Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ اهل ضدحال نیستم ولی تاپیکت تکراریه ، زحمت نکش داداش یکی دیگه مثل این هست هست که هست خیلی چیزا تو نت هست ماهم میزنیم یادآوری شه 2 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ وووواااہییی قلعه رو بگو ..آره هیچموقع این کوچه حریم نداشت....همیشه تو کوچه پشتی بودیم...این آخراشم از بالا پشتبوم ها رد میشدیم که برسیم قلعه.....ما یه بازی داشتیم به اسم تَبَرک!!! اون ورژن پیشفته تر بازی قایم موشک دخترونه بود!!!! یه سری رفتم کمربند بازی تا جایی که جا داشت کتک خوردم.....اومدم خونه مامانم گفت چرا پاهات کبوده یاسر؟؟؟؟؟کمربند بازی کردی؟؟؟؟؟اونم یه دست دیگه گرفت منو زد!!!! ولی یکی از بهترین خاطره هام بود...هنوزم بهش میخندم!! استپ هوایی رو بگو......هفتسنگ......دلم برای بچه های این دوره زمونه میسوزه.....بچگی نمیکنن که....۱۰ سالم بود از رو تانکر نفت خونمون میرفتم بالا از اونجا خودمو میکشیدم رو بالا پشت بوم...توپ بچه ها رو مینداختم پایین....اون حرکتام یه چی تو مایه های حرکت های پارکور الان بود خدایی تو اینو میگی..........ما خونه قدیمیمون که الان کوبیدیم برج ساختیم هزار راه برای رفتن به پشت بوم داشت دوراه از اون هزار راه انباری بود که تو حیاط بود انباری که چه عرض کنم اتاق بود واسه خودش از پنجره انباری و درش بالا میرفتیم ...از درخت انگور ،از چینه های دور حیاط، از خود درب حیاط، از تیر برق که متصل میشد به دیوار خونه و............... 5 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ با این حرکتت که تاپیک خوشگل منو منتقل کردی من دیگه اینجا تاپیک جدید نمیزنم یکی از فعال ترین کاربرای گفتگو آزادتو با این حرکت از دست دادی مدیرجان 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ با این حرکتت که تاپیک خوشگل منو منتقل کردی من دیگه اینجا تاپیک جدید نمیزنم یکی از فعال ترین کاربرای گفتگو آزادتو با این حرکت از دست دادی مدیرجان نه شما اینکارو نمیکنین الان دیگه نوشته هات جاودانه شده دوست من مطالب در یک تاپیک جمع و جور و زیبا من منتظر تاپیک های بعدیتم روی شما حساب ویزه باز کردم 4 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ نه شما اینکارو نمیکنین الان دیگه نوشته هات جاودانه شده دوست من مطالب در یک تاپیک جمع و جور و زیبا من منتظر تاپیک های بعدیتم روی شما حساب ویزه باز کردم حالا ببینم چی میشه 3 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ ممنون از دعوتتون اقا کورش ... این یکی از وسیله های بازی دوران کودکی.... خیلی خوب بود...و البته یکم خطر ناک 4 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ ممنون از دعوتتون اقا کورش ... این یکی از وسیله های بازی دوران کودکی.... خیلی خوب بود...و البته یکم خطر ناک این که تیرکمون سیمی خودمه چرا دزدیدیش :vahidrk::vahidrk: 4 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ این که تیرکمون سیمی خودمه چرا دزدیدیش :vahidrk::vahidrk: ندزدیم .... مال خودم .... حالا میخواید بدم یه دور بگیرید دستتون....ولی تا 5 میشمرم پسش بدید 4 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ ندزدیم .... مال خودم .... حالا میخواید بدم یه دور بگیرید دستتون....ولی تا 5 میشمرم پسش بدید تو نمیتونی بدش من برم چن تا گونجیشک و یاکریم و گربه شکار کنم باشه :there: 2 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ تو نمیتونی بدش من برم چن تا گونجیشک و یاکریم و گربه شکار کنم باشه :there: چرا میتونم....مگه فقط پسرا بلدن... 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ چرا میتونم....مگه فقط پسرا بلدن... آره بوخدا منو داداشم انقد گونجیشک کشتیم و خوردیم با بچه های کوچه که نگو ...........گربه هم شکار کردیم با این با این لوله پولیکا ها هس با اونا پرتش میکردم البته بگما سرشو نگاه کن ما سرش یه چی دیگه میذاشتیم بگم کپ میکنی سوزن دوخت و دوز رو برمیداشتیم این خودکار بیک ها هس سرشو برمیداشتیم سوزن رو داغ میکردیم میذاشتیم سرش بعد پرتاب ....... 5 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ آره بوخدا منو داداشم انقد گونجیشک کشتیم و خوردیم با بچه های کوچه که نگو ...........گربه هم شکار کردیم با این با این لوله پولیکا ها هس با اونا پرتش میکردم البته بگما سرشو نگاه کن ما سرش یه چی دیگه میذاشتیم بگم کپ میکنی سوزن دوخت و دوز رو برمیداشتیم این خودکار بیک ها هس سرشو برمیداشتیم سوزن رو داغ میکردیم میذاشتیم سرش بعد پرتاب ....... گربه؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!:84eb3ampc0vsywihe0i 4 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ گربه؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!:84eb3ampc0vsywihe0i گربه رو فقط میکشتیم نمیخوردیم که :vahidrk: گونجیشک میخوردیم :gnugghender: 4 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ما هنوزم سر کلاس از اینا بازی میکنیم.... مخصوصا سر کلاسای عمومی.... 5 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ گربه رو فقط میکشتیم نمیخوردیم که :vahidrk: گونجیشک میخوردیم :gnugghender: پ نه پ میخواستید بخورید......:vahidrk: ولی از این خودکار بیک ها چه استفاده های زیادی میشده هاااااااااا.....سرکلاس هم خیلی به درد میخورد:gnugghender: 4 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ پ نه پ میخواستید بخورید......:vahidrk: ولی از این خودکار بیک ها چه استفاده های زیادی میشده هاااااااااا.....سرکلاس هم خیلی به درد میخورد:gnugghender: ناچار میشدیم میخوردیم خب چیه مگه آره راستی یه بار زدم به دم گربه فرار کرد نامرد اون تیرمم باخودش برد 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ نام بازی: الک دولک نام محلی: پیل دسته (چیلمک آغاج) اهداف کلی: دقت نگاه، تمرکز حواس، ایجاد حس تعاون، ورزیدگی اندامها اهداف جزئی: ایجاد هماهنگی بین اعصاب و اعضا بدن و انبساط شش ها تعداد بازیکن: حداکثر 12 نفر سن بازیکنان: 10 سال به بالا ابزار لازم: دو عدد چوب گرد به قطر 3 و طولهای 70 و 15 سانتی متر محوطه بازی: هوای آزاد [h=3]شرح بازی:[/h]بازیکنان به دو گروه تقسیم و به قید قرعه، یکی از گروهها، بازی را شروع می کند یعنی: چوب کوچک (پیل) را روی یک چاله ی کوچک یا وسط دو عدد آجر قرار داده و با سر چوب بزرگ (دسته) که در زیر آن قرار داده، با قدرت به طرف نفرات گروه حریف که در محوطه هستند پرتاب می کند. اگر پیل در هوا گرفته شود، پرتاب کننده اخراج می شود، وگرنه بایستی آن را از روی زمین بردارند و به طرف چاله (یا آجرها) بیندازند. و بازیکن دسته به دست، با تمرکز حواس، آن را در دست می گرداند تا پیلی را که به طرف چاله اش می آید با ضربه دورش سازد، اگر نتواند و فاصله ی پیل با چاله کمتر از قد دسته باشد باز سوخته است و اگر توانسته باشد که با ضربه دورش سازد، فاصله را، از چاله با طول دسته می شمارند. یک، دو، سه،... دوباره ارسال پیل و دریافت پیل و شمارش فاصله با دسته تا به حدّ نصاب برسند وگرنه، همه آنها این کار را به نوبت انجام می دهند تا برسند، بدیهی است چنانچه اگر نتوانسته باشند، بازی را به گروه حریف واگذار می کنند. اگر به حدّ نصاب (مثلاً 50) رسیدند، یکی یکی پیل را با سر دسته به مشابه توپ پینگ پنگ و راکت ضربه های کوچک و یکنواخت (چله) می زنند و می شمارند. بعد هر کدام، به تعداد چله، پیل را با ضربه ی سنگین دسته، به طرف جلو می زند و هر پیلی که در هوا گرفته شود، گیرنده آن را به طرف مبدأ پرتاب می کند، تا اینکه تمامی نفرات گروه دسته به دست به تعداد چله هایش بر پیل نواخته باشند. طول مسیر (آخرین محلی که پیل می افتد تا محل چاله)، توسط نفرات گروه حریف یک پس از دیگری، به عنوان جریمه با دویدن طی می شود. به طوری که با عبارت (آنا، داشقا، زنبیل، سونبول، او... ) شروع شده باشد و صدای (او...) به صورت کشیده تا لحظه ی نفس کشیدن ادامه یابد. (یعنی هرکجا صدای بازیکنی قطع شد، یکی از دوستان دنباله ی مسیر را با صدای (او...) می دود اگر در انجام این موارد موفق شدند،در دور بعدی کنترل بازی را در دست می گیرند و با دسته کار می کنند و اگر نتوانند، باز در وسط محوطه بازی کرده، پیل را تعقیب می کنند. نکات: این بازی شاید با اندک تفاوتهایی در مناطق و محله های مختلف به اجرا درآید. نتیجه بازی: کودک با انجام این بازی با اکتساب نتایج مثبتی از قبیل آنچه در اهداف آمده است مفاهیم احتیاط، خطر و گریز از آن را بهتر می آموزد و در زندگی به کار می بندد. کودک تا خطر را حس نکند، فرار از آن را نمی آموزد. 7 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ يادش بخير، جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد! يادش بخير، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت. يادش بخير، تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم! يادش بخير، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریه ام می گیره. يادش بخير، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام… 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده