El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ عمه بلقیس پسری داشت که به هزاران هنر آراسته بود. درسش را نیمه کاره ول کرده بود، بیکار بود ، سیگار می کشید، شایدم معتاد بود، حرکات بی ناموسی می کرد، عرق خور بود، بد دهن بود… خلاصه هرچه خوبان دارند، او یک جا داشت. من خونه ی عمه بلقیس زیاد می رفتم چون دخترش دوست من بود و البته هیچ شباهتی به برادرش نداشت. یک روز صبح داشتیم صبحونه می خوردیم. پسر عمه بلقیس هم آمد و سر میز نشست. معلوم بود از دنده ی چپ بلند شده. نگاهی به خواهرش کرد و گفت این چیه؟ معصومانه پرسید چی چیه؟ گفت این قلاده که بستی به گردنت! درش بیار. لقمه ی نون پنیرش را قورت داد و پرسید چرا؟؟ گفت برای اینکه من خوشم نمیاد.عمه بلقیس داشت چایی می ریخت، مثل همیشه لبش را گزید و از آن نگاههایی کرد که هیچ معلوم نبود یعنی چی… دختر عمه ام کارد را برداشت و ورقه ای پنیر روی نون لواش مالید و گفت: اما من دوستش دارم و درش نمیارم. هنوز حرفش تمام نشده بود که پسر عمه ام روی میز صبحانه نیم خیز شد و گردنبند را با یک حرکت پاره کرد و پرت کرد گوشه ی آشپزخونه . دختر عمه ام کارد را روی میز انداخت و فریاد کشید چیکار می کنی وحشی؟ پسر عمه ام سیلی محکمی توی صورت خواهرش زد و بلند شد و رفت. اشک های دختر عمه ام سرازیر شد، دهانش از ضرب کشیده نیمه باز مونده بود و تکه های پنیر از گوشه ی لبش آویزان مانده بود و زار می زد. من مبهوت نگاه می کردم و زانوهایم از خشم می لرزید. عمه بلقیس قوری را با خونسردی روی کتری گذاشت، خیلی آرام به سمت دخترش آمد و دستی روی گونه اش کشید و در حالیکه خیلی غمگین به نظر می رسید گفت: مادر جون، چرا عصبی اش می کنی؟ خوب میگه نبند، نبند !چرا بهوونه دستش میدی؟ نکن مادر! خشکم زد. تا آن روز کتک خوردن یک بی گناه را به این سادگی ندیده بودم اما چیزی که بیشتر آزارم می داد رفتار و توجیه مادری بود که به جای مادری کردن، به جای احقاق حق و مدیریت خانه اش لب می گزید .عمه بلقیس آسان ترین کار را می کرد، به جای اینکه جلوی پسرش را بگیرد از دخترش می خواست که از بدیهی ترین حقش بگذرد. کاری که در جامعه ی ما رسمی دیرینه است. چرخاندن انگشت اتهام از ظالم به سمت مظلوم به بهانه ی مصلحت طلبی . ما ملت عجیبی هستیم ،تحت آموزش های عمه بلقیس ها در طول تاریخ همواره به جای آنکه طرف حق را بگیریم و توی دهان ظالم بزنیم زورمان به آنکه ضعیف تر است رسیده است.نوادگان عمه بلقیس در قوه ی قضاییه ی یک مملکت به جای آنکه متجاوز را محکوم کنند به کسانی که مورد تجاوز واقع شده ایراد می گیرند که حجابشان کامل نبوده. داستان خمینی شهر را که یادتان هست؟نوادگان عمه بلقیس به جای آنکه از آزادی پوشش گل شیفته دفاع کنند نگران این هستند که این کار بهانه به دست فرج الله سلحشور می دهد و یادشان می رود که ایشان برای فاحشه خواندن همه ی اهالی سینما منتظر بهانه نمانده است. نمونه ها بی شمار است، بی شمار. این روزها، هر کس هر حرکتی می کند، نامه ای می نویسد، انتقاد تندی می کند، با نامحرم دست می دهد، عده ای فریاد وامصیبتا سر می دهند که ای وای، بهانه به دست ........ افتاد. انگار این ......... برای تضییع حق مردم منتظر بهانه است. از این فرزندان صالح عمه بلقیس باید پرسید شما شریک دزدید یا رفیق قافله؟ تکلیفتان را با خودتان روشن کنید. نکند شما هم ته دلتان چندان هم بدتان نمی آید که هر کس را که مانده شهامتی دارد را بکوبند رویتان نمی شود از ........... مایه می گذارید؟ اگر به جز از این است، بدانید که شما خودتان یک پایه ی برقراری سه پایه ی ظلم ( ظالم – مظلوم – عمه بلقیس) هستید. لعنت بر این مصلحت طلبی های عمه بلقیسانه ی شما. شما بیشتر از آنها که ظلم می کنند در این چرخه منفوران ابدی تاریخ خواهید ماند چرا که لباس مشروعیت بر تن ظلم می پوشانید. ننگ تان باد. وبلاگ نسوان مطلقه معلقه 12 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ اون جاهای خالی همشون یه کلمه مشترک هستند و برای این سانسور شدن که ایشالله فرت تاپیک نپکه! و نظر شخصیم هم اینه که هرچی بدبختی میکشیم از اون کلمه ای هست که بُلد کردم. 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ روزی درمسجد ملت به تظلم درامدند که یا شیخ فلانی زنا کرده وهمه ما شاهدیم باید که به مجازات رسد وسنگسارش کنیم شیخ گفت باشد هرکس که زنا نکرده دراین مجلس بماند تا برویم وزن را سنگسارش کنیم جز شیخ وکودکی نه ساله کسی درمسجد نماند واین است حکایت ما... 7 لینک به دیدگاه
Neo 124 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ عمه بالقیس نماد زنانی است که از دامان آنها دیکتاتورها به معراج می روند. ممنون متن جالبی بود. 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ عمه بالقیس نماد زنانی است که از دامان آنها دیکتاتورها به معراج می روند. ممنون متن جالبی بود. البته لزوما زن نیستند 5 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ اون جاهای خالی همشون یه کلمه مشترک هستند و برای این سانسور شدن که ایشالله فرت تاپیک نپکه! و نظر شخصیم هم اینه که هرچی بدبختی میکشیم از اون کلمه ای هست که بُلد کردم. جورج واشنگتن: آنان كه آزادي را فداي امنيت مي كنند، نه شايستگي آزادي را دارند و نه لياقت امنيت را. که تو مملکت ما میشه امنیت رو به مصلحت نسبت داد. واقعاً همه چیمون بر اساس مصلحت پایه گذاری میشه! البته همه چیشون! رئیس جمهور داره مملکت رو به نابودی میکشه نماینده های مجلس میخون طرح سوال از رئیس جمهور رو اجرا کنن ولی چون با توجه به شرایط کشور مصلحت نیست منتفی میشه. بازیکن استفلال درست چند روز مونده به بازی دربی مسولین تیم رو به باد انتقاد میگیره ولی چون با توجه به شرایط تیم مصلحت نیست جریمه نمیشه. فلان نماینده مجلس، فلان وزیر کلاهبرداری میکنه ولی چون مصلحت مملکت در اینه که خبرش نپیچه کسی چیزی نمیگه! 3 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ جورج واشنگتن: آنان كه آزادي را فداي امنيت مي كنند، نه شايستگي آزادي را دارند و نه لياقت امنيت را. که تو مملکت ما میشه امنیت رو به مصلحت نسبت داد. واقعاً همه چیمون بر اساس مصلحت پایه گذاری میشه! البته همه چیشون! رئیس جمهور داره مملکت رو به نابودی میکشه نماینده های مجلس میخون طرح سوال از رئیس جمهور رو اجرا کنن ولی چون با توجه به شرایط کشور مصلحت نیست منتفی میشه. بازیکن استفلال درست چند روز مونده به بازی دربی مسولین تیم رو به باد انتقاد میگیره ولی چون با توجه به شرایط تیم مصلحت نیست جریمه نمیشه. فلان نماینده مجلس، فلان وزیر کلاهبرداری میکنه ولی چون مصلحت مملکت در اینه که خبرش نپیچه کسی چیزی نمیگه! درسته، مصلحت یعنی جنبه ی حقیرانه ی حکمت، حکمت یعنی نادیده گرفتن عدالت به خاطر اکثریت و مصلحت یعنی نادیده گرفتن عدالت به خاطر اقلیت بحث رو نباید زیاد سیاسی بکنیم تاپیک به فنا میره ولی هروقت میشنویم به خاطر مصلحت فلان کار شد یا نشد باید مطمئن باشیم داره حق عموم ملت تضیع میشه به خاطر اقلیت خاصی و ریشه این مصلحت گرایی از فرهنگ ما سرچشمه میگیره همونجا که گفتن گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو 3 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ درسته، مصلحت یعنی جنبه ی حقیرانه ی حکمت،حکمت یعنی نادیده گرفتن عدالت به خاطر اکثریت و مصلحت یعنی نادیده گرفتن عدالت به خاطر اقلیت بحث رو نباید زیاد سیاسی بکنیم تاپیک به فنا میره ولی هروقت میشنویم به خاطر مصلحت فلان کار شد یا نشد باید مطمئن باشیم داره حق عموم ملت تضیع میشه به خاطر اقلیت خاصی و ریشه این مصلحت گرایی از فرهنگ ما سرچشمه میگیره همونجا که گفتن گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو چندروز پیش خوندم ابوقتاده روحانی اردنی که مظنون به اعمال تروریستی شده بود از ده سال پیش تحت نظر بوده ولی چند وقت پیش براساس رأی دادگاه میخوان به کشورش برگردوننش. یه چیز واقعاً برام جالب بود، ببین به یه نفر 10 ساله مشکوکن که داره تروریست پرورش میده ولی بازم دستگیرش نکرده بودن چون قانونشون میگه تا مطمئن نشدی حق نداری دستگیرش کنی، اونم این شخصیت های امنیتی و تروریستی که یجورایی مستقیم با سازمان های امنیتیشون سروکار دارن و اگه دستگیرم بشن کسی چیز زیادی متوجه نمیشه و خیلی واسه امنیت یه کشور خطرناکن. تازه طرف انگلیسی الاصل هم نیست مهاجره! اونم چه مجرمی! مجرم های امنیتی و تروریستی! تازه دادگاه حقوق بشر اروپا اعتراض کرده که نباید به کشورش برگرده چون ممکنه که اونجا شکنجه بشه که مخالف حقوق بشره. بعد با ایران مقایسه کردم! مثلاً اگه این اتفاق تو ایران میوفتاد تا حالا چیکارش کرده بودن! فقط کافیه حتی به یه روزنامه نگار مشکوک بشن به یه نفر، بدون هیچ ملاحظه ای طرف دستگیر میشه، ناپدید میشه، بدون هیچ دادگاهی به زندان میره بعدم بدون هیچ توجیهی (ممکنه) از زندان آزاد بشه. حالا چه برسه به مجرم های امنیتی که مطمئناً همون لحظه اول اگه سربه نیست نشه به مخوف ترین زندان ها میبرنش و چه بلاهایی سرش میارن! میخوام بگم اونجا ببین قانون چه اعتباری داره و اینجا امنیت چه اعتباری! و اونجا انگلیس و اینجا ایران! 2 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ درسته که لزوما زن نیستند عمه بلقیس ها ولی من به حکایت از ماست که بر ماست شدیدا اعتقاد دارم نصف بیشتر بدبختی هایی که سرما میاد از خودمونه! ایرانی ها به دو دسته ی کاملا متفاوت تبدیل شدند که اقلیت قربانی حماقت اکثریت شدند... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده