*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ اختلافات بر سر موضوعي واحد وضع نظام سرمایهداری در همه جا یکسان نیست مترجم: زهرا تهمتن منبع: اکونومیست برای یک بازدیدکننده گذری از چین باور این موضوع که او در یک کشور عادی سرمایهداری به سر میبرد ساده است. شهرهای بزرگ با Starbuck 1 و Kinko 2 مشخص شدهاند. روزنامهها گزارشهایی از تجار کوچکی منتشر میکنند که با وامهای با بهره زیاد تهدید میشوند. مدیران اجرایی بنگاهها با اتومبیلهای مرسدس شیشه دودی جابهجا میشوند. در حالی که همسران آنها بعد از ظهرهای خود را در کلاسهاس دوگا- نوعی از یوگا است که سگها هم در آن حضور دارند- میگذرانند. [TABLE=align: left] [TR] [TD=width: 100%] [/TD] [/TR] [/TABLE] اما ظاهرا نظامهای سرمایهداری بسیار متغیر است. روسای شرکتها معمولا (به طور عادی) بدون هیچ توضیحی کار خود را رها میکنند و به شرکتهای رقیب میروند. در دفاتر مرکزی شرکتها فضایی برای نگهداری نیروهای مسلح فراهم میشود. هرچه دقیقتر نظاره کنید، چیزهای عجیبتری خواهید دید. ریچارد مک گریگور در کتاب برجسته اش به نام «حزب» نشان میدهد که روسای بیش از 50 شرکت بزرگ چینی همگی ماشینهای سرخی را در کنار شبکه بلومبرگ و عکسهای خانوادگی خود دارند که فورا امکان اتصال آنها را به فرماندهی عالی حزب کومونیست فراهم میکند. حزب حاکمی که درجهای از کنترل را بر اقتصاد اعمال میکند و در سایر نظامهای سرمایهداری بینظیر است ممکن است چه نامیده شود. حزب، نفوذی در اکثر شرکتهای بزرگ دارد، در شرکتهای خصوصی نیز همانند شرکتهای دولتی توانایی دخالت دارد تا مشاغل را با کارمندان خود پر کنند. حزب، ملاقاتهای مدیران ارشد صنایع را در بخش دولتی کنترل میکند و حتی با کارگران و مستخدمین هم متحد میشود. حزب همایشهایی برگزار میکند که بر جلسات هيات مدیره سایه میافکند و اغلب در بخش کارکنان تصمیمات آنها را هم تغییر میدهد. حزب اغلب با مسائلی همچون طرحهای کاری درگیر میشود و با کنترل بر حقوق کارگران موثر واقع میشود. حزب حاکم قدرت را از طریق دو موسسه در اختیار میگیرد: اولی اداره کمیسیون و نظارت بر بخش دولتی معروف به SASAC و دیگری اداره سازمان حزب کمونیست است. SASAC سهام بزرگترین شرکتها را در دست دارد و بزرگترین کنترل کننده سهام در جهان و بهترین موسسه سرمایهداری دولتی است. این سازمان سیاستهای ایجاد رقابتهای ملی را با یکی کردن و کم کردن سهام شرکتها رهبری میکند برای مثال تعداد شرکتهای تحت نظارت این سازمان از 198 شرکت در سال 2003 به 121 شرکت در سال جاری رسیده است. همچنین SASAC با کنترل دستمزدها در راستای یکی از سیاستهای حزب یعنی ایجاد یک جامعه هماهنگ و متوازن گام بر میدارد. در سال 2009 متوسط عایدی یک ريیس در بخش دولتی بالغ بر 88000 دلار بوده است و بالاترین پرداختی مربوط به ريیس شرکت موبایل چین بوده است مبلغی حدود 182000 دلار. دستمزدهای بالا در بخش دولتی باعث عدم هماهنگی میشود. SASAC در ظاهر میتواند دشمن مقتدری باشد، اما در حقیقت اینگونه نیست و میتوان آن را یک دشمن پوشالی تصور کرد. این سازمان برای سالها تلاش کرد تا شرکتهای بخش دولتی سود سهام بالاتری را به دولت پرداخت کنند، اما با کمترین موفقیت همراه بود. به همین نحو، هیچ کس ارتباط بین دستمزدهای اسمی روسای شرکتهای دولتی را با پاداشهای واقعی آنها نپذیرفته است. در عین حال هیچکس عبارت دشمنپوشالی را برای اداره سازمان حزب کمونیست پذیرا نیست. اداره سازمان حزب کمونیست به رهبری مائو در سال 1924 تاسیس شد و بعدها به سازمانی با غنیترین منبع انسانی تبدیل گشت. این سازمان شکل کلی همه شرکتها را در چین تعیین میکند. در سال 2004 این سازمان تغییراتی در نظام اداری سه شرکت بزرگ مخابراتی اعمال کرد و در 2009 مدیریت سه شرکت بزرگ هواپیمایی را تغییر داد. این سازمان در سال 2010 کار مشابهی را با سه شرکت بزرگ نفتی انجام داد که هر یک از این شرکتهای نفتی جزو 500 شرکت بزرگ ایالات متحده محسوب میشوند. حتی موفقترین و بهترین مدیران اجرایی بخش دولتی چین هم ابتدا جزئی از مجموعه کارمندان یک اداره هستند سپس یک انسان، به طوری که این افراد بسیار مراقب رضایت روسای حزب نسبت به بازار جهانی هستند. حزب حاکم قدرتش را با ایجاد گروههای تجاری عمودی تقویت میکند. در اکثر بازارهای نوظهور(تازه ساخته شده) گروههای تجاری افقی هستند حزب حاکم برای رسیدن به این هدف و به منظور بهره برداری از ارتباطهای محلی خود شرکتهای پراکنده رامتمرکز، شرکتهای مخابراتی را به هتلها تبدیل کرده است و شرکتهای کشتیرانی را به داراییها تغییر داده است. در چین تجارتهای گروهی بر صنایع خاص متمرکز است. حزب حاکم با در اختیار قرار دادن فهرستی از بورس و قراردادها به شرکتها، آنها را به متحد شدن به شکل خوشههای صنعتی تشویق میکند. حزب حاکم همچنین شرکتها را به ایجاد بخشهای فرعی تشویق میکند مانند یک شرکت مرکزی محلی، یک شرکت سرمایهگذاری، یک موسسه تحقیقاتی یا یک بخش خارجی. SASAC به طور معمول صاحب 100 درصد سهام شرکت مرکزی است و شرکت مرکزی خود صاحب بخش کوچکتری از سهام است مثلا، گفته میشود در بخش خارجی مالک 60 درصد سهام است. همین مساله امکان این موضوع را فراهم میکند تا گروههای تجاری وجوه متفاوتی را از خود نشان دهند، برای مثال نگاه به درون در قالب شرکت مادر و نگاه به بیرون در قالب بخش خارجی. این کار به حزب حاکم این اجازه را میدهد تا کنترل زنجیره کل شرکتها را بر عهده بگیرد. بنابراین شرکت نفت چین ممکن است در ظاهر شبیه به یک شرکت غربی معمولی در پذیره نویسی بورس نیویورک به نظر آید. اما در حقیقت این بخش بینالمللی گروه بزرگی است که شرکت نفتی چین نامیده میشود، ريیس بخش خارجی چین که بدنه و علت وجودی قرار گرفتن آن در پکن است. کرملین به عنوان پیشرو در سرمایهداری در دهه گذشته روسیه شاهد تقویت قابل توجه قدرت دولت بوده است که در طی دوران خصوصیسازی افسارگسیخته بوریس یلتسین به نظر میرسید این قدرت و توانایی کم شد. کرملین، شرکتهای پراکنده را به قهرمانان ملی تبدیل کرد. شرکت هوایی ایروفلوت خطوط هوایی که در دهه 1990 جدا شده بودند را دوباره جذب کرد. تکنولوژی روسی صدها شرکت دولتی را متحد و به گروه بزرگی تبدیل کرد که بسیاری از این شرکتها با تکنولوژی محدودی کار میکردند. دولت همچنین صنایعی را که در دهه 1990 خصوصی شده بودند را مجددا ملی ساخت. یک شرکت نفتی به اسم رزنفت مسوولیت بخش عمده شرکت یوکوس (یک شرکت نفتی روسی) را از میخائیل خودروفسکی که یکی از ثروتمندان روسیه است، بر عهده گرفت و همچنین شرکت گازپروم سهام سیب نفت را از رومن آبراموویچ خرید. در نتیجه حکومت روسیه توانست مجددا سکان اقتصاد را در دست بگیرد، اما این بار مستقیما دخالت نکرد و فقط از طریق مالکیت سهام شرکتها اقدام کرد. دولت روسیه بخش عمدهای از سهام بزرگترین و معتبرترین شرکتهای کشور را در دست گرفت از جمله شرکت نفتیترنسنفت که شرکت تولید کننده لولههای انتقال نفت و گاز است، شرکت هواپیماسازی سوخوی، شرکت نفتی رزنفت، موسسه اعتباری اسبر بانک شرکت بزرگ برقی UES، و شرکت هوایی ایروفلوت و شرکت نفت و گاز گازپروم. دولت همچنین شروع به کنترل سرمایهداران (الیگارشها)3 کرد، ظاهرا شرکتهای خصوصی را به شرکتهای دولتی تغییر شکل دادند. شکنجه مرگبار و حبس آقای خودروفسکی به القای حرف شنوی از آنها کمک کرد و بعضا دولت برای خاموش کردن سرمایهداران دست به فعالیتهای خونینی میزد. آنها برحسب وظیفه جایی را برای کارهای عمومی نگه میداشتند و با این کار سیاستهای خود را حفظ میکردند مانند المپیک زمستانی 2014. سرمایهداران بخش خصوصی توسط بوروکراسی دولتی در قلب اقتصاد جای گرفتند، اکثر آنها از افراد عالی رتبه کا.گ.ب بودند که ارتباط نزدیک با ولادیمر پوتین دارند؛ به طوری که دهه گذشته را صرف تجمیع قدرت کردهاند، اما این کار سرمایهگذاری خصوصی نبوده است. آقای پوتین، نخست وزیر وقت، ريیس هيات نظارت بر بانک امور خارجی بود، ایگور سچین، قائممقام نخستوزیر، تا زمان ریاست جمهوری دیمیتری مدودف ريیس شرکت رزنفت بود، سال گذشته مستقیما دولت به وزرا دستور داد تا از سمت ریاست شرکتهای دولتی برای رسیدگی به امور استعفا دهند. چنین افرادی از هيات ريیسه شرکتهای روسی، کمپانی که ریاست آن با آقای پوتین است، توسط کا.گ.ب هدایت میشوند و برای بیشتر داراییهای مهم و مفید کشور تصمیم میگیرند از نفت و گاز گرفته تا انرژی هستهای، الماسها، فلزات، ارتش، نیروی هوایی و حمل ونقل. همه انواع نظامهای سرمایهداری، در یک چیز مشترک هستند: قدرت سیاستمداران بسیار بیشتر از کاری است که افراد تحت لوای نظام سرمایهداری لیبرال انجام میدهند. نتیجه شکل بسیار عجیبی از سرمایهداری است، که توسط چند تن از شرکتهای غول پیکر(بزرگ) رهبری میشود و توسط نیروهای امنیتی کنترل میشود. دو تا از شرکتهایی که کنترل آنها در دست دولت است یعنی اسبربانک و گازپروم، بیش از نیمی از گردش مالی سهام روسیه را رقم میزدند. حتی اگر حکومت کرملین ظالم هم نباشد باز سرمایهداری روسی متمرکز خواهد بود. شرکتهای نفت و گاز 20 درصد تولید ناخالص داخلی را رقم میزنند و 60 درصد صادرات را شامل میشوند و موفق به رشد مقیاسها و اهداف اقتصادی میشوند. زیربنای ضعیف باعث تقویت ادغامهای عمودی میشود، برای مثال شرکتهای فلز بنادری را خریدهاند تا از خروج به موقع کالاهای خود مطمئن باشند. هنوز هم داشتن قدرت بالای سیاسی در دست افراد محدود به طور وسیعی منجر به افزایش این ارتباطات میشود. برای نمونه فرم روسی نظام سرمایهداری هرگز بازارهای جهانی را در بر نخواهد گرفت. شرکتهای نفت و گاز فهرستی از سهام شرکتهای خارجی مشابه را خریدهاند. در جولای 2006 رزنفت با فروش 15 درصد از سهام خود در بورس لندن حدود 11 میلیارد دلار به دست آورد. وجوه ثروت جماهیر شوروی بسیار مشتاق خرید سهام شرکتهای خارجی است، به خاطر اینکه تا اندازهای رویه بازرگانی خود روسها تیره و تار است و به همین دلیل بازرگانان روسی بسیاری از داراییهای خارجی را خریدهاند به ویژه در لندن. مدل سرمایهداری در کشورهای نفتی شاید آب و نفت با همدیگر ادغام نشوند، اما نفت و خانواده سلطنتی برای ایجاد مدل سرمایهداری کشورهای نفت خیز بهخوبی با هم ادغام میشوند. پادشاهان خاورمیانه برای آنکه برای سالهای طولانی راس قدرت و ثروت باشند از نفت استفاده میکردند. اما امروزه بعضی از این پادشاهان به طور قابل توجهی روشهای ماهرانهای برای مدیریت اقتصاد خود در پیش گرفتهاند؛ روشهایی که مدیریت حرفهای را شامل میشود. آل مکتوم که دبی را رهبری میکند شرکت دبی ورلد4 را برای انجام پروژههای خود بنا نهادند كه یک شرکت عظیم دولتی است. عربستان سعودی با مدیران حرفهای به مدیریت روز به روز بزرگترین شرکتهای خود کمک میکند، از جمله سعودی آرامکو (شرکت ملی نفت عربستان) و شرکت صنایع مادر عربستان. افراد این حکومتهای نفتی علاقهمند به پیشرفت شاغلان دولتی شدند. آل مکتوم دست به کارهای جدیدی زد، زیرا هرگز نفت زیادی که با آن کار کنند نداشتند. این کارها الان کمتر از 5 درصد تولید ناخالص داخلی امارات محسوب میشود. آنها برای دبی فرودگاهی در سطح کلاس بینالمللی، مرکز مالی بسیار مهم، دهکده علوم و مرکز سیلیکون را ایجاد کردند. حتی عربهای سنتی عربستان سعودی هم ادعای ساخت چهار شهر با تکنولوژی فعال و پیشرفته کردهاند. اما مدل پیشرفت کشورهای حاشیه خلیجفارس از بالا به علت دو مشکل عدم رضایت و حباب قیمتی آزار دهنده است و تنها مدیران حرفهاي هستند که توانایی جلوگیری از نابودی شرکتهای اعضاي خانواده سلطنتی را دارند. شرکت بحرینی،Gulf Air و هواپیمایی کویت دچار مشکل شدند. دبی ورلد به خاطر ساخت بلندترین آسمان خراش و جزیره مصنوعی خرما شکل 80 میلیارد دلار مقروض شد. دولت دبی باید با مجاورت ابوظبی از این مشکل رهایی یابد. معضل عدم رضایت و فساد در سایر کشورهای خاورمیانه وخیمتر است. حسنی مبارک ريیس جمهور پیشین مصر تا قبل از بهار عربی، مدیریت شرکتهای دولتی را به افراد نالایقی سپرد در حالی که دوستان خود را مطمئن کرده بود که در فرآیند خصوصیسازی بسیار خوب عمل کرده است. در سوریه 250 شرکت دولتی برای سالهای طولانی صاحب پولهای زیادی هستند. لویاتان مانند سرمایهگذار اقلیت برزیل پیچیدهترین عضو جامعه سرمایهداری است؛ دموکراسی که بسیاری از ویژگیهای سرمایهداری انگلوساکسونی را داراست. اما این نظام به دو علت دارای ارزش است. اول اینکه راهنمایی برای سایر نظامهای سرمایهداری محسوب میشود، در دهه 1990 پیشرو در خصوصیسازی بوده است و حالا بزرگترین شرکت معدن کاری خود به نام ویل را مجبور میکند تا کارگرانی را که به آنها احتیاجی ندارد را نگه دارد و گروهی از شرکتهای کوچکتر را ملزم به تثبیت یارانه میکند و دوم اینکه این کشور مخترع جدیدترین و تیزترین ابزار در جعبه ابزار دولتهای سرمایهداری است. برزیل بیشتر زمان کنونی خود را به دنبال نوسازی دولتمحوری است. بررسیها در اوایل دهه 1980 نشان میدهد که این کشور بیش از 500 شرکت دولتی داشته است. برزیل در دهه 1990 برای مقابله با تورم شدید، کسری بودجه و مشکلات عمومی کشور اقدام به خصوصیسازی کرد. اما دولت برزیل اخیرا در جهت جدیدی گام بر میدارد به طوری که دولت منابع خود را در اختیار چند شرکت دولتی به ویژه منابع طبیعی و مخابرات قرار داده است. این کشور با جایگزینی مالکیت دولتی مستقیم به جای غیر مستقیم از طریق بانک توسعه ملی برزیل یا BNDES و سرمایه کمکی آن یعنی BNDEP و جانشینی مالکیت اکثریت به جای اقلیت و با خرید طیف وسیعی از سهام شرکتهای مختلف موفق به ایجاد مدل جدیدی از سیاست صنعتی شده است. سرگیو لازارینی از موسسه دانش و تحقیق برزیل و آلدوموساچیو از مدرسه بازرگانیهاروارد مدل کشور برزیل را لویاتانی به عنوان اقلیت سهامدار نامگذاری کردند. مدل اقلیت سهامداران مزیتهای زیادی دارد از جمله میتوان گفت این مدل توانایی دولت را برای استفاده از شرکتهای دولتی جهت پاداش دادن به مشتریها و پیگیری سیاستهای عمومی کاهش میدهد. دیگر اینکه سهامداران خصوصی قدرت کافی برای اعتراض پیدا میکنند. اما بیش از همه تاثیرگذاری دولت را بر پول افزایش میدهد. در سال 2009 سهام بانک توسعه ملی برزیل چیزی به ارزش 4 درصد معاملات بورس یا 53 میلیارد دلار بوده است. اما هنوز هم دولت با اقتدار در میان شرکتهای برزیلی حضور دارد. مسرس لازارینی و موساچیو در مطالعات مفصل روی 296 شرکت تجاری در بورس سن پائولو بین سالهای 1995 تا 2003 نشان دادند که این مدل میتواند بازدهی داراییهای شرکتها را افزایش دهد. شرکتهای برزیلی به علت عدم توسعه بازارهای سرمایه در بهرهوری و تقویت تجهیزات سرمایهگذاری میکنند. همچنین سهام دولتی پولی را برای شرکتها فراهم میکند که آنها نمیتوانند در جای دیگر به دست بیاورند. اما هنوز هم این مدل هوشمندانه نظام سرمایهداری در معرض خطر تندروری قرار دارد. اکتشاف بخش عظیمی از نفت دفن شده در زیر بستر اقیانوس آتلانتیک توسط شرکت نفتی پتروبراس در نوامبر 2007 سیاستمداران را به فکر انجام طرحهای بزرگ انداخت.انتقال قدرت جهانی از آمریکا به چین به درگیر شدن و پیگیری بسیاری از برزیلیها با نظام سرمایهداری کمک کرد.در نتیجه باعث مداخله ناآگاهانه و عدم آزادی در تجارت شد. دولت بهرغم عدم اعتمادی که به شایستگی متصدیان و تجهیزات محلی داشت سعی به وادار کردن پتروبراس به استفاده از این عوامل گران قیمت کرد. راجر انگلی، ريیس شرکت ویل بهرغم سابقه درخشانش به همین علت از سمتش برکنار شد. پتروبراس همچنین به خاطر فشار مدیریتی مجبور به ایجاد رقابت ملی شد، BRF در بخش غذا Oi که برای خرید مخابرات برزیل ایجاد شده بود در بخش مخابرات، فیبریا VCPو آروکوز برای بخش لوله و کاغذ. حتی پیچیدهترین مدلهای نظام سرمایهداری هم از سیاستمدارن متعصب در امان نیستند. نخبگان جدید همه انواع نظامهای سرمایهداری در یک چیز مشترک هستند و آن این است که قدرت سیاستمداران بیشتر از آن چیزی است که افراد تحت نظام سرمایهداری آزاد انجام میدهند. در نظامهای استبدادی با امضاي یک قرارداد، دولت میتواند کل صنایع را بازسازی کند. حتی در نظامهای دموکراتیک مثل برزیل هم دولت میتواند به شرکتهای بزرگ بگوید که چه کاری انجام دهند. حتی سیاستمداران کم اهمیت حزب سرخ چین هم قادر به پياده كردن نظرات خود در پروژههای اجرایی بزرگترین شرکتهايی هستند که حتی باعث میشود روسای شرکتهای دولتی مشاغل مهمی در حزب بگیرند. در روسیه ممکن است افراد کنترل بزرگترین شرکتها را در اختیار داشته باشند در حالی که در کابینه هيات دولت مشغول به کار هستند. اما هرگز محدودیتی برای قدرت لویاتان وجود ندارد. بنگاههای خصوصی اغلب آزادی موثر و قابل استفاده زیادی دارند. ادوارد استینفیلد استاد دانشگاه موسسه فناوری ماساچوست، که سالهای زیادی را صرف ریاست شرکت ملی نفت خاور دور چین کرد، خاطر نشان میکند که ارتباط شرکت با روسای سیاسی خود بیشتر یک نظارت بالا به پایین بود تا یک نظام مختلط كه بعضا ابهام و سکوت کامل را نیز شامل میشود. چنین بنگاههایی قادر به اداره تاثیرات وارده بر کارفرمایان سیاسی خود هستند. شرکتهای دولتی چینی، با موفقیت فشارهای وارده بر خود برای پرداخت سود سهام بیشتر خنثی کردند. شرکتهای انرژی دولتی در نظام سرمایهداری تقریبا اثر بیشتری بر سیاست انرژی دارند تا شرکتهای انرژی خصوصی در کشورهای لیبرال. روسها با خوشحالی به این موضوع که آیا کرملین باعث اداره گازپرم شده است یا گازپرم باعث پرورش حکومت روسیه شده است بیش از حد نیاز میاندیشند. بنگاههای دولتی باعث پرورش نسلی از مدیران حرفهای میشوند، افرادی که تجارت و بازرگانی را در بهترین دانشگاههای بازرگانی جهان یاد گرفتهاند، کسانی که در خارج از کشور کار میکنند و دید بستهای نسبت به دنیای سابق خود دارند. کاترین زین از مدرسه بازرگانی بینالمللی اروپایی چین CEIBS در شانگهای میگوید که بسیاری از شرکتهای دولتی به مدیران موسسه برای آموزش دادن تجارت جهانی احتیاج دارند. شرکت فولاد و فلز باواستیل مدیران ارشد خود را بیش از یک دهه است که برای دورههای مدیریت اجرایی فرستاده است. این شرکت همچنین از دانشگاه بازرگانیIMD سوئیس اساتیدی را برای تدریس دورههای مفید بازرگانی آورده است. شرکت نفت ملی چین از سال 1999 افرادی را به آمریکا برای آموزش مدیریت فرستاده است.خانم زین خاطر نشان میکند که مدل چینی مجله بازرگانیهاروارد باید در سطوح بالایی مدیران ارشد دولتی خوانده شود. نسل جدید مدیران امروزی مدیریت بخش دولتی را تغییر خواهند داد، همانطور که آنها بین محدوده سازمان و دولت در نوسان هستند. در حال حاضر چین 17 مدیر سیاسی دارد که در پستهای ارشد سازمانهای دولتی قراردارند. برعکس 27 مدیر ارشد بازرگانی در کمیته مرکزی حزب کمونیست خدمت میکنند. اگر نظام سرمایهداری اجازه شکل دادن به شرکتها را به سیاستمداران بدهد،در واقع به شرکتها اجازه تصمیمگیری برای سیاستمداران داده است. پاورقيها 1- شرکت بزرگی که قهوه بوداده تولید میکند و کافی شاپهای زنجیرهای در تمام دنیا دارد. 2- شرکت بزرگ تجاری که محصولات و خدمات دفتری و اداری را تولید میکند و در سال 1970 آغاز به کار کرد. 3- سرمایهداران بزرگی در جامعه روسیه بعد از فروپاشی جماهیر شوروی رشد کردند که به آنها الیگارشي گفته میشود از جمله آنها خودروفسکی بوده است. 4- Dubai World، یک شرکت سرمایه گذاری ثبت شده در شیخ نشین دوبی، امارات متحده عربی است که به خصوص در زمینه مشاوره و مدیریت طرحهای تجاری، صنعتی و ساختمانی دولت دبی فعالیت دارد. دنیای اقتصاد لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ این مقاله رو 5 بار خوندمش و بسی لذت بردم ... واقعا دنیای اقتصاد دنیای عجیبی ست که فقط بعضیا درکش میکنن ... از اقتصاد لذت بخش تر و شیرین تر هم هست ؟؟؟؟ خداست امثال من که از بد روزگار ایران به دنیای اومدن ... تنها فعالیت لذت بخش این روزاشون خوندن مقاله های اقتصادیه لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده