رفتن به مطلب

جشن سده در چكامه‌ سرايندگان معاصر ايران


AFARIN

ارسال های توصیه شده

توران شهریاری،‌چكامه‌سراي زرتشتي، است. او كه از بنیان‌گذاران اتحادیه‌ي زنان حقوقدان ایرانی و نخستین زن از اقلیت‌های دینی است که به هموندي هیات مدیره کانون وکلای دادگستری ایران رسیده‌است، چكامه‌هاي بسياري در وصف ايران و آيين‌هاي نياكاني‌اش سروده است. سروده‌ي جشن سده به شادباش ١٠ بهمن‌ماه و فرارسيدن جشن سده پيشكشتان مي‌كنيم.

 

toran-7.jpg

اي آتشِ گرم و روشن و پاک

وی بال گشوده سوی افلاک

نام سَدِه را نهاده بر خويش

عمرت ز هزاره ها بود بيش

بس رازِ كهن به دل نهفتی

از آن به كسی سخن نگفتی

آیينه‌ی مردمان پاكی

پرجذبه و گرم و تابناكی

شهنامه كه پيک راستانست

يادآورِ عهدِ باستانست

اين گونه ترا نموده تصوير

ای آتشِ جاودانِ پيگير:

«هوشنگ» خديوِ پيشدادی

يک روز پی شكار و شادی

بر اسبِ شهی سوار گرديد

در دشت پی شكار گرديد

ناگاه كنار مشتِ خاری

افتاد نگاه او به ماری

برداشت به چابكی يكی سنگ

افكند بسوی مارِ شب رنگ

آن مار، خزيد و جان به در بُرد

وان سنگ بسنگِ ديگري خورد

ناگاه شراره ای بيفروخت

هر خار و خسی كه بود از آن سوخت

آن شعله ی خُرد گسترش يافت

گرمی و فروغ از آن برون تافت

پيدايشِ ‌آتش از همين جاست

هر چند در اين ميان سخن هاست

در روزِ دهم ز ماهِ‌ بهمن

شد آتشِ جاودانه روشن

جشنِ‌ «سده» گرم و شادی افزای

زان روز ستاده پای برجای

آغازگر تمدّن است آن

شد حاصل از آن رفاه انسان

زنهار كه هديه ای خدایيست

روشنگرِ‌ قوم آريایيست

ديده است هزار زير و بم را

گه شادی و شور و گاه غم را

ننمود به كس اگر چه احوال

جشنی است چو مهرگان، كهنسال

پيريست كه بس هزاره ديده است

گه گفته و گه گهی شنيده است

گه داد به خلق شور و شادی

گه رفت به مرز نامرادی

افسرد، ولي نگشت خاموش

از خاطره ها نشد فراموش

زنهار اگر زبان گشايد

بس رازِ نهفته را نمايد

گويد به تو،‌ هر وجب ازين خاک

از پرتو عشق شد چنين پاک

از خونِ دلِ دلاورانش

سرخ است شفق در آسمانش

فرياد برآورد كه ايران

هرگز نشود خراب و ويران

اين مُلك ز بس كه زير و بم ديد

چون آهن آبداده گرديد

آيين سده نمادِ هستی است

راهیي به سوی خداپرستی است

ايرانی پاک زاده، زنهار

اين‌ آتش گرم را نگهدار

چون شعله ی عشق جاودانست

يادآورِ‌ آتشِ مُغانست

  • Like 4
لینک به دیدگاه

رسام ارژنگی، از چهره‌های برجسته و ماندگار هنر نقاشی و مینیاتور در تاریخ معاصر ایران است. از او چكامه‌هايي درخور برجاي مانده است. چكامه‌ي سده نمونه‌اي از سروده‌هاي اين هنرمند هنرپرور است.

rasam.jpg

 

ای جوان برخیز تا جشن سده بر پا کنیم

آتش شادی بیفروزیم و خوش غوغا کنیم

سنت و آیین ایران کهن را نو کنیم

اندرین روز خجسته یاد از آبا کنیم

آن شکوه و فر دیرینه که از ما گمشده

در جهان پر ز نیرنگ و فسون پیدا کنیم

نیست دنیا جای سستی و خمودی هوشیار

دود آتش را بیا! بر دیده ی دنیا کنیم

کامرانی بسته بر کار است و کردار درست

چند روزی دفتر گفتار بیجا تا کنیم

جای ما برتر ز هر کس بود در دانشسرا

از برای خویش آنجا بار دیگر جا کنیم

مستی و سستی تو را رنج و الم بار آورد

کار کن تا خویش را با دیگران همتا کنیم

دانش و فضل و هنر باید به بازار جهان

یک چنین کالا فراهم کن سپس سودا کنیم

کشورت دارای گنج و تو به رنج اندر چرا؟!

خیز! جانم تا گره از کار بسته وا کنیم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

هما ارژنگي، فرزند استاد رسام ارژنگي است. او همانند پدر، ستايش‌گر ايران است و ايران و گذشته‌ي شكوهمندش، در جاي‌جاي چكامه‌هاي هما ارژنگي، سر برافراشته است. چكامه‌ي سده را از بانو هما ارژنگي پيشكشتان مي‌كنيم.

 

homa.jpg

 

ای آتش سرخ تیرگی سوز

ای روشن آشیان بر افروز

ای بر شده آتش نیایش

ای خرمن گرم سوز سرکش

از دور مهین گو کیانی

هوشنگ نژاده یادمانی

آورد ترا به فر و فرهنگ

چون گو هر سفته از دل سنگ

افروخت به هیمه‌های سوزان

بس آتش پر فروغ و تابان

وان روز نشاط و گاه امید

جشن سدهٔ خجسته نامید

ای معبد مهر از تو روشن

هر گلخن مرده از تو گلشن

از نور تو آسمان بر افروخت

دم سردی خاک و تیرگی سوخت

مهر تو به خاک مرده جان داد

بر آب فسرده دل روا ن داد

دم سردی و هیبت زمستان

بردی به فروغ خویش آسان

آری تو فروغ ایزدانی

آرایش بزم موبدانی

جشن سده از تو یادگار است

میلاد سحر به شام تار است

ای آتش جان فروز تابان

با مهر چو بسته‌ای تو پیمان

هر تیره که اهرمن بزا ید

در پای فروغ تو نپاید

اینک به امید پاک دادار

آن یاور مهربان و غمخوار

بر خیزم و دست بر فشانم

وز شوق سرود تازه خوانم

از هیمه اجاق بر فروزم

غمنامهٔ تیرگی بسوزم

اکنون که زمان شاد ما نیست

هنگامهٔ بزم و کامرا نیست

ای یار خجسته ای نکوکار

از چهره نقاب غصه بر دار

از عشق تو آتشی به پا کن

دلتنگی و خامشی رها کن

تا باد جهان به کام تو نوش

آیین کهن مکن فراموش

  • Like 2
لینک به دیدگاه

روانشاد مجداسلام نيز از سرايندگان اين سرزمين است كه بي‌گمان از خواندن سروده‌ي سده‌ي وي لذت خواهيد برد.

جشن سده از طی شدن دی خبرم داد

از حشمت جم سلطنت كی خبرم داد

چون آتش زردشت بیفروخت در آن دشت

از آیت پیغمبری وی خبرم داد

این جشن عجب جشن بزرگی است كه ساقی

از گردش می ار چه پیاپی خبرم داد

هم زمزمه موبد و دستور در آن دشت

از بودن تار و دف و هم نی خبرم داد

وز سازش آن ضرب كه با نی شده همساز

از خواستن می ز پی می خبرم داد

به به چه شرابی كه پس از رفتن سی سال

از جام نخستین ز می خبرم داد

من بیخبر از خویش ولی ساقی مهروی

با حرف ندا گفتن آ ای خبرم داد

مطرب بنوایی كه دوصد شور بیفروزد

با نغمه دل ای دل؛ دل ای خبرم داد

دیگر چه نگارم كه نگارم بكنارم

با ناله پر غمزه آخی خبرم داد

پس خواب خوشی بود كه ناگاه موذن

از گفتن شش مرتبه هی هی خبرم داد

نه ساز و نه آواز؛ نه باده نه نگاری

اینجا خبر شوم و لاشیی خبرم داد

برخاستم اندر طلب نام و پی نان

ایندفعه ضلال آمد و از غی خبرم داد

ویران شدن خانه ز بیگانه و از خویش

از سستی این قایمه و پی خبرم داد

برگشتم و در بستم و در خانه نشستم

تا صلح عمومی بچسان؟ كی؟ خبرم داد

پس از همه جا با خبرم گر كه بگویم

جشن سده از طی شدن دی خبرم داد

گر مجد كند دعوی پیغمبری نطق

بپذیر و بگو ناطقه وی خبرم داد

هر كس كه چنین چامه شیوا بتواند

از مجد پری جامه زیبا بستاند

  • Like 2
لینک به دیدگاه

استاد عبدالعلي ادیب برومند (زاده ۱۳۰۳ - گز) شاعر ملی ایران، وکیل دادگستری است. او چكامه‌هاي بسياري درباره‌ي ايران و ايراني و در وصف ايران‌دوستي دارد. چكامه‌ي سده را از او به شادباش اين جشن نياكاني در زير آورده‌ايم.

 

adib.jpg

 

بیاور مى‏ که گاه کامرانى‏ست

ز مى ‏ما را هواى سرگرانى‏ست

نوا سر ده به آهنگ همایون

که گویى در سرم شور جوانى‏ست

بزن سنتور و زان پس تار و تنبور

که دلخواهم سرود خسروانى‏ست

مرا ساغر بریز و جام پُر کن

از آن مینا که صهبایش مُغانى‏ست

برافروز آتشى در سینه از عشق

که لطفش به ز آب زندگانى‏ست

پس آن گه خرمن آتش به کهسار

برافروز اى که کارت دیهگانى‏ست

برافروزان سپس تلّى ز آتش

به دشت، اى آن که سعْیَت آرمانى‏ست

خود این آتش نمودِ روشنى‏ها

به فکر و ذکر و تشخیص زمانى‏ست

فغان از چشم تار و فکر تاریک

که در هر مطلبش معکوس خوانى‏ست

از آن رو آتش افشانیم در دشت

که از اندیشه روشن، نشانى‏ست

به آیین سده شاباش سر کن

که این رسم از رسوم باستانى‏ست

مبارک باد این جشن کیان‏زاد

بر آن کو در تنش خون کیانى‏ست

سده این جشن فرخ‏فال فیروز

نمادى از سرور و شادمانى‏ست

سده یادآور ایران بشْکوه

گران‌فر چون درفش کاویانى‏ست

سده یادآور عهدى که ایران

چو مهرش در جهان پرتوفشانى‏ست

سده جشنى است دستاورد هوشنگ

که با دیوان نبردش داستانى ست

سخن از جشنوار و جشن برگوى

که دلکش چون دراى کاروانى‏ست

سده این یادگار عهد دیرین

فروغش زنده، نامش جاودانى‏ست

به یاد آور زمانى را که این رسم

فروزان‌فر چو رسم پهلوانى‏ست

غم آن روزگار رفته از دست

مرا در خاطر اندوهى نهانى‏ست

به یاد عهد دیرین چاره غم

کنون ما را شراب ارغوانى‏ست

سزد گر دل فراگیریم از اندوه

در آن جشنى کز آنِ کامرانى‏ست

ادیب اکنون به کام دوستداران

خریدار نشاط از دوستگانى‏ست

سزد کز بهر آزادى بکوشیم

ز جان و دل که تأییدش جهانى‏ست

جهان تا هست، ایران زنده بادا

که جان دادن به راهش رایگانى‏ست

 

از : امرداد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...