real 1797 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست.پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده