رفتن به مطلب

پل سارتر


Astraea

ارسال های توصیه شده

بشر جاودانه بیرون از خویشتن است. بشر با پی ریزی "طرح" خود در جهانی بیرون از خویش و با محو شدن در چنین جهانی، بشر و بشریت را به وجود می آورد.

 

انسان مجموعه ای از آنچه دارد نیست، بلكه مجموعه ای است از آنچه هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد.

بشر آفریننده ی ارزشها است.

"ارزش"، چیزی نیست جز معنایی كه شما برای آن برمی گزینید

من هنگامی آزادم كه همه ی جهانیان آزاد باشند؛ تا هنگامی كه یك نفر اسیر در جهان هست، آزادی وجود ندارد.

همیشه باید اخلاق را آفرید و ابداع كرد

  • Like 4
لینک به دیدگاه

آدم باید به این امر خو بگیرد كه به كمترین ها خرسند باشد. هرچه كمتر بخواهی، با چیزهای كمتری خشنود می شوی و هر اندازه نیازهایت را كم كنی، امور زندگی ات بهتر خواهد شد.

هنگامی كه امید می میرد، هنگامی كه می بینی كمترین امكان امیدوار بودن را از دست داده ای، فضای خالی را با رؤیا، اندیشه های كوچكِ بچگانه و داستانها پر می كنی تا بتوانی به زندگی ادامه بدهی.

نگذارید بچه ها گریه كنند، زیرا باران هم غنچه را تباه می كند.

همه می گویند آرزو بر جوانان گناه نیست و من می گویم بر پیران هم!

تاریخ یك ماشین خودكار و بی راننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلكه تاریخ همان خواهد شد كه ما می خواهیم.

نبوغ، جوهر تفكر است.

امروز آدمی ناگزیر به دیروز تبدیل خواهد شد، اما امكان دارد فردای شما هرگز امروز نشود

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

منبع: روزنامه ال پاييس- اسپانيا

 

ژان پل سارتر دوران كودكي اش را در تنهايي سپري كرد . او در سال 1905 در پاريس به دنيا آمد و شش سال بيشتر نداشت كه يتيم شد . او پسربچه اي لاغر ، ضعيف ، لوچ و بي مهارت در بازي هاي فيزيكي بود كه هيچ دوستي هم نداشت . آنطور كه در خودزندگينامه اش “ واژه ها ” ـ منتشرشده در 1963 ـ نقل مي كند ، اوتنها براي فرار از دنيايي كه طردش مي كرد به نوشتن روي آورد .

در سال 1929 از دانشكده تربيت معلم فارغ التحصيل شد ،هم آنجا بود كه با “ سيمون دو بووار” آشنا شد ، يگانه يار و عشق او كه تا زمان مرگ با وي بود . سه سال بعد موفق به دريافت بورسي براي ادامه تحصيل در برلين شد ، سفري كه براي وي امكان برقراري ارتباط و هم انديشي با پديده شناسي “ هوسرل” و اگزيستانسياليسم هايدگر را فراهم آورد .

سارتر پس از بازگشت به فرانسه ، دست به كار انتشار سلسله مقالاتي متاثر از انديشه هاي متفكران آلماني شد كه بازتاب اندكي داشتند ، اما با انتشار اولين رمان وي “ تهوع” در سال 1938 ، ژان پل سارتر به نويسنده اي معروف و مورد احترام مبدل شد .

سال 1939 بود كه در ارتش فرانسه ثبت نام كرد و نيروهاي آلمان در 1940 وي را به اسارت خود درآوردند . يك سال بعد او موفق به بازگشت به پاريس شد و در همان زمان به اتفاق تعدادي از روشنفكران يك هسته مقاومت را سازمان داد .

سارتر در سال 1943 اثر فلسفيِ بنيادي و مهم اش “ هستي و نيستي” را به چاپ رساند ، افكاري كه بنيان و منشاء جزوه اگزيستانسياليسم سارتر بود كه در 1946 منتشرگرديد .

پس از جنگ جهاني دوم ، سارتر كار تدريس را وانهاد و يكسره به نويسندگي پرداخت . در اين دوره طرح جاه طلبانه وي نوشتن رمان چهار جلدي “ راههاي آزادي ” است ، ولي وقتي درمي يابد كه نمايشنامه و تئاتر امكانات بيشتري را براي بيان انديشه هايش در اختيار او قرارمي دهد ، اين طرح را رها مي كند و به نمايشنامه روي مي آورد . سارتر پيش از اين نمايشنامه “ انگل” را در سال 1942 منتشرساخته بود ، كاري كه هنوز هم به عنوان بهترين اثر نمايشي وي به حساب مي آيد . او در سال هاي بعد آثار دراماتيكي چون :“ به در بسته” ، “ بدكاره محترم” ، “ دست هاي آلوده ” و “ ابليس و خداوند ” را منتشر كرد .

ژان پل سارتر تا سال 1956 هنگامي كه تانك هاي اتحاد جماهير شوروي با هجوم خود قيام مردم مجارستان را سركوب كردند ، مدافع سرسخت و آتشين كمونيسم بود بي آنكه در هيچ حزبي فعاليت مبارزاتي داشته باشد . اما بعد از آن اعتراضات خود را نسبت به ماركسيسم تحت عنوان “ نقد منطق ديالكتيك ” در سال 1960 انتشار داد ،ولي با اين حال باز بر ارزش غيرقابل انكار اين نظريه فلسفي تاكيد كرد .

سارتر پس ازسرباز زدن از دريافت نوبل ادبي 1964 ، خود را يكسره وقف ياري دادن به مبارزات خياباني جوانان معترض فرانسه و ساير نقاط اروپا كرد و به اين ترتيب بود كه به مظهر و نماد قيام و نهضت 68 بدل گرديد.

در طول سال هاي دهه هفتاد با پيشرفت ميزان نابينايي و مشكلاتي كه براي سلامتي سارتر پيش آمد ، وي عملاٌ از نوشتن بازماند و در نهايت عوارض ناشي از يك تومور ريوي بدخيم در سال 1980 به زندگي او خاتمه داد . در مراسم تشيع جنازه وي بيش از 25000 نفر شركت كردند .

  • Like 3
لینک به دیدگاه

“تهوع” يكي از چهل اثر برگزيده قرن بيستم

فيلسوف ، نطريه پرداز ، درام نويس و رمان نويس فرانسوي ، ژان پل سارتر ( 1980 ـ 1905 ) در بخش اعظمي از قرن پيش مركز ثقل آرا و عقايد روشنفكري اروپا به شمار مي رفت . كمتر روشنفكري را مي شود در قرن بيستم سراغ داد كه افكار و نظراتش از جميع جهات همچون اين فارغ التحصيل انستيتو فلسفه ، از سوي جوانان و قشر تحصيل كرده اروپا و جهان با اقبال روبرو شده و در محافل گوناگون دانشگاهي ، فلسفي و ادبي مورد بحث و مداقه قرارگرفته باشد . سارتر در اوج و كوران دوران انديشه ورزي اروپاي قرن بيستم بزرگترين انديشمند و مبلغ اگزيستانسياليسم فرانسوي بود ، قابليت و توانمندي مثال زدني او در پرداختن به اهداف و افكاري كه بعضاٌ خود منشاء آنها بود و نيز آميختن و مرتبط ساختن اين انديشه ها در جهت به دست دادن برداشتي ديگرگونه و نو از هستي ، جامعه بشري و صدالبته از انسان ، وي را در ارائه آرايش در قالب رمان و درام و ديگر انواع كارهاي ادبي ياري مي رساند . همين ويژگي بود كه او را به طرح ديدگاههاي اگزيستانسياليستي خاص خود در اولين و جاودانه ترين رمانش “ تهوع” قادر ساخت ، رماني كه در 1938 منتشرشد و اكنون در فهرست چهل اثر برگزيده قرن بيستم جاي گرفته است . در اين رمان اين باور پرورانده مي شود كه وجود بر جوهر هستي مقدم است ، به عبارت ديگر اين انسان است كه اصالت دارد و وجود مطلق است ، اما در چرخه زمان به زنجيركشيده شده و خودش مسئوليت نوشدن و خودشدن را به گردن دارد .

وي از آنجا كه هميشه مي انديشيد وجوه تمايز و برتري نويسنده ، تاثيري منفي بر كار هنري وي دارد ، از پذيرفتن نوبل ادبي سال 1964 طفره رفت .

اكنون در سال هاي آغازين قرن بيست و يكم هنوز هم به ژان پل سارتر در جايگاه معمار و ابداع گر روشنفكر متعهد نگريسته مي شود . او در مصاحبه معروف خود با خورخه سِمپرون به سال 1965 مي گويد : “ اعتقاد دارم كه ادبيات تنها موظف به ارائه طرحي جامع از دنيا به ما نيست ـ آنچنانكه كافكا در دنياي خود اين وظيفه را براي ادبيات قايل بود ـ بلكه مي بايد محرك عمل باشد ، لااقل به واسطه وجوه و كاركردهاي انتقادي خود . از اين جهت “ تعهد‌” ي كه اينقدر در مذمت آن صحبت شده است براي من به هيچ عنوان گونه اي محدوديت يا عاملي براي كاستن از توانايي هاي ذاتي ادبيات نيست و حتي به باور من برخلاف اين تفكر آن را در رسيدن به منتهاي اوج خود ياري مي دهد . …. فكر مي كنم بايد بر سر بخشيدن اين تصور از جهان به مردم زمانه مان ، براي آنكه بتوانند خود را در آن ـ ادبيات ـ باز شناسند و سپس آنچه كه مي توانند ، با كمك آن به انجام رسانند ، با هم توافق كنيم ” .

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...
  • 1 سال بعد...

اهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید..

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی،

بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت

دیوار را خراب میکند!

 

دست های آلوده _ ژان پل سارتر

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...