morvaridtalaee 2591 ارسال شده در 5 اردیبهشت، 2012 بيا عاشقي را رعايت كنيم ز ياران عاشق حكايت كنيم از آنان كه خونين سفر كرده اند سفر برمدار خطر كرده اند از انها كه خورشيد فريادشان دميد از گلوي سحر زادشان غبار تافل زجان ها زدود هشيواري عشقبازان فزود عزاي كهن سال را عيد كرد شب تيره را غرق خورشيد كرد حكايت كنيم از تباري شگفت كه كوبيد در هم حصاري شگفت از انها كه پيمانه (لا) زدند دل عاشقي را به دريا زدند ببين خانقاه شهيدان عشق صف عارفان غزل خوان عشق
morvaridtalaee 2591 مالک ارسال شده در 5 اردیبهشت، 2012 چه جانانه چرخ جنون مي زنند دف عشق با دست خون مي زنند سر عارفان سرفشان ديدشان كه از خون دل خرقه بخشيدشان يه رقصي كه بي پا و سر مي كنند چنين نغمه عشق سر مي كنند: هلا منكر جان و جانان ما بزن زخم انكار بر جان ما اگر دشنه آذين كني گرده مان نبيني تو هرگز دل آزرده مان بزن زخم، اين مرهم عاشق است كه بي زخم مردن غم عاشق است بيار اتش كينه نمرود وار خليليم !ما را به اتش سپار در اين عرصه با يار بودن خوش است به رسم شهيدان سرودن خوش است بيا در خدا خويش را گم كنيم به رسم شهيدان تكلم كنيم مگر سوخت جان من از فرط عشق خموشي هست هان!اولين شرط عشق بيا اولين شرط را تن دهيم بيا تن به از خود گذشتن دهيم ببين لاله هايي كه در باغ ماست خموشند و فريادشان تا خداست چو فرياد با حلق جان مي كشند تن از خاك تا لامكان مي كشند سزد عاشقان را دراين روزگار سكوتي از اين گونه فرياد وار بيا با گل لاله بيعت كنيم كه الاله ها راحمايت كنيم حمايت ز گل ها گل افشاندن است هم آواز با باغبان خواندن است منبع: مجله پيوند ، بهمن 1388
ارسال های توصیه شده