رفتن به مطلب

كيكاووس ياكيـــده


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 47
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

باران که می‌بارد

تمام کوچه‌های شهر

پر از فریاد من است

که می‌گویم:

من تنها نیستم

تنها منتظرم!

تنها…

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مرا ببخش

 

که پنداشتم

 

شـــادی پرواز پـــرســتــوهـــا

 

از شوق حضور توست

 

آن ها بـــهار را

 

با تو اشتباه می گیرند

 

آخر کوچکند

 

کوچکم ...!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ین بار هم که

تاول پاهایمخشک شود

دوباره عاشقت می‌شوم

دوباره راه می‌افتم

دوباره گم می‌شوم

هرطور شدهاین راه را تا آخر می‌روم

2)

پا برهنه تا کجا دویده ای؟

که این همه

گل شکفته است!؟

 

 

3)

از ستاره ها بادبادک ساختم

یا

از بادبادک ها ستاره

نمى دانم!

چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود

 

 

/کیکاووس یاکیده ، از مجموعه "بانو و آخرین کولی سایه فروش"/

9k=

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

دیروز

مردی که شکمش را با خود همه جا می برد

و با دستانش مراقب آن بود

کودکی هایم را خرید

پدر

لبخند دروغی گفت

مادر

چادر به دندان گرفت و رفت

تا دهان استکان

به سرمای اطاق عادت کند

امروز

دری که سپر جمله های کیف دبستانم بود

و پشت آن رقصیده بود، پاهایم

پنجره هایی

که می شناختند

طعم بوسه های پرشوق بی شهوت را

میان ابری از فریاد

تندتر از تمام دوچرخه ها

با باربری می روند

فردا

روزنامه ای خواهم خرید

به دنبال نامی برای خودم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 8 ماه بعد...
  • 6 ماه بعد...

فرقی نمی کند باران ببارد یا نه

فرقی نمی کند چشمان تو چه رنگ باشد

به خانه می رسم یا نه

مهم نیست!

من کلاهی ندارم که از سر بردارم

یا دندانی نمانده ست تا لبخندی بسازم

من و تو خاطرات درختان یک کوچه ایم ...

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

می خواهم برایت

 

قلنبه بگویم:

 

بر ستیغ کوهی خواهم ایستاد

 

با بیرقی

 

نام تو بر او

 

تا دیوانه ای بگوید

 

درختی نام تو را گل داده

 

دیگران بخندند

 

تا بگذرد زمان

 

دیگران بگویند

 

درختی نام تو را گل داده

 

دیوانه ای بخندد...

لینک به دیدگاه

هر شب که میخواهم بخوابم

میگویم

صبح که آمدی با شاخهای گل سرخ

وانمود میکنم

هیچ دل تنگ نبوده ام

صبح که بیدار میشوم

میگویم

شب، با چمدانی بزرگ میآید

و دیگر نمیرود

لینک به دیدگاه

بگو

 

رسولان بیایند

 

معجزه آموخته ایم

 

همراهان تنهایی مان بسیارانند !

 

بگو

 

شتاب کن

 

دیر می شود

 

رسولانی می آوریم

 

تا همراهی مان کنند

 

به سوی تنهایی هایمان

لینک به دیدگاه

چه قدر سخت!

 

گاه چه قدر زمان کوتاه است

 

برای تفهیم آن چه به آن ایمان نداریم

 

به دیگران

 

به خودمان

 

و بی مفهوم بودن

 

چه راهیست غمگین

 

که بودن

 

گاه در آن

 

چون غباری نامفهوم

 

گم می شود!

لینک به دیدگاه

[h=2]

[/h]

سنگ ریزه

 

گفت

 

آرزویش کوه شدن است

 

تا از قله

 

تو را ببیند

 

کوه

 

آرزویش سنگ ریزه شدن

 

تا به دنبال تو بغلتد

 

به هر دو

 

حسادت کرده ام

 

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...