رفتن به مطلب

ما رو کُــــهنه بِمون میبستن، مال شما خوشـــگل پوشک بود


ارسال های توصیه شده

راستی این بازیو سر کلاس کی کرده یادتونه

تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم،تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون،بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد،هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم !

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 210
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

درود بر همگی

:a030:

یکم این عکس هارو ببینید و به فکر فرو برید ببینم میتونم کودک درونتون رو تحریک کنم یا نه :ws3:

 

pm0litl755ndsg4sfab.jpg

 

bchxz4887ebqg3baq5v.jpg

 

 

 

 

 

z2ajyhd7tde8gurmxfz1.jpg

 

 

 

 

 

o47fnils2h1rwit27qzo.jpg

 

 

 

 

 

 

ub70ex9bsdrtmbqosfoc.jpg

 

 

 

aqqp1j2yqmi76itg795m.jpg

 

zqjcbbw0mg1iiqse930c.jpg

 

 

 

 

 

 

 

5luoenn53h10g80wao.jpg

 

 

این آخری رو قشنگ یادمه میرفتم صف شیر اینو بعنوان اشانتیون همونجا سر میکشیدم :ws28:

zv2btjkwlnh0wcy53muw.jpg

 

بجز شیرکاکائو آخریه بقیه رو یادمههههههههه:4564::4564:

اکشمو درآوردی:4564::ws44::ws44::ws44:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

بچه ها چه حرفای جالبو خاطره انگیزی زدید.

منم وقتی بچه بودم همیشه دلم میخواست اسکیت داشته باشم اما مامان بابام میگفتن خطرناکه و واسم نمیخریدن. sigh.gif

یه دفه کلی گریه و التماس کردم و گفتم که خودم پولامو جمع کردم اجازه بدید بخرمش. hanghead.gif

خلاصه اجازه دادنو منم رفتمو یه اسکیت خیلی خوشگل خریدم.یه هفته نگذشته بود که وقتی تو حیاط خونه ی مامان بزرگم مشغول اسکیت بازی بودم دخترعموم گفت بده منم بااسکیتت بازی کنم .منم تقدیمش کردم و رفتم اب بخورم بیام .و قتی بگشتم دیدم دخترعموم پخش زمین شده و چرخ جلوی اسکیتمم شکسته. :banel_smiley_4:

 

اینم شانس ما بود دیگهsigh.gificon_pf%20(34).gif

 

خخخخخ:ws3:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
بچه ها چه حرفای جالبو خاطره انگیزی زدید.

منم وقتی بچه بودم همیشه دلم میخواست اسکیت داشته باشم اما مامان بابام میگفتن خطرناکه و واسم نمیخریدن. sigh.gif

یه دفه کلی گریه و التماس کردم و گفتم که خودم پولامو جمع کردم اجازه بدید بخرمش. hanghead.gif

خلاصه اجازه دادنو منم رفتمو یه اسکیت خیلی خوشگل خریدم.یه هفته نگذشته بود که وقتی تو حیاط خونه ی مامان بزرگم مشغول اسکیت بازی بودم دخترعموم گفت بده منم بااسکیتت بازی کنم .منم تقدیمش کردم و رفتم اب بخورم بیام .و قتی بگشتم دیدم دخترعموم پخش زمین شده و چرخ جلوی اسکیتمم شکسته. :banel_smiley_4:

 

اینم شانس ما بود دیگهsigh.gificon_pf%20(34).gif

 

خخخخخ:ws3:

 

:w58: تابلو دهه 70 و احتمال زیاد 80 ی ، شایدم 90 :w58: اسکیت !!! پس لاستیک بازی نکردی :ws28:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
:w58: تابلو دهه 70 و احتمال زیاد 80 ی ، شایدم 90 :w58: اسکیت !!! پس لاستیک بازی نکردی :ws28:

ااا بازی کردی منتش و لاستیک موتور منتش همون رینک چرخ دوچرخه که با یه تکه چوب اونو قل میدان جلو و میافتادن دنبالش یادش بخیر:ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ااا بازی کردی منتش و لاستیک موتور منتش همون رینک چرخ دوچرخه که با یه تکه چوب اونو قل میدان جلو و میافتادن دنبالش یادش بخیر:ws3:

 

خودم بازی نکردم اما زمان ما بود ، دیگه توضیح ندیدن سنم لو میره :ws28:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
بجز شیرکاکائو آخریه بقیه رو یادمههههههههه:4564::4564:

اکشمو درآوردی:4564::ws44::ws44::ws44:

 

 

واااااااااااااااای یادش بخیر مخصوصا اون شیر و بستنی فکر کنم تا 3یا4 سالگیم از اون بستنی همیشه پدربزگم واسم میخرید:sigh:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

عالی بود ....:icon_gol:

مخصوصا اون شیر کاکائو ..... همیشه وقتی بیدار میشدم و مامانم نبود یکی از این شیر کاکائو ها بالا سرم بود با یه آدامس خرسی ....منم میگرفتم دستم میرفتم طبقه پایین خونه مامان بزرگم ....:ws3:

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

اون وقتا اگه یه درسی نمره کم میگرفتی چقد بد بود،ولی الان افتادن از درسی جزئی از درسه.

یه بار درس ریاضی سه شده بودم البته روز قبلش مریض بودم مثلا میخواستم بابام ندونه سه شدم اومدم نمره ها بهش اضافه کردم شمردم دیدم شد سیزده یه یک اضافه کردم اول سه شد سیزده

با خوشحالی برگمو شب دادم دست بابام وقتی دید گفت فک کردی نمیفهمم سه شدی من هی با خودم درگیر بودم چطور فهمید برگه رو گزاشت جلو دستم گفت یادت رفته سه تمام زیرشو درست کنی:ws3:یادتونه زیر نمره مینوشتن مثلا20 تمام.

اینم شد عبرت من که در هر شرایط باید درس خوند.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نه خداییش . لاستیک بازی نکردم . دهه هفتادیم .ولی خوب بیشتر این چیزا رو دیدمو واسه منم خاطرس.:w16:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

- شما یادتون نمیاد

برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز می کردیم، می بردیم سر کلاس چنان پز می دادیم انگار درخت گردو سبز کردیم!:sigh:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دلم برای اولین زنگ مدرسه.... دلم برای سر صف ایستادن ها....

دلم برای قرآن های اول صف....دلم برای خواندن سرود اول هفته...

دلم برای کلومبه وتافتونهای بچه های مدرسه....دلم برای مبصر شدن ....

دلم برای از خوب ، از بد... دلم برای ضربدر و ستاره....

دلم برای ترس از سوال معلم... دلم برای صد آفرین....

دلم برای بیست داخل دفتر با خودکار قرمز...

دلم برای کارت آفرین...دلم برای اینکه خوش خط تر بنویس...

دلم برای جمعه ها و درس های شنبه... دلم برای دیدن هزار باره کیف برای جانگذاشتن کتاب و دفتر... دلم برای جا مدادی...دلم برای میز و نیمکت... دلم برای جاکتابی زیر میزها...

دلم برای دفتر انشاء... دلم برای املا نوشتن....

دلم برای زنگ ورزش.... دلم برای زنگ تفریح ...دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم... دلم برای اردو رفتن... دلم برای ساعتهای بارانی...دلم برای بارانها و خیس شدن کودکی ....دلم برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن .... دلم برای روزنامه دیواری درست کردن...دلم برای تزئین کلاس... دلم برای خنده های معلم و عصبانیتش....دلم برایخط کش دست ناظم... دلم برای کارنامه.... دلم برای نمره انضباط....

دلم برای مهر قبول خرداد...دلم برای خودم.... دلم برای دغدغه و آرزو هایم...

دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده....

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یادش بخیر

دلم برای عطر کتاب‌های تازه.....دلم برای گلهای روی جلد کتابها که هر سال یکی به آن اضافه می شد...دلم برای اضطراب آمدن اول مهر و بی خوابی هایش.....

دلم برای گریه بچه ها در اولین روز مدرسه... دلم برای دفترهایی که اولین روز مدرسه می دادند... دلم برای جلد کردن کتاب...دلم برای لقمه های نان و پنیر...

دلم برای شیطنت های در راه...دلم برای مداد رنگی های قد و نیم قد......

دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن..... دلم برای خورشید همیشه خندان،

آسمان همیشه آبی، زمین همیشه سبز، کوههای همیشه قهوه ای،ابرهای همیشه آبی،

آبشار همیشه جاری ....

دلم برای خط کشیدن های دفتر با خودکار مشکی و قرمز... دلم برای مداد قرمز.....

دلم برای جمع شدن گوشه کلاس دور سطل آشغال.... دلم برای پاک‌کن های جوهری...

دلم برای تراش های شمشیر نشان.... دلم برای گونیا و نقاله و پرگار...

دلم برای جامدادی... دلم برای تخته پاک‌کن.... دلم برای گچ های رنگی کنار تخته...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...