رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

سلام ببخشید نمیدونستم این تاپیک رو کجا استارت کنم...

 

از طرفی یه بحث کلی هست...میخوام نظرات دوستان رو بدونم...

مطمئنن همه ما شهروند یه شهر هستیم...

گاهی یه سری عادات بد شهروندی رو تو همشهری هامون میبینیم که شاید دوست نداریم و یا برعکس با مقایسه یا شهرهای دیگه میبینیم که تو شهر ما یک سری عادت خوب شهروندی وجود داره که دوست دارید بیانش کنید یا اینکه تو شهرهای دیگه هم وجود داشته باشه...

 

من اصلن کاری با بحث فرهنگی یا برتری فرهنگی هیچ شهری ندارم...این رو مدنظر داشته باشید...


    [*=center]علاوه بر همه اینها به نظرتون چقدر فضاها و طراحی که تو شهرتون وجود داره باعث بوجود اومدن عادتهای بد و خوب شهروندی شده...

    [*=center]چه چیزهایی رو کم میدونید که باعث تقویت بهتر عادتهای خوب شهروندی میشه...

    [*=center]و چیزهای مثبتی رو هم که نتیجه فضا سازی درست شهری میدونید...بیان کنید ...

    [*=center]راه حل پیشنهاد کمبود نقطه قوت همه و همه در مورد شهرتون و طراحیش و عادات شهروندی بگید...

    [*=center]حتی شهرهای دیگه که رفتید و دیدید یا خارج از کشور...

image001.jpg

و در آخر اینکه به نظر شما؟

 

شهروند خوب شهر خوب یا شهر خوب شهروند خوب ؟

 

 

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 49
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

شهر از نگاهی نو

فردی می‌گفت: من سی سال در این شهر زندگی کردم مثل ماهی که در دریا زندگی کرده باشد. روزی برحسب اتفاق با فرزندانم به بالای کوهی رفتم که از بالای آن، شهر به خوبی قابل مشاهده بود. احساس عجیبی به من دست داد؛ شهر من مشکلات و نارسایی‌های زیاد داشت که من تا حالا متوجه آن نبودم .وقتی به شهر برگشتم، تصمیم گرفتم ضمن این که با مشکلات موجود زندگی می کنم به شهرداری کمک کنم تا مشکلات شهر را یکی یکی حل کنیم .

 

.......

پرسیدم هر کارخانه‌ای محصولی دارد محصول یک شهر چیست ؟

گفت: انسان

پرسیدم: مشتری کیست ؟

گفت: شهر، کشور و در نهایت جهان .

گفتم: چگونه می توانیم که انسانی کامل تربیت کنیم ؟

گفت: همه احساس مسئولیت کنیم چون به نوعی همه در تربیت یک انسان سهیم هستند. و چیزی بنام فرزند من و فرزند تو وجود ندارد. فرزندان کشور من، فرزندان همه ی ما هستند، فرزندان شهر من، فرزندان همه‌ی ما هستند.

 

.................

پرسیدم : هزینه زندگی بیکاران را چه کسانی پرداخت می‌کنند ؟

گفت : شاغلان.

پرسیدم : چگونه بیکاری را از بین ببریم ؟

گفت : با احساس مسئولیت جمعی .

پرسیدم : بیکاران چه خطری برای شهر دارند؟

گفت : هر خطری !

 

...................

گفت: خطرناک‌ترین وضعیت برای یک شهر چیست؟

گفتم:زلزله.

گفت: نه .

گفتم: بیماری وبا.

گفت: نه .

گفتم: خطر سیل.

گفت: نه .

گفتم: راه‌بندان .

گفت: نه .

گفتم: شیوع اعتیاد .

گفت: نه .

گفتم: وجود افراد جنایتکار .

گفت: نه .

گفتم: جواب سؤال را نمی‌دانم .

گفت: خطرناک‌ترین وضعیت برای شهر، وجود شهروندان بی‌تفاوت است. آن ها خانه‌هایی می‌سازند که در مقابل زلزله استحکام ندارد، چنان بدون بهداشت زندگی می‌کنند که در مقابل بیماری ها امان ندارند، در مسیری تفریح می‌کنند که برای فرار از سیل زمان ندارند و چنان به آموزش وتربیت

فرزندانشان بی‌اهمیت می‌شوند که از انواع ناهنجاری های اجتماعی از جمله اعتیاد و جنایت و دزدی امان ندارند .

 

 

 

لینک به دیدگاه

[

گفت: خطرناک‌ترین وضعیت برای شهر، وجود شهروندان بی‌تفاوت است. آن ها خانه‌هایی می‌سازند که در مقابل زلزله استحکام ندارد، چنان بدون بهداشت زندگی می‌کنند که در مقابل بیماری ها امان ندارند، در مسیری تفریح می‌کنند که برای فرار از سیل زمان ندارند و چنان به آموزش وتربیت

فرزندانشان بی‌اهمیت می‌شوند که از انواع ناهنجاری های اجتماعی از جمله اعتیاد و جنایت و دزدی امان ندارند
.

این جملات قبلا الکساندر میچرلیخ با تاکید فراوان گفت و بزرگ ترین مساله ناکامی شهرهارو نداشتن حس شهروندی و تعلق اجتماعی می دونست. پس باید گفت بله حقیقتا اگه اصلی ترین دلیل ناکامی شهرهابه ویژه شهرهای ایرانی نباشه از مهمترین دلایلش خواهد بود.ی داستان کوچیک هست که شاید مطلب برسونه:به ی نفر گفتن آغا شما نمیری واسه وطنت،خاک کشورت و...بجنگی،اون شخص جواب که چه خاکی چه کشکی،تو ی خونه ی خرابه مث...دارم زندگی می کنم،پولش میدم!امید وکیلی ی بار در مورد پرسشنامه ای که دکتر پاکزاد در مورد ی سری سوالات از مردم جمع آوری کرده بود واسم گفت که اکثرا در جواب به مساله ای گفته بودن :به من چه؟به ما چه؟به شما چه؟خنده داره ولی بنظرم بیشتر تاسف آوره.مردم به خودسازی نرسیدن، توقع دگرسازی رو دارن.ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
:a030:

 

 

 

لینک به دیدگاه

بحث جالبی میتونه باشه...

 

یکی از اساتیدم در دوره کارشناسی (دکتر حمیدرضا پارسی) همیشه حرف قشنگی میزد. میگفت شما سعی نکنید مشکلاتی رو که وجود داره با حمله مستقیم به مشکل برطرف کنید. مثلا وقتی یه خیابان مشکل ترافیک داره سعی نکنید برید و حتما روی اون خیابان کار کنید. شما میتونید ترافیک خیابانهای اطراف رو کم کنید تا مشکل ترافیک خیابان شما حل بشه. چون وقتی رانندگان میبینن خیابانهای اطراف خلوت هست مسیرشون رو به سمت خیابانهای اطراف تغییر میدن و...

 

موضوعی هم که شما مطرح کردی همینطوری میتونه باشه. هرچند واقعا این بحث جدا از مباحث فرهنگی نیست ولی از نظر خود من همیشه لازم نیست که یک کار فرهنگی بکنیم تا عادات فرهنگی مردم رو اصلاح کنیم. طراحی به نظر من نقش بسیار بسیار مهمی در تربیت فرهنگی جامعه داره. یه مثال میزنم برای بچه های تهرانی: بالاتر از چهارراه ولیعصر و قبل از خیابان طالقانی، ساختمان فرهنگستان ادب و هنر فارسی وجود داره. در جلوی ساختمان، محوطه داخلی وجود داره که طراحی اون کار مهندس میرحسین موسوی هست و عنوان طراحیش هم دروازه بهشت هست. در این قحطی شدید فضاهای شهری در شهر بزرگی مثل تهران، این محوطه و کارهایی مثل این واقعا برجسته هستند و شکل نشانه های شهری رو میگیرن. یادمه اوایلی که این فضا درست شده بود، با اینکه یک فضای کاملا عمومی و در دسترس مردم بود ولی هیچ کس جرات نزدیک شدن و استفاده از این فضا را نداشت. مدتها گذشت تا اینکه یه عده آدم (که احتمالا شهرسازهایی بودن که میفهمیدن این فضای شهریه) رفتن و از اون فضا استفاده کردن و الان مورد استفاده عموم هست. وقتی شما به اون فضا وارد میشی کاملا رفتار استفاده کنندگان از محیط فرق میکنه. مثلا اگر کسی بیرون از اینجا آشغال بریزه، هیچ کس (تاکید میکنم هیچ کس) توی این محیط آشغال نمیریزه. آدمها همون آدمها هستن و فقط محیط استفاده شون عوض شده.

 

مشکل اصلی در ناهنجاریهای رفتارهای شهروندی از نظر من عدم احترامی هست که جامعه به شهروندانش میذاره. شما تنها زمانی میتونی انتظار احترام رو داشته باشی که متقابلاً احترام بذاری. فضاهای شهری، خدمات عمومی شهری، امکانات شهری، وسایل نقلیه شهری،... اینها چند تاشون احترام به شهروند رو رعایت میکنن تا از شهروندان هم انتظار احترام متقابل داشته باشن؟

 

موارد دیگه ای هم مطرح کرده بودی که هر کدوم واقعا یه تاپیک جداگانه میتونه باشه. مخصوصا سوال آخریت که در مورد اصالت فرد در مقابل اصالت اجتماع بود. فعلا من همینقدر بیشتر حرف نمیزنم بقیه هم وقت کنن بخونن! :w16:

لینک به دیدگاه

هدی جان مرسی بابت این بحث خوب :icon_gol:

 

بچه ها به نکات خیلی خوبی اشاره کردن... اما من می خوام بیشتر درباره سوال آخرت بنویسم،

شهروند خوب شهر خوب یا شهر خوب شهروند خوب ؟

 

این موضوع کاملا دو طرفه ست، نمی شه گفت کدوم زودتر باید اتفاق بیوفته تا به دنبال خودش زمینه برای تحقق دیگری محیا بشه. روندی ِ که کاملا باید به صورت موازی طی بشه، یک شهر هر چقدر هم که خوب باشه اما به قول خودت شهروندای بی تفاوت داشته باشه، نمی تونه نتیجه مثبتی داشته باشه، بر عکس اش هم همینطور، شهروندان خوبی که شهر نتونه نیازهای اون ها رو برآورده کنه، به مرور زمان از لیست مسائل با اهمیت زندگی شهری ساکنینش حذف می شه...

این موضوع بارها و بارها مطرح شده اما من باز هم راجع بهش می نویسم که وظیفه ایجاد تعادل بین این دو مسئله به دوش مسئولین و مدیران شهریه، اعمال سیاست هایی که ضمن بهبود فضاهای شهری، شهروندان رو از لحاظ روحی وابسته به شهر و مسائلش بکنه خیلی مهمه.. پس به عقیده من! گام اول رو همیشه مدیران آگاه به مسائل شهری باید بردارن و زمینه رو برای مشارکت شهروندا آماده کنن، اون وقت که نتیجه کار می شه:

 

شهر خوب + شهروندان خوب = زندگی شهری خوب

:hapydancsmil:

لینک به دیدگاه

سلام هدا جان.

به نظر من ما هنوز شهروند نشدیم و اساسا هنوز مفهوم شهروندی رو دک نکرده ایم. چون اساسا در تاریخمان ما شهر (به مفهومی که شهروند از آن استنتاج میشود) نداشته ایم!

و در هر موردی برای ارائه راه حل باید اول مسئله خوب بررسی بشه و به قول کریشنا مورتی اگر عمق مسئله را بشناسیم، پاسخ از ژرفای آن بر میخیزد

مفهوم شهروندی به شدت با مسئله ی جامعه مدنی گره خورده، و بیش از آنکه کالبد و فضاهای شهری در طراحی شهری بر این امر مستولی باشند، مفاهیم مکانی بر آن تاثیر گذارند. در واقع مفهوم شهروندی به شدت با مفاهیم مکانی در فلسفه و طراحی شهری ارتباط دارد.

بگذریم

حال من در مورد ریشه های تاریخی شهروندی به طور مختصر توضیحی بر اساس نیمچه پژوهشی که قبلا در این مورد انجام داده ام می نویسم باشد که مقبول افتد و نقد گردد.

 

آنچه در تاریخ خوانده ایم و منابع موجود تاریخی و سفرنامه های مختلف از وجود شهرهای بسیاری در سرزمین ایران سخن گفته اند کسانی مانند دیاکونف تخت جمشید را شهر دانسته اند و کسانی مانند ناصر خسرو خودمان در وصف شهرها بسیار با تناقص سخن گفته اند.

اما آن چیزی که امروزه دیگر بر محققان آشکار شده است لزوم بازنگری بر تاریخی است که دیگران برایمان نوشته اند.

 

جدیدا تئوری جدیدی در تاریخ شهر ایران مطرح شده به نام تئوری آبادی ها . (ر.ک به مجله اندیشه ی ایرانشهر - شماره ی ششم)

 

این تئوری که میتوان خاستگاه ظهور بازنگری جدیدی در تاریخ سکونتگاهی ایران دانست (توجه بفرمائید سکونتگاه، نه شهر) ادعا دارد که در تاریخ ایران قبل از دوران معاصر (دوران معاصر از ظهور سلسله ی قاجاریان مخصوصا دوره ی ناصرالدین شاه و همزمان با انقلاب صنعتی اروپا و پس از آن ورود تدریجی مدرنیسم به ایران) پدیده ای به نام شهر وجود نداشته است. بلکه سکونتگاه هایی وجود داشته که مردم در آن زندگی میکردند.

 

جالب است بدونید که یکی از سوالهای آزمون ورودی دکترای تخصصی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی این بوده که تفاوت شهر و روستا در تاریخ شهر ایران چیست؟ و جالبتر از اون این بوده که هیچ کس به این سوال درست جواب نداده!

در واقع شهر یک پدیده ی غربی است. که بعد از شروع سفرهای خارجی قاجاریان به اروپا و ورود جلوه های صنعتی اروپایی به ایران شهر در این مملکت مفهوم پیدا کرده است.

 

حالا ممکنه برای شما سوال پیش بیاید که واقعا تفاوت بین شهر و روستا در ایران چه بوده؟

 

من این سوال رو توی کافه دیزاین توی قسمت طراحی شهری مطرح کرده ام. و آنجا بسیار هم بحث شد. اما خب اینجا لازم میبینم که بار دیگر در این باره سخن گویم!

در واقع مفاهیمی مانند شهر و روستا در ایران وجود داشته است. اما سکونتگاههایی که در آنها حاکم در قلعه که ارک نامیده میشود سکونت داشته ، دارالاماره نامیده میشده.

شما هیچ گونه تقسیم کار میان سکونتگاههای ایرانی پیدا نمیکنید . آنچه به آن روستا و آنچه بدان به غلط شهر اطلاق می شود تولیدات و تقسیم کارهای یکسانی صورت نگرفته است.

ضمن اینکه عناصر کالبدی که در شهر وجود داشته در روستا هم وجود داشته به غیر از ارک.

اما در اروپا شهر وظیفه ی جدا از وظیفه ی روستا ایفا میکرده است.

و به سبب همین موضوع بسیاری از عناصر کالبدی شهر و روستا با یکدیگر فرق داشته است.

 

 

با وصفی که به صورت موجز رفت، متوجه شدیم که در واقع ما ایرانی ها با پدیده ای به نام شهر و به دنبال آن با پدیده ای به نام شهروند بیگانه ایم و هنوز در پس ذهن خود فرهنگ روستایی را حمل میکنیم.

 

اما اینکه چرا اروپایی ها سالهای سال شهر داشته اند و ایرانی ها نه میتوان در فرهنگ اسکان و فرهنگ کوچ نشینی اروپائیان جستجو کرد.

اروپائیان به علت آب و هوای مناسب (به اورپا قاره سبز گفته میشود. مهمترین عنصر یکجا نشینی آب در همه جا یافت میشود) یکجا نشینی را انتخاب کرده است. در حالیکه ایرانی ها به علت وجود آب و هوای گرم و خشک در سرزمینشان فرهنگ کوچ نشینی را انتخاب کرده و زندگیشان را وابسته به دام میدیدند.

 

در واقع در زندگی ایرانی فرهنگ مردمان اتکاء به یک فرد ریش سفید قبیله یا پدر سالار بوده و تمامی تصمیمات توسط وی گرفته میشده. پس چیزی به نام حق شهروندی و شهروند معنی پیدا نمیکرده و تمامی حقوق متعلق به رئیس قبیله بوده. و وی به ساکنین مشروعیت میداده. (ریشه های استبداد پذیری هم میتوان در اینجا دید- بحث های قومی قبیله ای مثل محله ی حیدری ها و نعمتی ها در دوران صفوی نمونه ی بارزی است!)

 

اما در اروپا به دلیل یکجا نشینی ، مفهومی به نام شورا شکل گرفته و هر فرد به عنوان یک شهروند به حاکم شهر مشرعیت می داده. (در اروپا شوراهای شهر قدمتی 1000 ساله دارند، در حالیکه در ایران از زمان دولت دوم آقای خاتمی شوراهای شهر شکل گرفته اند!!!!!)

 

 

و اما هنوز این فرهنگ کوچ نشینی در پس اذهان ما سنگینی میکند. هنوز خانواده ای و قبیله ای زندگی میکنیم و پارتی بازی میکینم ، از خودرو انتظاری داریم که از یک اسب یا الاغ داریم، با پدیده ها و اختراعات جدید که محصول نوگرایی و مدرنیسم هستند روستایی برخورد میکنیم، تلویزیونی که در فرهنگ اروپایی در اتاق خواب یا حال قرار میگیرد برای پز دادن در پذیرایی قرار میدهیم، جداره های پنجره نواری طراحی میکنیم اما جلوی آن پرده میکشیم، بالکن برای ساختمانهایمان تعبیه میکنیم اما در آن لباسهای زیرمان را پهن میکنیم، از تلفن به عنوان وسیله ای برای غیبت استفاده میکنیم، حس مشارکت در ما وجود نداریم چون فرد یا نهاد دیگری را در قبال مسائل بیرون از خانه مسئول میدانیم و ...

 

 

و اینها همه به خاطر این است که ما هنوز شهروند نشدیم. و هنوز طعم مشارکت واقعی را نچشیده ایم و هنوز دوست داریم جانمان را فدای ریش سفید قبیله مان که کمی بزرگ تر شده بکنیم. (آخرش یه ذره سیاسی شد ببخشید. دی:)

 

 

فعلا این رو داشته باشید تا بعد. :icon_gol:

لینک به دیدگاه

سلام...

دیشب کلی تایپ کردم...پرت شدم بیرون از انجمن...:icon_pf (34):

مرسی بابت نظرهای جالب و قابل تامل تک تک دوستان....:icon_gol:

 

شهر یک اثر هنری بزرگ است و آفرینندگانی به وسعت خود و به تعداد جمعیتش دارد...

خوب همین تعریف ساده نشون دهنده اهمیت رابطه دو طرفه شهر و شهروند هست....

اما نکته مهمتر این هست که این اثر هنری از قبل ساختار کلیش بوجود اومده و شهروند این روزها در واقع باید شهر رو طبق نیاز و ساختش بسازه و استفاده کنه...

ولی چیزی که تو شهرهای امروز ما دیده میشه این هست که حفظ و نگهداری شهر جای خودش رو به وندالیسم داده...و شهر ما خانه ما ...!در حد یه جمله شعار گونه مونده..

دلیلش هم فقط پاسخوگویی بد شهرها به نیاز شهروندان هست...

مطمئنن یه شهروند باید حس تعلق و احترام رو تو شهر و محیط و فضاهای شهری بهش منتقل بشه تا برخوردی متقابل داشته باشه...اما این حلقه به هم چسبیده چیزی جز یک خط دو سر سوخت نیست...!

 

اگر یک عکس مربوط به خیابونهای ایران و یک کشور خارجی رو جلوی هر کدوم از ما بذارن سریع میتوینم تشخیص بدیم کدوم ایران هست...

به خاطر مردم و پوششون و ماشینها نه...!شما یک عکس خالی از ادم و ماشین در نظر بگیرید...

به خاطر اولین شاهرگ و شرط حیات یه شهر :

خیابونها(تکه های آسفالت از یک پازل هزار پاره؛همون جیگر زلیخا)

و پیاده روها؛که فقط به دلیل اینکه که آسفالت نیست و عرضش کمتر هست پیاده رو بهش میگن...!در واقع یه سری تپه با بالا بلندی های بسیار..!و کف نامناسب که هر لحظه ممکنه کفشتون توش گیر کنه یا ممکنه منجر به سقوط ناگهانی بشه(بدلیل لیز بودن) و مهمتر از همه اینکه هیچ پیوستگی نداره ...و بعضن فقط به سلیقه مالکین اون قسمتها بستگی داره...!!!

خوب یه شهروند وقتی نه آسایش پیاده روی داره و نه آسایش حرکت با ماشین تو خیابونهای شهر...!چطور میتونه حس تعلق داشته باشه؟

چطور میتونه شهر رو حفظ کنه و مراقب باشه و احترام بذاره و این حس احترام باعث بوجود اومدن فرهنگ بهتر در نتیجه برخورد بهتر شهروندان و شهر با هم بشه..!!

درسته شهر نشینی فرهنگ خاص خودش رو میخواد...اما شهر به شهروند چی داده که بتونه حس کنه شرایط بهتری براش بوجود اومده تا فرهنگش رو با فرهنگ شهر منطبق کنه؟

 

شهری است پر جمعیت، ساکنانی که مدام در حال عبور و مرور هستند، پیرمردی که دنبال نیمکتی می‌گردد، روی پله مغازه‌ای استراحت می‌کند.

100متر آن طرف‌تر ایستگاه اتوبوس شیشه‌ای و غبار گرفته خودنمایی می‌کند.

همین طور که قدم می‌زنید کیوسک تلفن سبز رنگی را که شیشه‌‌اش شکسته است، می‌بینید.

می‌خواهید رد شوید که سطل زباله‌ای مشکی که کناره‌هایش سوخته و کج شده، مانند میهمان ناخوانده‌ای به پیاده‌رو آمده است و مانع عبور از پیاده‌رو می‌شود.

کفپوش نامناسب خیابان عبور ویلچری را که در حال حرکت است، سخت کرده است.

فضای سبز در کنار پیاده‌رو با نیمکت‌های بتنی‌‌اش که سایش پیدا کرده منظر نامناسبی را به‌وجود آورده است که افراد را از نشستن منصرف می‌کند و... .

 

زندگی در فضای شهری نیازهای خاص خود را دارد؛ برای مثال مردم در شهر نیاز به حرکت و پیاده‌روی دارند و می‌خواهند قدم بزنند، بنابراین یک پیاده‌روی مناسب با کفپوش مورد نیاز است، برای نشستن و استراحت به سطوح نشیمن و نیمکت نیاز دارند، برای مسیریابی به تابلوهای راهنمای مسیر و غیره.

 

همین عدم امکانات و یا امکانات بد باعث بوجود امدن وندالیسم در سطح شهرها شده است...عدم دوام و ماندگاری و بد بودن امکانات باعث از بین رفتن اولین پایه های و نیازهای اساسی شرط یک شهروند خوب بودن را از شهروندان گرفته...!

 

ادامه دارد...:)

منتظر ادامه بحث توسط دوستان هستم...مرسی بابت حضورتون...:icon_gol:

لینک به دیدگاه
سلام...

دیشب کلی تایپ کردم...پرت شدم بیرون از انجمن...:icon_pf (34):

 

دو تا ترکیب کلید هست که من به شدت زیاد استفاده می کنم! Ctrl +C و Ctrl + S (مخصوصا دومی رو!) به شما هم توصیه میکنم تو زندگیتون زیاد استفاده کنید از اینا! :w16:

لینک به دیدگاه

هدی این بحثایی که راه می ندازی منو خیلی هیجان زده می کنه:hapydancsmil:

 

و اما درباره وندالیسم شهری:

 

مقوله وندالیسم شهری ارتباط نزدیکی با رفتار شهری داره.. رفتاری که به شدت تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می گیره. در واقع دلیل وندالیسم شهری رو نمی شه به طور کامل، بی فرهنگی و یا عدم احترام یه شهروند به شهرش دونست. محیط و فضای شهری با شرایطی که فراهم میاره الگوی رفتاری خاصی رو به عابرین دیکته می کنه، ضمن اینکه هر شهروندی ظرفیت خاص خودش رو در مقابل هجوم این الگوها داره.. کسایی که شخصیت روانی_اجتماعی و فرهنگی ضعیف تری دارند، سریع تر از دیگران تحت تأثیر شرایط نامطلوب محیط قرار می گیرن. بنابراین کسی که اقدام به وندالیسم شهری می کنه، بی فرهنگ نیست!!!! فقط و فقط آستانه تحمل آسیب پذیر تری داره.. تحقیقات زیادی نشون می ده که چطور یک محیط شهری می تونه شهروند رو تشویق به انجام جرایم شهری کنه، برای مثال: تأثیراتی که ترافیک روی اعصاب و روان داره، بسیاری از افراد رو تشویق به انجام هر چه سریع تر جرم و جنایت می کنه!! این جرم در بردارنده وندالیسم شهری هم هست!!!

در مقابل محیطی که نیازهای روحی- روانی فرد رو تأمین می کنه، و آرامش شهری مورد نیاز هر شهروند رو برآورده می کنه، بهانه ای برای تخلیه هیجانات ناهنجار دست شهروند نمی ده... و درست همین موقع ست که حس تعلق توی شهروند شکل می گیره و تقویت و نهادینه می شه

لینک به دیدگاه

چیزی که تو شهرهای امروز ما دیده میشه این هست که حفظ و نگهداری شهر جای خودش رو به وندالیسم داده...و شهر ما خانه ما ...!در حد یه جمله شعار گونه مونده..

 

فکر میکنم بین صحبتهای شما و هدای عزیز که رفتار ساکنین شهرهامون رو به وندالیسم تشبیه کردید، یه بی انصافی بسیار بزرگ دیده میشه که ناشی از تعریف وندالیسم هست. وندالیسم تعریف خاصی داره که به این راحتی نمیشه هر رفتار نابهنجار اجتماعی رو به وندالیسم تشبیه کرد. به عنوان مثال کسی که آشغال خونه اش رو توی پلاستیکهای محکم در بسته و در ساعت مقرر دم منزلش نمیذاره نمونه وندالیسمه؟

از نظر پاتریس ژانورن وندالیسم یه رفتار بیمارگونه اجتماعی هست که طی اون وندال به تخریب اموال عمومی دست میزنه. مثل نوشتن روی صندلی های اتوبوس یا شکستن لامپ چراغهای برق خیابان و... انصافاً تعداد افرادی که توی جامعه شهری ما این کارها رو میکنن اینقدر نیست که وندالیسم مشکل امروز ما باشه! حتی خیلی از مردم در برابر این رفتارها از خودشون واکنش منفی نشون میدن.

 

بنابراین کسی که اقدام به وندالیسم شهری می کنه، بی فرهنگ نیست!!!!

 

من با این جمله هدی کاملا موافقم چون بخش عمده ای از وندالیسم اجتماعی برمیگرده به نشان دادن اعتراضات اجتماعی به موارد خاص. هرچند باز هم هدف از وندالیسم، نوع واکنشش رو توجیه نمیکنه. مثلاً دانشجویانی که در واقعه کوی دانشگاه شیشه بانکها رو شکستن، قاعدتا دچار ناهنجاری فرهنگی نبودن و از قشر تحصیلکرده جامعه بودند ولی رفتارشون به دلیل شکل خاصی که داشت به وندالیسم تشبیه میشه و خب البته مورد نکوهش!

درضمن دوستان عباراتی مثل "بی فرهنگی" ، "فرهنگ پایین" و... از لحاظ علمی درست نیست. در هر صورت هر قوم، دسته و گروهی فرهنگ خاص خودش رو داره و شما نمیتونید به خاطر تفاوت فرهنگی گروهی با گروه شما، لقب "بی فرهنگ" رو بهش بدید. عبارت درست تر "ناهنجاری فرهنگی" هست که خب البته همین تعریف هم برمیگرده به برداشت فرهنگ شما از ناهنجاریها.

 

درسته شهر نشینی فرهنگ خاص خودش رو میخواد...اما شهر به شهروند چی داده که بتونه حس کنه شرایط بهتری براش بوجود اومده تا فرهنگش رو با فرهنگ شهر منطبق کنه؟

 

توی صحبتهای سایر دوستان هم این بحث تعلق به مکان هم بود. به قول بزرگان علم جغرافیا، مردم ما در اکثر شهرها دچار حس "لامکانی" شدند (عدم تعلق به مکان). یه پروژه طرح منظر شهری (مربوط به نوسازی بافت فرسوده) رو کار میکردم در منطقه 17 تهران. اون روزهای اول که به محیط محله سر میزدیم و بالا و پایینش رو میگشتیم توجه ساکنین محل رو جلب کرده بودیم. خیلی وقتها ازمون سوال میشد که چی کار داریم اونجا و ما هم صادقانه جواب میدادیم "اومدیم از طرف سازمان نوسازی، طرح نوسازی بافتهای فرسوده رو اجرا کنیم". عکس العمل مردم (بخصوص خانمهای خانه دار) جالب بود. تقریبا همه یه جمله رو میگفتن: "آقا یه وامی به ما بدید ما از این محله فرار کنیم!!!". درواقع کوچکترین حس مکانی وجود نداشت و قطعا وقتی شما دلبسته چیزی نباشی، چطور بودن یا نبودنش براتون خیلی مهم نمیشه.

 

محیط و فضای شهری با شرایطی که فراهم میاره الگوی رفتاری خاصی رو به عابرین دیکته می کنه، ضمن اینکه هر شهروندی ظرفیت خاص خودش رو در مقابل هجوم این الگوها داره.. کسایی که شخصیت روانی_اجتماعی و فرهنگی ضعیف تری دارند، سریع تر از دیگران تحت تأثیر شرایط نامطلوب محیط قرار می گیرن.

 

با صحبت شما هم موافقم کاملا. توی صحبتهای اولیه خودم هم بهش اشاره کردم که محیط شهری گاهی وقتها میتونه شکل دهنده به الگوهای رفتاری ساکنینش باشه.

 

اگر اجازه بدید میخوام سوالی رو بپرسم که در ارتباط با صحبتهای اولیه مطرح شده هدی هست و دوست دارم نظرات بقیه رو هم در موردش بدونم.

شهروند خوب شهر خوب یا شهر خوب شهروند خوب ؟

 

به نظر شما اصالت اجتماع مهمتره یا اصالت فرد؟ شهروندان خوب هستن که شهر خوب رو میسازن یا شهر خوب هست که رفتار شهروندانش رو شکل میده؟

لینک به دیدگاه
فکر میکنم بین صحبتهای شما و هدای عزیز که رفتار ساکنین شهرهامون رو به وندالیسم تشبیه کردید، یه بی انصافی بسیار بزرگ دیده میشه که ناشی از تعریف وندالیسم هست. وندالیسم تعریف خاصی داره که به این راحتی نمیشه هر رفتار نابهنجار اجتماعی رو به وندالیسم تشبیه کرد. به عنوان مثال کسی که آشغال خونه اش رو توی پلاستیکهای محکم در بسته و در ساعت مقرر دم منزلش نمیذاره نمونه وندالیسمه؟

از نظر پاتریس ژانورن وندالیسم یه رفتار بیمارگونه اجتماعی هست که طی اون وندال به تخریب اموال عمومی دست میزنه. مثل نوشتن روی صندلی های اتوبوس یا شکستن لامپ چراغهای برق خیابان و... انصافاً تعداد افرادی که توی جامعه شهری ما این کارها رو میکنن اینقدر نیست که وندالیسم مشکل امروز ما باشه! حتی خیلی از مردم در برابر این رفتارها از خودشون واکنش منفی نشون میدن.

 

 

:icon_gol::icon_gol:

حرفت کاملا درسته مسیح..منم دقیقا منظورم از رفتار، رفتاری بود که منجر به وندالیسم شهری می شه، نه هر رفتار شهری..ضمن اینکه اشاره کردم که این شرایط محیط که بعضی از شهروند ها رو تشویق به این هنجار شکنی ها می کنه!! اما با جمله آخرت یه کمی مخالم...این روزا حداقل مردم نسبت به این ناهنجاری واکنش نشون می دن، و نه خیلی هاشون..مگر اینکه این وندالیسم شامل آسیب رسوندن به اموال شخصی خودشون بشه، در غیر این صورت تمایلی به دخالت ندارن، چون هنوز شهر رو مال خودشون نمی دونن!!!

لینک به دیدگاه

شهروند خوب شهر خوب یا شهر خوب شهروند خوب ؟

 

به نظر شما اصالت اجتماع مهمتره یا اصالت فرد؟ شهروندان خوب هستن که شهر خوب رو میسازن یا شهر خوب هست که رفتار شهروندانش رو شکل میده؟

 

صالت اجتماع مهمتر هست..چون جامعه از قبل شکل گرفته و یه فرد تو اون جامعه بعدها وارد میشه....و طبق اون شکل مییگیره...تا حدودی البته....

در مورد شهر هم شهر مهمتر از شهروندان هست....مخصوصن با فضاها و امکاناتی که در اختیارشون قرار میده...

ببخشید این حرف رو میزنم....ولیما یه استاد داشتیم میگفت یکی از معضلهای زندگی شهروندان ما مشکل توالت عمومی هست....

درست هم میگفت...کی جرات داره یا میتونه از توالت عمومی خیلی مکانها و پارکها استفاده کنه؟

وقتی یه مسئله کوچیک و ضروری اینقدر در موردش احمال میشه...دیگه بقیه مسائل نیازی به فکر کردن نداره....

...........

چندتا ایستگاه اتوبوس درست داریم که طبق ضوابط طراحی شده باشه؟

یا متریال استفاده شده بد هست...سرمای و گرما رو انتقال میده آدم عطای استفادش رو به لقاش میبخشه...یا اینکه کوچیک هستن....نمیشه نشست...

سقف استاندارد ندران ...موقع گرما میشن مسیر کوران باد داغ...موقع سرما و بارون میشن ناودون بارون...

اونهایی که هم سرویس گرم کننده و سرد کننده دارن و جدیدن تو سطح شهرها هستن خیلی بد و زشت طراحی شدن....

همین نبود ایستگاه های اتوبوس درست چقدر باعث بهم خوردن نظم عبور ماشیتنها شده....یا بهم خوردن و طولانی شدن صفها و بعضن بحث و دردگیری و....

.....

چرا نباید مسیرهای عبور و مرور درست برای دوچرخه و موتور وجود داشته باشه؟

وقتی این مسیرها وجود نداره...دوچرخه و موتور میاد تو مسیر پیاده رو گاهی وقتها و برخوردهای بد و ...بهم خوردن آرامش پیاده ها میشه....

یا اینکه با رفتن به لاین سواره ها باعث بوجود اومدن تصادف و ترافیک و ....میشن....

.

.....

لینک به دیدگاه
:icon_gol::icon_gol:

اما با جمله آخرت یه کمی مخالم...این روزا حداقل مردم نسبت به این ناهنجاری واکنش نشون می دن، و نه خیلی هاشون..مگر اینکه این وندالیسم شامل آسیب رسوندن به اموال شخصی خودشون بشه، در غیر این صورت تمایلی به دخالت ندارن، چون هنوز شهر رو مال خودشون نمی دونن!!!

 

یعنی مثلا شمای نوعی جرات داری بری تو خیابون و شیشه یه تلفن عمومی رو بشکنی؟! چون به هر حال به قول خودت حداقل مردم ممانعت میکنن. من واقعا فکر نمیکنم اینطوری باشه. فرهنگ مردم ما رو به ترقی بوده، درسته که سرعتش بسیار کنده و بعضی جاها هم کاملا متوقف شده ولی خیلی از ناهنجاریهایی که سالهای قبل انجام میشده، الان نمیشه و برعکس. به هر حال این نظر منه. شاید هم اشتباه باشه. :w16:

لینک به دیدگاه
یعنی مثلا شمای نوعی جرات داری بری تو خیابون و شیشه یه تلفن عمومی رو بشکنی؟! چون به هر حال به قول خودت حداقل مردم ممانعت میکنن. من واقعا فکر نمیکنم اینطوری باشه. فرهنگ مردم ما رو به ترقی بوده، درسته که سرعتش بسیار کنده و بعضی جاها هم کاملا متوقف شده ولی خیلی از ناهنجاریهایی که سالهای قبل انجام میشده، الان نمیشه و برعکس. به هر حال این نظر منه. شاید هم اشتباه باشه. :w16:

 

قرار نیست ما بشکنیم...گاهی اوقات آسیب پذیر هستن متریال استفاده شده....

گاهی اوقات اتفاقی همون شیشه میشکنه و شهروند هم از چشم کسی میبینه که اینقدر آسیب پذیر طراحی کرده و احساس مسئولیت نمیکنه همونطور رها میکنه و میره...کسی هم دیگه پیگیری برای رفعش نمیکنه...در نتیجه مدتها همون شکلی میمونه...

قبول دارید که استفاده از شیشه به عنوان متریال مکانهای عمومی کار اشتباهی هست؟اگر غیر قابل شکستن باشه و یا پلاستیک فشرده(با کیفیت عالی ؛ضد خش,با شفافیت و رنگ مناسب؛نه شبیه کیسه زباله) باشه هم دیر تر از بین میره...هم اینکه کسی به هر بهونه ایی بهش آسیب نمیزنه....

لینک به دیدگاه
صالت اجتماع مهمتر هست..چون جامعه از قبل شکل گرفته و یه فرد تو اون جامعه بعدها وارد میشه....و طبق اون شکل مییگیره...تا حدودی البته....

در مورد شهر هم شهر مهمتر از شهروندان هست....مخصوصن با فضاها و امکاناتی که در اختیارشون قرار میده...

 

شهر تشکیل شده از آدمهایی که توش ساکن هستند. یعنی آدمها شهر رو میسازن و آدمها نشون دهنده سطح فرهنگی یک شهر هستند. مثل آجرهایی که خونه رو میسازن. اگر وقتی انسانها جامعه رو میسازن، افراد سالمی باشند جامعه سالم نمیشه؟ من نمیخوام تصمیم گیری کنم یا از اصالت فردی دفاع کنم. فعلا فقط میخوام بپرسم تا نظر شما رو هم بدونم.

یه کشیش لهستانی روی سنگ قبرش اینطوری نوشته: وقتی بچه بودم، دلم میخواست دنیا رو تغییر بدم (بهتر کنم). کمی که بزرگتر شدم دیدم نمیتونم و تصمیم گرفتم به کشورم کمک کنم. به میانسالی رسیدم و خواستم مردم شهرم رو اصلاح کنم و الان که در حال مرگم میبینم اگر سعی میکردم خودم رو اصلاح کنم، کل دنیا بهتر میشد. (این نمونه ارجعیت اصالت فرد بر جامعه هست)

 

ببخشید این حرف رو میزنم....ولیما یه استاد داشتیم میگفت یکی از معضلهای زندگی شهروندان ما مشکل توالت عمومی هست....

درست هم میگفت...کی جرات داره یا میتونه از توالت عمومی خیلی مکانها و پارکها استفاده کنه؟

وقتی یه مسئله کوچیک و ضروری اینقدر در موردش احمال میشه...دیگه بقیه مسائل نیازی به فکر کردن نداره....

 

اتفاقا دکتر قریب، استاد درس حمل و نقل ما هم شبیه همین حرف رو میزد. میگفت پدرش هروقت میخواد یه سفر شهری بکنه، نقاط حرکت (Transfer Point) هاش رو براساس وجود یا عدم وجود دستشویی عمومی در اون مکان تعیین میکنه!

 

چندتا ایستگاه اتوبوس درست داریم که طبق ضوابط طراحی شده باشه؟

یا متریال استفاده شده بد هست...سرمای و گرما رو انتقال میده آدم عطای استفادش رو به لقاش میبخشه...یا اینکه کوچیک هستن....نمیشه نشست...

سقف استاندارد ندران ...موقع گرما میشن مسیر کوران باد داغ...موقع سرما و بارون میشن ناودون بارون...

اونهایی که هم سرویس گرم کننده و سرد کننده دارن و جدیدن تو سطح شهرها هستن خیلی بد و زشت طراحی شدن....

همین نبود ایستگاه های اتوبوس درست چقدر باعث بهم خوردن نظم عبور ماشیتنها شده....یا بهم خوردن و طولانی شدن صفها و بعضن بحث و دردگیری و....

.....

چرا نباید مسیرهای عبور و مرور درست برای دوچرخه و موتور وجود داشته باشه؟

وقتی این مسیرها وجود نداره...دوچرخه و موتور میاد تو مسیر پیاده رو گاهی وقتها و برخوردهای بد و ...بهم خوردن آرامش پیاده ها میشه....

یا اینکه با رفتن به لاین سواره ها باعث بوجود اومدن تصادف و ترافیک و ....میشن.....

 

چند درصد فکر میکنی با حل این مشکلات، ناهنجاریهای رفتار شهروندی ساکنین برطرف میشه؟

لینک به دیدگاه
قرار نیست ما بشکنیم...گاهی اوقات آسیب پذیر هستن متریال استفاده شده....

گاهی اوقات اتفاقی همون شیشه میشکنه و شهروند هم از چشم کسی میبینه که اینقدر آسیب پذیر طراحی کرده و احساس مسئولیت نمیکنه همونطور رها میکنه و میره...کسی هم دیگه پیگیری برای رفعش نمیکنه...در نتیجه مدتها همون شکلی میمونه...

قبول دارید که استفاده از شیشه به عنوان متریال مکانهای عمومی کار اشتباهی هست؟اگر غیر قابل شکستن باشه و یا پلاستیک فشرده(با کیفیت عالی ؛ضد خش,با شفافیت و رنگ مناسب؛نه شبیه کیسه زباله) باشه هم دیر تر از بین میره...هم اینکه کسی به هر بهونه ایی بهش آسیب نمیزنه....

 

اینجا صحبت من و هدا سر یه موضوع دیگه بود. هدا فکر میکنه که ساکنین شهر نسبت به وندالیسم (وندالیسم به معنی مشخص کلمه نه ناهنجاری اجتماعی) عکس العمل کافی نشون نمیدن. من هم گفتم اگر فکر میکنی واقعا عکس العمل اینقدر ضعیفه پس حتما جرات این رو هم داری بری یه نمونه رفتار وندالی نشون بدی. مسئله این بود...

لینک به دیدگاه
شهر تشکیل شده از آدمهایی که توش ساکن هستند. یعنی آدمها شهر رو میسازن و آدمها نشون دهنده سطح فرهنگی یک شهر هستند. مثل آجرهایی که خونه رو میسازن. اگر وقتی انسانها جامعه رو میسازن، افراد سالمی باشند جامعه سالم نمیشه؟ من نمیخوام تصمیم گیری کنم یا از اصالت فردی دفاع کنم. فعلا فقط میخوام بپرسم تا نظر شما رو هم بدونم.

 

خوب ایمیج سیتی و تصویر ذهنی هر شخص از یه شهر خیلی میتونه کمک کنه به شهروندها...

فکر کنم خود شما مثال دروازه بهشت رو زدید....همونطوری که خودتون هم اشاره کردید کیفیت بصری و کیفیت طزاحی فضا تو برخورد و نحوه استفاده آدمها هم تاثیر گذاشت...

مطمئنن هر شهروند وقتی میبینه با یه طراحی مناسب ور در خور و مهمتر از همه استفاده از متریال با ماندگاری و کیفیت زیاد روبرو هست ....برخوردش رو هم در خور فضا بهتر میکنه....

به عنوان مثال شما یه نفر رو که فکر میکنی فرهنگ متوسط رو به پائین داره و از نظر نوع برخورد ورفتارها زیاد استاندارد نیست ببرید تو یه مسافر خونه خیلی بی کیفیت و رفتارهاش رو از دور تماشا کنید....بعد همون آدم رو ببرید به یه هتل فرست کلاس و دوباره مقایسه کنید...

مطمئنن خیلی فرق داره...نمیگم پرفکت میشه اما تغییر میکنه و بر حسب احترامی که از محیط میبینه به محیط احترام میذاره...

موضوع خیلی دردناک اینجاست که فضاهای شهری که در خور احترام باشه برای همه در دسترس نیست و سطح وسیعی از جامعه کمبود همچین فضاهایی دارن.....و در نتیجه کیفیت برخوردها در حد فضاها باقی میمونه...

 

یه کشیش لهستانی روی سنگ قبرش اینطوری نوشته: وقتی بچه بودم، دلم میخواست دنیا رو تغییر بدم (بهتر کنم). کمی که بزرگتر شدم دیدم نمیتونم و تصمیم گرفتم به کشورم کمک کنم. به میانسالی رسیدم و خواستم مردم شهرم رو اصلاح کنم و الان که در حال مرگم میبینم اگر سعی میکردم خودم رو اصلاح کنم، کل دنیا بهتر میشد. (این نمونه ارجعیت اصالت فرد بر جامعه هست)

 

من خودم رو اصلاح میکنم اما با مشکل حمل و نقل شهری چیکار کنم؟

با مشکل چاله های سطح شهر چکار کنم/؟:hanghead:

با پسر بچه توپ به دست که به خاطر شیب زیاد پل عابر ازش استفاده نمیکنه ؛یهو میپره جلو ماشین چیکار کنم؟

با دوچرخه و موتورهای موجود تو سطح عابر پیاده چیکار کنم؟

با کمبودهای فضاهای شهری چیکار کنم؟

 

اتفاقا دکتر قریب، استاد درس حمل و نقل ما هم شبیه همین حرف رو میزد. میگفت پدرش هروقت میخواد یه سفر شهری بکنه، نقاط حرکت (Transfer Point) هاش رو براساس وجود یا عدم وجود دستشویی عمومی در اون مکان تعیین میکنه!

 

به نظر من اصلن قابل استفاده نیستن....

من که میمیمیرم اما از توالت عمومی استفاده نمیکنم....

فقط برج میلاد و چندتا مقبره تو کل کشور سرویس بهداشتی مناسب دارن....

چند درصد فکر میکنی با حل این مشکلات، ناهنجاریهای رفتار شهروندی ساکنین برطرف میشه؟

60-70 درصد تاثیر مثبت داره...بقیه ش هم نیاز به زمان بعد از حل شدن مشکلات داره و کم کم برطرف میشه....

 

اینجا صحبت من و هدا سر یه موضوع دیگه بود. هدا فکر میکنه که ساکنین شهر نسبت به وندالیسم (وندالیسم به معنی مشخص کلمه نه ناهنجاری اجتماعی) عکس العمل کافی نشون نمیدن. من هم گفتم اگر فکر میکنی واقعا عکس العمل اینقدر ضعیفه پس حتما جرات این رو هم داری بری یه نمونه رفتار وندالی نشون بدی. مسئله این بود...

 

قبول دارید جرات نمیخواد؟چون خود فضاها بدلیل کیفیت بد رفتار استفاده کنندگان رو وندال نشون میدن...

لینک به دیدگاه
خوب ایمیج سیتی و تصویر ذهنی هر شخص از یه شهر خیلی میتونه کمک کنه به شهروندها...

فکر کنم خود شما مثال دروازه بهشت رو زدید....همونطوری که خودتون هم اشاره کردید کیفیت بصری و کیفیت طزاحی فضا تو برخورد و نحوه استفاده آدمها هم تاثیر گذاشت...

مطمئنن هر شهروند وقتی میبینه با یه طراحی مناسب ور در خور و مهمتر از همه استفاده از متریال با ماندگاری و کیفیت زیاد روبرو هست ....برخوردش رو هم در خور فضا بهتر میکنه....

 

شما اگر یک وندال رو (باز هم تاکید میکنم وندال با کسی که رفتارهای ناهنجار شهروندی از خودش نشون میده کاملا متفاوت هست) رو توی هر فضایی رها کنی، کار خودش رو میکنه و طبق اصول فرهنگی خودش رفتار میکنه. حتی وندالها در مواردی که اشیاء عمومی مقابلشون استحکام یا زیبایی بیشتری دارن رفتار خشن تری از خودشون بروز میدن (رجوع شود به کتاب آناتومی جامعه، نویسنده اش متاسفانه یادم نیست). پس چرا فضا نمیتونه رفتار رو اصلاح کنه (البته نیازی به گفتن نیست که کاری با موارد استثنایی نداریم)؟

 

به عنوان مثال شما یه نفر رو که فکر میکنی فرهنگ متوسط رو به پائین داره و از نظر نوع برخورد ورفتارها زیاد استاندارد نیست ببرید تو یه مسافر خونه خیلی بی کیفیت و رفتارهاش رو از دور تماشا کنید....بعد همون آدم رو ببرید به یه هتل فرست کلاس و دوباره مقایسه کنید...

مطمئنن خیلی فرق داره...نمیگم پرفکت میشه اما تغییر میکنه و بر حسب احترامی که از محیط میبینه به محیط احترام میذاره...

 

خب، من اتفاقا کاملا برعکس شما فکر میکنم. اینکه مثلا فردی از یک روستا بره به شهر و همچنان بخواد با آداب و رسوم روستاییش در محیط شهر زندگی کنه دستمایه ساخت خیلی از فیلمهای کمدی و داستانهای آموزنده بوده و همه اینها بصورت غیرمستقیم هم تاکیدشون بر اصالت فرد بوده. اینکه محیط نمیتونسته فرد رو عوض کنه و فرد به عادات فرهنگی خودش پایبند میمونده. اگر هم گاهی سعی میکرده خودش رو با این محیط وفق بده مثل یه وصله ناجور درمیومده.

 

من خودم رو اصلاح میکنم اما با مشکل حمل و نقل شهری چیکار کنم؟

با مشکل چاله های سطح شهر چکار کنم/؟:hanghead:

با پسر بچه توپ به دست که به خاطر شیب زیاد پل عابر ازش استفاده نمیکنه ؛یهو میپره جلو ماشین چیکار کنم؟

با دوچرخه و موتورهای موجود تو سطح عابر پیاده چیکار کنم؟

با کمبودهای فضاهای شهری چیکار کنم؟

 

دقیقا مسئله همینجاست که اونهایی که به اصالتهای فردی اعتقاد دارند برعکس شما فکر میکنند و میگن وقتی افراد درست بشن، جامعه هم ناخودآگاه درست میشه. وقتی افراد جامعه، نگاه و هنجارهای اجتماعیشون تغییر کنه، برای حفظ اون هنجارها محیط اجتماعیشون رو هم تغییر میدن.

 

به نظر من اصلن قابل استفاده نیستن....

من که میمیمیرم اما از توالت عمومی استفاده نمیکنم....

فقط برج میلاد و چندتا مقبره تو کل کشور سرویس بهداشتی مناسب دارن....

 

ببخشید، شما چند ساله الان خارج از کشور زندگی میکنید؟!! چقدر دیدت سیاهه!

 

قبول دارید جرات نمیخواد؟چون خود فضاها بدلیل کیفیت بد رفتار استفاده کنندگان رو وندال نشون میدن...

 

قبول ندارم که اینطوری پرسیدم! شما اگر یه کیوسک تلفنی رو که شیشه هاش هم شکسته رو بری و بقیه شیشه هاش رو بخوای بشکنی باز مورد اعتراض واقع میشی.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...