رفتن به مطلب

تاریخ‌خوانی و تاریخ‌پژوهی


ارسال های توصیه شده

دکتر اکبری به‌شدت از روال کنونی تاریخ‌خوانی و تاریخ‌پژوهی در کشور ناراضی است و چاره را در یک انقلاب همه‌جانبه در رشته تاریخ می‌داند.

 

علی اشرف فتحی: به همراه مهدی زمانی و سجاد برزگر با دکتر محمدعلی اکبری، استاد برجسته‌ی تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، در اتاق کارش درباره‌ی مشکلات نظری و اجرایی رشته‌ی تاریخ در کشورمان گفت‌وگو کردیم. دکتر اکبری به‌شدت از روال کنونی تاریخ‌خوانی و تاریخ‌پژوهی در کشور ناراضی است و چاره را در یک انقلاب همه‌جانبه در رشته تاریخ می‌داند.

 

 

استاد، درباره‌ی برنامه‌ی موجود آموزشی رشته‌ی تاریخ چه نقدهایی دارید؟

 

این برنامه، یک برنامه‌ی تجدیدنظرشده است. اوّلین برنامه بعد از تعطیلات انقلاب فرهنگی توسط ستادی در وزارت آموزش عالی نوشته شد و شاکله‌ی برنامه‌های درسی در مقطع لیسانس در آن جلسات تصویب شد. بعدها در اواخر دولت آقای هاشمی رفسنجانی، این برنامه مورد بازنگری قرار گرفت و تاکنون به آن عمل شده است. اگر بخواهیم رویکرد انتقادی به برنامه‌ی موجود داشته باشیم، به نظر من، بزرگ‌ترین مشکل را باید در شکاف میان مباحث روش‌شناسی با حوزه‌ها و موضوعاتی که در برنامه گنجانده شده است دید. اکنون تاریخ در قالب نظام سلسله‌ای آموزش داده می‌شود. یعنی سلسله‌های حاکم در تاریخ، به عنوان ملاک عمل قرار گرفته‌اند و در درس روش تحقیق نیز به گردآوری و تنظیم داده‌ها و تبدیل آن‌ها به یک متن روایی پرداخته می‌شود. خروجی نهایی این برنامه، مجموعه‌ای از دانستنی‌های تاریخ است که با علم تاریخ متفاوت است. علم تاریخ، به چرایی وقایع تاریخی و تحلیل عوامل آن‌ها می‌پردازد، در حالی که اکنون در رشته‌ی تاریخ تنها به این پرداخته می‌شود که چه وقایعی رخ داده. در واقع ما به نوعی «خبرنگاری تاریخی» می‌خوانیم و نه بیش‌تر. در سیستم کنونی، فقط به دانستنی‌های تاریخی اکتفا می‌کنیم و خبرنگار و گزارش‌گر تاریخی تولید می‌شود. در حالی که اگر قرار است به علم تاریخ بپردازیم و عالم تاریخ پرورش دهیم، باید تغییرات جدی در روش‌های کنونی اعمال کنیم.

 

 

یعنی سیستم قبلی را علمی می‌دانید؟

 

خیر. هیچ‌وقت علمی نبوده. یعنی هیچ‌وقت انتظار ما از رشته‌ی تاریخ، تولید علم و معرفت تاریخی نبوده و تنها خواهان گزارش‌های منقح تاریخی بوده‌ایم. این دو باید از هم تفکیک شود که آیا منظور ما از تربیت مورخ، تربیت عالم تاریخی است یا تاریخ‌دانی که به مجموعه‌ای دانسته‌های تاریخی مسلط است؛ همان‌گونه که قدما هم علم تاریخ را علم خبر می‌دانستند و با خبرنگاری یکی می گرفتند. البته خبر، شرط لازم برای علم تاریخ است، ولی شرط کافی نیست. خبر فقط می‌تواند بخشی از کوشش عالمانه برای معرفت تاریخی باشد. ما در بهترین حالت، خبرنگار تاریخی تربیت می‌کنیم. برای تربیت عالم به تاریخ، باید روش‌ها و برنامه‌ها را تغییر دهیم. علم در نگاه من یک مفهوم تخصصی است نه یک واژه‌ی عامیانه. ما به هر نوع کشفی علم نمی‌گوییم. علم در ادبیات عالمان دارای پرسش‌ها، مفاهیم، چارچوب‌های نظری، و روش‌های ویژه‌ای است.

 

 

این معضلی که شما اشاره کردید، آیا از عوامل کاهش اعتماد به نفس دانشجویان رشته تاریخ نشده است؟

 

همین‌طور است. وقتی دانشجوی تاریخ با این پرسش روبه‌رو می‌شود که رشته‌ی او به چه کاری می‌آید و چه گرهی از جامعه را باز می‌کند، نمی‌تواند پاسخ روشنی بدهد. اگرچه می‌گوییم که گذشته چراغ راه آینده است و باید از تاریخ عبرت بگیریم، ولی خروجی کنونی سیستم آموزشی ما چنین دستاورد و نتیجه‌ای نیست. دانشجویان تاریخ عملاً نمی‌دانند که به چه دردی می‌خورند. آن‌ها نهایتاً می‌توانند اوقات فراغت خود و دیگران را با دانسته‌های خود پر کنند. هدف‌گذاری و انتظارات ما، با استلزاماتی همراه است که در برنامه‌ی موجود لحاظ نشده و «تاریخ روایی» ملاک عمل ما شده است. برای همین است که دانشجوی ما قبل از آن که کسی بگوید، خودش به این نتیجه می‌رسد که به دردی نمی‌خورد. ما با وضع کنونی، غیر از سرگرمی فایده‌ی دیگری برای جامعه نداریم. علتش هم ساختاری است و استاد و دانشجو مقصر نیستند. ساختار کنونی به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده که عالم تاریخی تربیت نمی‌کند. پس بحران رشته‌ی تاریخ، بحران ساختاری است.

لینک به دیدگاه

شما کارکرد رشته‌ی تاریخ را در آینده‌ی شغلی دانشجویان چگونه می‌بینید؟

 

تاریخ به آن معنا که من می‌فهمم، باید نیازهای بنیادی جامعه را پاسخ دهد. کم‌تر علمی چنین عمقی به ما می‌دهد. ولی این امر نیاز به شروطی دارد تا متناسب با نیازها، وضعیت رشته تاریخ تنظیم شود. من سال‌هاست که می‌گویم باید در مبادی روش‌شناختی و معرفت‌شناختی، تغییرات اساسی در این رشته داده شود و یک انقلاب همه‌جانبه بکنیم. وگرنه با این وضعیت، تنها می‌شود با مدارک کنونی در یک شغل استخدام شد. حتی در مقطع دکتری نیز چیزی به دانشجوی ما اضافه نمی‌شود. ما مجتهد و متخصص صاحب‌نظر تربیت نمی‌کنیم. از خروجی دانشگاه‌های ما هیچ نظریه‌ی جدیدی درباره‌ی تاریخ ایران عرضه نمی‌شود. اگر هم کسی صاحب رأی است، محصول این سیستم آموزشی نیست؛ بلکه محصول کوشش‌های فردی خود اوست.

 

 

فکر نمی‌کنید که انتظار حکومت‌ها و مردم از رشته‌ی تاریخ، یک انتظار حداقلی بوده؟

 

نباید نگاه رسمی به قضیه بکنیم. من کاری به آموزش رسمی تاریخ ندارم. این بحث دیگری است. عرض من این است که باید در حوزه‌ی علم تاریخ (و نه آموزش رسمی تاریخ)، تغییر پارادایمی صورت بگیرد تا تاریخ به مثابه‌ی نقل وقایع تلقی نشود و تاریخ را به عنوان یک علم دید. اگر این تغییر ایجاد شود و کوشش ما معطوف به تولید علم تاریخ شود به استلزامات نظری و تکنیکی آن نیز توجه می‌کنیم. باید نقطه عزیمت بحث را درست کرده و انتظارمان از تربیت دانشجوی تاریخ را روشن کنیم. پس از آن نیز نوبت به اصلاح مواد درسی می‌رسد. پس باید از همان بالا شروع کرد و تغییر پارادایم داد. دانشگاه ما تا سی چهل سال پیش «مطلع از تاریخ» را تربیت می کرد و «تاریخ‌نویسی» را آموزش می‌داد. قدمای ما هم همین را می‌گفتند. ولی در «علم تاریخ» به چرایی و چگونگی وقایع می‌پردازیم. مشکل این است که ما بین این دو حالت سرگردانیم و از همین رو دچار بحران ساختاری شده ایم.

 

 

در علوم بین‌رشته‌ای باید چه نوع نگاهی به تاریخ داشت؟ آیا باید به دانسته‌ها و داده‌های تاریخ اکتفا کنیم یا تحلیل را هم باید اضافه کرد؟

 

برخی به ارائه‌ی داده‌ها اکتفا می‌کنند و تحلیل داده‌ها را کار مورخ نمی‌دانند. آن‌ها معتقدند که تبیین داده‌ها به ابزارهایی نیاز دارد که در علم تاریخ موجود نیست و پردازش داده‌ها وظیفه‌ی مورخ نیست. این تقسیم کار مورد اعتراض کلاسیک قرار نگرفته است چرا که آن‌ها وظیفه‌ی خود را در جمع‌آوری داده‌ها تعریف کرده بودند و نهایتاً زنجیره‌هایی بین وقایع کشف می‌کردند. آن‌ها دخالت دستگاه نظری را قلب تاریخ می‌دانستند و ضرورتی در به کار گرفتن دستگاه‌های نظری نمی‌دیدند. اما مورخین جدید به ارائه‌ی داده‌ها اکتفا نمی‌کنند و به کشف رابطه میان عناصر نیز می‌پردازند. نگاه آن‌ها به مورخ، به مثابه‌ی یک تکنیسین نیست، بلکه معتقدند که باید کار عالمانه کرد. اما متأسفانه ما می‌خواهیم عالم تاریخ شویم، ولی مقدمات آن را فراهم نکرده‌ایم. بنابراین، متخصصین دیگر رشته‌ها حق دارند که تنها از ما داده‌ها را طلب کنند و تحلیل‌های ما را نپذیرند. شما به ابن‌خلدون نگاه کنید. او در مقدمه‌ی خود به علم تاریخ توجه می‌کند و در کتاب العبر نیز به ارائه‌ی داده‌ها می‌پردازد. خیلی جالب است که ابن‌خلدون میان عالم تاریخ و مطلع از تاریخ، تفکیک برقرار می‌کند. اما ما در بهترین حالت، تکنیسین تولید می کنیم؛ نه عالم.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...