قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 3 خرداد، 2010 در دين مانوي سه گروه از خدايان وجود دارند كه هر گروه پس از گروه ديگر مي آيد در گروه نخست ، مادرزندگي و پدر زندگي است . او فرزند خويش را فرا مي خواند كه هرمزد بَغ يا انسان نخستين نام دارد . هرمزد بغ پنج فرزند خود را از پنج عنصر بهشت روشني فراز مي آورد ، و با اين فرزند به نبرد با نيروهاي شر مي رود . او نخستين نَبَرده و جنگاور جهان روشني است و عناصر روشني ، سپر و دام او خوانده مي شوند . پنج فرزند در نبرد با تاريكي و شر شكست مي خورند . هرمزد بغ كه خود در دوزخ گرفتار شده ، آنان را در جهان تاريكي رها مي كند تا مگر نيروهاي شر به فكر باز تاختن به بهشت روشني نيفتند. ديوان دوزخي آن فرزند را فرو مي بلعند و چنان به لذت بلع غرق مي شوند كه از انديشه باز تاختن مي مانند. اما با اين حال بخشي از بهشت روشني از دست رفته و اسير تاريكي گشته است و در اين اسارت از اصل خويش دور مانده و در زير فشار ماده دچار گيجي و فراموشي گشته است و رنج مي برد ، ولي ماده شادمان از به دست آوردن روشني ، بدان دل مي بندد. هرمزدبغ در ژرفاي دوزخ فرياد ياري بر مي كشد و مادر او كه فرياد فرزند را شنيد از پدربزرگي ياري خواست تا فرزند را از دوزخ برهاند. بدين ترتيب پدر بزرگي دسته دوم خدايان را مي آفريند و مهمترين اين خدايان دوست روشنان نام دارد پس از او بام ايزد و سپس مهر ايزد يا روح زنده كه پنج فرزند دارد آفريده شد. مهر ايزد به لب پرتگاه دوزخ رفت و خروش بر آورد و هرمزدبغ خروش وي را شنيد و از ژرفاي دوزخ پاسخ مي دهد ، با اين عمل دو ايزد خروش و پاسخ به وجود مي آيد كه سبب رهايي هرمزد بغ مي شوند و با رهايي او از درون دوزخ يا ماده، روشنايي نيز نجات يافت . مهر ايزد پس از رها ساختن هرمزد بغ به تاريكي مي تازد و نيروهاي تاريكي را شكست مي دهد . از تن ديوهايي كه كشته شده است : 1- هشت زمين مي سازد . 2- از پوست آنان ده آسمان بنا مي كند. 3- سران ديوان را در بند مي كند و زنده در طاق آسمان مي بندد. 4- از بخشي از نورهايي كه هنوز آلوده نشده است خورشيد و ماه را مي سازد و از آن نورهايي كه اندكي آلوده شده اند ستارگان را پديد مي آورد كه در آسمان يازدهم قرار مي گيرند. 5- براي نجات ديگر نورها كه هنوز اسير مانده اند ، سه چرخ مي سازد : چرخ آتش ، چرخ آب و چرخ باد. پدر بزرگي انگاه آفرينش سوم را فرا مي خواند كه در طي آن ، خدايان نجات بخش فراز مي آيند .نخستين ايشان نريسه ايزد است وبه اتفاق دوشيزه روشني خود را برهنه كرده و به ديواني كه در آسمان در بندند نشان مي دهند. ديوان نر با ديدان آن دو زيبا دچار انزال مي شوند و با اين انزال ، آن نوري كه در بدنشان بود بر زمين مي ريزد. بخشي از آن كه به درياها مي ريزد ، به غول دريايي عظيمي تبديل مي شود كه بعدها از بين مي روند . آن بخش كه به زمين مي افتند ، درختان و گياهان را پديد مي آورد. به نقل از حسن نقاشي 2
ارسال های توصیه شده