Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ تقریبا مدت دو ماه از شروع جنگ تحمیلی می گذشت. دشمن به سرعت در داخل خاک جمهوری اسلامی ایران پیشروی کرده و مواضعی را در استان های غربی کشور و خوزستان متصرف شده و بر حفظ آنها پافشاری می کرد. در طول این دو ماه، نیروی هوایی نقش بسیار موثری در متوقف کردن دشمن در زمین و هوا انجام داده بود. آن روز صبح، فرمانده پایگاه، مرا به پست فرماندهی پایگاه احضار نمود. او هنوز مدت زیادی نبود که به عنوان فرمانده در این پایگاه مهم هوایی منصوب شده بود که جنگ را با ابعاد وسیع و گسترده آن تجربه می کرد. وقتی وارد شدم، چهره اش قدری درهم بود و من می دانستم که بسیار خسته است. در تمام طول این دو ماه، او درپست فرماندهی، حضور مداوم داشته و از نزدیک، عملیات هوایی را هدایت نموده بود. من ندیده بودم که لباس پروازش را از تن خارج کرده و یا حتی یک شب را در منزلش استراحت کرده باشد. مردی بسیار مقاوم و پرکار بود؛ به طوری که من شخصا در مقابل خستگی ناپذیری اش احساس ضعف می کردم. با توجه به وضعیت شغلی ام و آشنایی قبلی، نسبت به من اطمینان خاصی داشت و گاهی با در میان گذاشتن مطالب بسیار مهم در مورد نحوه اداره امور پایگاه و مکنونات قلبی خود در مورد خلبانان و ماموریت های جنگی، با من مشورت می نمود. آن روز درحالی که او از عدم هماهنگی بین پایگاه های هوایی و دریایی در عملیات و ماموریت های چند روز گذشته بسیار ناراحت بود، به من خطاب کرد که به اتفاق یکی دیگر از همکاران، در جلسه عملیاتی مشترک دریایی و هوایی آن روز شرکت نمایم و ضمن مطلع نمودن فرمانده یگان دریایی از نقطه نظرات ایشان، پایه و اساس طرح عملیاتی مشترکی را (بر اساس دستورالعمل های موجود) بنا نهاده و جوانب کار را مورد بررسی قرار دهیم. نکاتی را در مورد روحیات افسران طرح و عملیات دریایی یادآوری و راهنمایی های لازم را در زمینه حفظ نیروهای رزمی و جنگنده ها در تداوم عملیات، ابلاغ کرد. به اتفاق همکارم، به عملیات نیروی دریایی رهسپار شدیم. در جلسه آن روز، ابتدا فرمانده نیروی رزمی مستقر در منطقه ، حاضر شد و نظرات خویش را بیان نمود و بقیه کار و مباحثات را به ما و افسران طرح و عملیات خود واگذار نمودند. آنها یک بار بدون هماهنگی با یگان هوایی، سکوهای صدور نفت "البکر" و "الامیه" عراق را در بخش شمال غربی خلیج فارس، توسط توپخانه ناو جنگی "رستم" و ناو دیگری (که نامش در خاطرم نیست) مورد بمباران ساحلی قرار داده و به سرعت مراجعت نموده بودند. به نظر همه صاحب نظران، این کار جسورانه، یعنی به توپ بستن دو اسکله بزرگ در میان آب های خلیج فارس با ناوهای جنگی و بدون پشتیبانی هوایی، یک ریسک خطرناک و آن هم فقط برای یک بار قابل انجام بود. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ اسکله ها باید نابود شودنیروی دریایی این بار می خواست اسکله ها را تصرف کند و پرسنل نظامی مستقر بر آنها را که با استفاده از سیستم های رادار و استراق سمع، مزاحمت هایی برای رزمندگان هوایی و دریایی ایجاد نموده بودند، اسیر کند و حضور آنها را خنثی کرده، این پایگاه مهم دشمن را از سر راه عملیات هوایی و دریایی بردارد. بخش وسیعی از عملیات و مسیرهای پروازی پایگاه هوایی ما که قصد نفوذ به داخل خاک عراق را داشتند، در نزدیکی این دو اسکله بزرگ و عظیم انجام می شد و توسط پرسنل و سیستم های مستقر بر روی آنها کشف و گزارش می گردید. هواپیماهای ما پیش از این، چند بار این اسکله ها را مورد حملات و بمباران های هوایی قرار داده و سیستم های صدور نفت و بارگیری نفتکش ها را به طور کامل از کار انداخته بودند. دراین جلسه، کلیه راه کارهای مربوط به عملیات دریایی علیه سکوهای مزبور بررسی شد. هواپیماهای شکاری ماموریت یافتند تا زیر نظر ایستگاه های رادار، منطقه امنی را بر روی این سکوها ایجاد نمایند و مزاحمت های نیروی هوایی عراق را خنثی کنند، تا یگان های شناور بتوانند با سرعت و اطمینان خاطر لازم، سکوها را تصرف و پرسنل آن را تخلیه کنند. ناوچه های جنگی "اوزا"ی دشمن نیز که با توانایی شلیک موشک های سطح به سطح "استیکس"، خطری بسیار جدی علیه شناورهای خودی بودند، در صورت ایجاد تهدید می بایستی توسط موشک های هوا به سطح هواپیماهای شکاری خودی نابود و یا عملیات آنها در یک خط امن (که همان فاصله موثر برد موشک های سطح به سطح آنها بود) متوقف شود. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ طرح عملیات مراحل مختلف طرح نویسی، در روزهای بعد نیز با شرکت افسران دریایی و هوایی انجام گردید و طرح برای انجام عملیات، آماده و از طریق مبادی ذی ربط ابلاغ گردید. در بین افسران دریایی، ناخدایی بود که به شوخی او را "ابلیس" صدا می زدند. البته این لقب نامانوس که ظاهرا به واسطه هوش سرشار او و نظریات و طرح های جنگی بسیار خشن و ویران کننده ای که ارائه می نمود، از طرف همکارانش در سال های خیلی دور به او داده شده بود. او که هموراه از عینکی با شیشه های قطور استفاده می کرد، نسبت به این عملیات، بسیار خوشبین و بخصوص معتقد بود که فرماندهان نیروهای عراقی موجود در منطقه، بسیار یک سونگر هستند و با وحشتی که از سیستم سلسله مراتب خود دارند، چنان چه در دامی در شمال غربی خلیج فارس گرفتار آیند، تمام بضاعت جنگی خود را که از نظر دریایی بسیار محدود واز نظر هوایی قابل توجه نبود، بکار می گیرند و با توجه به نابرابری نیرو در منطقه، ما قادر خواهیم بود بخش اعظم نیروهای آنها را نابود کنیم. او پیش بینی می کرد که در آینده اگر ارتش عراق صاحب نیروی دریایی قدرتمندی باشد، به اتفاق هواپیماهای شکاری، عرصه را بر نیروهای نظامی و غیر نظامی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس تنگ خواهند نمود. می توانم ادعا کنم که این بار، طرح عملیات جدید نیز از تفکرات او و فرمانده نیروی رزمی الهام گرفته بود. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ شرح عملیات صبح زود روز موعود، 4 فروند هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 مجهز به موشک های هوا به سطح "ماوریک" به پرواز در آمدند و سپس هواپیماهای شکاری رهگیر، یکی پس از دیگری به پرواز در می آمدند و من نگران بودم که مبادا پرسنل فنی و نگهداری هواپیما نتوانند تعداد هواپیماهای مورد نیاز در این عملیات را فراهم کنند. آماده کردن موشک های راداری و حرارتی و نصب آنها بر روی هواپیما، مستلزم انجام بازدیدها و آزمایشات فنی متعدد و وقت گیر در هر مرحله از کار بر روی آنها بود. از طرفی، پرسنل متخصص موشک، درگیر سوار کردن موشک های هوا به زمین بر روی سایر هواپیماها هم بودند و کارشان فوق العاده زیاد بود. رئیس بخش تعمیرات و نگهداری موشک را نسبت به حساسیت اوضاع عملیاتی توجیه نمودم و خود به پست فرماندهی رفتم تا از آخرین اوضاع منطقه مطلع شده، آخرین دستورهای فرمانده پایگاه را دریافت نمایم. فرمانده پایگاه با همان روحیه قبلی که گفته شد، اندکی عصبانی پشت میز نشسته بود و به مکالمات رادیویی هواپیماها گوش می داد. به محض دیدن من گفت: "حواست را جمع کن. نیروی دریایی در حال درگیری با ظرفیت بیشتر از مقدار توافق شده است و به نظر می رسد که دشمن از عملیات مطلع شده و فعلا آثار و علائم الکترونیکی ناوچه های "اوزا" در مدخل "خورعبدالله" و اطراف "فاو" ردیابی شده. ممکن است تا غروب درگیری ادامه یابد و نیاز به هواپیماهای مجهز به موشک های هوا به زمین زیاد باشد." در عین حالی که سعی می کردم دستورات را دریافت کنم، یک گروه تعمیراتی را به کمک متخصصان موشک و گروه مجهز دیگری را به یاری پرسنل نگهداری هواپیما، برای به پرواز در آوردن آنها اعزام کردم و دستورهای لازم را به سرپرستان مربوط ابلاغ کردم. فرمانده پایگاه دستور داده بود که علاوه بر هواپیماهای "اف-14" که نقش دفاعی منطقه را به عهده داشتند، هواپیماهای "اف-4" مجهز به موشک های هوا به سطح حتما به همراهی یک فروند "اف-4" دیگر که مجهز به موشک های هوا به هوا می باشد، پرواز نمایند تا در صورت درگیری نزدیک هوایی و هجوم شکاری رهگیرهای عراقی، ماموریت اصلی که منهدم نمودن شناورهای دشمن بود حتما انجام شود و کار درگیری و نبرد هوایی، به هواپیماهای دفاع هوایی واگذار گردد. این روش، با توجه به تعداد سورتی انجام شده تا آن وقت که حدود ساعت 9 صبح بود، بسیار سنگین و خارج از توانایی های معمول گردان نگهداری می نمود؛ با این همه چاره ای نبود. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ در همین لحظه، خلبانی روی رادیو، هیجان زده و به رمز فریاد زد - زیره بفرستید ... زیره بفرستید ... (کلمه زیره به معنی هواپیمای مجهز به موشک هوا به سطح بود) فرمانده پایگاه بلافاصله دستور اعزام آنها را صادر کرده، به من گفت: - خودت هم لباس ضد فشار را به تن کن و آماده باش؛ حتما پرواز به تو هم خواهد رسید. به سرعت خود را به پای هواپیماهای آماده رساندم و از آمادگی آنها اطمینان حاصل کردم. سپس به شعبه تجهیزات پروازی رفتم و چتر، کلاه و لباس ضد فشار را گرفتم و مجددا به پست فرماندهی آمدم. مطلع شدم که ناوچه "پیکان" در وضعیت بدی گرفتار شده و گویا در تیر رس موشک ناوچه های "اوزا" قرار دارد و درخواست کمک کرده است. تا آن موقع یک ناوچه اوزا، مورد اصابت موشک های ما قرار گرفته و همچنین یک فروند هواپیمای شکاری دشمن، به قعر آب های نیلگون خلیج فارس سقوط کرده بود. دشمن، مبهوت از نتایج درگیری، چند فروند ناوچه جنگی و یک نفربر عظیم الجثه را برای نجات پرسنل ناوچه منهدم شده که بر روی آب شناور بودند، اعزام نموده بود. در آن لحظه، به یاد حرفهای "ابلیس" افتادم. او واقعا بینشی عمیق و درک صحیحی از توسعه درگیری های دریایی داشت. ساعت حدود 11 صبح بود که نوبت پرواز به من رسید. توجیه مختصری با خلبانان همپروازم داشتیم و به همراهی دو تن از خلبانان شجاع نیروی هوایی، که باید آنها را تحت پوشش قرار می دادم تا به راحتی موشک های هوا به سطح خود را نثار شناورهای دشمن کنند، با عجله هواپیما را روشن کردیم و چک های لازم قبل از پرواز را انجام داده، با فاصله زمانی اندکی، باند پروازی را ترک کردیم و در ارتفاع بسیار پست (حدود 50 پا بالاتر از سطح آب) به سوی منطقه درگیری روان شدیم. فرمانده دسته پروازی، سرعت را حدود400 نات و ارتفاع را 20 پا بالای سطح آب نگه داشت من فرصت را مغتنم شمرده، سوئیچ های موشک و رادار و مسلسل هواپیما را تنظیم کردم. خلبان کابین عقب، که از خلبانان برجسته و شجاع و با دانش پروازی عالی بود، به من یاد آور شد که دوفروند هواپیما را روی صفحه رادار خود و در فاصله 80 مایلی می بیند. نگاهی به صفحه رادار و نگاهی به عوارض ساحلی که از دور نمایان بود، انداختم، با مقایسه وضعیت ها حدس زدم که هواپیماها خودی می باشند. اندکی از هواپیمای همپروازم فاصله گرفتم تا آزادی مانور و عملیات بیشتری داشته باشم. درهمین لحظات، به نزدیکی سکوهای نفتی مذکور رسیدیم که مانند دو اژدها بر روی آب های خلیج فارس دیده می شدند؛ اما دو اژدهای خاموش! فرمانده دسته شروع به افزایش ارتفاع کرد و با افسر رابط هوایی که یک خلبان مستقر بر روی ناوچه پیکان بود، تماس حاصل شد. او مختصرا شرح درگیری ها را داد و معلوم شد که تاکنون چند فروند هواپیمای دشمن توسط شکاری های رهگیر خودی سرنگون شده اند و دو ناوچه اوزا و همچنین یک نفربر هزار تنی، بر اثر شلیک موشک های هوا به سطح شکاری های خودی منهدم شده و درحال سوختن هستند. ناوچه پیکان، خود به منظور احتراز از اصابت موشک های استیکس، در پناه اسکله البکر و در موقعیت آماده باش کامل جنگی قرار داشت. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ معلوم بود که عملیات بسیار موفقیت آمیز بوده است و دشمن برای حفظ آبروی خود و این که به فرماندهان و سلسله مراتب فرماندهی خود ثابت کند که تا آخرین گلوله جنگیده است، به صورت حماقت آمیزی تمام بضاعت دریایی خود را به میدان روانه نموده است. صدای ناخدا "همتی"، فرمانده ناوچه همیشه جاوید پیکان، که با غرور و افتخار فراوان و آرامش و وقار خاصی صحبت می کرد، حاکی از اعتماد به نفس و شجاعتی بی نظیر بود. از او خواستم که چنان چه شناوری از دشمن را شناسایی و در رادار خود دارد، اعلام کند. پاسخ منفی بود. ما با سرعتی حدود 500 نات و در ارتفاع 4000 پایی از فراز سکوها گذشته، به جست وجوی شناورهای احتمالی دشمن پرداختیم. در فاصله شاید حدود 10 مایلی سکوها، یکی شناور درحال سوختن بود و با توجه به دودی که از آن برخاسته بود، معلوم می شد که درحال غرق شدن است و یا ماده سوختنی دیگر در آن وجود ندارد. برابر گزارش فرمانده ناوچه پیکان، باید نفرات شناورهای عراقی که اجبارا ناوهای خود را ترک کرده و بر روی آب فراوان بودند، ازآب گرفته می شدند. ادامه مسیر ما در ارتفاع پست، به دهانه "خور عبدالله" و نزدیکی بندر "فاو" رسید و از آن جا نیز تا مدخل ورودی "ام القصر" نیز پیش رفتیم. کاملا مشهود بود که دشمن در این منطقه تسلیم شده است؛ نه از هواپیماها (که پایگاه آنها فاصله چندانی تا منطقه نبرد نداشت) و نه از ناوچه های حیرت انگیز اوزا خبری بود. عرصه نبرد کاملا در اختیار دلاورمردان ما بود. در یک لحظه ناوچه پیکان، به دلیل دریافت علائم الکترونیکی یک ناوچه اوزا در حوالی سکوهای البکر و الامیه، در خواست پشتیبانی هوایی نمود. او از سکو جدا شده و درحال بازگشت به سوی پایگاه دریایی خود بود. دراین شرایط، امکان مراجعت و الحاق مجدد به سکو برایش میسر نبود و اکنون در برابر تهدید آن ناوچه اوزای لعنتی و موشک های سطح به سطح استیکس، بسیار آسیب پذیر شده و در خواست او بسیار جدی بود و اظهار می کرد که در تیررس موشک های ناوچه مذکور قرار گرفته و علائم قفل راداری را بر روی خود دریافت داشته است. فرصت بسیار کم بود. حداقل، زمانی معادل 5 دقیقه لازم بود تا ما خود را بر فراز سکوها بیابیم. با گردش به چپ و با حداکثر سرعت، به سوی سکوها حرکت کردیم. فرمانده دسته که مجهز به موشک های هوا به سطح "ماوریک" بود، اندکی ارتفاع گرفت تا در بهترین شرایط ممکن برای شلیک آن بدست آورد. علیرغم این که رادار هواپیمای ما برای ماموریت هوا به هوا تنظیم شده بود، به همکارم گفتم که آن را در وضعیت هوا به زمین قرار دهد تا شاید ما بتوانیم شناور دشمن را زودتر شناسایی کنیم. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ اوچه پیکان به همراه پرسنل شجاعش جاودانه شد وضعیت خیلی بغرنج شده بود و فرمانده پیکان مرتبا درخواست کمک می کرد. ما هم با حداکثر سرعت به سمت او روان بودیم؛ اما هنوز نتوانسته بودیم ناوچه دشمن را کشف کنیم. در همین حین، افسر رابط هوایی مستقر در ناوچه، خبر انهدام یک موشک استیکس توسط توپخانه ضد هوایی ناوچه پیکان را اعلام نمود. واقعا خطری بسیار سهمگین از آنها گذشته بود و ما هنوز در جست وجوی ناوچه دشمن بودیم. اکنون دیگر برفراز سکوها رسیده بودیم و ارتفاع بسیار مناسبی برای انجام حمله هوایی به ناوچه دشمن داشتیم؛ اما دیگر دیر شده بود. ناوچه را در فاصله کمی، در بخش غربی سکوی البکر شناسایی کردیم. گویا آخرین تیر ترکش او، با شلیک آخرین فروند موشک سطح به سطح، کار ناوچه پیکان را ساخته بود. ناگهان قلبم فشرده شد. بر روی ناوچه پیکان دو نفر از دوستانم نیز حضور داشتند. یکی خلبان رابط هوایی بود و دیگری افسر دریایی جوان و خوش سیمایی به نام "سعید" که همواره در مراحل طرح نویسی این عملیات، فعالانه حضور داشت و به حرفه خود به گونه غریبی عشق می ورزید. از این که دیگر آنها را نمی دیدم، غرق در اندوه شدم. تعداد قابل توجهی از اسرای عراقی نیز که از روی سکوها یا از روی آب نجات داده شده بودند، در جمع پرسنل ناوچه پیکان حضور داشتند. صدای پر صلابت ناخدا "همتی" دیگر شنیده نمی شد. هواپیمای همپروازم، به سوی ناوچه دشمن یورش برد. ما هم به همراه او، در یک فاصله مطمئن، برای حفاظت از او پرواز می کردیم. به افسر کابین عقب گفتم که رادار را در وضعیت هوا به هوا قرار دهد و با چشم نیز شروع به جست وجو در آسمان کردیم تا شاید خبری از دشمن باشد؛ که نبود. لحظاتی بعد، موشک ماوریک، از زیر هواپیمای فرمانده، صفیر کشان جدا شد و به سمت هدف به پرواز درآمد. چیزی نگذشت که ناوچه دشمن که با حداکثر سرعت خود به سمت سکوها در حرکت بود منهدم گردید و اندکی بعد، اثری از او بر روی آب دیده نشد. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ سوخت به حداقل خود رسیده بود پس از چند گردش و حصول اطمینان از انهدام هدف، آهنگ بازگشت نمودیم. سوخت هواپیما به میزان غیر قابل باوری مصرف شده بود. در راه بازگشت، ایستگاه رادار، سراغ هواپیمایی از دسته پروازی دیگری که قبل از ما به ماموریت اعزام شده بود را گرفت. من دریافتم آنها که هنوز بازنگشته اند، احتمالا از دست ما رفته اند. شاید هم به همراه تعداد قابل توجهی از نظامیان عراقی، بر روی آب شناور باشند؟ شرح مختصری از وضعیت منطقه نبرد را برای افسر کنترلر شکاری مستقر در ایستگاه رادار توضیح دادم و درخواست تیم های جست وجو و نجات برای پرسنل ناوچه پیکان کردم. در همین افکار، به نشان دهنده سوخت نظری انداختم و به علت نقصان آن، وضعیت اضطراری اعلام نمودم. بعد از فرود و پارک هواپیما و نیز انجام اقدامات معموله پس از هر پرواز، خود را به پست فرماندهی رساندم. ضایعات دشمن، آن طور که گزارش شده بود، شامل هفت فروند هواپیمای شکاری وشش تا هفت فروند شناور (از جمله ناوچه های جنگی تندرو اوزا و نفربر هزار تنی و ناوچه های کوچک تر به نام "پی-6") بود. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ جاودانه ها آری حماسه ای دیگربه وقوع پیوسته بود؛ حماسه مروارید! حماسه پرسنل همیشه جاوید پیکان. حماسه سه خلبان شهید این عملیات (سرلشکر خلبان شهید "حسین خلعتبری"، سرلشکر خلبان شهید "عباس دوران"، سرلشکر خلبان شهید "سید علیرضا یاسینی"). حماسه هفتم آذر یکهزار و سیصد وپنجاه و نه را، به همراه تعداد دیگری از خلبانان شجاع نیروی هوایی و پرسنل غیور نیروی دریایی آفریندند. در قسمتی از این عملیات، چند فروند از ناوچه های اوزای عراقی از ترس شکار شدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی، در کنار کشتی های تجاری پنهان شده بودند که خلبانان ما متوجه آنها می شوند. با هماهنگی انجام شده توسط خلبانان، قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از دهانه فاو و خور، جلوی ناوچه های اوزا را بگیرند. درحالی که خلبانان مشغول بررسی موضوع بودند، خلبان کابین عقب یکی از فانتوم ها، خلبان را متوجه یک ناوچه اوزای عراق می کند که به آرامی از بغل یک کشتی تجاری جدا شده و به سمت دهانه خور حرکت می کرد. خلبان به طرفش شیرجه می رود که ناوچه اوزا متوجه حضور او شده و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی می رساند. در همین لحظه یکی دیگر از خلبانان فریاد می زند که ناوچه را در رادار دارم و آماده شلیک موشک به آن هستم که فرمانده دسته پروازی می گوید: - دقت کن طوری بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر کشورها بیفتد و بگویند که ایران کشتی های تجاری را در خلیج فارس هدف قرار می دهد. خلبان اطمینان می دهد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک، چنان دماغه ناوچه را می زند که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا می کند و آن را به قعر آب های خلیج فارس می فرستد. این خلبان کسی نیست جز سرلشکر خلبان شهید "حسین خلعتبری مکرم" که بعد از این عملیات، لقب "قهرمان جنگ های دریایی" را به خود اختصاص داد. پس از انهدام ناوچه اوزای عراقی، هواپیماها مسیر را عوض کرده و برای زدن قطار باری که در ایستگاه راه آهن بندر "ام القصر" قرار داشت، به حرکت ادامه می دهند. دو فروند فانتوم، بی درنگ ارتفاع گرفته و به سمت قطار شیرجه رفتند و پس از چند لحظه آن را به تلی از آتش تبدیل کردند. در این عملیات تعداد سورتی های پروازی خلبانان شجاع نیروی هوایی بسیار بالا بود به طوری که به عنوان مثال، سرلشکر شهید سید علیرضا یاسینی به تنهایی در این روز 8 سورتی پرواز داشتند. 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ برگ زرینی دیگر عظمت و برجستگی های کار نیروی هوایی در این عملیات افتخار آفرین، زمانی برایم عینیت یافت که "سعید"، همان افسر دریایی جوان و فعال، پس از 72 ساعت ماندن بر روی آب نجات داده شد؛ در حالی که شانس نجات خود را دلاورانه و سخاوتمندانه، چندین بار و هر بار به یک نظامی هموطن خود و یا عراقی شناور برروی آب سپرده بود. او وقایع را بسیار دقیق در نظر داشت که در مراسم توجیهات پس از این عملیات شرکت کرد و آنها را بیان داشت. بازجویی های انجام شده از اسرای عراقی نیز نمایانگر برگ زرین دیگری بر افتخارات نیروی هوایی در دفاع مقدس و در آن عملیات بود. دوست و دشمن، این عملیات را بی نظیر توصیف کردند. هم اسرای عراقی، و هم پرسنل نظامی خودی و حتی رسانه های گروهی بیگانه! در پایان درود می فرستیم به روح بزرگ مردانی که در این عملیات جان خود را مخلصانه و صادقانه در طبق اخصاص قرار دادند و با خون خود نامه شجاعتی دیگر را امضا کردند. منبع : iranian-airforce.blogfa.com/cat-7.aspx لینک به دیدگاه
P-230 67 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۶ جاودانه ها آری حماسه ای دیگربه وقوع پیوسته بود؛ حماسه مروارید! حماسه پرسنل همیشه جاوید پیکان. حماسه سه خلبان شهید این عملیات (سرلشکر خلبان شهید "حسین خلعتبری"، سرلشکر خلبان شهید "عباس دوران"، سرلشکر خلبان شهید "سید علیرضا یاسینی"). لطفاً دروغ نگیم!!! خلبان حسین خلعتبری در تاریخ یکم فروردین 1364 در درگیری هوایی با میگ 25 عراقی، مورد هدف موشک قرار گرفت و جاوید شد. خلبان عباس دوران در تاریخ سی ام تیر 1361، در بغداد مورد اصابت پدافند هوایی قرار گرفتند! خلبان کابین عقب، ستوان عیسی محمدزاده عروس محله، ایجکت کردند و به اسارت نیروهای دشمن درآمدند. خلبان عباس دوران، در آخرین لحظات، هواپیمارو به دیوار هتل محل استقرار نمایندگان جنبش عدم تعهد کوبیدند. خلبان سید علیرضا یاسینی در تاریخ در تاریخ 15 دی 1373 و در جریان سانحه هوایی اصفهان، کشته شدند. --------- خلبانانی که در این عملیات، جاودانه شدند: ستوان محمدکاظم روستا و سروان حسن متفخری خضری فر بودند. همچنین ستوان خلبان ابراهیم شریفی که برروی ناوچه پیکان حضور داشتن و همراه با ناوچه، در قعر آبهای خلیج همیشه فارس، آرام گرفتند. که شرط می بندم حتی تا حالا اسماشونوم نشنیده بودی!!! لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۶ لطفاً دروغ نگیم!!! خلبان حسین خلعتبری در تاریخ یکم فروردین 1364 در درگیری هوایی با میگ 25 عراقی، مورد هدف موشک قرار گرفت و جاوید شد. خلبان عباس دوران در تاریخ سی ام تیر 1361، در بغداد مورد اصابت پدافند هوایی قرار گرفتند! خلبان کابین عقب، ستوان عیسی محمدزاده عروس محله، ایجکت کردند و به اسارت نیروهای دشمن درآمدند. خلبان عباس دوران، در آخرین لحظات، هواپیمارو به دیوار هتل محل استقرار نمایندگان جنبش عدم تعهد کوبیدند. خلبان سید علیرضا یاسینی در تاریخ در تاریخ 15 دی 1373 و در جریان سانحه هوایی اصفهان، کشته شدند. --------- خلبانانی که در این عملیات، جاودانه شدند: ستوان محمدکاظم روستا و سروان حسن متفخری خضری فر بودند. همچنین ستوان خلبان ابراهیم شریفی که برروی ناوچه پیکان حضور داشتن و همراه با ناوچه، در قعر آبهای خلیج همیشه فارس، آرام گرفتند. که شرط می بندم حتی تا حالا اسماشونوم نشنیده بودی!!! دوست محترم من ، جناب دوران به هیچ وجه انتحاری نزد ! بر خلاف تبلیغات ، ایشان خودش رو به پالایشگاه بغداد زد نه به ساختمون هتل ، کل هدف هم کوبیدن پالایشگاه عراق بود برای نا امن کردن بغداد طبق فرمایشات شما کابین عقب ایشان اجکت کرد و به اسارت در اومد ولی خودشون دست به عمل انتحاری نزد ، این گفته و حتی فیلمی که شورجه ساخت توهین بزرگی به شهید دورانه ................ جعل بزرگ تاریخ و چی بگم آخه. تو تاریخ ششم تیرماه سال ۱۳۶۱علی اکبر ولایتی وزیر امورخارجه وقت نامه ای محرمانه به دبیرخانه دفتر ریاست جمهوری فرستاد به این مضمون: «قرار اطلاع از نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل نیویورک، نمایندگی عراق از همه نمایندگی ها دعوت نموده که یک مسئول امنیتی و یک مسئول تشریفات خود را جهت بازدید از امور مربوط به برگزاری کنفرانس سران به بغداد بفرستند. اطلاع دارید که کنفرانس سران برای بغداد از خرمشهر کمتر نیست و می دانید که سرنوشت محل برگزاری کنفرانس را یک حرکت نظامی می تواند روشن کند. با ابلاغ دستور حمله به نیروی هوایی در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۱ جنگنده های فانتوم نیروی هوایی ارتش با هدف بمباران پالایشگاه بغداد و ناامن کردن آسمان پایتختِ عراق به پرواز درآمدند که در رینگ پدافندی مهیب عراق گرفتار شدند، هواپیمای سرلشکر خلبان عباس دوران و کابین عقب منصور کاظمیان به دلیل شدت آسیب وارده قادر به بازگشت به ایران نبود به همین دلیل با فعال شدن صندلی پران کابین عقب (سرتیپ آزاده خلبان منصور کاظمیان) ؛ سرلشکر خلبان عباس دوران که در هواپیما مانده بود ، فانتوم زخمی را به سمت پالایشگاه بغداد هدایت کرد و در نزدیک پالایشگاه به زمین خورد و باعث لغو کنفرانس سران عدم تعهد در بغداد شد. لینک به دیدگاه
P-230 67 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۶ دوست محترم من ، جناب دوران به هیچ وجه انتحاری نزد ! بر خلاف تبلیغات ، ایشان خودش رو به پالایشگاه بغداد زد نه به ساختمون هتل ، کل هدف هم کوبیدن پالایشگاه عراق بود برای نا امن کردن بغداد طبق فرمایشات شما کابین عقب ایشان اجکت کرد و به اسارت در اومد ولی خودشون دست به عمل انتحاری نزد ، این گفته و حتی فیلمی که شورجه ساخت توهین بزرگی به شهید دورانه ................ جعل بزرگ تاریخ و چی بگم آخه. تو تاریخ ششم تیرماه سال ۱۳۶۱علی اکبر ولایتی وزیر امورخارجه وقت نامه ای محرمانه به دبیرخانه دفتر ریاست جمهوری فرستاد به این مضمون: «قرار اطلاع از نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل نیویورک، نمایندگی عراق از همه نمایندگی ها دعوت نموده که یک مسئول امنیتی و یک مسئول تشریفات خود را جهت بازدید از امور مربوط به برگزاری کنفرانس سران به بغداد بفرستند. اطلاع دارید که کنفرانس سران برای بغداد از خرمشهر کمتر نیست و می دانید که سرنوشت محل برگزاری کنفرانس را یک حرکت نظامی می تواند روشن کند. با ابلاغ دستور حمله به نیروی هوایی در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۱ جنگنده های فانتوم نیروی هوایی ارتش با هدف بمباران پالایشگاه بغداد و ناامن کردن آسمان پایتختِ عراق به پرواز درآمدند که در رینگ پدافندی مهیب عراق گرفتار شدند، هواپیمای سرلشکر خلبان عباس دوران و کابین عقب منصور کاظمیان به دلیل شدت آسیب وارده قادر به بازگشت به ایران نبود به همین دلیل با فعال شدن صندلی پران کابین عقب (سرتیپ آزاده خلبان منصور کاظمیان) ؛ سرلشکر خلبان عباس دوران که در هواپیما مانده بود ، فانتوم زخمی را به سمت پالایشگاه بغداد هدایت کرد و در نزدیک پالایشگاه به زمین خورد و باعث لغو کنفرانس سران عدم تعهد در بغداد شد. ولایتی ملایتی نمیشناسم! من آرشیو خود ارتش رو قبول دارم و این چیزی هست که اونا گفتن! راست یا دروغش به عهده من نیست! هدف این بود که بگم هیچ کدوم از این 3 نفر، تو اون عملیات، شهید نشدن! و شهدای اون عملیات، کسان دیگه ای بودن!!! و هر کدوم ازین افراد، در جای دیگه ای به شهادت رسیدن! لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۶ ولایتی ملایتی نمیشناسم! من آرشیو خود ارتش رو قبول دارم و این چیزی هست که اونا گفتن! راست یا دروغش به عهده من نیست! هدف این بود که بگم هیچ کدوم از این 3 نفر، تو اون عملیات، شهید نشدن! و شهدای اون عملیات، کسان دیگه ای بودن!!! و هر کدوم ازین افراد، در جای دیگه ای به شهادت رسیدن! هدف شما کاملا متین و درست ، هیچ کدوم از این عزیزان تو مروارید جاودانه نشدن اما آقای دوران هم انتحاری نزد !!! و در کنار هدفت باید مخاطبت هم توجیه کنی که اگر تو مروارید از دست نرفتن چگونه و کجا جاودانه شدن ،البته میتونی اصلا توضیح ندی ! و فقط بگی این عزیزان تو مروارید از دست نرفتن و افرادی که تو مروارید از دست رفتن کیا بودن اما اگر قراره تا تهش بگیم که این خلبانان کجا و چه اتفاقی براشون افتاده باید اطلاعات صحیح بدی وگرنه من خواننده دچار اشتباه میشم ! و مجبور میشم به همون دیتاهای آرشیو ارتش مرتش! اکتفا کنم ! این آرشیو هم دست کمی از اون ملایتی و موارد دیگه امثالش نداره وگرنه جلوی ساختن یک فیلم سینمایی دروغ قرار میگرفت و به یکی مثل شورجه اجازه نمیداد صرفا برای عوام فریبی و جلوه های احساسی و مثلا اکشن چنین مزخرفی بسازه و تحویل مردم بده ، فیلم ، مقاله یا هر دریوری دیگه ای از روی هوا ایجاد نمیشه ، در رابطه با یک مورد تخیلی صحبت نمیکنیم که ، این یک اتفاق واقعی بوده !! یا همه چیز هردنبیله و یا اطلاعات مورد نیاز برای ساخت یا تعریف داستان باید استخراج بشه و نتیجه استخراج چی بوده همون آرشیو ، اون آرشیو و مسئولش تو باغ نیستن ؟ شمارو نمیدونم ولی من به آرشیو ارتش یا هر سازمان دیگه ای تو کشور اعتماد نمیکنم . همین الان تعداد زیادی شکار هوایی هست که همه دنیا تایید کردن ، مدارکش هست ، سنداش هست ، فرامینش هست ، کشور مقابل گزارش اتفاق رو داده و الان دیگه محرمانه نیستن تو دسترسن ، خود خلبان شکارچی هنوز زنده هستش و نقل میکنه بعد تو آرشیو ارتش نیست و قبول ندارن ، میگن نبوده حالا بگذریم ، اینو برای این گفتم که دیدم زده بودی دروغ پردازی ممنوع ولی آخرش همه چیز یجور دیگه شد ، البته سوء تفاهم نشه من شما رو دروغگو خطاب نکردم و نمیکنم ! و همونطور که گفتید دروغ پردازی از آقایون و اون آرشیوه . 20 سال پیش ، ده سال پیش منم شاید باور میکردم که فلان خلبان چه کار درست بوده و یا نبوده اما الان دیگه به خورد آدم نمیره ، مثل آقای بابایی و خیلی از افراد دیگه ،این جعل تاریخ و خراب کردن شخصیت یک اسطوره هستش و یا گاهی اسطوره سازی از افراد خاص، پشمک حاج عبدولا نیست که ، من دارم از سرلشکر دوران حرف میزنم نه کاهو این آرشیو در مورد آقای بابایی هم مطالب زیاد داره ، شخصیت ایشان به جای خود ولی به هیچ عنوان خلبان خبره ای نبوده و دوره پرواز ! اونم با اف 14 رو اصلا در امریکا ندیده بوده ولی یک دروغ بزرگ دیگه و یک فیلم دیگه به عنوان چاشنی به اسم شوق پرواز ، که میگه دوره پرواز تامکت رو در امریکا گذروند و......... تمامش هم به این دلیله که گرایش مذهبی ایشون نزدیک به آقایون بوده و هنوزم من موندم چطور شدن فرمانده پایگاه مهم هشتم شکاری و یهو ........... بگذریم . افرادی بودن که جاودانه شدن و آدم الکی نبودن ، افرادی هم هستن که هنوز زنده هستند که مال همون زمانن و با اینا هم قطار بودن ، کابین عقب هنوز هست بعد ........ ، آقای شهرام رستمی ، آقای افغان طلوعی ، آقای جاوید نیا ، آقای عادلی ، آقای مازندرانی و خیلی از افراد دیگه که زنده و سلامت هستن و تو تامکت خودشون آرشیون . جاویدنام دوران ، جاویدنام خلعتبری ، آقای عتیقه چی ، جاویدنام صدیق ، جاویدنام محمود اسکندری، آقای براتپور ، آقای بهروز نقدی بیک و............ افراد زیاد دیگه از اسطوره های فانتوم که تک تکشون اسطوره هستن ، بگذریم......... همینطور جلو بریم با خیلی چیزا میرسیم که درست نیست بیان بشه و شما واردی و متوجه هستی چی میگم به هر حال مبحث طولانی و خارج از حوصله هستش مانا باشی لینک به دیدگاه
P-230 67 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۶ هدف شما کاملا متین و درست ، هیچ کدوم از این عزیزان تو مروارید جاودانه نشدن اما آقای دوران هم انتحاری نزد !!! و در کنار هدفت باید مخاطبت هم توجیه کنی که اگر تو مروارید از دست نرفتن چگونه و کجا جاودانه شدن ،البته میتونی اصلا توضیح ندی ! و فقط بگی این عزیزان تو مروارید از دست نرفتن و افرادی که تو مروارید از دست رفتن کیا بودن اما اگر قراره تا تهش بگیم که این خلبانان کجا و چه اتفاقی براشون افتاده باید اطلاعات صحیح بدی وگرنه من خواننده دچار اشتباه میشم ! و مجبور میشم به همون دیتاهای آرشیو ارتش مرتش! اکتفا کنم ! این آرشیو هم دست کمی از اون ملایتی و موارد دیگه امثالش نداره وگرنه جلوی ساختن یک فیلم سینمایی دروغ قرار میگرفت و به یکی مثل شورجه اجازه نمیداد صرفا برای عوام فریبی و جلوه های احساسی و مثلا اکشن چنین مزخرفی بسازه و تحویل مردم بده ، فیلم ، مقاله یا هر دریوری دیگه ای از روی هوا ایجاد نمیشه ، در رابطه با یک مورد تخیلی صحبت نمیکنیم که ، این یک اتفاق واقعی بوده !! یا همه چیز هردنبیله و یا اطلاعات مورد نیاز برای ساخت یا تعریف داستان باید استخراج بشه و نتیجه استخراج چی بوده همون آرشیو ، اون آرشیو و مسئولش تو باغ نیستن ؟ شمارو نمیدونم ولی من به آرشیو ارتش یا هر سازمان دیگه ای تو کشور اعتماد نمیکنم . همین الان تعداد زیادی شکار هوایی هست که همه دنیا تایید کردن ، مدارکش هست ، سنداش هست ، فرامینش هست ، کشور مقابل گزارش اتفاق رو داده و الان دیگه محرمانه نیستن تو دسترسن ، خود خلبان شکارچی هنوز زنده هستش و نقل میکنه بعد تو آرشیو ارتش نیست و قبول ندارن ، میگن نبوده حالا بگذریم ، اینو برای این گفتم که دیدم زده بودی دروغ پردازی ممنوع ولی آخرش همه چیز یجور دیگه شد ، البته سوء تفاهم نشه من شما رو دروغگو خطاب نکردم و نمیکنم ! و همونطور که گفتید دروغ پردازی از آقایون و اون آرشیوه . 20 سال پیش ، ده سال پیش منم شاید باور میکردم که فلان خلبان چه کار درست بوده و یا نبوده اما الان دیگه به خورد آدم نمیره ، مثل آقای بابایی و خیلی از افراد دیگه ،این جعل تاریخ و خراب کردن شخصیت یک اسطوره هستش و یا گاهی اسطوره سازی از افراد خاص، پشمک حاج عبدولا نیست که ، من دارم از سرلشکر دوران حرف میزنم نه کاهو این آرشیو در مورد آقای بابایی هم مطالب زیاد داره ، شخصیت ایشان به جای خود ولی به هیچ عنوان خلبان خبره ای نبوده و دوره پرواز ! اونم با اف 14 رو اصلا در امریکا ندیده بوده ولی یک دروغ بزرگ دیگه و یک فیلم دیگه به عنوان چاشنی به اسم شوق پرواز ، که میگه دوره پرواز تامکت رو در امریکا گذروند و......... تمامش هم به این دلیله که گرایش مذهبی ایشون نزدیک به آقایون بوده و هنوزم من موندم چطور شدن فرمانده پایگاه مهم هشتم شکاری و یهو ........... بگذریم . افرادی بودن که جاودانه شدن و آدم الکی نبودن ، افرادی هم هستن که هنوز زنده هستند که مال همون زمانن و با اینا هم قطار بودن ، کابین عقب هنوز هست بعد ........ ، آقای شهرام رستمی ، آقای افغان طلوعی ، آقای جاوید نیا ، آقای عادلی ، آقای مازندرانی و خیلی از افراد دیگه که زنده و سلامت هستن و تو تامکت خودشون آرشیون . جاویدنام دوران ، جاویدنام خلعتبری ، آقای عتیقه چی ، جاویدنام صدیق ، جاویدنام محمود اسکندری، آقای براتپور ، آقای بهروز نقدی بیک و............ افراد زیاد دیگه از اسطوره های فانتوم که تک تکشون اسطوره هستن ، بگذریم......... همینطور جلو بریم با خیلی چیزا میرسیم که درست نیست بیان بشه و شما واردی و متوجه هستی چی میگم به هر حال مبحث طولانی و خارج از حوصله هستش مانا باشی کل این چیزایی که گفتی، مال همون فاز انقلابی ملت خل و چلمون بود و هست! اعدام های فله ای صادق گیوتین و دار و دستش! شعار تصفیه و پاکسازی و حتی انحلال ارتش!!! یادت رفته موقعی که ارتش می خواست نیرو بفرسته خرمشهر، یه سری حرومزاده جلوی تانکارو گرفتن؟ که بعداً به گوه خوری افتادن؟؟؟ حتی تو اسکناس آزادسازی خرمشهر هم اثری از ارتش نیست!!! همونطور که تو رژه پیروزی شوروی هم لهستانی ها نبودن!!! در کل، اینجا مملکتی هست که حرف مفت، بیشتر از حرف مستند، و کلاً حرف، بیشتر از عمل، خریدار داره !!! 37 ساله داریم میگیم آمریکا هیچ کاری نمیتونه بکنه!!! خودشون چه گوهی خوردن؟؟؟ چه هنر دیگه ای به غیر از چاپیدن ملت دارن؟ لینک به دیدگاه
P-230 67 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۶ همین الانم ارتش، خار چشم خیلی هاست!!! هر ننه قمری برای معروف شدن، یه شرووری پشت سشر ارتش و ارتشی میگه!!! لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۶ کل این چیزایی که گفتی، مال همون فاز انقلابی ملت خل و چلمون بود و هست! اعدام های فله ای صادق گیوتین و دار و دستش! شعار تصفیه و پاکسازی و حتی انحلال ارتش!!! یادت رفته موقعی که ارتش می خواست نیرو بفرسته خرمشهر، یه سری حرومزاده جلوی تانکارو گرفتن؟ که بعداً به گوه خوری افتادن؟؟؟ حتی تو اسکناس آزادسازی خرمشهر هم اثری از ارتش نیست!!! همونطور که تو رژه پیروزی شوروی هم لهستانی ها نبودن!!! در کل، اینجا مملکتی هست که حرف مفت، بیشتر از حرف مستند، و کلاً حرف، بیشتر از عمل، خریدار داره !!! 37 ساله داریم میگیم آمریکا هیچ کاری نمیتونه بکنه!!! خودشون چه گوهی خوردن؟؟؟ چه هنر دیگه ای به غیر از چاپیدن ملت دارن؟ خب این آثار به قول خودت انقلابی رو خودت رفرنس دادی و قبولش داری من که نگفتم بر اساس آرشیو ارتش ! بعدشم دوست عزیز اون آرشیوه تا وقتی بخشی به عنوان عقیدتی هست آرشیوشم اینه ، عده ای پیرو همون واحد و هنوزم این تفکرات هست ! دروغ پردازی و ........... تو ارتشم هست فکر میکنی نیست ؟ من امثال یزدی ها و خیلی های دیگه رو خوب میشناسم و اتفاقا یکی از اونایی که میگفت انحلال ، دستمزد و............. الان رئیس جمهوره ! و خودتم داری میگی ، سران و متخصص ها رو یا اعدام یا فرستادن گل درخت ، باقری و داستان طبسو معدوم کردن تجهیزات باقی مونده امریکایی ، که آخرشم نفهمیدیم قصه چی بود ، نوژه که اصلا کودتا نبود ولی خب ................. و به قول خودت خیلی اعمال دیگه که نوشتن دوبارش بی فایده هستش چون خودت کامل گفتی ،خب منم با این حرفها مشکلی ندارم درست میگی ، همه اینا مصرف داخلی داره و شعار هم دنبالشه ، از ماکت تا تاکسی کردن قاطر هم فعلا نشون دادن تو بخش هوانوردی هم که تو این سالها جز آبگرمکن پرنده چینی و میگهای دوزاری روسی چیزی گیرمون نیومد و هنوزم با فانتوم نیم قرن پیش هستیم ، و گربه های پیر و خسته برترین سلاح هواییمونه ، همه اینا هنوزم خوبن ولی نه بروز شدن نه سازه ای دیگه براشون مونده و هشت سال هم مدام فعال بودن ، تو اینکه خود ارتش نیروی متخصص کاردرست زیاد داره شکی نیست ولی نمیذارن که ، سرپا نگه داشتن همین پیرمردها بدون پشتیبانی خودش هنره ولی قصه قصه پرایده ! اینجا نگه داشتن سود داره آقا جان دیگه چطوری بگم ؟ شما کلیپی که طرف داره تاکسی کردن قاطر رو نشون میده رو ببین ، داره در مورد سطح مقطع میگه بعد خروجی موتورو ببین !! خب اون طرف هم اصلا نمیدونه چیه و فقط میگه ، کاری هم اصلا به طرح بال و این به قول خودت شرو ور ها ندارم و میگیم باشه میپره ، تو کابینو ............ خب این عوام فریبی ها طرفدارای خودشو داره و سود میبرن چون بقال سر کوچه ما چمیدونه معنی رادار گریز چه فرقی با پنهان کار داره ، اصلا رادار گریز معنی داره یا نه ؟ این جمله غلطه یا درست ؟ ولی تو تی وی شیک طرف میاد میگه رادار گریز و ساختیمو رفت فردا رپتور شکار میکنیم و ملتم میگن اوفففففففففف و مرگ بر اینو اون ، احساساتی میشن نمیدونم فازشون چیه خب از این حالت خیلی ها سود میبرن . تازه یکیشونم میگفت کاخ سفیدو حسینیه میکنیم نمیدونم یکی اونو باید از برق بکشه . ................... زنده باشی :icon_gol::icon_gol: 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده