spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ در اين سالها اتفاقات عجيب و غريبي در حوزه فرهنگ افتاده است. نمونهاش حذف تقريبا كامل مجلات و نشريات طنز از صحنه مطبوعات كشور است. هنوز دور نيست ترك تازي مجلاتي مثل «گلآقا» و «خورجين» كه ميتوانستند با نشاندن لبخندي بر لب مردم كمي از بار مصيبتها و مشكلاتشان كم كنند. يادم هست كه چندين بار از كيومرث صابري خدابيامرز اين تحليل را به نقل از جامعهشناسان و مردمشناسان مختلف خواندم كه تعداد مجلات طنز و استقبال مردم از اين جور نوشتهها ميتواند شاخصي براي توسعه و بالارفتن سطح دانش و آگاهي مردم يك كشور باشد. اما چه شد كه خود او يكهو به قول خودش فتيله را پايين كشيد و تقريبا در روزهاي اوج موفقيتش سبيل شاغلام را دود داد و آبدارخانه را تخته كرد، والله اعلم. موضوع اين نوشته بررسي تاريخچه گلآقا يا طنز در اين سالها نيست. ولي به گمانم تحليل اينكه چه اتفاقي افتاد كه به قول زنده ياد صابري آن شاخص توسعه همه كارآيياش را از دست داد و سكه مطبوعات طنز يكباره از رونق افتاد، كار چندان پيچيده و دشواري نيست. نكتهيي كه يا صابري رندانه و هوشمندانه خيلي زودتر از همه آن را درك كرد يا اتفاقات جانبي همزماني كه به تعطيلي خودخواسته نشريهاش منتهي شد، او را رند و دورانديش جلوه ميدهد. اين نكته و اتفاق هم چيزي نيست جز وقوع يك نقطه عطف در تاريخ زندگي ما و بلكه تمام مردم دنيا. در زندگي ما پيشرفتهاي روزنامهنگاري و چاپ و به دنبال آن وقوع اصلاحات و آزادي نسبي نشريات باعث شد طنز و كاريكاتور بطور ناگهاني از چارچوب نشريات طنز خارج شود و در هر روزنامه و مجلهيي حضور پيدا كند. سنتي كه گلآقا با ستون «دو كلمه حرف حساب» در صفحه ۳ روزنامه اطلاعات پايه گذاشته بود، يك بار ديگر در تمام روزنامها تكثير شد و داشتن همچين ستوني به صورت ثابت و هميشگي به صورت يك رسم نانوشته در مطبوعات آن دوران درآمد. شايد نتيجه همين اتفاق بود كه مردم از كمديهاي تلويزيوني مهران مديري و مجموعههايي مثل «شبهاي برره» استقبال كردند و طنزهايي از جنس «بعد از خبر» كه تلاش ميكرد با پيشزمينه ذهني مخاطب از تيپهاي تكراري طنزهاي راديويي و به ضرب و زور افكت خنده مخاطب را بخنداند، خواسته يا ناخواسته از دور خارج شدند. اتفاق خيلي مهم ديگر كه حتي ميتواند مهمتر از اتفاق اول هم به حساب بيايد، گسترش وسيع تكنولوژي و حاشيههاي مربوط به آن بود. حضور تلفن همراه و اينترنت و نقش آنها را در تاريخ معاصر ما و تغيير كاركرهاي زندگي سنتي به يك زندگي نيمچه مدرن كه به گمانم تا يك زندگي واقعا مدرن خيلي فاصله دارد- دست كم نگيريد. با آمدن تلفن همراه و ابزار جانبياي مثل پيامك بود كه طنز مدرن به ميان مردم معمولي هم نفوذ پيدا كرد. نگاهي كم و بيش تحقيقي به پيامكهاي طنزآميزي كه بين ملت دست به دست ميشود، نشان ميدهد كه سليقه عمومي ـ لااقل از اين نظرـ چقدر رشد داشته. حتي پيامكهاي تبريك و تسليت هم از اين قاعده مستثنا نيست و هر فرستندهيي سعي ميكند با ارسال متني زيباتر و البته كوتاهتر، تاثير بيشتري روي تنها مخاطبش بگذارد و آن را كمي بيشتر در حافظه گوشياش نگه دارد. همه چيز به ايجاز و البته سهلالوصول بودن برميگردد. اين ويژگيهايي است كه در هر صورت در پيامك وجود دارد و حتي اگر سطحش هم بالابرود، احتياج خيلي زيادي به فسفر سوزاندن ندارد. و اما يكي از اتفاقات حاشيهيي در اين پروسه، قاطي شدن طنزهاي فاخر با طنز كوچه بازاري است. يعني طنز مدرن همان اندازه از طنز عاميانه و كوچه بازاري بهره برده كه بر روي آن تاثير گذاشته. به نحوي كه الان ما در جايي ايستادهايم كه به گمان من ديگر مرزبندي و جدا كردن دقيق آنها امكانپذير نيست. آخرين نمونهاش طنزهاي كوتاه و ميني ماليستياي است كه با عنوان «پ ن پ» در فضاي مجازي ميخوانيم و بعيد است شما هم تا حالاخواننده يا شنونده اش نبوده باشيد. صفحههايي كه بطور خاص به اين نوشتههاي كوتاه طنزآميز ميپردازد، مدام توسط كاربران «لايك» ميشود يا ايميل به ايميل ميچرخد. كار حتي از فضاي مجازي به رسانههاي مكتوب هم كشيده و بعضي از روزنامهها ستون ثابتي را براي اين كار تدارك ديدهاند. ساختار «پ ن پ»ها به لطيفههاي معمولي شباهت زيادي دارد. مثلا اينكه كوتاهند و اكثرا بر اساس ديالوگ پيش ميروند. از نظر محتوايي بيشتر كاركرد استهزايي دارند. «پ ن پ» ها يعني چقدر بيحوصله شدهايم، چقدر حوصله طنزهاي بلند را هم نداريم. يعني شرايط آنقدر فرموله و مشخص است و مسائل بر اساس همان فرمولهاي خارج از دست من و تو پيش ميرود كه نيازي به سوال نيست. 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده