رفتن به مطلب

هرمزد بَغ يا نخستين انسان


ارسال های توصیه شده

در دين مانوي سه گروه از خدايان وجود دارند كه هر گروه پس از گروه ديگر مي آيد در گروه نخست ، مادرزندگي و پدر زندگي است . او فرزند خويش را فرا مي خواند كه هرمزد بَغ يا انسان نخستين نام دارد . هرمزد بغ پنج فرزند خود را از پنج عنصر بهشت روشني فراز مي آورد ، و با اين فرزند به نبرد با نيروهاي شر مي رود . او نخستين نَبَرده و جنگاور جهان روشني است و عناصر روشني ، سپر و دام او خوانده مي شوند .

 

 

 

پنج فرزند در نبرد با تاريكي و شر شكست مي خورند . هرمزد بغ كه خود در دوزخ گرفتار شده ، آنان را در جهان تاريكي رها مي كند تا مگر نيروهاي شر به فكر باز تاختن به بهشت روشني نيفتند. ديوان دوزخي آن فرزند را فرو مي بلعند و چنان به لذت بلع غرق مي شوند كه از انديشه باز تاختن مي مانند. اما با اين حال بخشي از بهشت روشني از دست رفته و اسير تاريكي گشته است و در اين اسارت از اصل خويش دور مانده و در زير فشار ماده دچار گيجي و فراموشي گشته است و رنج مي برد ، ولي ماده شادمان از به دست آوردن روشني ، بدان دل مي بندد.

 

 

 

هرمزدبغ در ژرفاي دوزخ فرياد ياري بر مي كشد و مادر او كه فرياد فرزند را شنيد از پدربزرگي ياري خواست تا فرزند را از دوزخ برهاند.

 

 

 

بدين ترتيب پدر بزرگي دسته دوم خدايان را مي آفريند و مهمترين اين خدايان دوست روشنان نام دارد پس از او بام ايزد و سپس مهر ايزد يا روح زنده كه پنج فرزند دارد آفريده شد.

 

 

 

مهر ايزد به لب پرتگاه دوزخ رفت و خروش بر آورد و هرمزدبغ خروش وي را شنيد و از ژرفاي دوزخ پاسخ مي دهد ، با اين عمل دو ايزد خروش و پاسخ به وجود مي آيد كه سبب رهايي هرمزد بغ مي شوند و با رهايي او از درون دوزخ يا ماده، روشنايي نيز نجات يافت . مهر ايزد پس از رها ساختن هرمزد بغ به تاريكي مي تازد و نيروهاي تاريكي را شكست مي دهد .

 

 

 

از تن ديوهايي كه كشته شده است :

 

 

 

1- هشت زمين مي سازد .

 

 

 

2- از پوست آنان ده آسمان بنا مي كند.

 

 

 

3- سران ديوان را در بند مي كند و زنده در طاق آسمان مي بندد.

 

 

 

4- از بخشي از نورهايي كه هنوز آلوده نشده است خورشيد و ماه را مي سازد و از آن نورهايي كه اندكي آلوده شده اند ستارگان را پديد مي آورد كه در آسمان يازدهم قرار مي گيرند.

 

 

 

5- براي نجات ديگر نورها كه هنوز اسير مانده اند ، سه چرخ مي سازد : چرخ آتش ، چرخ آب و چرخ باد.

 

 

پدر بزرگي انگاه آفرينش سوم را فرا مي خواند كه در طي آن ، خدايان نجات بخش فراز مي آيند .نخستين ايشان نريسه ايزد است وبه اتفاق دوشيزه روشني خود را برهنه كرده و به ديواني كه در آسمان در بندند نشان مي دهند. ديوان نر با ديدان آن دو زيبا دچار انزال مي شوند و با اين انزال ، آن نوري كه در بدنشان بود بر زمين مي ريزد. بخشي از آن كه به درياها مي ريزد ، به غول دريايي عظيمي تبديل مي شود كه بعدها از بين مي روند . آن بخش كه به زمين مي افتند ، درختان و گياهان را پديد مي آورد.

 

 

به نقل از حسن نقاشي

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...