M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ پاسخ مونده توی گلو رو فریاد میزنن عزیزم!!! با تمام شجاعت مهم نیست بقیه چی فک میکنن! مهم اینه تو چی فک میکنی! همه ما داریم به بغل دستیمون نگاه میکنیم مثل یه گله گوسفند شدیم که اگه نفر اول پرید توی رودخونه ی پرتلاطم؛ ما هم ترسمون بریزه و پشت سرش بریم توی رودخونه همه میخوایم اول یکی دیگه اینکارو کنه؛ چرا؟! چون منفعت طلبیم!!! چرا می ترسیم؟ چون از از دست دادن منافع خودمون هراس داریم تا کی از این دست تاپیک ها و تکرار مکررات گفتن ها بعله، وظیفه من و شما اینه که برای همون افرادی که کنار ما زندگی میکنن این آگاهی بخشی ها رو انجام بدیم، اما نه برای خودمون! دوره این تاپیک ها دیگه برای بچه های فهیم انجمن به سر اومده دوست عزیز فقط میاییم دردهای طول روزمون رو اینجا می نویسیم، تخلیه که شدیم میریم میخوابیم اما دوست عزیزم؛ جای تخلیه این فریادها اینجا نیست.. به قول داریوش: این ها «فریاد زیر آب» هست!!! آری درسته.............ولی در خفقان چه میشه کرد.........وقتی که در جریان اعتراضات عروسی رو در شب عروسی دستگیر میکنند و 13 سال مجکوم به حبس.........دانشجویی رو در شب آزمون ارشد دستگیر و فردایش رها میکنند.............. وقتی که مردهای جامعه همه به گوشه ای رفته اند از زنان نمیشه توقعی داشت.......باز اگر شیر زنان به میدان آیند به قیمت تباهی آینده خود........... 8 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم برات؟ از سرمایه ای که از جیب ملت میره تو جیب روسیه و چین که نره تو جیب آمریکا؟ 12 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم که حقوق پدر و مادر فرهنگی بازنشسته من به 1/3 قیمت امروز سکه در ایران میرسه! خیر سرشون نظام هماهنگ دارن! پدر و مادر من هردوتاشون با مدرک لیسانس 30 سال برا آموزش پروش زحمت کشیدند دکترو مهندس های این مملکت رو تربیت کردند!حقوق بخور نمیر دارن! حالا شوهر خاله ی من با مدرک دیپلم کارمند زپرتی بانک شد بدون هیچ پست مهمی!تو چند ماه گذشته 50 تا سکه خریده!خالم که خانه داره 65 کیلو طلا به خودش آویزون کرده! اونوقت اینا اومدن معلمارو با خودشون هماهنگ کردن 12 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم برات؟ از همخوابگاهی قدیمی که واسه عدم توانایی ادامه تحصیلش ترک تحصیل کرد؟ 15 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ حالا همه تا فردا شب میخوان همه بدبختیا رو این جا ردیف کنن نتیجه اخلاقی تاپیک: پولشو داری فرار کن پولشو نداری حداقل یه کار کن..... قدر لحظه لحظه زندگیت رو همین الان بدون والسلام نامه تمام !!! 14 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم برات؟ از بزرگترین دغدغه مردم و دولت کشورم توی وضعیت داغون مملکت: لخت شدن گلشیفته ... 15 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از احمقی که توو سخنرانیاش گفته : سکه خوردنی نیست و فقط به درد هدیه دادن می خورد! حرفی بزنین خببب :hapydancsmil: 15 لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم؟ جنس قدیمو به نرخ سکه امروز میفروشین چرا؟ ما هم مثل شما آدمیم 13 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از احمقی که توو سخنرانیاش گفته : سکه خوردنی نیست و فقط به درد هدیه دادن می خورد! حرفی بزنین خببب :hapydancsmil: کی گفته اینو؟ 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم؟ دریاچه ارومیه خشک شد و میلیاردها تن نمک کشنده به جا موند ولی هنوز مردم دنباله . . . دنباله هزار تا مساله بی اهمیت تر هستن و هستم 14 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ کی گفته اینو؟ دکتر البته پیش از این ، مردم جواب برخی انتقادهای خود را گرفته اند و فهمیده اند که به قول آقای دکتر ، رئیس جمهور ، سکه خوردنی نیست و فقط به درد هدیه دادن می خورد. (اظهارات احمدی نژاد در سفر استانی همدان - 13 مهر 90) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 13 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ کی گفته اینو؟ رئی-س جم .هور مدفوع ( ببخشید مطبوع ) ملت. :hapydancsmil: 9 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ آقا کیوان هر چیزی هم زمان خودش رو داره............فکر میکنید با توی خیابون ریختن ملت هم مشکلی حل میشه؟هر کس روی قدرت بیاد همینه...........ذات قدرت اینه...........مشکل اصلی ما انتخاب هاست...........باید هوشمندانه نسل هوشمند وارد صحنه بشه..........اما دوره جنگ ابزاری به سر اومده...........میشه بدون داد و هوار هم اهداف رو پیش برد............ولی متاسفانه در ایران ما فکر میکنیم برای هر تغییری باید شق القمر کرد.........بهتر است ابتدا تغییر رو از خودمون شروع کنیم و سپس به سراغ جامعه برویم اما اینکه چگونه این تغییر با مصالح مردم هماهنگ شود جای بحث داره. 8 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ داستانی تمثیلی رو میخوام بازگو کنم که گرچه ادبیاتی چاله میدونی و سخیفی داره اما بسیار آموزنده ست و یا برای امثال من و شمایی که «ترسو» هستیم شاید چنین ادبیاتی کمی ما رو به خودمون بیاره!! پیشاپیش به خاطر به کار بردن برخی واژه ها عذر خواهی میکنم!! شهری بود که خفقان بسیار زیادی داشت، انواع و اقسام حصرها و حبس ها و ممنوعیت ها بر مردم حکمفرما بود! ... حالا من یه داستانی رو تعریف کنم که احتمالا خیلیاتون شنیدید ولی باید تو آرشیو تاپیک باشه! و مثل کیوان از به کار بردن کلمات نا مانوس با فرهنگ عمومی (و کاملا مانوس تو فرهنگ خصوصی) معذرت میخوام میگن یه روزی یک پادشاه و وزیری بودند، سالها بود پادشاه مالیات رو زیاد نکرده بود. روزی وزیر رو به پادشاه میکنه و میگه چرا مالیات رو زیاد نمیکنی؟ پادشاه میگه اگه زیاد کنم مردم اعتراض میکنن چه کاریه بزار باشه! وزیر میگه نه مردم اعتراض نمیکنن! و شاه میگه چرا اعتراض میکنن و وضع کشور نابسامان میشه! ولی وزیر زیر بار نمیره، شاه میگه باشه ولی اگه مردم اعتراض کردن تو مسئولی از فردا مالیات رو 2 برابر میکنن، چند روز میگذره و کسی اعتراض نمیکنه! شاه خیلی تعجب میکنه و میگه وزیر برای رو کم کنیه تو هم شده اعتراض این مردم رو در میارم، و دوباره دستور میده مالیات 2 برابر بشه! باز کسی اعتراض نمیکنه، بعد مالیت رو 4 برابر بعد 8 برابر میکنه و باز کسی اعتراضی نمیکنه! بعد دستون میده بیشتر به مردم سختگیری کنن و مثلا هرکسی از دروازه شهر میخواست خارج بشه باید کلا بازرسی بدنی بشه و این کارا! و باز کسی اعتراض نمیکنه! بعد شاه دستور میده هرکسی بخواد از شهر خارج بشه یا به شهر داخل بشه باید یک بار توسط نگهبان ها مورد تجاوز قرار بگیره!!!! باز کسی اعتراض نمیکنه، تا اینکه شاه مردم رو جمع میکنه و میگه من تو این مدت این کارها رو کردم کسی اعتراضی نکرد چرا؟ واقعا اعتراضی ندارین؟ که از بین جمعیت یک پیرمرد دستش رو بالا میاره!!!! شاه خوشحال رو به وزیرش میگه وزیر دیدی بالاخره یک معترض پیدا شد، به پیرمرد میگه بگو پیرمرد چه اعتراضی داری؟ و پیرمرد میگه اعلا حضرت طبق دستوری که دادین من باب این که جلوی دروازه به ماها تجاوز بشه... واقعیتش تعداد مردم زیاده و صف بلندی تشکیل میشه! اگه ممکنه تعداد نگهبان ها رو زیاد بکنین تا کار ما رو زودتر راه بندازن! و این حکایت ما سیبزمینی های این کشور هست:icon_razz: 2 لینک به دیدگاه
keyvan64 3123 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ آقا کیوان هر چیزی هم زمان خودش رو داره............فکر میکنید با توی خیابون ریختن ملت هم مشکلی حل میشه؟هر کس روی قدرت بیاد همینه...........ذات قدرت اینه...........مشکل اصلی ما انتخاب هاست...........باید هوشمندانه نسل هوشمند وارد صحنه بشه..........اما دوره جنگ ابزاری به سر اومده...........میشه بدون داد و هوار هم اهداف رو پیش برد............ولی متاسفانه در ایران ما فکر میکنیم برای هر تغییری باید شق القمر کرد.........بهتر است ابتدا تغییر رو از خودمون شروع کنیم و سپس به سراغ جامعه برویم اما اینکه چگونه این تغییر با مصالح مردم هماهنگ شود جای بحث داره. من فکر نمیکنم جمله ایی از حضور توی خیابونها گفته باشم (اگر چه نفی هم نمیکنم که میتونه یکی از گزینه ها باشه) من از شجاعت، ترس، از پای بسته شدن در فضای اینترنت و تکرار مکررات کردن در فـــــــــــیسبوک و انجمن و ... گفتم! بله، نیازی به شق القمر نیست..رأی ندادن کار دشواری نیست (البته من این جا نیومدم که راه حل عملی بدم تا بعضی از دوستان موافقت یا مخافت کنن!) حرف من اینه که شجاعت همین کار ساده رو هم نداریم و شما رو (شمای نوعی رو عرض میکنم ) پای صندوق های رآی مشاهده مجددا میکنیم! از عوام نمیشه خرده گرفت.. وظیفه منو شما هم اینه که اونها رو آگاه کنیم اما من و شمایی که اینجا عکس و نوشته میزاریم و از بدبختی ها میگیم، خودمون از روی ترس رأی میدیم اینجاست که باید گفت خلایق هر چه لایق اصلاح حخویشتن هم که فرمودید، درسته و عرض بنده هم همینه کسب شجاعت و دوری از ترس و رذالت یک نوع اصلاح خویشتن هست دوست عزیز!:icon_gol: 5 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ دکتر البته پیش از این ، مردم جواب برخی انتقادهای خود را گرفته اند و فهمیده اند که به قول آقای دکتر ، رئیس جمهور ، سکه خوردنی نیست و فقط به درد هدیه دادن می خورد. (اظهارات احمدی نژاد در سفر استانی همدان - 13 مهر 90) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به خاطر همین حرفشم مردم کلم پرت کردن رو سرش اما هیشکی صداشم در نیاورد! 5 لینک به دیدگاه
dear.angel 1314 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ وقتی بچه اون دانشمند و میبینم خفه میشمچه میکنن با سر زمین اریایی من؟با ایرااااااان من؟ 1 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ یک اینکه زدن همچین تاپیک هایی همیشه لازمه. انکار این قضیه یعنی اینکه شما دوست نداری این موضوعات رو بشنوید یا میخواهی ادعا کنید که همه این موضوعات روی میدونید که فکر نکنم اینطور باشه. دو همین عدم شفافیت موضوع و نشناختن درست صورت مسئله در کل منجر به اقدام غلط میشه که همون به قول خودتون داستان نیمه مودبانه خودتون بود. که مسئله خوب شناخته نشده و ر.ک به همین امضای من و کریشنا مورتی. سه اینکه هیچ کس هیچگاه نمیخواد و نخواسته ادعای آگاهی و فهم و شعور داشته باشه و این گونه برچسب زدن ها هرچند ناخواسته منجر به نوعی خودسانسوری اجتماعی میشه. پس از نسبت دادن صفات بیجا به افراد در هر جایی چه در دنیای مجازی چه در دنیای واقعی بپرهیزید که در واقع دارید به خودتون برچسب میزنید. چهار اینکه فرآیند به کار گیری خرد جمعی از کف هرم با سخن و طرح مسئله هرچند به صورت جزئی باعث میشه هر کدوم از کسایی که این تاپیک رو میخونه به عنوان یک پتانسیل پخش کننده آگاهی حداقل در سطح خانواده اش عمل بکنه. پنج اینکه، تحول ممتد و تاثیرگذار با تحول یه دفعه ای با اقدام لحظه ای تومنی صدزار فرق میکنه و کسی هم قرار نیست اینجا سوپر من باشه. شش اینکه، تلنگر زدن برای اقدام عملی به شخص حقیقی هم تلنگر مناسبیه، اما میتونه با لحن بهتر و تاثیرگذارتر مطرح بشه. هفت اینکه، دوستانی که این قضایا رو میدونند یه تاپیک دیگه بزنند و راهکارهای عملی مسائل و مشکلات جامعه رو مطرح کنند خوشحال میشیم کاری که اینجانب همیشه به اون اقدام کردم رو حداقل برای یک بار انجام دهند تا ما هم فیض ببریم! سخن گفتن چقدر آسان و عمل کردن چقدر مشکل حتی در همین دنیای مجازی! هشت اینکه هدف این تاپیک برگرداندن اذهان عمومی از مسائل خصوصی بی اهمیتی مثل برهنه شدن یک هنرپیشه به مشکلات درست و درمون کشور بود. نه اینکه این تاپیک میتونه یک تاپیک منسجم برای بیا مشکلاتی باشه که دوستان توی دوروبرشون میبین جهت یادآوری به من فقط! چون من از خیلی از مسائل و مشکلات اجتماعی ناآگاهم! پس دوستان لطفا این تاپیک رو روی ناآگاهی و غفلت بنده از مسائل کشورم بگذارید و بنویسید هر دردی را که احساس می کنید. و البته اینم بگم این دنیای مجازی هم آسیب های بی شماری حداقل برای من داشته و شما از آن نا آگاهید! هر آنچه می بینیم مطمئنا هر آنچیزی نیست که وجود دارد! 15 لینک به دیدگاه
keyvan64 3123 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ حالا من یه داستانی رو تعریف کنم که احتمالا خیلیاتون شنیدید ولی باید تو آرشیو تاپیک باشه!و مثل کیوان از به کار بردن کلمات نا مانوس با فرهنگ عمومی (و کاملا مانوس تو فرهنگ خصوصی) معذرت میخوام میگن یه روزی یک پادشاه و وزیری بودند، سالها بود پادشاه مالیات رو زیاد نکرده بود. روزی وزیر رو به پادشاه میکنه و میگه چرا مالیات رو زیاد نمیکنی؟ پادشاه میگه اگه زیاد کنم مردم اعتراض میکنن چه کاریه بزار باشه! وزیر میگه نه مردم اعتراض نمیکنن! و شاه میگه چرا اعتراض میکنن و وضع کشور نابسامان میشه! ولی وزیر زیر بار نمیره، شاه میگه باشه ولی اگه مردم اعتراض کردن تو مسئولی از فردا مالیات رو 2 برابر میکنن، چند روز میگذره و کسی اعتراض نمیکنه! شاه خیلی تعجب میکنه و میگه وزیر برای رو کم کنیه تو هم شده اعتراض این مردم رو در میارم، و دوباره دستور میده مالیات 2 برابر بشه! باز کسی اعتراض نمیکنه، بعد مالیت رو 4 برابر بعد 8 برابر میکنه و باز کسی اعتراضی نمیکنه! بعد دستون میده بیشتر به مردم سختگیری کنن و مثلا هرکسی از دروازه شهر میخواست خارج بشه باید کلا بازرسی بدنی بشه و این کارا! و باز کسی اعتراض نمیکنه! بعد شاه دستور میده هرکسی بخواد از شهر خارج بشه یا به شهر داخل بشه باید یک بار توسط نگهبان ها مورد تجاوز قرار بگیره!!!! باز کسی اعتراض نمیکنه، تا اینکه شاه مردم رو جمع میکنه و میگه من تو این مدت این کارها رو کردم کسی اعتراضی نکرد چرا؟ واقعا اعتراضی ندارین؟ که از بین جمعیت یک پیرمرد دستش رو بالا میاره!!!! شاه خوشحال رو به وزیرش میگه وزیر دیدی بالاخره یک معترض پیدا شد، به پیرمرد میگه بگو پیرمرد چه اعتراضی داری؟ و پیرمرد میگه اعلا حضرت طبق دستوری که دادین من باب این که جلوی دروازه به ماها تجاوز بشه... واقعیتش تعداد مردم زیاده و صف بلندی تشکیل میشه! اگه ممکنه تعداد نگهبان ها رو زیاد بکنین تا کار ما رو زودتر راه بندازن! و این حکایت ما سیبزمینی های این کشور هست:icon_razz: خدا پدر مادرت رو برات نگه داره هر چند میدونم حجب و حیایی که داشتی مانع از این شد که عمق این داستان رو بیش از اینی که هست بشکافی سیب زمینی!! دقیقا! موافقم فقط بلدیم از رو سر و کول همدیگه به عنوان پله های ترقی بالا بریم، اما یکبار نشد این کیاست و شجاعت رو برای بالادستی های خودمون بکار بریم شجاعت عوام الناس توی تاکسی ها و صف نونواییه . قشر تحصیلکرده ما هم توی فضای مجازی!!! مضحکه! :icon_gol: 5 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ واقعا دیگه دلم نمیخواد پا از خونه بذارم بیرون وقتی میرم بیرون انگار بدبختی از سرو کول مردم داره میره بالا یه حسی تو صورت همه هست یه جور مستعصل شدن یه جور دلهره که انگار هر لحظه منتظر یه چیز عجیب وتازه ان به قول همین اهنگ از چی بگم؟!!! دورو بمون هرکی و با هر شغلی میبینم میناله از پارچه فروش و طلافروش و بقال و قصاب گرفته تا دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و .... کمر همه داره زیر این همه فشار خرد میشه بازم مردم ما خیلی پوست کلفتن که هنوزم صداشون در نمیاد 15 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده