mohammad 87 سبز 2382 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ این مقاله درباره آغاز ترجمه ادبیات نمایشی در ایران است و در شماره96 ماهنامه صحنه منتشر شده است. جستارگشایی: تاریخ ترجمه در ایران به قرنها پیش بازمیگردد. روزگاری که پادشاهان ایران، گاه در دفاع از مملکت و گاه در کشورگشاییهایشان مستقیماً با فرهنگ و زبانی دیگر رو در رو قرار میگرفتند. به سبب همین برخوردهای نظامی بوده است که بیش از هر زبان دیگری، آثار زبانهای لاتین و یونانی به فارسی برگردانده شده است. جنگهای صلیبی نیز باعث نیاز بیشتر به این تبادل زبانی شد. غربیها که بر اثر جنگهای صلیبی به این سو کشیده شدند، خود را با دنیایی شگرف و جالب روبهرو دیدند و به این ترتیب تمدن مشرقزمین راهی نو پیش پای ملل غرب گشود. از تماس و تلفیق دو تمدن شرق و غرب، مهاجرتها، مسافرتها، کشورگشاییها، سفرنامهها و خاطراتنویسیها رواج یافت. تاریخ ترجمه در ایران در دوره قاجار به علل مختلف سیاسی و اجتماعی به اوج خود میرسد و چون موضوع این نوشتار درباره ترجمه «ادبیات نمایشی» است لذا سخن ما از دوره مشروطیت و پادشاهی قاجار آغاز خواهد شد. مهمترین عوامل ترویج زبانهای اروپایی در ایران در این دوره، همکاری معلمان و مربیان و مهندسان و افسران فرانسوی و سپس دیگر کشورها، دایر شدن مدارس جدید آموزشی، تأسیس چاپخانه، اعزام محصل به اروپا، تعلیم زبانهای فرانسه و انگلیسی، ترجمه کتابهای مختلف، تأسیس دارالفنون و... هستند. آشنایی گسترده ایرانیان با ادبیات و هنر فرانسه باعث نشد که از آثار دیگر نویسندگان غرب غافل بمانند. ویلیام شکسپیر از آن جمله است. ظاهراً نخستین تحصیلکرده ایرانی که از شکسپیر ذکری به میان آورده، میرزا صالح شیرازی است. وی جزء اولین گروه محصلان ایرانی است که از طرف عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار به همراه چند نفر دیگر برای کسب علوم و فنون جدید راهی انگلستان شد. او قرار بود پس از بازگشت از فرنگ، مترجم دولت شود. ماحصل این سفر مطالعاتی، گذشته از علوم و فنونی که توسط این هیئت فرا گرفته شد، سفرنامهای بود که توسط میرزا صلاح شیرازی درباره خاطراتش از این سفر نوشته شده است که نسخههایی از آن در اختیار افراد قرار میگیرد. سفرنامه میرزا صالح، اگرچه هرگز به چاپ نمیرسد اما به سبب روابطی که وی با رجال و روشنفکران آن دوره دارد، بیشک مشاهداتش از عجایب و غرایب فرنگستان از جمله تماشاخانه، مفید واقع شده است. به هر حال آنچه که مشاهدات میراز صالح را از نمایش فرنگستان اهمیت میبخشد آن است که وی بعدها به پست وزارت میرسد و به این ترتیب آشنایی وی با تماشاخانههای غرب و نیز انتقال این اطلاعات به سایر رجال قاجار، بیشک در تأسیس تماشاخانه دارالفنون و ترغیب برخی از رجال زباندان به ترجمه آثار نمایشی بدون اثر نبوده است. اصولاً یکی از جنبههای بسیار مهم دوره قاجار، حمایت از رواج و توسعه ترجمه است. ترجمه و انتشار آثاری در زمینه علوم، تاریخ، شرح احوال، سیاحتنامه و ادبیات توسط عباس میرزا آغاز و با حمایت شاهان بعدی پیگیری شد. این برنامه در زمان ناصرالدین شاه به اوج خود رسید و تحت نظارت وی، دارالترجمهای برپا شد و در آن هیئتی به منظور ترجمه آثار اروپایی و تشکیل روزنامههای ادواری به زبان فارسی گرد آمدند. 2 لینک به دیدگاه
mohammad 87 سبز 2382 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ همه مطالب توسط شاه خوانده و سپس اکثر آنها منتشر میشد و در دسترس قشر تحصیلکرده قرار میگرفت. دامنه ترجمهها گسترده بود. از آثار بوکاچیو، مولیر و شکسپیر گرفته تا علوم نظامی و از ترجمه مقالات روزنامههایی چون تایم، توردو موند گرفته تا مقالات اکثر روزنامههای ترکیه، روسیه و قفقاز به فارسی ترجمه شد. از سویی با گسترش روابط سیاسی و فرهنگی بین دربار و دنیای غرب و رفتوآمدهای هیئتهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، آشنایی طبقه تحصیلکرده روشنفکر ایران با شکسپیر بیشتر شد و آنان در سفرهایی که به فرنگ داشتند نامی از شکسپیر میشنیدند و یا یکی دو نمایشنامه او را تماشا میکردند. راه آشنایی دیگر با شکسپیر، روسیه تزاری بود. در روسیه تزاری و بهخصوص شهرهای مسکو، پترزبورگ و نواحی جنوب روسیه، آثار شکسپیر به طرز گستردهای به نمایش گذارده میشد و طبقه اشراف متمول و حتی مردم عادی و تهیدست بسیاری از آثار شکسپیر را در تماشاخانههای معروف روسیه تماشا میکردند. با توجه به این امر که روسیه راه ارتباطی ایران با غرب بود و بسیاری از مسافران که قصد مسافرت به آلمان، اتریش، فرانسه یا انگلستان را داشتند باید از راه بندر انزلی به روسیه میرفتند، و از آنجا به مقصد خود عزیمت میکردند در این مسیر است که سفرنامهنویسانی چون میرزا صالح شیرازی دیدههای خود را شرح دادهاند. از سویی تحصیلکردگان ایرانی ساکن در جنوب روسیه سعی میکردند تا در نوشتن، ترجمه و اجرای آثار غربی، سبک آنها را ایرانی کنند و با فضا و محیط خود منطبق سازند، از آن جمله است میرزا فتحعلی آخوندزاده که در آثار خود تأثیر بهسزایی از شکسپیر گرفت. وی با اکثر نمایشنامههای مهم و معتبر صحنههای روس از جمله نوشتههای گوگول و استرفسکی آشنا شد و نیز از شکسپیر و مولیر الهام میگرفت. انتشار آثار آخوندزاده یعنی تمثیلات، تأثیر عمیقی بر ادبیات نمایشی در ایران داشت به طوری که اولین نمایشنامهنویس ایرانی، میرزا آقا تبریزی مستقیماً تحت تأثیر و حتی زیر نظر وی اولین آثار خود را به وجود آورد. 2 لینک به دیدگاه
mohammad 87 سبز 2382 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ با شروع نهضت مشروطیت در ایران و استقرار ناپایدار نهادهای غربی و رشد و گسترش روابط فرهنگی و ارتباطی با غرب، استقبال از شکسپیر بیشتر شد و حتی در شهرستانها برخی از آثارش به روی صحنه رفت. به عنوان نمونه در تبریز گروه آکتورال طاشچیان به سرپرستی و مدیریت مگرویچ طاشچیان، چندین نمایشنامه شکسپیر را به زبانهای ارمنی و ترکی آذری به نمایش گذارد. تأسیس و انتشار مجله ادبی و هنری بهار در سال 1328 توسط یوسف اعتصامی ملقب به اعتصامالملک را باید نقطه عطفی در شناخت وسیع و درست از شکسپیر در ایران دانست. یوسف اعتصامی پدر پروین اعتصامی در این مجله، آثار منتخبی از نمایشنامههای شکسپیر را به فارسی برگرداند و منتشر کرد. وی در شناساندن درست شکسپیر به نویسندگان ایرانی از جایگاه ویژهای برخوردار است. در سال اول انتشار مجله بهار، نخستین بیوگرافی مفصل شکسپیر به فارسی انتشار داده شد و تحصیلکردگان ایرانی با شرح و احوال و نام آثار شکسپیر آشنا شدند. در قسمتی از مقاله درباره زندگی شکسپیر در این مجله آمده است: «ویلیام شکسپیر در 22 آوریل 1564 در قریه استراسفورد متولد گردید. پدرش از تجار متوسطالحال بود. او پسرش را در مدرسه مجانی گذاشت... در 1583 به جهت کثرت اولاد و فقدان معاش فرار کرده خود را به لندن رسانید. و در آنجا به اداره بازیگران تئاتر برای نمایش رفت. وقت اندکی بر این نگذشت که دسته تئاتری برای خود ترتیب داده، اداره آن را بر عهده گرفت. متنهایی که در اداره وی اجرا میشد اغلب از آثار قدما بود و به اقتضای حال در آنها تصرفی به عمل میآورد. شکسپیر در آثار خود رسوم و عادات طبقات اجتماعی لندن و حوادث جاریه را به مقاصد ادبی و نکات اخلاقی طوری آمیخته بود که نظر دقت و تحسین همه را به سوی خود متوجه کرد. از این رو ستاره اشتهار شکسپیر در آسمان فضل و ادب درخشیدن گرفت. در سال 1597 الیزابت ملکه انگلستان به تماشای نمایشنامههای وی حاضر شد و مدیریت و اعضای تئاتر را تحت حمایت خود قرار داد. این ملاطفت ملوکانه بر اعتبار شکسپیر افزود. در سال 1611 گویی آتش فکر شکسپیر خاموش شد. دیگر چیز نمینوشت و به استراحت محتاج بود. بدین روی به استراتفورد برگشت و 23 ماه آوریل سال 1616 زندگی را وداع گفت.» اعتصام الملک همچنین لیست آثار شکسپیر را ترجمه کرد و در مجله خود انتشار داد. ترجمه نام آثار شکسپیر توسط اعتصامالملک تحت عناوین زیر آمده است. «رومئو و ژولیت، شارل سوم، تاجر ونیز، بدبختی در عیش، خیالات یک شب تابستان، هر چیز که عاقبتش خوب باشد خوب است، زحمت زیاد برای هیچ چیز، ژول سزار، ماکبث، پادشاه لیر، حکایت زمستان و...» 2 لینک به دیدگاه
mohammad 87 سبز 2382 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ از آن پس شکسپیر برای مردم ایران نامی آشنا شد و هر از چند گاهی به مناسبتی نام و یا قسمتی از آثارش در روزنامهها و مجلات ایران منتشر میشد. اهمیت شکسپیر در ادبیات نمایشی دوره مشروطیت چنان است که حتی خبر جشن ولادت شکسپیر و نمایش یکی از آثار وی (همهمه زیادی برای کار هیچ و پوچ) در شهر استراسفورد، در روزنامه رعد به چاپ میرسد. توجهی که در دوره ناصری به مولیر میشد در دوره مشروطه معطوف به شکسپیر شد. گرچه فقط دو سه نمایشنامه از آثار وی و آن هم فقط در اواخر مشروطه به فارسی ترجمه شد. اما مقالات بسیاری درباره هنر نمایشنامهنویسی وی در روزنامهها و مجلات به چاپ رسید. در همان مجله بهار که مطلبی از آن در بالا نقل شد به تاریخ نمایش و تعریف انواع نمایش پرداخته شده است و در آنجا نیز از شکسپیر به عنوان یکی از «اعاظم شعرا و اساتید ارباب نظم و نثر» نام برده شده است که «با اشعار و مولفات خود کار تئاتر را به جایی رسانیدند که این فن جلیل، در اروپا به صورت یکی از عوامل فعاله تربیت و تهذیب اخلاق شمرده میشود.» در این مجله همچنین قسمتهایی از نمایشنامههای خیالات تابستان و ماکبث نقل شده است. از جمله مطالب دیگر راجع به زندگانی و آثار شکسپیر، مقاله سلیمان سلیم در مجله ادبی است که در شماره اول آن در سال 1336 به چاپ رسیده است. برای آشنایی با دیدگاه ایرانیان در آن دوره نسبت به شکسپیر قسمتی از مقاله سلیمان سلیم نقل میشود: «... درام را البته خود شیک اسپیر ابتکار ننموده. قبل از او شعرای دیگر، درامهای مفروح و محزون نوشته بودند و شیکاسپیر هر چند از آنها تقلید نموده ولی عبارات و مضامین او را لطافت و بلاغتی است که سایر معاصرین و متقدمین را میسر نبوده، کلمات او را به کلمات ایشان همان نسبت است که انسان ذیروح را به جسد مرده، چه مواضیع به منزله جسم و صنایع لطیفه و آنچه کلام را بلیغ میکند به مثابه روح باشد و نیز معلوم است ابتدای این تراژدیها و کمدیها در یونان است و نویسندگان معروف آن سرزمین از قبیل سوفوکلیز، اسکیلوس و اریس توفانیز و غیره به این طرز درامها نوشتهاند. اما در درامهای انگلیسی، شیک اسپیر را با درامهای یونانی آنها تفاوت از زمین تا آسمان است. شیک اسپیر در این نوشتجات مقاصد خود را فدای قافیه ننموده، بیتکلف صفحات خود را مملو میکند. اروپاییان، کلام او را شعر میخوانند و لازمه شعر را قافیه نمیدانند فقط به داشتن سجع و بحر اکتفا میکنند و این سبک شعر که میتوان آن را شعر المنثور نامید در ادبیات ایران ظهور ننموده است...» تأثیرپذیری از شکسپیر حتی در ترجمههای آثار دیگران نیز به چشم میخورد. به عنوان نمونه نمایشنامه تئاتر ضحاک نوشته سامی بیک عثمانی است که توسط میرزا ابراهیم خان ملقب به امیر تومان صورت گرفت. سامی بیک در مقدمه نمایشنامه خود توضیح میدهد: «... این یک قصه تاریخی است. در قسم تئاتر ادبیات ادبای غربی که استادان ما هستند بهخصوص مثل شکسپیر و هوگو، استادان سخن، قصههایی را که مستند به تاریخ است لزوم صدقش را به وقایع تاریخیه به حکم یک قاعده صحیحهای گذاشتهاند...» نکته قابل تأمل این است که با وجود اشتهار شکسپیر در میان اهل ادب و هنر تا سالها پس از مشروطیت، هیچ اثری از او به طور کامل ترجمه نشده است. به نظر میرسد یکی از علل عدم استقبال از ترجمه کامل آثار شکسپیر، مشکل بودن این امر است. یکی از ویژگیهای آثار شکسپیر، ادبی بودن و منظوم بودن و استفاده زیاده از صنایع ادبی است. این زبان ادبی که به قول سلیمان سلیم، «شعر المنثور» است در ادبیات ایران وجود نداشته است. برگرداندن اشعار او به فارسی با حفظ اصالت و قالب اصلی کاری است مشکل که تسلط کاملی را بر زبان و ادبیات انگلیسی و فارسی میطلبد. 2 لینک به دیدگاه
mohammad 87 سبز 2382 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۰ نخستین کسی که متن کامل دو اثر شکسپیر را از انگلیسی به فارسی برگردانده، ناصرالملک است. در واقع حاصل تمام جستوجوها، سیاهمشقها و تجربهها را در زمینه ترجمه آثار نمایشی فرنگی از زمانی که گزارش مردمگریز در استانبول و توسط میرزا حبیب اصفهانی به فارسی برگردانده شد تا دوره مشروطه که آثار بسیاری از نمایشنامهنویسان مختلف به فارسی ترجمه شد، باید در ترجمه داستان غمانگیز اتلو مغربی دروندیک جستوجو کرد. زیرا که مترجم به اظهار ناقدان، برگردانی زیبا، شیوا و تا حد ممکن دقیق از اثر جاودانی شکسپیر به فارسی ارائه داده است. ناصرالملک یکی از رجال مشهور دوره قاجار است. ابوالقاسم خان قرهگوزلو همدانی ملقب به ناصرالملک که در سال 1282 ه.ق متولد شد و در سال 1346 ه.ق در سن شصتوچهار سالگی دیده از جهان فرو بست. از نخستین ایرانیان تحصیلکرده در دانشگاه آکسفورد بود که مشاغل بسیار مهم و حساس سیاسی نیز بر عهده داشته است. وی در سال 1325 از طرف محمدعلی شاه مأمور تشکیل کابینه میشود و بعد از دو ماه استعفا میدهد. محمدعلی شاه او را زندانی کرد اما با دخالت سفارت انگلیس آزاد شد و سپس رهسپار اروپا گردید. در سال 1328 ه.ق به نیابت سلطنت برگزیده شد و بعد از تاجگذاری احمد شاه دوباره رهسپار اروپا شد تا سال 1345 ه.ق در آنجا اقامت کرد. در همین فاصله دست به ترجمه اتللو زد. فرزند او حسینعلی قراگوزلو در نوشته به تاریخ تیرماه 1337 در پاریس انگیزه دست زدن به ترجمه اتللو را چنین ذکر میکند: «مرحوم ابوالقاسم خان ناصرالملک پس از پایان تصدی نیابت سلطنت در سال 1293 ه.ش به سن پنجاه و هشت سالگی عازم اروپا گردید. شبی در حضور جمعی از دوستان که نزد ایشان گرد میآیند و از هر دری سخن میراندند صحبت از شاعر انگلیسی، ویلیام شکسپیر به میان آمد و یکی از حضار اظهار نمود که ترجمه منظومات و نقل معانی و عبارات آن شاعر شهیر به زبان فارسی امکانپذیر نمیباشد. ناصرالملک با این عقیده موافق نبود و از راه آزمایش تفنن در صدد برآمد چند سطر از یکی از آثار آن نویسنده را ترجمه نماید و به این منظور تصادفاً نمایشنامه اتللو انتخاب گردید. تفریح یک شب و ترجمه چند جمله، ایشان را بر آن داشت که تمام داستان را به فارسی درآورد و به فاصله چند سال بر اثر اصرار دوستان به ترجمه بازرگان و ندیم پردازد.» در دنباله مطلب، حسینعلی قراگوزلو به بیان تفاوتهای زبان فارسی و انگلیسی به منظور بیان اشکالات ترجمه شکسپیر میپردازد. در قسمت دیگری بیان میدارد که: «زبان فارس از زمان سعدی بلکه از دوره رودکی تا کنون چندان تغییر نکرده و اصطلاحات شعرا و نویسندگان آن عصر در زبان امروزه جاری و متداول است ولی زبان انگلیسی در این مدت تحولات زیادی نموده و درک آثار نویسندگان قدیم آن سرزمین بدون مطالعه مخصوص میسر نمیباشد. گرچه در دوره شاکسپیر، پایه زبان امروزه گذاشته شده بود، با این حال در سه قرن و نیم قرن اخیر، یعنی از عصر شکسپیر تا امروز نیز تغییرات مهمی در زبان انگلیسی راه یافته و یکی از اشکالات ترجمه شاکسپیر، همان الفاظ و عباراتی است که بعضی از آنها منسوخ گردیده و برخی نیز تغییر معنی دادهاند.» حسینعلی قراگوزلو در قسمتی دیگر از نوشته خود به توضیح وظیفه مترجم میپردازد و رعایت امانت و فصاحت را دو شرط ترجمه میشمارد و در قسمتی چنین مینویسد: «در امر ترجمه، وظیفه هر مترجم است که دقت و صداقت کامل به کار برد و در حدود امکان از معنی و عبارات اصل تجاوز نکند و دور نشود و مطلب را با کلامی هر چه نزدیکتر به اصل بیان کند و در عین حال به طوری رعایت فصاحت را نماید که شیوه زبان ترجمه حفظ شود تا متن ترجمه برای خواننده به کلام عادی ماند. به پیروی از این قاعده، مرحوم ناصرالملک کوشیده است این دو نمایشنامه را به فارسی ساده و روان نقل کند و حتیالمقدور از گفتار اصل دور نشود.» ناصرالملک در دی ماه 1306 ه.ش در تهران از دنیا میرود و پنج سال بعد یعنی در 1311 ه.ش هنرپیشهای روسی به نام پاپازیان، به تهران میآید و تصمیم میگیرد نمایشنامه اتللو را به زبان فارسی نمایش دهد. به توصیه حسین علاء، فرزند ناصرالملک متن ترجمه را به پاپازیان میسپارد. پاپازیان که در نمایش آثار شکسپیر شهرتی کسب کرده است شبی در حضور جمعی، اتللو را با همکاری دستهای از بازیگران جوان به روی صحنه میبرد. پس از این اجرا، کسانی که به وجود این ترجمه پی بردهاند در ترجمههای بعدی خود از آن استفاده میکنند. ناصرالملک در مدت توقف در اروپا چندین بار به تصحیح و اصلاح ترجمه خود میپردازد و اولین نسخه تصحیحشده در سال 1296 ه. ش به خط میرزا عیسی خان چاپ نخستین ترجمه اتللو در پاریس انجام میپذیرد. در سال 1961م. «مطبعه ملی پاریس» این ترجمه را تحت نظر هانری ماسه، رئیس مرکز زبانهای شرقیه، چاپ میرساند. در دیباچه کتاب، ناصرالملک توضیحاتی را ذکر میکند. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده