رفتن به مطلب

مریم حیدرزاده


ارسال های توصیه شده

کاش يکي پيدا بشه

 

کاش يکي پيدا شه خواب و گل تعبير بکنه

به کوير آب بده تا اونا رو سير بکنه

کاش يکي پيدا شه با ابرا صميمي تر باشه

نذاره بارون واسه باريدنش دير بکنه

 

کاش يکي پيدا شه که دلش مث اينه باشه

لااقل دعا واسه بقيه تاثير بکنه

کاش يکي پيدا شه ‌آب بده به آدماي خوب

نکنه خوشبختيا تو گلوشون گير بکنه

 

کاش يکي پيدا شه زندگي بده به کلبه ها

خونه ي شادي ها رو يه جوري تعمير بکنه

کاش يکي پديا شه که انقده مهربون باشه

که از آدماي بي ستاره تقدير بکنه

 

کاش يکي پيدا شه دستا رو به همديگه بده

دلاي گسسته رو بياره زنجير بکنه

کاش يکي پيدا شه قانون سفر رو ببره

نذاره دم ورودش کسي تاخير بکنه

 

کاش يکي پيدا شه مرهم بذاره رو زخم عشق

پيش از اين که عاشقي دلا رو دلگير بکنه

کاش همه پيدا بشيم به همديگه کمک کنيم

کسي تنهايي نمي تونه دي و تير بکنه

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 153
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

زمزمه اي پاي گهواره

 

لالالا دونه هاي سرخ گيلاس

چه چشمايي داري تو رنگ الماس

لالالا عاشقونه زير بارون

به ياد زلفاي بي تاب مجنون

 

لالالا عاشقاي خيس گريه

دروغي خنده و راستي گلايه

لالالا عاشقي از بي حواسي

جاي مهر و محبت و ناسپاسي

 

لالالا رفتناي تا هميشه

تموم شد قصه ي فرهاد و تيشه

لالالا قصه ي درد کلاغه

که عمرش رو گذاشت پاي علاقه

 

لالالا قايق و دريا و پارو

يه تخت راحت از چوباي گردو

لالالا فال قهوه توي فنجون

همش مي پرسم از برگشتن اون

 

لالالا خواباي آروم و رنگي

کنار بوته هاي توت فرنگي

لالالا رؤياهاي پرتقالي

هزار تا آرزو اما خيالي

 

لالالا با تو بودن تا قيامت

نگو نه خوندم از چشمات ندامت

لالالا خواب من آشفته تر شد

تو رفتي و دل من در به در شد

 

لالالا خواب بدون تو حرومه

ديگه کار من و قلبم تمومه

دم آخر نوشتم به لالايي

شايد پيغام بدي اين بار کجايي

 

لالالا بي وفا چشماتو تر کرد

يه بار موند و هزار بارم سفر کرد

لالالا موقع رفتن به من گفت

واسه برگشتنش کلي خبر کرد

 

لالالا خوش باشي رؤياي نازم

ديگه نيستم واست شعري بسازم

فداي اون چشماي بي وفات شم

ديگه رفتم که راس راسي فدات شم

 

لالالا شمع و شمعدون و شکايت

مي ميرم واست تا بي نهايت

لینک به دیدگاه

غصه نخور مسافر

 

غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم

از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم

فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز

نمي بيني که شعرام همه شدن غم انگيز

 

غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نيست

اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست

غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت

فداي برق ناز اون چشماي قشنگت

 

غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري

من که خودم مي دونم که تو چقدر صبوري

غصه نخور مسافر بازم مي اي به زودي

ما رو بگو چه کرديم از وقتي تو نبودي

 

غصه نخور مسافر غصه اثر نداره

ز دل تو مي دونم هيچ کس خبر نداره

غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند

بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند

 

غصه نخور مسافر تولد دوباره

غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره

غصه نخور مسافر غصه کار گلا نيس

سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس

 

غصه نخور مسافر تو خود آسموني

در آرزوي روزي که بياي و بموني

لینک به دیدگاه

شنيدم

 

شنديم مي خواي بري باز من و تنها بذاري

هرچي ياد و خاطره ست پشت دلت جا بذاري

شنيدم گفتي نگاهش واسه چشمام عاديه

هر چيزي حدي داره محبتاش زياديه

 

شنيدم يه مدتي مي خواي ازم دوري کني

اينه رسمش که با اين ديوونه اينجوري کني

شنيدم همين روزا بازم مي خواي بري سفر

بسلامت ! عزيزم اما همينجور بي خبر

 

شنديم خسته شدي از بازياي سرنوشت

نکنه اينبار ديگه بي من مي خواي بري بهشت

شنيدم گفتي که سرنوشتمون دست خداست

اما تو خوب مي دوني حسابت از همه جداست

 

شنيدم گفتي بايد برم سراغ زندگيم

شنيدم گفتي با اينکه خيلي چيز يادم داده

نمي دونم چي شده از چش من افتاده

شايدم تموم اين شنيدنيها شايعه ست

از تو اما نمي پرسم گفته باشي فاجعه ست

لینک به دیدگاه

به چشماي خودت قسم

 

به چشماي خودت قسم ديگه بهت نمي رسم

وصال تو خياليه واي که دلم چه حاليه

يادت مياد بهارمون دل ها ي بي قرارمون؟

قايم شدن تو کوچه ها دور از نگاه بچه ها

 

بازي هاي عروسکي آخ که چه حيف شد کودکي

يک کم برس باز به خودت مي خوام بيام تولدت

اونوقت ها اينجوري نبود راهت به اين دوري نبود

حالا که عاشقت شدم نيستي ديگه مال خودم؟

 

پاييز چه فصل زرديه عاشقي هم چه درديه

گم شده باز بادبادکم تو نمياي به کمکم

مي خوام دستات رو بگيرم تو بموني من بميرم

عاشقي هم نوبتيه آخ که چه بد عادتيه

 

من نگرانم واسه تو قبله ديگران نشو

اشکم به اين زلاليه دل تو از من خاليه

تو مه عشق تو گمم هلاک يه تبسمم

تو شدي مال ديگري چه جور دلت اومد بري ؟؟

 

قفل ها که بي کليد شدن چشمها به در سفيد شدند

چه امتحان خوفيه دوريت دوريت عجب غروبيه

بارون شديده نازنين از تو بعيد نازنين

خاطره رو جا نگذاري باز من رو تنها نگذاري

 

اون وقت ها مهمونت بودم دنيا رو مديونت بودم

اون وقت ها مجنونم بودي کلي پريشونم بودي

قصه حالا عوض شده صحبت يک تولد

قلبت رو دادي به کسي؟؟ يک کم واسم دلواپسي ؟؟

 

ميترسي که من بشکنم پشت سرت حرف بزنم

من!!!مني که بوسيدمت تو اون غروب که ديدمت

تو واسه من ناز ميکني؟؟ ناز ميکشم باز مي کني

اين رسمش نيلوفرم؟؟ من که ازت نمي گذرم

 

ستارمون يادت مياد دلواپسم خيلي زياد

فقط تماشا ميکني بعد عشق رو هاشا ميکني؟؟؟؟

چه لطفي به من ميکني تکليف رو روشن ميکني

ميگي گذشت گذشته ها چه راحتند فرشته ها

 

سر به سرم که نگذاري بگو بگو يکم دوستم داري؟؟؟

نمي موني من ميمونم ميري يک روزي مي دونم

اول ها مهربون ترند اون هايي که همسفرند

اشک من هم که جاريه نگه دار يادگاريه

ميسپارمت دست خدا اگه دوستم داشتي بيا

لینک به دیدگاه

غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم

از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم

فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز

نمي بيني كه شعرام همه شدن غم انگيز

 

غصه نخور مسافر اونجا هوا كه بد نيست

اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست

غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت

فداي برق ناز اون چشماي قشنگت

 

غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري

من كه خودم مي دونم كه تو چقدر صبوري

غصه نخور مسافر بازم مي آي به زودي

ما رو بگو چه كرديم از وقتي تو نبودي

 

غصه نخور مسافر غصه اثر نداره

ز دل تو مي دونم هيچ كس خبر نداره

غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند

بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند

 

غصه نخور مسافر تولد دوباره

غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره

غصه نخور مسافر غصه كار گلا نيس

سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس

 

غصه نخور مسافر تو خود آسموني

در آرزوي روزي كه بياي و بموني

لینک به دیدگاه

رفع زحمت

 

حافظ كنار عكس تو من باز نيت ميكنم

انگار حافظ با من و من با تو صحبت ميكنم

وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا

دارم به اين بد قوليت ديريست عادت ميكنم

 

چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست

تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي كنم

در اشتباهي نازنين تو فكر كردي اين چنين

من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي كنم

 

نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت

هر جاي دنيا كه روم احساس غربت مي كنم

بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست

در حمل بار غصه ات با شوق شركت ميكنم

 

يك شادي كوچك اگر از روي بام دل گذشت

هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت ميكنم

خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش

دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت ميكنم

لینک به دیدگاه

وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير

مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير

حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه

تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه

 

زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه

ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه

تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه

مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه

 

دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار

تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار

فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم

به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم

لینک به دیدگاه

هميشه تو دنيا كلي فرق بين آدما

اين يه قانون شده و ديروز و حالا نداره

 

خدا به هر كسي هر چيزي دلش مي خواد بده

همه چي دست اونه ،‌ربطي به شعرا نداره

 

آدما از يه جا اومدن ، همه مي رن يه جا

اون جا فرقي ميون فقير و دارا نداره

 

كاش يه روزي بشه كه ديگه نشه جمله اي ساخت

با نمي شه ، با نمي خوام ،‌با نشد ، با نداره

لینک به دیدگاه

غصهء تو براي من شادي من براي تو

دلت گرفت بگو خودم گريه کنم به جاي تو

روزاي خوب براي تو شباي بد براي من

نتهاي رنگي مال تو شعر غم انگيز مال من

 

بهار و عطرش مال تو برگاي پاييز مال من

قصيه اول مال تو حرفاي اخر مال من

شوق سفر براي تو درد سفر براي من

رسيدناش براي تو فکر خطر براي من

 

لذت خنده مال تو بارون گريه ملا من

اتيش عشقم مال تو کتاب سوختن مال من

لینک به دیدگاه

اگه يه جا سيل بياد يه جا زمين لرزه بشه

اگه يه جا کوير باشه پشت سرش سبزه بشه

اگه يه طوفان بيادو به هم بريزه دنيارو

نمي تون خراب کنه خونه آرزوها رو

 

بالا بري پاين بياي تو آخرش ماله مني

اگه تمام آسمون رو سر من خراب بشه

اگ زمين يخ بزنه خورشيد مشرق آب بشه

اگه تمام درياها تشنه و بي آب بمونن

 

تمام عشقا بميرهچشما اسير خواب بشه

بالا بري پاين بياي تو آخرش مال مني

لینک به دیدگاه

مي خوام برم كلاس خط ياد بگيرم با خط خوش

نامه بدم واسه شما ،‌ تو رو خدا بيا بكش

يه كاري كرد با دل من اون چشاي پر جذبه

كه ساعت خونه م هنوز ، بعد يه عمري عقبه

 

اون كه نبايد مي شد انگار شده

هر چي بگم نمي خوامش بيخوده

همين كه اسمت رو منه ،‌ كلي مي بالم به خودم

بذار همه گمان كنن من اول عاشقت شدم

لینک به دیدگاه

حسرت سفر

 

ديگر بس است پونه از سفر بيا

بغض تمام پنجره ها در غمت شكست

چشمم به حرمت غم تو تا سحر گريست

در ساحل عبور تا صبحدم نشست

 

در كوچه هاي حادثه تنها شدن بس ست

ديگر براي عاطفه هم طاقتي نماند

رفتي و آن قناري زيبا و مهربان

يك نغمه هم براي دل عاشقان نخواند

 

با ديدن طلوع دو روح هميشه سبز

قلبم براي تازه شدن تنگ مي شود

تو رفته اي و نقره مهتاب آرزو

از غصه غروب تو كمرنگ مي شود

 

يك شب به احترام دل عاشقم بيا

مرد از غمت ستاره دل آسمان من

هر شب كنار پنجره تنها نشسته ام

شايد بگيري از دل رويا نشان من

 

از آن زمان كه رفته اي از كوچه باغ عشق

در چشم ياس عاطفه باران گرفته است

جرم تو بي گناهي و اندوه تو بزرگ

صبر و قرار از دل ياران گرفته است

 

رفتي و دل به ياد نگاه بهاريت

در آرزوي يك تپش عاشقانه است

امواج سرخ ديده دريايي دلم

غرق نياز و حسرت و اشك بهانه است

 

روحم فداي خستگي چشم عاشقت

جرم تو مهربان شدن و بي ريايي شدن

تنها گناه آن دل دريايي تو بود

يك روز محض خاطر گل ها فدا شدن

 

اما بدان فرشته من در جهان عشق

دست غريب لاله فشردن گناه نيست

اينجا هنوز مثل نگاهتو هيچ كس

تسكين درد ياسمن بي پناه نيست

 

حس لطيف و آبي باران انتظار

تنها بلوري از دل بي انتهاي تست

سوگند آسماني دل هاي مهربان

هر شب به احترام شكفتن براي تست

 

ديگر بس است پونه من از سفر بيا

پيوند عشق با اين دل شيدا هميشگي ست

ديدار با طراوت چشمانت اي بهار

لینک به دیدگاه

ماجراي يك عشق

 

به روي گونه تابيدي و رفتي

مرا با عشق سنجيدي و رفتي

تمام هستي ام نيلوفري بود

تو هستي مرا چيدي و رفتي

 

كنار اتظارت تا سحر گاه

شبي همپاي پيچك ها نشستم

تو از راه آمدي با ناز و آن وقت تمناي مرا ديدي و رفتي

شبي از عشق تو با پونه گفتم

 

دل او هم براي قصه ام سوخت

غم انگيزست توشيداييم را

به چشم خويش فهميدي و رفتي

چه بايد كرد اين هم سرنوشتي ست

 

ولي دل رابه چشمت هديه كردم

سر راهت كه مي رفتي تو آن را به يك پروانه بخشيدي و رفتي

صدايت كردم از ژرفاي يك ياس

به لحن آب نمناك باران

 

نمي دانم شنيدي برنگشتي

و يا اين بار نشنيدي و رفتي

نسيم از جاده هاي دور آمد

نگاهش كردم و چيزي به من نگفت

 

توو هم در انتظار يك بهانه

از اين رفتار رنجيدي و رفتي

عجب درياي غمناكي ست اين عشق

ببين با سرنوشت من چها كرد

 

تو هم اين رنجش خاكستري را

ميان ياد پيچيدي و رفتي

تمام غصه هايم مقل باران

فضاي خاطرم را شستشو داد

 

و تو به احترام اين تلاطم

فقط يك لحظه باريدي و رفت ي

دلم پرسيد از پروانه يك شب

چرا عاشق شدي در عجيبي ست

 

و يادم هست تو يك بار اين را

ز يك ديوانه پزسيدي و رفتي

تو را به جان گل سوگند دادم

فقط يك شب نيازم را ببيني

 

ولي در پاسخ اين خواهش من

تو مثل غنچه خنديد و رفتي

دلم گلدان شب بو هاي رويا ست

پر است از اطلسي هاي نگاهت

 

تو مثل يك گل سرخ وفادار

كنار خانه روييدي و رفتي

تمام بغض هايم مثل يك رنج

شكست و قصه ام در كوچه پيچيد

 

ولي تو از صداي اين شكستن

به جاي غصه ترسيدي و رفتي

غروب كوچه هاي بي قراري

حضور روشني را از تو مي خواست

 

تو يك آن آمدي اين روشني را

بروي كوچه پاشيدي و رفتي

كنار من نشتي تا سپيده

ولي چشمان تو جاي دگر بود

 

و من مي دانم آن شب تا سحرگاه

نگارن را پرستيدي و رفتي

نمي دانم چه مي گويند گل ها

خدا مي داند و نيلوفر و عشق

 

به من گفتند گل ها تا هميشه

تو از اين شهر كوچيدي و رفتي

جنون در امتداد كوچه عشق

مرا تا آسمان با خودش برد

 

و تو در آخرين بن بست اين راه

مرا ديوانه ناميدي و رفتي

شبي گفتي نداري دوست من را

نمي داني كه من ن شب چه كردم

 

خوشا بر حال آن چشمي كه آن را

به زيبايي پسنديدي و رفتي

هواي آسمان ديده ابريست

پر از تنهايي نمناك هجرت

 

تو تا بيراهه هاي بي قراري

دل من را كشانيدي و رفتي

پريشان كردي و شيدا نمودي

تمام جاده هاي شعر من را

 

رها كردي شكستي خرد گشتم

تو پايان مرا ديدي و رفتي

لینک به دیدگاه

ازم گرفت

 

سرنوشت بديه اول جاتو ازم گرفت

صبح فردا شد ديدم رد پاتو ازم گرفت

تا مي خواستم به چشماي روشنت نگا كنم

مال ديگري شدي و چشاتو ازم گرفت

 

تو رو جادو كرد يكي با يه چيزي مثل طلسم

اثرش زياد بود و خنده هاتو ازم گرفت

تو با من حرف مي زدي نگات يه جاي ديگه بود

خدا لعنتش كنه ، اون ، نگاتو ازم گرفت

 

لحظه هات يه وقتايي مال دوتامون مي شدن

اون حسود ، اون دو سه تا لحظه ها تو ازم گرفت

خيلي وقته سختمه ديگه تنفس بكنم

يه جور عجيبي انگار هواتو ازم گرفت

 

خدا دوس نداشت بيام پيشت كنار تو باشم

باورت نمي شه حس دعاتو ازم گرفت

دست روزگار چه قدر با من و آرزوم بده

لحن فيروزه اي مريماتو ازم گرفت

 

سلامت ، خداحافظيت عزيزماي نقره ايت

حرف آخر ، به امون خداتو ازم گرفت

تو حواس واسم نذاشتي چه كنم از دست تو

اشتباهم بهترين جمله هاتو ازم گرفت

 

نمي خواد بپرسي چي ، خودم دارم بهت مي گم

تو يه خط خوردگي دنيا ،‌ صداتو ازم گرفت

يه كم از برگشتن قشنگتو وقتي گذشت

يكي اومد و يه ذره وفاتو ازم گرفت

 

هفتم اردي بهشت نزديكاي تولدت

جمعه كه قد تموم زندگيم دلم گرفت

لینک به دیدگاه

تو مي خواي

 

تو مي خوايناز چشاتو بخرم

قيمت عشقتو بالا ببرم

تو مي خواي يه روز بياي سراغ من

تو مياي پس زير وعده هات نزن

 

تو مي خواي فردا رو با هم بسازيم

تو مي خواي يه باغچه مريم بسازيم

تو مي خواي ساز منو كوك كني

تو مي خواي دنيا رو مشكوك كني

 

تومي خواي زيادي عاشقت بشم

تو مي خواي پاييز كه شد بياي پيشم

تو مي خواي بريم پيش ستاره ها

تو مي خواي بهم بگي خيلي چيزا

 

تو مي خواي چشام تو رو نگهداره

تو مي خواي هر چي بگي بگم آره

تو مي خواي فانوس لحظه هام باشي

تو مي خواي تا آخرش باهام باشي

 

تو مي خواي شب تا سحر صدام كني

تو مي خواي خوابم بودم نگام كني

تو مي خواي عروس رؤياهام كني

تو مي خواي پري درياهام كني

 

تو مي خواي اسممو فرياد كني

اسمتو شبيه فرهاد كني

تو مي خواي با همه كس قهر كنم

خودمو شهره ي يك شهر كنم

 

تو مي خواي سفر نرم بدون تو

تو مي خواي همش بگم به جون تو

تو مي خواي شبا برام قصه بگي

تو مي خواي تموم شه فصل تشنگي

 

تو مي خواي با هم باشيم ، كنار هم

پاييز و زمستون و بهار هم

لینک به دیدگاه

كاش يكي پيدا بشه

 

كاش يكي پيدا شه خواب و گل تعبير بكنه

به كوير آب بده تا اونا رو سير بكنه

كاش يكي پيدا شه با ابرا صميمي تر باشه

نذاره بارون واسه باريدنش دير بكنه

 

كاش يكي پيدا شه كه دلش مث آينه باشه

لااقل دعا واسه بقيه تاثير بكنه

كاش يكي پيدا شه ‌آب بده به آدماي خوب

نكنه خوشبختيا تو گلوشون گير بكنه

 

كاش يكي پيدا شه زندگي بده به كلبه ها

خونه ي شادي ها رو يه جوري تعمير بكنه

كاش يكي پيدا شه كه انقده مهربون باشه

كه از آدماي بي ستاره تقدير بكنه

 

كاش يكي پيدا شه دستا رو به همديگه بده

دلاي گسسته رو بياره زنجير بكنه

كاش يكي پيدا شه قانون سفر رو ببره

نذاره دم ورودش كسي تاخير بكنه

 

كاش يكي پيدا شه مرهم بذاره رو زخم عشق

پيش از اين كه عاشقي دلا رو دلگير بكنه

كاش همه پيدا بشيم به همديگه كمك كنيم

كسي تنهايي نمي تونه دي و تير بكنه

لینک به دیدگاه

نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم

گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم

دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من

اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم

 

گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم

شايد تو با خودئ گفته اي دارم اطاعت ميكنم

رفتم كنار پنجره ديدم تو را با بگذريم

چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم

 

من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري

دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم

تو التماسيم مي كني جوري فراموشت كتم

با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم

 

گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي

رفتم كه تو باور كني دارم محبت ميكنم

لینک به دیدگاه

تو مثل راز پائيزي و من رنگ زمستانم

چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم

تو مثل شمعداني ها پر از رازّي و زيبائي

و من در پيش چشمان تو مشتي خاک گلدانم

 

تو دريائي تريني آبي و آرام و بي پايان

و من موج گرفتاري اسير دست طوفانم

تو مثل آسماني مهربان و آبي و شفّاف

و من در آرزوي قطره هاي پاک بارانم

 

نميدانم چه بايد کرد با اين روح آشفته

به فريادم برس اي عشق من امشب پريشانم

تو دنياي مني بي انتها و ساکت و سرشار

و من تنها در اين دنياي دور از غصه مهمانم

 

تو مثل مرز احساسي قشنگ و دور و نا معلوم

و من در حسرت ديدار چشمت رو به پايانم

تو مثل مرهمي بر بال بي جان کبوتر ها

و من هم يک کبوتر تشنهء باران درمانم

 

بمان امشب کنار لحظه هاي بي قرار من

ببين با تو چه رؤيائيست رنگ شوق چشمانم

شبي يک شاخه نيلوفر به دست آبيت دادم

هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم

 

تو فکر خواب گلهائي که يک شب باد ويران کرد

و من خواب تو را ميبينم و لبخند پنهانم

تو مثل لحظه اي هستي که باران تازه ميگيرد

و من مرغي که از عشقت فقط بي تاب و حيرانم

 

تو مثل چشمهء اشکي که از يک ابر ميبارد

و من تنهاترين نيلوفر رو به گلستانم

شبست و نغمهء مهتاب و مرغان سفر کرده

و شايد يک مه کمرنگ از شعري که ميخوانم

 

تمام آرزوهايم زماني سبز ميگردند

که تو يک شب بگوئي دوستم داري تو ميدانم

غروب آخر شعرم پر از آرامش درياست

و من امشب قسم خوردم تو را هرگز نرنجانم

 

به جان هر چه عاشق توي اين دنياي پر غوغاست

قدم بگذار روي کوچه هاي قلب ويرانم

بدون تو شبي تنها و بي فانوس خواهم مرد

دعا کن بعد ديدار تو باشد وقت پايانم

لینک به دیدگاه

خدا نمي كنه

 

چشامو بستم و دارم تو رو بهتر مي بينم

اما چشم تو بازم من و نگا نمي كنه

عمريه دارم صدات مي كنم و جواب مي دي

عمريه چشات ولي من و صدا نمي كنه

 

مي دونم چرا من شدم به عشق تو اسير

چرا عشق من چشات رو مبتلا نمي كنه

دل و پيچيدم لاي يه برگ ناز گل سرخ

چشات اما به دلم هم اعتنا نمي كنه

 

جون من خيلي كمه اما فدات گرچه آدم

جونش و براي هر كسي فدا نمي كنه

غنچه ي آرزوهام مي شكفه با خنده ي تو

حتي خوشبختي من اخمات رو وا نمي كنه

 

مي دونم نمي شه سرنوشت ما يكي باشه

تو مي گي آدم عاقل كه خطا نمي كنه

نه دلت تنگه واسم نه حرفي داري بزني

آخه سنگم با شيشه اينجوري تا نمي كنه

 

من مي گم عاشقتم فقط به قيمت يه جون

تو قبول نمي كني دل اشتبا نمي كنه

من مي گم خدا كنه يه جوري مال من بشي

نمي دونم چرا اين كار و خدا نمي كنه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...