رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

روشنفکران رذل و مفتش بزرگ

 

داریوش مهرجویی

 

پیش‌گفتار

این کتاب ـ نخست جهت پایان‌نامه‌ی کارشناسی رشته‌ی فلسفه‌، فلسفه‌ در ادبیاتِ دانشگاه UCLA، در سال ۱۳۴۷ به تحریر درآمد. ـ حاصل دورانی است که دنیای افسون‌زده و پرتب‌وتاب فیودور داستایوفسکی، نویسنده‌ی بزرگ قرن نوزدهم روسیه، با آن داستان‌های هیجان‌انگیز و شخصیت‌های رنگارنگِ پرشور، عاصی، فرهیخته، عاشق، شوریده، مذهبی، و با آن اندیشه‌های عمیق و والای بشردوستانه و خیرخواهانه، سخت گریبان مرا گرفته بود و شیفته و گم‌گشته‌ی خود ساخته بود.

شاید برای رهایی از همین‌ها و نیز افسون‌زدایی از آن شخصیت‌های قوی و جنون‌زده بود که این نوشته به وجود آمد.

برادران کارامازوف، همه می‌دانیم، یکی از بهترین کتاب‌های اوست؛ آخرین و مهم‌ترین کارش، و یکی از برجسته‌ترین آثار ادبی جهان. افسانه‌ی مفتش بزرگ را که ایوان کارامازوف برای برادر کوچک‌تر خود، آلیوشای نوکشیش، تعریف می‌کند، در واقع حکم داستان در داستان را دارد و اثری مستقل و جدا از کل کتاب است. با این حال، دربردارنده‌ی چکیده و جوهر اندیشه و جهان‌بینی داستایوفسکی است و به نوعی ـ آن نوع که در این کتاب آمده ـ حامل و حاوی همه‌ی شخصیت‌های نخبه و فرهیخته‌ی سایر رمان‌های اوست؛ شخصیت‌هایی که از آن‌ها با عنوان «روشنفکران رذل» نام برده می‌شود. چون همگی به نوعی دست به جنایت زده‌اند. همه به نوعی گرفتار تناقضی ماهوی در اندیشه و عمل خود هستند. همه بشردوستند و به خاطر عشق و محبت به او، برای کسب سعادت و نیک‌بختی اوست که دست به نابودی و کشتار ابناء بشر می‌زنند: راسکولنیکف، کیرلوف، ایوان کارامازوف، استاورگین، پیوترو رخووفسکی، شیگایلف و....

با تعریف و تشریح این افسانه برای الیوشا، ایوان در عین حال، چند و چون طغیان متافیزیکی خود نیز تعریف و تشریح می‌کند؛ طغیانی که از یک سو علیه آفریدگار و به خاطر فقدان عدالت در دستگاه آفرینش او شکل گرفته و در جهت کشتن و نابود ساختن پدر و پدران پیش می‌رود، و از سوی دیگر به طغیان دجّال یا مسیح‌کشان تاریخ می‌پردازد و ظلمی که بر مسیحِ بازآمده رفته است....

بدین‌ترتیب با برملا ساختن وجه پیش‌گویانه‌ی اندیشه‌ی داستایوفسکی، می‌بینیم که چگونه همین شخصیت‌های خیالی و افسانه‌ای او، چند دهه بعد، به طور واقعی در قامت اشخاصی چون باکونین، نشائف، یزارف، تروتسکی، لنین، و استالین تجسم می‌یابند و همراه با همتاهای مدرن خود، موسولینی، هیتلر، مائو، و... به همان وجه می‌اندیشند و همان می‌کنند که آن‌ها کردند (آدم‌کشی)؛ منتهی در مقیاسی بسیار وسیع و وحشیانه‌تر.

این کتاب در واقع پاسخ ضمنی به این پرسش است که چگونه داستایوفسکی سال‌های ۱۸۷۰، توانست بدین روشنی به آینده‌ی تاریخ رسوخ کند و به پیش‌بینی توتالیتاریسم حاکم بر کشور خود که چهار پنج دهه بعد روسیه و تمام اروپا را در بر می‌گیرد، بپردازد... و چرا و چگونه است که هرچه به زمان حال نزدیک‌تر می‌شویم، تاریخ خوی و توحش و سبعیت بیش‌تری پیدا می‌کند و اشتیاق به خون‌ریزی و آدم‌کشی‌اش افزایش می‌یابد.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

پسورد : spow

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...