Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ تابستون بود … مدیر روزنامه ازم پرسید:« حاضری یه سفر به دور دنیا بری و از چند تا کشور شرقی گزارش بگیری؟» گفتم: «آره … اما درباره چی باید گزارش بنویسم؟» «درباره وضعیت زنان اون جا…» همیشه سعی میکردم تا اون جا که میشه درباره زنا و چیزایی که به اونا مربوطه، چیزی ننویسم. نمیدونم چرا از این کار ناراحت میشدم و کل ماجرابه نظرم مسخره میاومد. آخه مگه زنا از یه نژاد دیگهان، یا از یک سیاره دیگه اومدن که باید جداگونه و تو بخش خاصی از روزنامه دربارهشون مطلب نوشت؟ مثل بخش ورزشی، یا سیاسی، یا هواشناسی؟ دختر یکی از دوستام واسه شام دعوتم کرده بود و وسط غذا خوردن یهو بغضش ترکید و تو گریه بهم گفت که آدم خیلی بدبختیه! « خیلی احمقی! من واسه داشتن همین چزای مزخرف ناراحتم! تو فکر میکنی اگه یه زن بتونه شغلی که اغلب مال مرداس رو داشته باشه، یا حتا رییسجمهور بشه، خوشبخته؟ … آخ! خدا! چهقدر دلم میخواست تو کشوری به دنیااموده بودم که به زن محل سگ هم نمیذارن … تمام ما زنا آدمای بیخاصیتی هستیم!» حرفای اون شب دختر دوستم نگرانم کرد. مثل یه آدم که ندونه گوش داره، چون صبح که بیدار میشه، گوشاش سر جای قبلیان، اما یه روز که گوش دردمیگیره و گوشاش یادش میافتن … منم یهو این رو فهمیدم که مشکلای مردا یه چیزایی مثل نژاد، یا پول و وشغل برمیگرده اما مشکلای زنا دور یه موضوع میگرده: زن به دنیا اومدن! اینها بریدههایی از قسمت ابتدایی کتاب «جنس ضعیف»،نوشته اوریانا فالاچی بود. اوریانا فالاچی در سال ۱۹۶۲، با سفر به کشورهای پاکستان، هند، سنگاپور و ژاپن، مشاهدات مستقیمش را درباره وضعیت زنان در کتابی گردآوری کرد. کتاب جنس ضعیف با ترجمه یغما گلرویی به وسیله مؤسسات انتشارات نگاه در ۱۹۵ صفحه و به قیمت ۲۸۰۰ تومان به چاپ رسیده است. که البته من خریدم 4000تومان....کتاب جالبیه..خوندنش رو پیشنهاد میکنم.. 8 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ جمعبندي و تحليل «اوريانا فالاچي» در خصوص وضع تفكر و زندگي زنان در بخشهاي مختلف جهان- كه نوار سفر تحقيقاتي او را تشكيل ميداد- . او ميگويد: «وقتي به اوضاع زنان دور تا دور دنيا فكر كنيم، ميبينيم اكثرشون دارن تو باتلاق اشتباه و بيخبري دست و پا ميزنن. چه مثل حيووناي باغ وحش جدا از مرداشون زندگي كنن، چه عين كلاغا خودشون رو از چشم مردا پنهون كنن، چه مثل جنگجوهاي افسانهاي از خودشون شجاعت نشون بدن و هزارتا مدال و نشون به سينههاشون باشه... هيچ كدوم اونجوري كه بايد به خوشبختي و زندگي خوبي كه حق اوناس نرسيدن. من نميتونستم بين غم ديدن عروس بدبخت كراچي و غم تماشاي پاهاي كوچيك زناي چين فرقي بذارم و بگم يكي از اون يكي ناراحتكنندهتر بوده. نميتونستم بفهمم زندگي زناي قايقنشين هنگكنگ وحشتناكتره يا اين زن امريكايي كه سعي داشت يك مرد خوابآلود ايتاليايي رو تو دام بندازه!» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده