رفتن به مطلب

مریم حیدرزاده


ارسال های توصیه شده

هيچ کسي زيبا نمي شه

 

انقدر دوست دارم که تو کتاب جا نمي شه

پي چاره ام با حرفاي الفبا نمي شه

من که هيچ ، ساعتمم ديوونته دروغ که نيست

تو از اون روزي که رفتي خوابيده ، پا نمي شه

 

هي مي گم کاشکه يه روز معجزه شه با همديگه

دو سه ساعتي بريم کنار دريا ، نمي شه

آسمون دلش گرفته ، مث اخماي تو ا...ـ

يه گره افتاده رو پيشونيشو ، وا نميشه

 

نامتم با هام لجه ، مي خوام بذارمش کنار

انقدر بد باهام ، هر چي کنم تا نمي شه

مگه کم ناز چشاتو کشيدم دسته گلم ؟

که ديگه يه ذره خندتم مال ما نميشه

 

سرخيا مال تو ، هر چي زرده بفرس واسه من

ماهي مثل تو که پنهون لاي ابرا نمي شه

ديدي خواستن ميون من و تو رو ابري کنن ؟

تو نفگتي بهشون بريد ،‌چه حرفا ، نمي شه ؟

 

مگه از من چي شنيدي که يهو دلت شکست

دل عاشق بيشتر از يک دفه رسوا نمي شه

چه شبايي که نشستم تا سحر به اين اميد

که به هر کسي به جز من بگي نه ، يا نمي شه

 

روزي که خواستي بياي پيشم مث ديوونه ها

از همه مي پرسيدم پس چرا فردا نمي شه

اينه رسمش ؟ تا يه چيز شنيدي باورت بشه ؟

اين جوري که قصه مون عبرت دنيا نمي شه

 

يعني حق با شعر يه شاعر اون روزاش که گفت ؟

برو مجنون واسه تو هيچ کسي ليلا نمي شه

خوابتو ديدم و پرسيدم ازت کجا بودي ؟

گفتي طولانيه قصه ، توي رؤيا نمي شه

 

يادته ؟ تماس گرفتم که ببينم چي شده ؟

گفتي بعدا ، جايي ام ،‌ صحبتش اينجا نمي شه

دفترم عادتشه ، فقط تو روش خط بکشي

خودتم خوب مي دوني بدون امضا نمي شه

 

تو رو بايد تو تمام کتابا ، نه کمته

حرف تو خلاصه نيس ، پس توي انشا نمي شه

چشاتو نمي شه گفت چه رنگيه بس که گلي

هيچ چشي ، چش نزنم ، انقد زيبا نمي شه

 

راستي تو منو يادت رفته ،‌آره ؟

من همونم که بدون تو شباش به غير يلدا نمي شه

با خودت قرار گذاشتي ديگه اسممو نگي

جمله هات تموم مي شه ، با نمي خوام ، با نمي شه

 

باشه هر چي تو بگي قبول ،‌ فقط اينو بدون

حکم قتلمم بدي ،‌هيچي کسي زيبا نمي شه

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 153
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

حسرت داشتن تو

 

مثل اون وقتا هنوز دلم برات لک مي زنه

حسرت داشتن تو ،‌پير شده ، عينک مي زنه

صورتم سرخ شده بود ،‌اما حالا کبود شده

جدايي يه عمر داره توي اون چک مي زنه

 

اوني که من نمي خواستمش ولي منو مي خواست

منو مي بينه يه وقت ، دوباره چشمک مي زنه

يادته مشروط دوست داشتن تو شدم يه عمر ؟

هنوزم کامپيوتر داره برام تک مي زنه

 

حالا که گذشت و رفتي و منم تموم شدم

مث تو کي آدمو جاي عروسک مي زنه ؟

ديشب از خواب پريدم خوب شد ، آخه ديدم يکي

داره به ماشين تو ، هي گل ميخک مي زنه

 

تو که تنها نبودي ،‌يکي پيشت نشسته بود

بگذريم اين دل من هميشه با شک مي زنه

اوني که بهم مي گفت دوست دارم دوسم نداشت

ديده بودم واسه ي دختره سوتک مي زنه

 

باورت مي شه هنوز عاشقتم اون روز خوب

دل هنوز واست « تولدت مبارک » مي زنه

تو زياد دوسم نداشتي ، خوب مقصر نبودي

کي مياد امضا زير قول يه کودک مي زنه ؟

 

نه که بچه ها بدن ،‌ پک و زلاله قلبشون

ولي نبض عقلشون يه قدري کوچک مي زنه

فکر نکن فقط تويي رسمه يه وقتا حوصله

ميره آسمون ، خودش رو جاي لک لک مي زنه

 

دختر همسايه مون ، نمي دونه دوس نداري

داره دور قاب عکست گل و پولک مي زنه

نه که فکر کني به تو نظر داره ، مي کشمش

مثلا داره رو زخمام گل پيچک مي زنه

 

کارش اين نيس ، طفلکي شب تا سپيده مي شينه

گل و بوته و شکوفه روي قلک مي زنه

راستي من چرا تو نامم اينا رو به تو مي گم

نمي گم گوشاي رؤيام ديگه سمعک مي زنه

 

جز واسه نوار تو که توش صداي نازته

به نفس هام طعم عطر سيب قندک مي زنه

نامه مو جواب نده ،‌دوسم نداشته باش ولي

نذا اصلا نزنه قلبي که اندک مي زنه

 

پيش هيچ کسي نرو ، حلقه دس کسي نکن

چون گناهه ، من هنوز دلم برات لک مي زنه

لینک به دیدگاه

گداي معمولي

 

فکر مي کني چشات چيه ؟ دو تا بلاي معمولي

چه جوريه مگه صدات ؟ يه جور صداي معمولي

فکر مي کني تو چي داري که امثال من ندارن ؟

فقط يه جور ناز و ادا و عشوه هاي معمولي

 

وقتي ازت حرف مي زنم ديگه نمي لرزه تنم

تو هم يکي مثل همه ، تو آدماي معمولي

اما نه طفلکي اونا ، از خيلي هاشون بدتري

يه عاشق دمدمي و ، يه بي وفاي معمولي

 

اون قديما يادم مياد فته بودم موهات طلاست

نمي شيه زيرش بزنم ،‌ يه جور طلاي معمولي

بيا فقط يه بار ،‌ فقط يه بار کلاتو قاضي کن

منم مث اونا بودم ؟ اون عاشقاي معمولي ؟

 

هر چي بودم دلت رو زد شعرا و عاشقونه هام

رفتي سراغ کسي با مو و چشاي معمولي

من نمي گم آدم بايد عاشق چشم و ابرو شه

درديه که خوب نمي شه با يه دواي معمولي

 

کاش ولي لايقت باشه اونکه شبات مال اونه

فقط مي خوام دعا کنم يه جور دعاي معمولي

تو که شبات روز شدن و روزمو رنگ شب زدي

کاش لااقل بچه بودم با اون شباي معمولي

 

کاش جاي موندن توي عشق ،‌ تو مشق شب مونده بودم

تو مشکل سفيدي اون کاغذاي معمولي

ما بدجوري بهم زديم حسرت به دل موندم هنوز

بيرون بريم با هم يه روز ، حتي يه جاي معمولي

 

راستش مي خواستم اولاش نقشي واست بازيکنم

نقش يه دختر خوش بي اعتناي معمولي

ديدي نقاب من چه زود ، افتادو من همون شدم ؟

بازم همون دخترک بي ادعاي معمولي

 

راستي مي گم شعراي اون از مال من قشنگتره ؟

چي داره که من ندارم ، يه جور اداي معمولي

فکر مي کنم که راه به راه ،‌بهت مي گه دوست داره

منو شکست نکردن ، همين کاراي معمولي

 

خوب مي دونم من تو دلم برات مي مردم وليکن

زياد واست جالب نبود اين گفتناي معمولي

چه فايده هر چيزي که بود تموم شد و ديگه گذشت

اينم يه نامه کمتر از نوشته هاي معمولي

 

نمي دونم تو مي خونيش يا که نگاش نمي کني

به خاطر تازگي ، اون وعده هاي معمولي

همونا که اول مي دن ،‌ به جز تو هيچکس به خدا

يه حرف ساده ي دروغ ،‌يه بخداي معمولي

 

اگه که خونديشم بگو ، اين مال يه غريبه بود

يه لطف اگه داري بگو ، يه آشناي معمولي

اما گه ديدي که نه زيادي اذيت مي کنه

بيا سراغ دختري با روياهاي معمولي

 

منم مي بخشمت آخه چاره اي جز اين ندارم

مث هميشه قهرا و باز آشتياي معمولي

اگه نخواستي نامه رو ،‌تو رو خدا پس نفرست

رو عادت هميشگيت ،‌با اون يه تاي معمولي

 

خواستم يه جور سادگيمو فقط بهت نشون بدم

نامه تميزه ولي با ، مداد سياي معمولي

من خيليم بد نبودم ، سعي مي کنم بد نباشم

خب بعضي وقتا بد مي شم ، از اون بداي معمولي

 

ديگه مزاحم نمي شم تو کاري با من نداري ؟

تکيه کلام خودته ، اين جمله هاي معمولي

فقط يه چيزي دوس دارم به يه سوال جواب بدي

غير از تموم پرسشا و ، سوالاي معمولي

 

پشت چراغ چشم تو گل بفروشم تو مي خري ؟

بهم نگاه کن به چش يه جور گداي معمولي

لینک به دیدگاه

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

 

نمي خوام از آسمون چيزي برات بيارم

عکستو رو قله ي هيماليا بذارم

نمي خوام از پشت ابر ماهو واست بچينم

فقط تو خواب و رؤيا تو باشي در کنارم

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

من نمي خوام تو ‹ويام سوار ابرا بشم

تو آرزوي کالم باز با تو تنها بشم

 

من نمي خوام که با شعر حرفمو گفته باشم

توي خيالم واسه تو شب يلدا باشم

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

 

من نمي خوام فکر کني که عاشقيم يه حرفه

يه کم اگه نباشي آب مي شه ، مثل برفه

دلم مي خواد بدوني دلم مث يه درياس

به وسعت نگاهت ، عميق و خيس و ژرفه

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

من نمي خوام بگم که چشات خود ستارس

چشات اگه نباشه ستاره بي اشارس

 

من نمي خوام رو کاغذ فقط نوشته باشم

ديدن روي ماهت تولد دوبارس

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

 

من نمي خوام بگم که صد بار واسه تو مردم

قد تموم دنيا عاشق و دلسپردم

مي خوام خودت حس کني بدون طعم حرفت

چه قدر تو قحطي نور ، لحظه ها رو شمردم

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

من نمي خوام بهار شه ،‌من عاشق پاييزم

پاييز مي شه عاشق تر واسه تو اشک مي ريزم

 

من نمي خوام عاشقيم مثل بقيه باشه

فقط بگم فدات شم ،‌فقط بگم عزيزم

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

 

من نمي خوام با چشمام بهت بگم ديوونم

من دوس دارم بگي که ، نگو ، خودم مي دونم

من نمي خوام آخر قصه مونو بدوني

من نمي خوام زبوني بگم پيشت مي مونم

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

نمي خوام از اون بالا ماهو برات بدزدم

يا که نشونت بدم عاشقيمو با غصم

 

من نمي خوام که دنيا فقط تو رؤيا باشه

از گلاي ارکيده قصري برات بسازم

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

 

من نمي خوام داشتنت ،‌واسه من آسون بشه

نعمت با تو بودن ، اينجا فراوون بشه

من نمي خوام با خودت ، بگي که نه محاله

مريم عاشق من ، شبيه مجنون بشه

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات ، مرگو آسونتر کني

من نمي خوام بگم که بباري بارون مياد

به خاطر تو چشم گلاي رز خون مياد

 

من نمي خوام فکر کني حرفاي عاشقونم

همين جور آسون مي ره ، همين جور آسون مياد

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

 

من نمي خوام که کوه و بشکافمش با تيشه

پر سياوشونو ببرمش با ريشه

من نمي خوام تو نامه يه قولي داده باشم

که مي مونم کنارت حتي پس از هميشه

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

نمي خوام اين نوشته ، کارا رو بدتر کنه

پلکاتو سنگين کنه ، اون چشاتو تر کنه

 

من نمي خوام با حرفام يه وقت دلت بلرزه

آتيش تصميممو رنگ خکستر کنه

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

 

من نمي خوام بگي نه ، مي خوام برات بميرم

براي اولين بار اجازه نگيرم

من نمي خوام فکر کني ، رها مي شم با مردن

مرگ منم مي گه که صيد توام اسيرم

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

ديگه دارم مي ميرم ببين چشامو بستم

به عشق مردن برات ، تو انتظار نشستم

 

من نمي خوام که قلبي براي من بشکنه

من نمي خوام بشکني ، من واسه تو شکستم

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

 

من واسه ي تو مردم ، اين حرف آخرينه

دوس ندارم به جز تو ، کسي اينو ببينه

تو توي آسمون باش ، اين جاها جاي تو نيست

تو قلب آسموني ، اينجا زير زمينه

 

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

من نمي خوام گل برام بياريي پرپر کني

اين شعر آخريمو يه وقت از بر کني

 

بقيه روزاي طلايي عمر تو

يه وقت خدا نکرده با سرزنش سر کني

مي خوام برات بميرم شايد که باور کني

شايد با برق چشمات مرگو آسونتر کني

لینک به دیدگاه

من ديوونه رو باش که ...

 

من ديوونه رو باش که نفهميدم تو بي رحمي

تمام مشکلم اينه که حرفامو نمي فهمي

منو باش که نفهميدم تو بي ذوقي بي احساسي

دروغ بود اينکه مي گفتي تو هم محو گل ياسي

 

من ديوونه رو باش که شکستم با شکست تو

تو چه مردابي افتادم يه عمره با دو دست تو

من ديوونه رو باش واسه تو گريه مي کردم

تو رو باش که نفهميدي تو شعرم گم شده دردم

 

من ديوونه رو باش که به پاي چشم تو سوختم

ولي بعد يه کم بازي تو با من بد شدي کم کم

من ديوونه رو باش که واسه عهدت قسم خوردم

باهات موندم ، باهات ساختم ، واست سوختم ،‌واست مردم

 

من ديوونه رو باش که بهاخماي تو خنديدم

همش يک گل تو باغچم بود اونم آخر واست چيدم

من ديوونه رو باش که به خوبيم عادتت دادم

شکستي قلبمو اما نديدي رنگ فريادم

 

من ديوونه رو باش که واست روزامو سوزوندم

خوشي رو تو خودم کشتم ، ولي با چشم تو موندم

من ديوونه رو باش که کشيدم ناز چشماتو

چه قد تلخه بدون تو ، چه قدر سخته برام با تو

 

من ديوونه رو باش که خيال کردم تو مجنوني

تو حتي اسم مجنونم ، نه آوردي ،‌ نه مي دوني

من ديوونه رو باش که قد دنيا دوست دارم

نه اما من دوست داشتم حالا که از تو بيزارم

 

من ديوونه رو باش که واست خوندم چه قد ساده

تو حرف عاشقونم رو شنيدي ، حاضر آماده

من ديوونه رو باش که نشستم منتظر ،‌رسوا

زدي تو زير قولاتو ، گذاشتي باز منو تنها

 

منو باش که نفهميدم منو ديگه نمي خواستي

چه قدر ديوونه اي راستي ،‌چه قد ديوونه ام راستي

منو باش که با يه آهنگ مي خواستم مهربونتر شم

زدي تير و توي ذوقم نداشتي حوصله بازم

 

من ديوونه رو باش که تو رو عاشق حساب کردم

چه قدر ديوونه تر چون باز ، تو رو اينجا خطاب کردم

من ديوونه رو باش که ،‌درسته خيلي ديوونم

جهنم مي رم اما نه ، کنار تو نمي مونم

 

اينم يه نامه ي ابري ، به امضاي يه ديوونه

فقط بيچاره اون کس که ، يه عمر با تو مي مونه

لینک به دیدگاه

من نباشم

 

من نباشم کي تو رؤيا ، موهاتو ناز مي کنه ؟

کي با بالاي شکسته با تو پرواز مي کنه ؟

راس بگو من که نباشم اخماي پيشونيتو

کي مياد دونه دونه با حوصله باز مي کنه ؟

 

من نباشم کي مي شينه تا سحر بالاي سرت ؟

کي مياد برداره اشکو از رو چشماي ترت ؟

من نباشم کي مياد موقع رفتن اشکاشو

مي کنه بدرقه ي راه بلند سفرت ؟

 

من نباشم کي گلاي خواهشت رو آب ميده ؟

کي به فريادت با حس عاشقي جواب مي ده ؟

راس بگو به غير من کدوم ديوونه اي مياد

واسه هر اشاره کردنت دو تا کتاب مي ده ؟

 

من نباشم کي مياد با خواهش و با التماس

با يه عالم گل ارکيده و کلي گل ياس

منت چشماتو مي کشه فقط به اين اميد

که بهش بگي برو ، شعراي تو پر از خطاس

 

من نباشم کي مياد ناز نگاتو مي خره ؟

کي مياد دنبال تو تو رو تا خورشيد مي بره ؟

من نباشم کي ميگه هميشه حقا با توا ؟

واسه ي خاطر تو جون مي ده پشت پنجره

 

من نباشم کي مي باره تو زمون تشنگيت ؟

کي مي خواد تو رو مث من تو تموم زندگيت ؟

من نباشم کي با چشماي تو سازشش مي شه ؟

با تموم مهربوني و غم و ديوونگيت

 

من نباشم کي واسه خوابت لالايي مي خونه ؟

تو تو هر هوايي باشي ،‌ باز تو دنيات مي مونه ؟

من نباشم کي بهت مي گه بازم عاشقتم ؟

اگه حتي دلمو بشکنه و برنجونه

 

من نباشم کي تحمل مي کنه کار تو رو ؟

با رقيب گشتنا و اذيت و آزار تو رو

تو خودت داور ميدون شو بگو من نباشم

کيه که جواب نده تلخي رفتار تو رو ؟

 

من نباشم کي برات قصه مي گه تا بخوابي ؟

کي مياد سراغ رؤيات تو شباي مهتابي ؟

من نباشم کي بيداره تا تو خوابت ببره ؟

کي قايم مي شه لاي ابرا که راحت بتابي ؟

 

من نباشم کي کلافت مي کنه با سوالاش ؟

کي تو رو بهم مي ريزه ، با بيان خيالاش ؟

ولي بي انصافيه ،اينم بگم ، من نباشم

کي تو نامه جاي اسمت ماهو مي ذاره بالاش ؟

 

من نباشم کي تو هر چيزي بگي گوش مي کنه ؟

کي به خاطر تو دنيا رو فراموش مي کنه ؟

من نمي گم تو بگو که کي زمون قهر تو

همه ي مردم دنيا رو سياپوش مي کنه ؟

 

من نباشم کي تو رؤيا درو روت وا مي کنه ؟

هر چي که گم مي کني يه جوري پيدا مي کنه

واسه ي من افتخاره ، نگي منت مي ذاره

ولي که اندازه ي من ، زيبا ‌زيبا مي کنه ؟

 

من نباشم کي به مرغ عشق تو دونه مي ده ؟

کي به طاووس قشنگ آرزوت لونه مي ده ؟

کي به اون سري که توش عشق يه آدم ديگس

با نهايت جنون و عاشقي شونه مي ده ؟

 

من نباشم کي واست حرفاي رنگي مي زنه ؟

ديگه کي حرف چش به اون قشنگي مي زنه ؟

کي مياد به جاي طرحاي قديمي و زياد

روي نامه طرح برگ توت فرنگي مي زنه ؟

 

من نباشم کي مياد انقدر برات دعا کنه ؟

هر چي برگردوني رو تو ، باز تو رو صدا کنه

کيه که بدونه ديشب با رقيبش بودي و

انقد عاشقت باشه ، بازم بهت نگاه کنه ؟

 

من نباشم مي دونم تو استراحت مي کني

اولش ساده به اين نبودن عادت مي کني

اما وقتي فهميدي راس راسي عاشقت بودم

نمي گي اما يه کم ، احساس غربت مي کني

 

من نباشم اگه حس کردي يه کم غريب شدي

از يه عاشق يا يه شمع سوخته بي نصيب شدي

بنويس رو کاغذ و بده دس باد بياره

بنويس فقط تويي ، چون ديگه بي رقيب شدي

 

من ميام گذشته رو مي دم دس آب روون

بعدشم با التماس بهت مي گم ديگه بمون

اگه پاي کسي تو زندگي ما وا نشه

مي تونيم با هم بريم تا هفت تا شهر آسمون

 

من نباشم يه روز امتحان کن و بگو چي شد

اگه امتحان مي کردي تو ، چه قد چيزا مي شد

بعد امتحان اگه يه وقت کسي بود مث من

نشونم بده بگو شاگرد اولت کي شد ؟

 

من نباشم مي دنم فکر مي کني خود خواهيه

ولي اين حقيقته ، قصه آب و ماهيه

هيچ کسي نمي تونه انقد دوست داشته باشه

عشق من يه عشق آسموني و الهيه

 

من نباشم ولي نه ،‌ بايد خودت بگي بيا

تو بايد فرقي بذاري ميون عاشقيا

ديگه ما تو عصرمون ليلي و مجنون نداريم

قلبامون سنگي شدن ،‌ رنگ دلامونم سيا

 

من نباشم به خدا قدر تو رو نمي دونن

دوس دارن باهات بسازن و ليکن نمي تونن

من مي رم تا که نباشم ولي يک چيزو بدون

اونا هيچ کدومشون آخر باهات نمي مونن

لینک به دیدگاه

بيا ، باشه

 

مي خوام يکيرو بکشم ، چشاش مث شما باشه

قاش چشم شما ، فقط بايد خدا باشه

من مي دونم نمي دونيد چقدر شما رو دوس دارم

کم کمش فکر مي کنم قد ستاره ها باشه

 

من شنيدم مي خواين از عشقتون دس بکشم

واسه يه عاشق مي تونه اين بدترين بلا باشه

من مي دونم اونکه مي خواين بايد چيا داشته باشه

چشاش بايد سبز و موهاش رنگ خود طلا باشه

 

اما مي خوام واسه يه بار جاي شما نظر بدم

کاش به جاي اينا يه کم عاشق و مبتلا باشه

من هميشه تو رؤياهام سوالي از شما دارم

چرا مي خواين دساي من از دساتون جدا باشه ؟

 

راستش مي ترسم وليکن ، شما کسي رو دوس دارين ؟

الهي که تصورم واسه آره ، خطا باشه

الهي که يه روز بگيد دوسم داريد حتي يه کم

تنها تقاضام از خدا ،‌شايد همين دعا باشه

 

انقد دلم مي خواد يه بار بهم بگيد کجا بودي ؟

بگم که جز پيش شما دل مي تونه کجا باشه

آخر يه شب جواب داديد به نامه هاي بارونيم

مثل شما فقط مي شه تو شهر قصه ها باشه

 

شاهزاده ي روياهاي نقره اي و خيس شبام

شما سفيديد ، همه ي دنيا بايد سيا باشه

کوه بلند بيستون ،‌ با هفت تا طاق آسمون

بايد پيش چشم شما بشکنه ، خم شه ، تا باشه

 

صداي نازتون داره ، قلب منو مي لرزونه

مگه مي شه اين لرزيدن فقط مال صدا باشه ؟

يه جور تو قلبم اومديد که راه برگشت نداريد

فکر مي کنم اين اومدن فقط کار خدا باشه

 

يه عصر پاييز بذاريد سر بذارم رو شونتون

بذايد اين ديوونتون مثل پرنده ها باشه

ديگه گذشته از جنون ، رد شدم از ديوونگي

يقين دارم که جام بايد توي بيابونا باشه

 

پشت در قلب شما ،‌ نشستم و در مي زنم

خدا کنه واسه من ، ديوونه اونجا باشه

به چشماي درياييتون ، يه کم دقيق نگا کنيد

شايد يه ماهي اونجاها تو عالم شنا باشه

 

نگاتون آخر منو کشت به هر کي که ديديد بگيد

بذاريد اسمم لااقل جز ديوونه ها باشه

ديوونه اي که واستون عمرشو ، جونشو گذاشت

تا که يه بار بهش بگيد من مي خوامت بيا باشه

لینک به دیدگاه

منو ببخش

 

زيبا من چيا بگم عاشقي باورت مي شه ؟

تو که خيلي بهتر از ما اين چيزا سرت مي شه

چشماي ناز تو که وا ميشه ، آفتاب مي زنه

تازه وقتي تو بگي صورتشو آب مي زنه

 

من بگم دوست دارم با چه رقم يا عددي

تو که بينهايتو قشنگ تر از من بلدي

مژه هات شعر بلند ناتمومه به خدا

عاشق کسي شدن جز تو حرومه به خدا

 

با غمت هزار تا خنجر تو دلم فرو مي ره

ماه اگه برق چشاتو ببينه از رو مي ره

زيبا چشم تو اگه با رؤياهام قهر کنه

آسمون دلش مي خواد شهر و پر از ابر کنه

 

چه قدر اسمتو نوشتم روي هر صخره و سنگ

چه قدر کشته منو اون دو تا چشماي قشنگ

گفتي فاصلس ميون من و رؤياهام با تو

باشه اما نمي دم هرگز به هيچکسي جاتو

 

زيبا وقتي که خونت پيش مديترانه بود

دل من واسه سفر منتظر بهانه بود

زيبا اسمت که مياد بدجوري ديوونه مي شم

ولي گفتي قصه شو که نميشه بياي پيشم

 

زيبا تو فرشته اي ، اهل يه جايي تو بهشت

نمي شه هم عاشق تو بود و هم واست نوشت

از حسوديم نميشه بسپرمت دست خدا

جام چه قدر مشخصه ، تو نقشه ي ديوونه ها

 

زيبا آتيش مي زنه دل منو اخماي تو

نکنه اضافه شن با عشق من زخماي تو

زيبا ناز کن که چشات ، ناز خريدني داره

اون چشات گلي ستاره هاي چيدني داره

 

مال هيچ کسي نشو چون اينجاها فرشته نيس

عشقا و عاشقيا تلخه مث گذشته نيس

گفتي فاصله س ميون فکرمو ، حقيقت

کاشکه داشتم يه ذره فقط يه کم لياقت

 

تشنه بودم واسه ي شنيدن يه دنيا حرف

تو يه کم گفتي و بعدش دوباره سکوت و برف

جاي برفا روي کاغذ مي شه نقطه چين گذاشت

حرف تو بشه بايد اين قلمو زمين گذاشت

 

عمريه موندم توي مصراع اول چشات

فقط اين فعلو بلد شدم که مي ميرم برات

اگه بين همه تو دنياي ما جنگ بشه

عشق من محاله به چشم تو کمرنگ بشه

 

اگه باورت نشد بذار زمان نشون مي ده

جواب سوالاي سختو هميشه اون مي ده

تو دوسم نداشته باش ، بازم قشنگه عالمت

کسي که مي دونه اما مي نويسه مريمت

 

زيبا کاري اگه کردم و تو رنجيدي ببخش

دنيا بايد بدونن فرشته اي ، پس بدرخش

لینک به دیدگاه

دلخوشياي بي خودي

 

چند تا غروب ديگه مياي طلوع کنيم با همديگه ؟

يه فال حافظ بگيرم تا ببينم اون چي مي گه ؟

بايد يه جوري خودمو واسه تو آماده کنم

مي خوام برم دو بسته شمع نذر امامزاده کنم

 

چي کار کنم مي خوام برم نماز حاجت بخونم

يعني تا اوضا جور بشه منتظر تو بمونم ؟

راستي يه ساله تو خونه زخم زبون زياد شده

اسمنتو ديگه نمي گم واژه ي اون زياد شده

 

همش مي گن اون که مي گفت ديوونته ، عاشقته

بميري ام سراعتو نمي گيره بگه چته

تو مي گي من چيکار کنم ، عجيب توي دوراهي ام

نه توي خشکي ام نه آب ، درست مث يه ماهي ام

 

يه ماهي خيلي کوچيک ، ميون آزادي و تور

که دلخوشيش بيخوديه ، مث يه آرزوي دور

ببين روزا و لحظهها بدجوري اذيت مي کنن

آدما درباره ي تو يه جوري صحبت مي کنن

 

مي گن که بعد اين همه عاقل شم و رهات کنم

مي گن تو قلبمي ولي ، بايد يه جور جدات کنم

خب مي دوني گوش نمي دم به پند و حرفاي کسي

ولي تو چي بايد تا کي به داد دردم نرسي ؟

 

تحملم حدي داره ، اونم ديگه تموم شده

عمرمو زندگيم چي حيفف ، چه قدر برات حروم شده

ديشب نشستم تا سحر ، ديدم اونا بد نمي گن

به جاي صبر و طاقتم ، چه کار کردي واسه من ؟

 

نه رفتي و نه اومدي ، نه عشقي و نه ديدني

نه حتي از جانب تو ، حرف به هم رسيدني

اون دوره ها تموم شده ، دوره ي مثل گل ياس

خودت عجب قد کشيدي ، منو شکستي ناسپاس

 

چقدر بده اونکه اومد اول گل دادن من

مي خواد با يه تبر بشه باعث افتادن من

تو همينو دلت مي خواس ، حالا ديدي شکستنو ؟

چرا مي خواستي بشکني رؤياهاي ترد منو ؟

 

درسته دنيا بي وفاس ، اما بدون خدا داره

کلي مجازات واسه ي آدم بي وفا داره

اگر که راست گفته باشن آدماي دور و برم

دلم مي خواد برم يه جا ، لحظه ي مرگو بخرم

 

شنيدن حرفاي ديگه داره ديوونم مي کنه

آدم آخه براي کي ؟ انقد دل بسوزونه

علتشو نفهميدم مي خواستي عاشقت بشم

بعدش که مطمئن شدي هرگز ديگه نياي پيشم

 

از همون اولم آره يه کم عجيب غريب بودي

تو ماجراي تلخ من يه وسوسه يه سيب بودي

تو اومدي دلم رو از راهي که داشت به در کني

بعدش بذاري بري و بدون اون سفر کني

 

من ديوونه رو بگو ، منتظر توأم هنوز

حقمه که بهم بگن بازم بشين بازم بسوز

رنگين کمون زيباس ولي تو حسرت يه رنگيه

دلت رو بسپر دس کوه ، چون جنس اونم سنگيه

 

من اينو اقرار مي کنم تا خواستي آزارم دادي

اما اينم بهت مي گم از چشاي من افتادي

ديگه اگه خورجين تو پر از گل و نامه باشه

اگه تو فکرت واسه بعد ،‌ هزارتا برنامه باشه

 

اگه مث اون اولا خوب بشي و با حوصله

نمي شنوي که من ديگه به پرسشت بگم بله

تو اين دو سال يا بد بودي يا خشن و مريض بودي

تو اوج اذيتم ولي ، باز برام عزيز بودي

 

اما حالا تصميممو گرفتم و ، سخته برام

نوشتنش سخته ، ولي ديگه شما رو نمي خوام

خدا کمک مي کنه که يه جور فراموشت کنم

من قطره قطره آب مي شم تا تو رو خاموشت کنم

 

عکسا و يادگاريات نه اونا رو پس نمي دم

ديگه برام تجربه شد دلو به هيچ کس نمي دم

مي شينم و با رؤياهام يه وقتا خلوت مي کنم

دلم گرفت به عروسک ، گاهي محبت مي کنم

 

اون حرفامو گوش مي کنه تو هر زمون و فرصتي

بدون هيچ توقعي ، بدون هيچ خيانتي

خب ديگه حرفي ندارم هيچي به جز خداحافظي

اونم بذار پاي يه جور ، رسم قديم کاغذي

 

کسي که تا قيامتم هرگز نمي بخشه تو رو

انقد نشستي تا خودش آخر بهت بگه بذو

بسيتم مرداد وسط تابستون يه سال گرم

هيچي تو قلبت نداري ، حتي يه کم حيا و شرم

لینک به دیدگاه

بچه بودم

 

بچه بودم نه ديگه منتظر زنگ بودم

نه ديگه واسه تو مثل تو دلتنگ بودم

بچه بودم تو نبودي شبا زود خوابم مي برد

دل کوچيکم فقط غصه بازي رو مي خورد

 

بچه بودم چه قدر صاف و روون مي خنديدم

خوبيش اين بود که ازت نمي خوامت نمي شنيدم

بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودن

نرم و ساده مث خکاي توي باغچه بودن

 

بچه بودم خبر از تو خبر از دروغ نبود

سر فکراي پريشون انقدر شلوغ نبود

بچه بودم همه چي درست مي شد ، سخت نبود

هيچکي اندازه ي من اونروزا خوشبخت نبود

 

بچه بودم دلمو هنوز کسي نبرده بود

هنوزم خدا اونو دست خودم سپرده بود

بچه بودم قدرمو زمونه بيشتر ي دونست

کوچمون حالا منو از تو که بهتر مي دونست

 

بچه بودم کسي بيخود منو اذيت نمي کرد

مث تو ميون بازيا خيانت نمي کرد

بچه بودم کسي مثل تو باهام بد نمي شد

بي توجه از کنار رؤياهام رد نمي شد

 

بچه بودم نبود اون کسي که بهم راس نمي گفت

مث تو هيچکي بهم هر چي دلش خواس نمي گفت

بچه بودم عالمي بود آخه عاشق نبودم

از دس چشماي تو ، تو حسرت دق نبودم

 

بچه بودم بدون هيچ غصه اي رفتم شمال

لب دريا خونه هاي ماسه هاي ، بوي بلال

بچه بودم توي قايق بي تو خيلي خوش گذشت

دنيا رو کاش مي دادم سالاي رفته بر مي گشت

 

بچه بودم خبر از خواهش و التماس نبود

لا به لاي دفترام ،‌ جز دو تا برگ ياس نبود

بچه بودم عکس تو باعث دردسر نشد

جز تو هيچکي باعث رفتن به سفر نشد

 

بچه بودم انقدر از سادگيا دور نبودم

واسه گوش دادن به تو ، انقدر مجبور نبودم

بچه بودم کسي مثل تو منو رنج نداد

برد و باخت تلخ ما مزه شطرنج نداد

 

بچه بودم دلم از هيچکسي ناراضي نبود

فکر و ذکرم پيش هيچ چيزي به جز بازي نبود

بچه بودم آسمون يه عالمه ستاره داشت

غصه مون هر چي که بود يه دنيا راه چاره داشت

 

بچه بودم و قهر و آشتيم روي هم لحظه نبود

اخم و دردم واسه حرفي که نمي ارزه نبود

بچه بودم بيشتر از اين زمونا در مي زدن

اونروزا بزرگترا بيشتر به هم سر مي زدن

 

بچه بودم قلباي تو دفترم حقيقي بود

روي دفتر خاطراتم عکس جوجه تيغي بود

بچه بودم چقدر شعراي خوب بلد بودم

کندن اسما رو رو درخت و چوب بلد بودم

 

بچه بودم چشم تو در به درم نکرده بود

اونروزا فکر و خيالت ،‌ خبرم نکرده بود

بچه بودم روزاي هفته شبيه هم نبود

حواسم پهلوي اينکه چي بهت بگم نبود

 

بچه بودم شادي پر بود تو دل بادکنکم

آخر اون روزا کسي بود که بياد به کمکم

بچه بودم غروبا بوي غريبي نمي داد

کسي هديه به کسي ساعت جيبي نمي داد

 

بچه بودم اگه مثل حالا مجنون مي شدم

از بزرگ شدن واسه ابد پشيمون مي شدم

لینک به دیدگاه

نرو زيبا

 

نرو زيبا رفتنت واسه دلم ضرر داره

اونورا آدم بد فراوونه ،‌ خطر داره

سايه روشن چشات داد مي زنه مي خواي بري

شب ناز مژه هات علامت سفر داره

 

نرو زيبا هميشه وحشت من از اين بوده

که يکي يه جايي به چشماي تو نظر داره

تو مراقب تمام لحظه هامي ، مي دوني

نباشي هر کي تو دستاش ، دو سه تا تبر داره

 

منم اين ديارو ،‌ اين آدما رو دوس ندارم

ولي هر چي که باشه دنا داره ،‌ خزر داره

نرو زيبا ، لااقل به خاطر درخترکي

که يه دل از همه عاشقا ديوونه تر داره

 

تو بمون حتي اگه مال کس ديگه بشي

بودنت رو خط به خط زندگيم اثر داره

نرو زيبا بسمه هر چي که پيشم نبودي

به خدا اين دخترک يه قلب در به در داره

 

مي ري اونجا چه کني دل منو بسوزوني ؟

يگي مشکل توا ، عاشقي دردسر داره

نرو زيبا به خدا از اين ديوونه تر مي شم

واسه اون چشماي تو تفاوتي اگر داره

 

تو فقط نمي دوني چه قدر دوست دارم همين

خدا اما شايد از اين عاشقي خبر داره

نرو زيبا هستي مريم عاشقت اينه

يه دل و يه زيبا و يه دنيا چشم تر داره

 

تو نباشي مي ميرم ، اما چي گفتم مردنم

واسه ي تو و خيالات فرقي ام مگر داره ؟

زندگي سازيه که ما همه کوکش مي کنيم

زير داره ، بالا داره ، پايين داره ، زبر داره

 

گاهي تلخه ، مث جام شوکرانه رفتنت

گاهي ام مثل خيال موندنت شکر داره

بال پرواز ندارم اما بري باهات ميام

دل واسه بودن با تو ، هزار تا بال و پر داره

 

اينو گفتم که نري ، باز ولي با خودت بگي

جايي نيس اين دختره دس از سر ما برداره

لینک به دیدگاه

تو يعني خود زيبا

 

وقتي که چشات ابره ، پلکات چه مهي داره

آفتاب به نگاه تو ،‌کلي بدهي داره

ماه روزا مياد مکتب ،‌پيش مژه ي نازت

بارون شده شاگرد ،‌شب تا سحر سازت

 

پروانه مياد دورت ، تنها واسه ي مردن

مردن پيش چشم تو ، يعني هميشه بردن

دريا شنيدم عصرا ،‌ موتو مي زنه شونه

راستي ديگه فهميدم محض چي پريشونه

 

پيش يه نگاه تو ، کوها هميشه موم ن

بيچاره گلا پيشت يه عمره که محکومن

کوها تو زمستونا از دوره که پر برفن

پيش تو ميان هيچن ، در حد دو تا حرفن

 

رنگين کمونم سادس ، پهلوي تو بي رنگه

چشماي تو که باشه ، جاي آسمون تنگه

با اسم تو سيمرغا ، پر مي کشن و مي رن

با برق نگاه تو مي سوزن و مي ميرن

 

دربون دو چشماته ، هر چي نور و سيارس

دفترچه ي ابرا از حرفاي مژت پاره اس

صحراها زير دستت گرما رو مي آموزن

زيبا آتيشا از رو چشماي تو مي سوزن

 

قطبا زير دست تو شيش ماه مي بينن دوره

تو قلب دائم شب ، دستات هميشه ظهره

جنگل با اون ‌آوازش تو چشماي تو گم شد

شمشاد اومد و پيشت خم شد قد گندم شد

 

من هر چي بگم از تو ، با او جذبت دوره

راس گفتي چه کاري بود ،‌ شاعر مگه مجبوره ؟

من متهمم باشه ، تو داوري و قاضي

هم مي توني شکي شي ، هم مهربون و راضي

 

حرف حالا و فردا ،‌ مثل هميشس زيبا

جز تو همه يعني هيچ ، تو يعني خود زيبا

لینک به دیدگاه

دوس ندارم

 

چي مي شه مي نويسم آدما رو دوس ندارم

خودمو ، اونا رو ، حتي شما رو دوس ندارم

ديگه از دلم گذشته عاشق کسي بشم

اون دوست دارماي بي هوارو دوس ندارم

 

يادمه يه وقت جونم سر عاشقي مي رفت

ديگه حتي فکر اون لحظه ها رو دوس ندارم

سر نوشت و سفر و خيانت و پشيموني

حق دارم بگم که هيچکدوما رو دوس ندارم

 

نه غريبه لطفي کرد ،‌ نه آشنا خيري رسوند

هيچ کدوم ، غريبه و آشنا رو دوس ندارم

کفره اما مي نويسم ، دعا فايده اي نداشت

من دعا نمي کنم ، نه ،‌دعا رو دوس ندارم

 

بچه بوديم چي مي شد بچه مي مونديم هميشه

گرچه من خيلي بدم بچه ها رو دوس ندارم

يه زموني يه صدا وجودمو تکون مي داد

باورش سخته ولي اون صدا رو دوس ندارم

 

التماس سرخ سيبا ديگه معني نداره

سيا مال عاشقاس ، من سيبا رو دوس ندارم

ديگه دستي نمي خوام که کنج دستام بشينه

همه چي سرده ، مي لرزه ، گرما رو دوس ندارم پ

 

چرا من دلواپس شمدوني باشم ، تو غروب ؟

ديگه نه گلا رو نه گلدونا رو دوس ندارم

وفا حرفه ، مهربوني قحطيه ، عشقم بلاس

ديگه بي وفام ،‌ عجب نيس ، وفا رو دوس ندارم

 

صحبت چشماي روشنش يه عمري منو کشت

ولي نه هرگز ديگه اون چشا رو دوس ندارم

با خودم قرار گذاشتم سراغ دلم نرم

با دلت بري خطاست ، من خطا رو دوس ندارم

 

وقتي که عاشق بودم ،‌ بلا چه طعم خوشي داشت

حالا که رها شدم ،‌ پس بلا رو دوس ندارم

يعني چي دوست دارم ، بي تو مي ميرم ، عزيزم

نمي دونم چرا اين جمله ها رو دوس ندارم

 

بايد آدم بشينه راس راسي زندگي کنه

آدماي عاشق و مبتلا رو دوس ندارم

خدا هر چي سر رام بود طعم خوشبختي نداشت

نمي شه آخه بگم که خدا رو دوس ندارم

 

ولي بنده هات نساختن با دلم تک تکشون

اينکه جرمي نداره بنده ها رو دوس ندارم

خورشيد و ستاره رو ، مهتاب و آسمونا رو

ساحل و موج بلند دريا رو دوس ندارم

 

همه عمرم توي سوختن واسه پروانه گذشت

ولي بي رحمم و حتي شمعا رو دوس ندارم

مي دوي مي شکننت ، نمي خوانت ، نمي رسي

من به کي بگم که اين قانونا رو دوس ندارم

 

زندگي رو شونه هام سنگيني مي کنه عجيب

پس گناه من چيه که دنيا رو دوس ندارم

دو سه سالي بود به عشق روياهام زنده بودم

ديگه حتي رسيدن تو رؤيا رو دوس ندارم

 

دلمو همه زدن يا بد مي شن يا که بدن

خودمم بدم وليکن بدارو دوس ندارم

به جاي اين همه حرفا چونکه باور بکنيد

بذاريد بگم که ديگه ، زيبا رو دوس ندارم

لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...

همیشه این سوالم بوده مادر که رنگ لاله ها یعنی چه رنگی

همیشه گفته بودی باغ سبز ولی رنگ خدا یعنی چه رنگی

نگاه مادرم چون یاس می شد به پرسشهای من لبخند می زد

زمانی رنگ سرخ لاله ها را به دنیای دلم پیوند می زد

 

ولی من باز می پرسیدم از او که منظورت ز آبی چیست مادر

همان رنگی که گفتی رنگ دریاست همان رنگی که گشته چشم از او تر

 

ز اقیانوس بی طوفان چشمش صدای اشک ها را می شنیدم

در آن هنگام در باغ تخیل رخ زیبای او را میکشیدم

 

نگاهی سرخ اشکی آسمانی دوچشمانی به رنگ ارغوانی

ولی من هر چه نقاشی کشیدم همه تصویری از رویای او بود

و شاید چند خطی که نوشتم همه یک قطره از دریای او بود

معلم آن زمان که عاشقانه کنار حرفهایت می نشینم

همیشه آرزو کردم که روزی نگاه مهربانت را ببینم

 

ببینم که کدامین دیدگانی مرا با حس دیدن آشنا کرد

که دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا کرد

 

ببینم که چه کس راز شفق را به چشمان وجود من نشان داد

ببینم که کدامین مهربانی غبار غم رویایم تکان داد

 

اگر چه من نگاهت را ندیدم ولی زیباییت را میشناسیم

صدای موج روحت را ستاره دل دریاییت را میشناسم

 

ز تو آموختم نقاشی عشق ز تو احساس را ترسیم کردم

ز تب نور امید و موج دل را میان غنچه ها تقسیم کردم

 

ولی من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهایم رسیدم

هم اینک لحظه ای نقاش هستم معلم را و مادر را کشیدم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...