Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۰ قبول دارم در برابر بعضی ها مجبور به خود سانسوری هستیم چون صرف وجود رابطه برامون مهمتر از کیفیتش هست، ولی در مورد عموم چی؟البته نمیخوام فقط از این بعد نگاه بشه ها؛ یه مثال ساده، تو یه افکاری داری که میدونی اکثر بچه های فروم نسبت به اون واکنش منفی دارن، به نظرت باید چیکار کرد؟ دوست داری اونجوری که انجمن میپسنده رفتار کنی تا خیلیا دوستت داشته باشن یا نه ترجیح میدی خودت رو سانسور نکنی و چند نفر شاید دوست داشته باشن من همیشه دوست دارم خودم باشم. خوب باشی و بدت گوید خلق / به که بد باشی و نیکت خوانند من غالبا اگر انتقادی داشته باشم حتما به وسیله ی شوخی بیان میکنم ولی متاسفانه تو دنیایی داریم زندگی میکنیم که جواب کنایه ی بعضی هارو مثه خودشون دادن خیلی سخته همچین ریز میسوزوننت که اولش فکر میکنی قربون صدقت رفتن بعدش که فکر میکنی میبینی عجب تیکه ی سنگینی انداختن متاسفانه اینجور صحبت کردن یه جور هنره که من هنرشو ندارم ولی سکوتی که میکنم به معنای سانسور حرفام نیست چون دوروبری هام خوب معنی سکوت من رو میفهمن من دقیقا نقطه ی مقابل شمام. حتی وقتی کسی به شوخی یه چیزی رو یادآوری میکنه و یا هر چیز دیگه یا کاملا برجک طرف رو تو جمع تخریب میکنم و یا کاملا منطقی بهش گوشزد میکنم که با این رفتارت مشکل دارم. تابستون یکی از آشنایان بهم گفت میری فلان کار رو انجام بدی؟(زن بود و قیافش رو هم کج و معوج کرد که یعنی دلت برام بسوزه(با یکم خنده)) خیلی جدی گفتم نه!! چون قیافتو این شکلی کردی. چنان عصبانی شد از دستم ولی چون منو میشناخت، به روی خودش نیاورد.(ربطی به موضوع نداشت، داشت؟؟؟) 3 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۰ اوهوممممممممممممم خیلی پیش میاد که خودسانسوری کنم همشم ناشی از ترسه ترس از دست دادن شرایط موقعیت ابرو و از همه مهم تر چیزی که خیلی بین ما رواج داره مورد قضاوت واقع شدن تظاهر به چیزی که نیستم معمولا نمیکنم ولی خیلی وقتا چیزی که هستم و عنوان نکردم خصوصا در جمعایی که باهاشون اشنایی ندارم 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۰ از علایم حاد خود سانسوری اینه که حس حرف زدن نداری حرفت نمیاد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده