رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تاپیکی رو استارت می کنم در این بخش... تا کمی با اصطلاحات این هنر و صنعت بیشتر آشنا بشیم...:icon_redface::icon_gol:

مطالب عموما از دانشنامه ی رشد هست.

آپاراتچی ( Projectionist )

 

فردی کهمسئول راه اندازی دستگاه نمایش برای نمایش فیلم است. او همچنین باید تجهیزات دیگر مربوط به نمایش فیلم مانند صدا و نور را نیز به راه اندازد و تنظیم کند.

 

 

آروماراما ( Aromarama )

 

فرایندی که طی آن ، هم زمان با پخش فیلم در سالن سینما ، بویی متناسب با تصویر در سالن پخش می شود.

 

 

از پیش دیدن صحنه ( Animatics )

صحنه هایی که با تکنیک های نقاسی متحرک یا ویدئو ساخته می شوند ، تا دست اندرکاران تولید فیلم بتوانند نحوه عملکرد صحنه واقعی را که بعدتر خلق خواهند کرد ببینند. این روش به ویژه برای پیش بینی صحنه هایی که از جلوه های ویژه در آنها استفاده خواهد شد کاربرد دارد.

 

 

 

استدیکم ( Steadicam )

 

نام تجاری وسیله ای که در سال های اخیر بسیار مورد استفاده قرار گرفته و به فیلم بردار اجازه می دهد تا در نماهایی که با دوربین روی دست کار می کند ، دوربین را در وضعیتی نسبتا ثابت نگه دارد. استدیکم ، پایه ای است که به کمربند متصل می شود و روی سینه و پشت فیلم بردار قرار می گیرد و به فیلم بردار اجازه می دهد تا با سهولت به کار خود بپردازد.

 

aqkhngjcjky8iyxt1pur.jpg

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 49
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

استروبوسکوپ ( Stroboscope )

وسیله ای که در سال 1833 در وین اختراع شد و توهم حرکت را با صفحه مدوری که درون آن ، مجموعه ای از طرح ها قرار داشت ایجاد می کرد. برای استفاده از این وسیله ، تماشاگر صفحه را به دوران در می آورد و از خلال شکافی در این صفحه به تصویر بازتابیده طرح ها در یک آینه نگاه می کرد.

 

اسلاید ( Diapositive )

صفحه شیشه ای که بر بخشی از آن تصویری نقش بسته و دوربین از قسمت شفاف آن ، صحنه ای را فیلم برداری می کند و از ترکیب آن صحنه و تصویر روی شیشه ، تصویری ترکیبی به دست می آید. معمولا از این تمهید برای افزودن تصویر ابر یا جلوه های مشابه به تصویر اصلی استفاده می کنند.

 

افکت ، جلوه ها ، افه ها ( Effects )

به طور کلی هر نوع عنصر تخیلی یا مصنوعی که جزء طبیعی صحنه نباشد و با روش های تکنیکی به آن اضافه شود را گویند. این خلق جلوه به طور مشخص ، مترادف موارد زیر است:

1- جلوه های انتقالی در فیلم مانند همگذاری ، محو تدریجی و ... .

2- جلوه های ویژه ، چه آنها که به طور مکانیکی جلوی دوربین انجام می شود ، برای مثال ایجاد صحنه انفجار یا آنها که نیازمند شیوه های دقیق و ظریف فیلم برداری اند مانند فرایند نقاب متحرک.

3- افزودن صدا بعد از فیلم برداری ، از جمله افزودن صدای طوفان ، تیراندازی ، قدم زدن و... .

لینک به دیدگاه

اقتباس ( Adaptation )

در حالت کلی هر اثری در قالب یک رسانه خاص که بر اساس اثری در رسانه ای متفاوت شکل می گیرد را اقتباس گویند. اقتباس های سینمایی را می توان بر اساس نمایش نامه ، رمان ، داستان کوتاه ، وقایع تاریخی ، زندگی نامه ها و گاه حتی شعر یا تصنیف ساخت.

 

اقتباس هم می تواند آزاد باشد ( Loose Adaptation ) و در آن حال و هوای کلی اثر ، بخشی از آن ، شخصیتی ، یا حتی یک عنوان حفظ گردد و هم می تواند کاملا وفادارانه باشد و در آن داستان اصلی ، شخصیت ها و حتی گفت و گوها را تا حد ممکن حفظ کرد.

 

آثار سینمایی درخشانی از روی آثار ادبی به ویژه رمان های محبوب و پر فروش ساخته شده اند ، از همین رو برخی جشنواره های سینمایی جایزه متفاوتی را برای فیلم نامه های اقتباسی در نظر گرفته اند. بسیاری از محبوب ترین فیلم های تاریخ سینما بر اساس رمان های پر فروش ساخته شده اند ، آثاری مانندبر باد رفته ( 1939- Gone With The ) بر اساس رمانی از مارگارت میچل ( Margaret Mitchell ) و پدر خوانده ( 1972- Godfather ) بر اساس رمانی ازماریو پوزو ( Mario Puzo ).

 

در هر دو مورد کتاب هایی نه چندان قوی ، اما دارای خط داستانی جذاب به دست فیلم سازانی توانمند به فیلم هایی مهم و مطرح و با عمقی بیش تر از اصل کتاب بدل شده اند. با هر چه بیشتر ریشه دار شدن اقتباس های ادبی در سینما رابطه تنگاتنگی بین سینما و ادبیات در حال شکل گیری است.

 

 

 

اکسپرسیونیسم ( Expressionism )

مکتبی سینمایی که از 1919 تا حدود 1933 در آلمان شکل گرفت. این مکتب اساسا یک مکتب هنری است که پیش از این در عرصهنقاشی ، ادبیات ، تئاتر و موسیقی فعال شده بود. این مکتب در سینما می کوشد واقعیت مادی را به صورت بازتاب ذهنی جهان از نظر شخصیتی در فیلم ارائه دهد. این کار از طریق صحنه پردازی پیچیده و اغراق شده ، سایه های سنگین ، فضاسازی غریب ، زوایای اریب و کج و معوج ، خطوط شکسته ، لباس و آرایش غیر متعارف و سبک خاص بازیگری انجام می گرفت. از جمله فیلم های مطرح این مکتب می توان بهکابینه دکتر کالیگاری ( 1918- The Cabinet Of Dr. Caligari) ، نوسفراتو ، یک سمفونی ترسناک ( 1922 ) اشاره کرد.

 

 

« نمایی از فیلم کابینه دکتر کالیگاری ، ساخته روبرت وینه ( Robert Wiene )

 

km2efu5thgzhmhxhbor.jpg

لینک به دیدگاه

اکوستیک ، علم صدا ( Acoustics )

عوامل محیطی هر ناحیه ای که بر صدا اثر بگذارند. هر صدابردای باید ، با این عوامل آشنا باشد. این عوامل چه در هنگام ضبط و چه در هنگام پخش دارای اهمیت هستند.

 

 

آلفکس ( Allefex )

دستگاهی که می تواند در هنگام نمایش فیلم صامت ، تا پنجاه جلوه صوتی مختلف را ارائه دهد.

 

امپرسیونیسم ( Impressionism )

امپرسیونیسمابتدا جنبشی در نقاشی بود ، که در بین نقاشان فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم میلادی رایج بود و در اوایل دهه 1920 به سینما راه یافت. در این جنبش هدف آن است تا با استفاده از نور ، سایه ، رنگ ، حالت کانونی ، بافت تصویر ، زاویه دوربین و تدوین ، از ضبط رئالیستی رویدادها و صحنه های واقعی فاصله گرفته شود و تاثیری ذهنی خلق کند.

 

در واقع فیلم سازان امپرسیونیست می کوشیدند تا همتای نقاشان امپرسیونیست ، جلوه های ذهنی خاصی را با دوربین در آثار روایی خود خلق کنند. از چهره های مهم این مکتب می توان بهلویی دلوک ( Louis Delluc ) ، ژرمن دولاک ( Germaine Dulac ) ، ژان اپستاین ( Jean Epstein ) و آبل گانس( Abel Gance )اشاره کرد.

 

از فیلم های مهم این مکتب نیز می توان بهتب( 1921- Fever ) ساخته دلوک ، قلب وفادار ( 1923- Faithful Heart ) ساخته اپستاین وچرخ( 1923- The Wheel ) ساخته گانس اشاره کرد.

لینک به دیدگاه

انبار فیلم ( Vault )

 

انباری ضد آتش ، برای حفظ و نگه داری فیلم ها برای مدت طولانی. در این انبار ها ، دما و رطوبت همواره تحت کنترل است تا فیلم های موجود در آن خراب نشوند. استودیوهای فیلم سازی ، فیلم خانه ها و لابراتوارها معمولا چنین انبارهایی دارند.

 

 

آنتاگونیست ، شخصیت خبیث ( Antagonist )

شخصیت مقابل قهرمان فیلم که معمولا آدم بدی است.

 

 

 

انیماسکوپ ( Animascope )

روشی که در آن ، از بازیگران زنده طوری فیلم برداری می شود که خطوط حاشیه ای بدنشان پر رنگ به نظر می آید و در نتیجه به شخصیت های نقاشی های متحرک شباهت می یابند. این روش راه بسیار ارزان تر و آسان تری برای ساختن فیلم نقاشی متحرک ، نسبت به ترسیم اشکال روی طلق و خلق حرکت است.

لینک به دیدگاه

باران ساز ( Rain Cluster )

مجموعه ای از آبپاش های آویزان در بالای صحنه که از آنها آب پاشیده می شود ، تا در منطقه وسیعی از صحنه ، حالت بارش باران پدید آید.

 

 

بداهه پردازی ( Improvise )

کاری که بدون تمرین یا بدون اینکه در فیلم نامه قید شده باشد عمدتا از سوی بازیگران انجام می شود. گاه ، برخی از فیلم سازان از بازگر یا بازیگرانشان می خواهند اگر گفته یا حرکتی به ذهنشان می رسد که جلوه بیشتری به اثر می بخشد ، ان را ادا کنند.

 

 

بدل ( Double )

فردی که در صحنه های خیلی خطرناک ، یا در نماهای دور که چهره بازیگر مشخص نیست و در نتیجه هویتش آشکار نمی شود ، به جای بازیگر زن یا مرد ظاهر می شود. بدل کارانی که باید صحنه های خطرناک را اجرا کنند ، آموزش های ویژه ای می بینند. امروزه کلاس های آموزشی برای بدل کاری در کشورهایی که صنعت سینمای قوی دارند دایر است.

 

 

برداشت سه گانه ( Triple Take )

فیلم برداری از ماجرایی در سه مرتبه مختلف ، به ترتیب از نمای دور ، نمای متوسط و نمای نزدیک. حرکت باید عینا تکرار شود تا امکان برش تطبیقی فراهم شود. این روش دست تدوینگر را باز می گذارد تا فیلم ها را مطابق سلیقه و توصیه به هم پیوند بزند.

لینک به دیدگاه

برش موازی هم زمان ( Cross-Cutting )

برش ، بین دو یا چند ماجرا برای نمایش رابطه آنها با یکدیگر. در اغلب موارد این ماجراها هم زمان رخ می دهند و از تاثیر متقابل آنها ، حالت هیجان و تعلیق پدید می آید. یکی از عالی ترین نمونه های برش موازی هم زمان ، سکانس مربوط به غسل تعمید درپدرخوانده ( Godfather ) است که هم زمان با این مراسم تمامی مخالفان مایکل کورلئونه کشته می شوند و فرانسیس فورد کوپولا به زیبایی این ماجرا را به هم برش داده. این نوع برش در مورد رویدادهایی که هم زمان نیستند هم می تواند رخ دهد تا نشانگر رابطه بین آن رویدادها باشد. برای نمونه فیلم پدر خوانده دوکه در آن کوپولا با برش موازی ، صحنه هایی از زندگی گذشته پدر و زندگی حال فرزند او را نشان می داد.

 

 

بردیاب ، تله متر ( Rangefinder ، Telemeter )

نظام دید اپتیک برای کانونی کردن و اندازه گیری فاصله بین دوربین و سوژه. چنین سیستمی به ویژه برای فیلم برداری از هلیکوپتر یا فیلم برداری با دوربین های قطع کوچک به کار می رود.

 

 

برش سریع ( Fast Cutting )

برش سریع نماهای کوتاه به همدیگر و به این ترتیب خلق هیجان در تماشاگر. برش سریع برای ایجاد گیجی و توهم هم مورد استفاده قرار می گیرد.

 

 

برش مستقیم ( Direct Cut )

برش ناگهانی و بی واسطه از صحنه ای به صحنه دیگر ، بی آنکه تمهیدی انتقال دهنده مانند هم گذاری یا محو تدریجی صورت گیرد.

لینک به دیدگاه

برگه یاد آوری ( Cue Cards )

ورقه های بزرگی که گفتگوهای مربوط به هر نما را با حروف درشت روی آن می نویسند و خارج از دید دوربین نگه می دارند ، تا اگر بازیگری گفتگوهای خود را فراموش کرد ، با نگاهی به آن به یاد بیاورد.

 

 

بلاک باستر ( Block Buster )

فیلم های بسیار پر خرج و عظیم که معمولا طولانی تر از زمان فیلم های عادی هستند و پر آب و رنگ ساخته می شوند و معمولا از دکورهای عظیم استفاده می کنند. این فیلم ها با توجه به هزینه ای که در بر داشته اند باید فروش زیادی بکنند تا به سوددهی برسند. بلاک باستر هم معنای پرخرج را با خود دارد و هم معنای پر فروش را. برای مثال فیلم هایی مانندبرباد رفته ( 1939- Gone With The Wind )، تایتانیک( 1998- Taitanic)، جنگ ستارگان ( 1977- Star wars ) و ... .

 

بلک ماریا ( Black Maria )

استودیوی کوچکی که ویلیام لوری دیکسوندر شرکتادیسون طراحی کرد. این استودیوها را سراسر رنگ سیاه زده بودند و در آن از بازیگران به وسیله دوربین های کینه توگراف بر پس زمینه ای سیاه و با کمک نور خورشید که از سقف متحرک آن به درون می تابید فیلم می گرفتند. به این استودیوها بلک ماریا می گفتند.

 

mqwwqbpztlt9orchsdc4.jpg

 

 

لینک به دیدگاه

بوم ( Boom )

بازوی متحرک بلند و سبکی که صدابردار ، میکروفن خود را بر سر آن نصب می کند و یک نفر آن را ، از فاصله دور و خارج از تصویر دوربین ، در بالای سر بازیگر نگه می دارد تا صدابردار صدایش را ضبط کند.

 

 

بیوسکوپ ( Bioskop )

دوربین فیلم برداری و دستگاه نمایش که توسط دو مخترع آلمانی یعنی ماکس و امیل اسکلادانووسکی اختراع شد و اولین نمایش فیلم در آلمان ، در اول نوامبر 1895 در شهر برلین به وسیله آن انجام شد.

l5v8dd5v8sxo09de5buh.jpg

 

 

پاناگلاید ( Panaglide )

وسیله ایمانند جلیقه که در هنگام فیلم برداری روی شانه ، فیلم بردار آن را می پوشد. این وسیله دوربین را به بدن متصل نگه می دارد و این امکان را ایجاد می کند که فیلم بردار بتواند تصویر را بدون لرزش فیلم برداری کند.

 

 

پراکتیکال ( Practical )

این واژهاصطلاحی است که به هر بخشی از صحنه مانند ، در ، پنجره ، نور یا حتی تمام صحنه به کار می رود که کار عادی خود را انجام می دهند و جزئی از پس زمینه یا دکور نیستند.

لینک به دیدگاه

پراکسینوسکوپ ( Praxinoscope )

 

دستگاهی قدیمی برای مشاهده یک رشته از تصاویر طراحی شده بر روی استوانه ای دوار ، که بر اساس پدیده پایداری دید ، توهم حرکت ایجاد می کند. این دستگاه در سال 1877 توسط امیل رینو اختراع شد.

 

ls1ik0og7y533z7vngw6.jpg

 

پر کنتراست ، پر تضاد ( High Contrast )

تضاد شدید در تصویر ، میان مناطق تاریک و روشن و بدون وجود حالت های بینابینی. چنین نورپردازی می تواند جلوه ای قدرتمند و با نفوذ خلق کند.

 

 

پروتاگونیست ( Protagonist )

قهرمان فیلم ، نمایش نامه یا هر اثر ادبی.

 

 

پریسکوپ ( Periscope )

دستگاهی که به دوربین متصل است و به مدد آن نماهای بسیار سربالا ، بالای نقطه دید ، زوایای عجیب و غریب ، جلوه های ویژه و ماکتی را فیلم برداری می کنند.

لینک به دیدگاه

پس زمینه ( Background )

 

دکور صحنه و فضای عمومی واقع در پشت تصویر یا پیش زمینه ای که رخدادهای اصلی در آن اتفاق می افتند. لازم به ذکر است که در گذشته ، به دلیل اینکه عمدتا فیلم ها داخل استودیو ساخته می شدند ( حتی فضاهای خارجی ) ، دکورهای پس زمینه را دستی می ساختند و رنگ می زدند ، این مسئله موجب می شد ، فضا کمی تصنعی به نظر برسد ، اما امروزه معمولا تا حد ممکن فیلم ها را خارج از استودیو می سازند و از پس زمینه های واقعی استفاده می کنند.

 

پلان سکانس ، برداشت طولانی ( Sequence Shot - Plan – Sequence )

 

نمایی که به مدتی نسبتا طولانی ادامه یابد. اولین فیلم های صامت عمدتا از برداشت های طولانی تشکیل می شدند ( زیرا در آن زمان دوربین فقط یم ناظر ساکن بود) ، ولی چیزی نگذشت که قطع از نمایی به نمای دیگر متداول شد. در آغاز ناطق شدن سینما هم چون دوربین باید در یک محفظه بسته ( برای جلوگیری از صدای مزاحم) قرار می گرفت و تحرک کمتری داشت ، دوباره برداشت های بلند مطرح شد. برداشت های بلند و بدون کات معمولا پدید آورنده احساس کسالت در تماشاگر و نشانگر نوعی عدم تحرک در ماجرای فیلم است ، به همین خاطر فیلم سازان با احتیاط به سمت برداشت های بلند می روند.

 

پوشش بارنی ( Barney )

 

پوششی نرم ، ضد آب و چند لایه که روی دوربین را می پوشاند . این پوشش صدای مزاحم دوربین در هنگام ضبط صدا را در سر صحنه فیلم برداری کاهش می دهد و گاه مجهز به گرم کنی است که در سرما ، دوربین را گرم نگه می دارد.

 

 

پیکسل ، عنصر تصویر ( Pixel )

 

کوچکترین جزء هر تصویر که همان نقاط ریز هستند. هر چه مقدار این نقطه ها بیشتر باشد وضوح تصویر هم بیشتر است.

لینک به دیدگاه

ریلر ( Thriller)

هر فیلم پر ماجرا و هیجان انگیزی که در تماشاگر حس تعلیق ایجاد کند ، برای مثال فیلم های جنایی ، جاسوسی و ماجراجویانه.

 

 

تصویر با حاشیه محو ( Vignette )

تصویری که در مرکز کاملا کانونی و واضح و در حاشیه ها محو است. چنین تصویری مشابه عکس های قدیمی است. از اینگونه تصاویر برای تاکید کردن بر مرکز تصویر و یا برای خلق جلوه عکس های قدیمی استفاده می شود. این روش نخستین بار توسط دیوید وارک گریفیث مورد استفاده قرار گرفت.

برای خلق این تصاویر در ساده ترین راوش ، حاشیه عدسی دوربین را بهوازلینآغشته می کنند.

 

 

تصویر سایه دار ( Ghost Image )

تصویری که از بر هم انداختن تصویری روی تصویر دیگر ، یا بازتاب یک سوژه خارجی روی صحنه اصلی به مدد آینه ای دو سویه که جلوی دوربین قرار می گیرد ، حاصل می آید. این تمهید در دهه 1940 برای ایجاد تصویر روح یا شبح به کار می آمد.

g4my0bhezj0fgc1socz.jpg

 

 

تصویر سرد ( Cool Image )

تصویری که در آن رنگمایه آبی مسلط است ، درست بر خلاف تصویری که در آن رنگ مایه های گرم ، چون قرمز مسلط است.

لینک به دیدگاه

تضاد ، کنتراست ( Contrast )

اختلاف نسبی میان تاریک ترین و روشن ترین نقاط تصویر. تضاد ، نه تنها بر اساس رابطه میان این دو حد ، بلکه بر اساس میزان رنگ خاکستری و حد فاصل بین تیرگی و روشنی هم تعیین می شود. تصویر را دارای تضاد زیاد گویند وقتی نوربندی میان این دو حد کم باشد و دارای تضاد کم گویند ، وقتی نوربندی میان این دو حد زیاد و چشمگیر باشد.

 

 

 

تغییر سرعت ( Fairing )

آغاز کردن حرکت افقی دوربین با سرعت زیاد و ختم کردن آن به سرعتی به مراتب کمتر از نقطه آغاز و حتی سکون.

 

 

تک گویی ذهنی ( Inner Monologue )

اندیشه های درونی شخصیتی که به صورت گفت و گوی ذهنی آن شخصیت با خودش عرضه می شود. این تکنیک بیشتر متعلق به رمان نویسی است و در آنجا کاربرد دارد ، زیرا که دست نویسنده برای نفوذ به ذهنیات شخصیت ها به خوبی باز است. در سینما هم گاهی از این شیوه به صورت گفتار روی فیلم استفاده می شود.

 

تمثیل ( Allegory )

این واژه بیشتر در ادبیات مصطلح است ، اما در سینما برای توصیف فیلمی به کار می رود که به نظر می آید ، شخصیت و حوادث موجود در فیلم نشان دهنده موقعیتی بیرون از فیلم یا بعضی موقعیت های اخلاقی فراگیر هستند. گاهی تمثیل بسیار صریح و واضح است و گاه به صورت پنهانی در متن اثر گنجانده شده.

لینک به دیدگاه

تله سینما ( Telecine)

دستگاهی که تصویر سینمایی را به علائمی بدل می کند که می توان آن علائم را به تصویر تلوزیونی یا ویدئویی تبدیل کرد. از این وسیله برای انتقال تصاویر سینمایی به روی صفحه تلوزیون استفاده می شود. تله سینما همچنین تصاویر سینمایی را به تصاویر ویدئویی تبدیل می کند تا امکان تدوین الکترونیکی فیلم سینمایی پدید آید.

 

برای مثال یک نمونه از این دستگاه ها به این صورت عمل می کند که ، دوربینی تلوزیونی مستقیما روبه روی عدسی دستگاه نمایش قرار می گیرد و تک تک قاب ها را تفکیک رنگ کرده و به علائم تلوزیونی بدل می کند. دستگاه های تله سینما ، در ضمن صدای اپتیک یا صدای مغناطیسی فیلم ها را به علائم قابل انتقال تلوزیونی بر می گردانند.

5izu9ojsu2li1j1g8lms.jpg

 

تم ، مضمون ( Theme)

موضوع ، طرح ، پیام ، مفهوم ، دیدگاه اجتماعی یا حال و هوایی کلی که بر یک اثر هنری حاکم است.

 

 

توماتروپ ( Thaumatrope)

این لغت در زبان یونانی به معنای چرخش جادوئی است و در اینجا ، یک وسیله اسباب بازی قدیمی است که بر اساس پدیده ثبات دید ساخته شده ، به این ترتیب که دو طرح در دو طرف صفحه ای مدور ترسیم می شود و در هنگام چرخش سریع صفحه توسط دو نخ ، یک تصویر ترکیبی به نظر بیننده می رسد.

 

spedyzebfua4pezbld.jpg

لینک به دیدگاه

تئوری مولف ( Auteur Theory )

تئوری که اولین بار توسط الکساندر آستروک ( Alexandre Astruc ) ، در فرانسه و در مقاله ای با نام دوربین - قلم که در سال 1948 منتشر کرد ، مطرح شد. از نظر او دوربین چون قلمی است در دست فیلم ساز برای خلق یک فیلم ، و نه ارائه تصویری اندیشه های از پیش طراحی شده فیلم نامه نویسان.

این تئوری ، کارگردان را اصلی ترین عامل تولید فیلم می داند و فیلم را ثمره شخصیت و دیدگاه او می پندارد و تمام فیلم های او را از نظر تکنیک ، سبک و تم به یکدیگر مربوط می داند.

این تئوری توسط دیگر منتقدان فرانسوی به ویژه منتقدان مجله کایه دو سینما همچونفرانسوا تروفو ( Francois Truffaut ) ، ژان لوک گدار ( Jean - Luc Godard ) و اریک رومز ( Eric Rohmer ) ، پی گیری شد

 

 

تیپ ( Character Type )

شخصیتی با ویژگی ها و کیفیات مشخص که از خلال نام های مختلف و با حضور بازیگران مختلف به دفعات در فیلم های متفاوت ظاهر می شود ، که از آن جمله می توان به مادر مهربان و خوش قلب ، پدر تند خو و بداخلاق ، قاتل روانی و ... اشاره کرد. البته بازیگر خوب می تواند به این قالب های کهنه ، حس و حال تازه ای ببخشد.

 

 

تیپ سازی ( Typecasting)

انتخاب بازیگر بر اساس ظاهر ، خلقیات ، شخصیت و تصویر رایجی که تماشاگر از آن بازیگر دارد.

 

 

تیتراژ- عنوان بندی ( Billing )

نوشتن نام بازیگران فیلم پیش از شروع اصلی فیلم در تصویر ، بر حسب شهرت آنها. عنوان بندی برای بازیگران اهمیت خاصی دارد ، هم از این جهت که نشان دهنده اهمیت نسبی آنها در فیلم است و هم از آن جهت که در قرارداد های بعدی آنها ، تاثیر بسیاری به جا می گذارد.

 

لازم به ذکر است در گذشته در عنوان بندی اولیه ، نام همه عوامل فیلم ذکر می شد ، اما این مسئله به دلیل تعداد زیاد نام ها ، تماشاگر را خسته می کرد ، به همین خاطر بعدها در عنوان بندی اولیه تنها به نام های اصلی مانند بازیگران اصلی ، کارگردان ، فیلم نامه نویس اکتفا می شود و در عنوان بندی نهایی نام همه عوامل ذکر می شود.

لینک به دیدگاه

جامپ کات ، برش پرشی ( Jump Cut )

برشی بین دو نما ، که غیر منتظره و پرشی به نظر آید و به خاطر این پرش آشکار در زمان یا مکان ، توجه را به خود جلب کند. این برش به دلیل ضعف در فیلم برداری یا تدوین هم ممکن است پدید آید اما معمولا از این نوع برش برای نیت خاصی استفاده می شود. این برش به شیوه های زیر انجام می شود:

 

1- حذف مرحله میانی در یک حرکت پیوسته ، تا به نظر آید جهشی صورت گزفته.

2- انتقال ناگهانی از حرکتی به حرکت دیگر.

3- قطع از زمانی به زمان دیگر یا از جایی به جای دیگر با یک زاویه و عدسی دوربین.

4- تغییر زاویه دوربین یا موضع شخصیت یا شیئی ، در دو نمای پیوسته از همان شخصیت یا شیء.

5- برش از یک نمای دور یا متوسط به نمایی نزدیک از همان صحنه.

اگر خلق جلوه ناگهانی بودن ، گسستگی یا به اوج رساندن در دستور کار نباشد استفاده از جامپ کات به معنای ضعف است.

 

 

جرثقیل تولیپ ( Tulip Crane )

چرثقیل کوچک و قابل حملی که برای فیلم برداری در خارج از استودیو ، بسیار مناسب است.

 

جرثقیل کوچک ( Velocitator )

 

وسیله حمل و نقل دوربین که بزرگتر از گردونه و مجهز به جرثقیل است و می تواند دوربین را تا ارتفاع دو متری بالا ببرد. این نوع جرثقیل معمولا دارای صندلی مخصوص فیلم بردار و دستیار اوست و به صورت دستی یا موتوری حرکت می کند.

لینک به دیدگاه

جرثقیل لوما ( Louma Crane )

جرثقیلی قابل حمل ، قابل انعطاف و متحرک برای فیلم برداری با دوربین های سبک که با آن می توان دوربین را از فاصله ای دور و به مدد تمهیدات کنترل از راه دور مورد استفاده قرار داد. لوما این امکان را فراهم می کند تا نماهایی که فیلم برداری از آنها با حضور فیلم بردار در پشت دوربین امکان پذیر نیست هم گرفته شوند.

7ggndsv6ptrser3j687y.jpg

 

 

جلوه کولشوف ( Kuleshov Effect )

معنا و تاثیری روانی که از کنار هم گذاشتن نماهای منفرد و حتی شاید یه نظر بی ارتباط خلق می شود ، بدون اینکه در خود آن تکه فیلم ها موجود باشد. مثلا ، چشم + آب = گریه کردن. این مفهوم اصلی مونتاژ به تعبیر لف کولشف ( Lev Kuleshov ) و شاگردانش در مدرسه دولتی مسکو در اوایل دهه 1920 بود.

 

 

جلوه های صوتی ( Sound Effects )

تمام صداهای فیلم به جز گفت و گو ، گفتار روی فیلم و موسیقی را جلوه های صوتی گویند. این صدا ها معمولا بعد از فیلم برداری به لبه صدای نهایی اضافه می شود. با جلوه های صوتی می توان ، صداهایی شبیه محیط واقعی خلق کرد. معمو لا بخش صدای استودیوها ، آرشیوی دارند که دارای صداهای مختلف از جمله شلیک گلوله ، انفجار بمب ، صدای باد و باران و طوفان و .. . است و در زمان های مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. علاوه بر صداهای آرشیوی برخی از فیلم سازان صداها را در سر صحنه ضبط می کنند.

امروزه استفاده ازسیستم های کامپیوتری برای خلق و تلفیق صدا با تصویر بسیار مرسوم است.

لینک به دیدگاه

جلوه های لابراتواری ( Laboratory Effects )

جلوه های ویژه ای که در لابراتوار و از طریق مراحل مختلف ظهور و چاپ فیلم حاصل می شود. جلوه های لابراتواری از جلوه های ایجاد شده رو به روی دوربین ( از جمله جلوه های مکانیکی ) و جلوه های ایجاد شده درون دوربین متفاوت است.

 

 

جلوه های مکانیکی (Mechanical Effects )

جلوه های ویژه ای که به طور مستقیم جلوی دوربین انجام می شود و نه در لابراتوار و یا با تکنیک های کامپیوتری و اپتیکی ، برای مثال :

1- ایجاد آتش و انفجار.

2- خلق پدیده های طبیعی مثل باران ، طوفان و ...

3- استفاده از ماکت هایی در اندازه طبیعی مانند میمون ، کوسه و ...

 

 

چراغ فرمان ( Cue Light )

چراغ کوچکی بیرون از دید دوربین ، که وقتی روشن می شود ، به منزله آن است که بازیگر باید جملات مورد نظر را بگوید یا کاری را که باید انجام دهد. این جراغ برای کسانی که گفتار روی فیلم را ضبط می کنند هم مفید است.

 

چهره بی احساس ( Deadpan )

 

صورت بازیگر در حالی که هیچ احساس خاصی را بیان نمی کند. مثلا مانند چهره باستر کیتون ( Buster Keaton )، یکی از مهم ترین کمدین های دوران صامت سینما ، که حتی به صورت سنگی معروف بود.

rvd2hq6qmmojux3rwi0p.jpg

 

لینک به دیدگاه

حالت کانونی عمیق ( Deep Focus )

 

سبکی در فیلم برداری که عمق میدان نسبتا وسیعی دارد و در آن تمام سطوح تصویر ، پیش زمینه ، میان زمینه و پس زمینه در حالت کانونی و واضح هستند. این روش در مقابل روش کانونی سطحی است ، که در آن فقط بر سطحی که ماجرا در آن رخ می دهد تاکید می شود و پشت و حتی جلوی تصویر ، نا واضح است.

« نمایی از فیلم همشهری کین ( 1941- Citizen Kane ) ساخته ارسن ولز ، که دارای حالت کانونی عمیق است. »

 

aplmna3fir66ae9ykwo.gif

 

حرکت ( Action )

 

این واژه چند معنی دارد:

1- دستور شروع بازی که از سوی کارگردان و پس از آگاهی از آمادگی فیلم بردار و صدابردار صادر می شود تا بازیگران بازی خود را آغاز کنند.

2- کنش ها و رفتارهای بازیگران در طول صحنه و در واقع آنچه شخصیت ها در طول صحنه انجام می دهند.

3- ماجرایی کلی ، که در هر صحنه یا سکانس رخ می دهد.

 

حرکت به سوی دوربین ( Camera Leading )

 

نمایی است که در آن بازیگر به سوی دوربین حرکت می کند ، در این حالت دوربین هم با سرعتی برابر سرعت بازیگر عقب می نشیند ، تا به این ترتیب فاصله بین آنها حفظ شود.

لینک به دیدگاه

حرکت تند ، فست موشن ( Fast Motion )

 

حرکتی که روی پرده سریع تر از حالت واقعی به نظر می آید. وقتی دوربین با سرعتی کمتر از سرعت متعارف از رخدادی فیلم برداری کند و بعد آن ، فیلم با سرعت معمولی به نمایش در آید ، روی پرده تصاویر با حرکت تند مشاهده می شوند. در فیلم های کمدی سینمای صامت ، این تمهید برای خلق صحنه های خنده دار بسیار مورد استفاده قرار می گرفت.

 

 

حرکت کند ( Slow Motion )

 

حرکتی که کندتر و آهسته تر از حالت معمولی بر پرده ظاهر شود. برای دستیابی به این نوع حرکت ، صحنه مورد نظر را با سرعتی بیش از سرعت معمولی ، یعنی 24 قاب در ثانیه ، فیلم برداری می کنند و سپس با سرعت 24 قاب در ثانیه به نمایش در می آورند. این نوع حرکت ، معمولا برای ایجاد تاثیری جدی و پر احساس به کار می آید و در خلق حال و هوای نوستالژیک مفید است. همچنین در صحنه های خشن از این تمهید استفاده می شود تا ضرب خشونت آنها را بگیرد.

 

 

حق امتیاز ( Copyright )

 

حق قانونی و انحصاری هر هنرمند یا گروهی از هنرمندان ، برای کنترل و مراقبت از ، استفاده از هر اثر ادبی ، موسیقیایی ، سینمایی یا هنری دیگر در دوره زمانی محدود و مشخص. در مورد فیلم ها معمولا انها به نام تهیه کننده یا تهیه کنندگانشان ثبت می شوند ، گاهی بخش هایی از انها برای مثال ، تصنیف ها به نام سازنده شان نیز ثبت می شوند. هرگونه استفاده از یک اثر منوط به اجازه کتبی از صاحب حق امتیاز است.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...