Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ من واقعا موندم این بچه های انجمن برن آنتالیا چطوری شنا میکنند. از برادر یا خواهرش. :icon_razz: لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ من واقعا موندم این بچه های انجمن برن آنتالیا چطوری شنا میکنند.از برادر یا خواهرش. :icon_razz: برادران با پیژامه و خواهران با چادر لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ من واقعا موندم این بچه های انجمن برن آنتالیا چطوری شنا میکنند.از برادر یا خواهرش. :icon_razz: با حجاب اسلامی لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ برادران با پیژامه و خواهران با چادر با حجاب اسلامی واقعا در تعجب هستم. یک کم خودتون رو اصلاح کنید بابا، میرین اونور ضایع میشین آبروی ایرانی هارو میبرین، ندید بدیدها لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ واقعا در تعجب هستم.یک کم خودتون رو اصلاح کنید بابا، میرین اونور ضایع میشین آبروی ایرانی هارو میبرین، ندید بدیدها ما هر جا میریم باید در دیگران اثر بزاریم تا بفهن ایرانی کیه اگر رفتی آنتالیا ساحل و دیدی سیاه بود تعجب نکنیا بدان و آگاه باش اون روز من اونجا بودم لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ ما هر جا میریم باید در دیگران اثر بزاریم تا بفهن ایرانی کیهاگر رفتی آنتالیا ساحل و دیدی سیاه بود تعجب نکنیا بدان و آگاه باش اون روز من اونجا بودم ما اصلا چنین صحنه هایی بیینیم خون راه میاندازیم اومدی دیدی قرمز بود تعجب نکنیا لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ ای بابا این موقعیت ها چیه اخه جای دختر : اینقدر شوکه میشم که ممکنه در وهله اول نتونم هیچ حرکتی بکنم....تا مدتها میدونم از یادم نمیره وحتی ممکنه از ناارحتیش اشکم هم دربیاد جای برادر : شوکه، ناراحت ، شاکی از خواهر که حالا نمیشد یه چیزی بپوشی خواهر هم میگه : شماها نمیشد یه سرو صدا کنید خب؟ جای دوست برادر : شوکه با چشمهای از کاسه در اومده، شرمگین و سر رو فوری میندازم پایین و محل حادثه رو ترک میکنم :th_running1: لینک به دیدگاه
M_Archi 7762 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ بدون شرح اتفاقا همین چن روز پیش یکی از بچه ها تعریف می کرد که یکی از دوستاش رفته بود حموم بعد حموم کردن موقع بیرون اومدن یادش می افته لباساشو با خودش نبرده رخت کن پیش خودش میگه تو خونه هم کسی نیس همینجوری برم تا درکمد لباس و... نگو از اون طرف داداشش دوستشو با خودش اورده خونه درست لحظه ای که داداشه میره اشپزخونه چایی بیاره ابجیه میاد از تو سالن رد بشه که دوست داداشش اونو می بینه و دختره هم وقتی با اون وضع پسره رو می بینه وسط سالن غش می کنه . . . . هیچی دیگه اخرش همون دوست داداشش با این دخترخانوم مزدوج میشه قصه ما به سر رسید عمو جنتی به خونه اش نرسید http://www.noandishaan.com/forums/thread29309-23.html#post745167 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ اول شوکه میشدم بعدش غش میکردم از خنده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :ws3::ws3: همیشه تو این شرایط بغرنچ خندم میگیره. لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ اول شوکه میشدم بعدش غش میکردم از خنده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :ws3::ws3: همیشه تو این شرایط بغرنچ خندم میگیره. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده