این تاپیک بندازین خوبه. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده