رفتن به مطلب

★ღ☆ زیـبـا ؛کوتاه؛ عـاشـقـا نــه ★ღ☆


saba mn

ارسال های توصیه شده

روزگارا

که چنین سخت به من میگیری

با خبر باش

که پژمردن من آسان نیست

گر چه دلگیر تر از دیروزم

گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند

لیک باور دارم

دلخوشیها کم نیست

53.gif

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 960
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

مرسی که هستی و هستی را رنگ می زنی ..
هیچ چیز از تو نمی خواهم !

فقط باش

فقط بخند..

فقط راه برو ...

نه
!!!!!! راه نرو ،می ترسم پلک بزنم دیگر نباشی ...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

هوای گریه

 

نه بسته ام به کس دل

نه بسته کس به
من
دل

چو تخته پاره بر موج

رها رها رها
من

ز من هر آن که او دور

چو دل به سينه نزديک

به
من
هر آنکه نزديک

از او جدا جدا
من

نه چشم دل به سويي

نه باده در سبويي

که تر کنم گلويي

به ياد آشنا
من

ستاره ها نهفته

در آسمان ابري

دلم گرفته اي دوست

هواي گريه با من

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تکیه داده ام به باد

 

با عصای استوایی ام

روی ریسمان آسمان ایستاده ام

 

بر لب دو پرتگاه ناگهان

ناگهانی از صدا ناگهانی از سکوت

زیر پای من

دهان دره ی سقوط

باز مانده است

 

ناگزیر

با صدایی از سکوت تا همیشه

روی برزخ دو پرتگاه

راه می روم سرنوشت من سرودن است .....

  • Like 1
لینک به دیدگاه

باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است

 

باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است

 

در سکوت چشم دوختن به جاده های دور

 

باز انتظار عادت کسی که عاشق است

 

دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟

 

دستهای با محبّت کسی که عاشق است

 

باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست

 

از زبان تو حکایت کسی که عاشق است

 

من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش

 

مثل حسن بی نهایت کسی که عاشق است

 

بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست

 

خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است

 

شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند

 

عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است

 

منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست

 

نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است

  • Like 1
لینک به دیدگاه

به دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم

برایم آرزو شده که یک کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم

 

به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم

تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم ، تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذارم

 

یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم، اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم

حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر میکند ، نمیدانم این دل دیوانه ام چگونه این لحظه های نفسگیر عاشقی را سر میکند

 

به دلم مانده حالی از دلم ، احوالی از چشمانم بپرسی

به خدا اینجا یک دل است که بدجور عاشق تو است،

 

نگاهی به این طرف هم بینداز یک نفر است که بدجور به هوای دیدن چشمهایت از آن دور دستها به انتظار نشسته است

اینگونه مرا نبین، دلم تنهای تنهاست ، فکر نکن مثل تو نیستم ، بیشتر از آنچه که فکر میکنی در حسرت یک لحظه محبت هستم

 

به دلم مانده وقتی به چشمانت خیره میشوم ، عشق را از اعماق چشمانت ببینم

به دلم مانده وقتی صدایت را میشنوم ، عشق و علاقه را از اعماق صدایت حس کنم

لحظه ای ، تنها لحظه ای به خودم بگویم که تنها نیستم و یکی را دارم …

 

یکی را دارم که به یاد من است ، مثل من در انتظار دیدن من است، مثل من آرزوی شنیدن صدای مرا دارد ، مثل من دلتنگ میشود ، مثل من مرا یاد میکند، مثل من وقتی دلش میگرد دوست دارد با تو درد دل کند ، مثل من …

 

راستش را بخواهی هر زمان که دلم میگیرد تو نیستی تا با تو درد دل کنم و آرام شوم

 

به دلم مانده یک بار هم حرفهای مرا بشنوی ، عشق مرا باور کنی و مرا در آغوش خودت بگیری…

 

به دلم مانده بر سر یکی از قول و قرارهایی که دادی بمانی ، در لحظه های سخت مرا تنها نگذاری…

 

به دلم مانده بود تا بگویم آنچه دلم مدتها در حسرت گفتنش بود…

  • Like 1
لینک به دیدگاه

كاش در دهكده عشق فراواني بود

توي بازار صداقت كمي ارزاني يود

كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم

مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود

كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب

روي شفاف تزين خاطره مهماني بود

كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد

قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود

كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم

رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود

مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست

كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود

چه قدر شعر نوشتيم براي باران

غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود

كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها

دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود

كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد

و به يادش همه شب ماه چراغاني بود

كاش اسم همه دختركان اينجا

نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود

كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر

غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود

كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها

غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود

دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم

راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

  • Like 1
لینک به دیدگاه

قطار میرود

 

تو میروی

 

تمام ایستگاه میرود

 

ومن چقدرساده ام

 

که سالهای سال

 

در انتظار تو

 

کنار این قطار رفته ایستاده ام

 

وهمچنان

 

........به نردههای ایستگاه رفته

 

......... تکیه داده ام
53.gif

  • Like 1
لینک به دیدگاه

زندگی باید کرد

گاه با یک گل سرخ

گاه با یک دل تنگ

باز باید رویید از پس هر طوفان

با نم هر باران

باز باید خندید

بر غمی بی پایان...!

  • Like 1
لینک به دیدگاه

کاش می دانستی...

کاش می دانستی من سکوتم حرف است

حرف هایم حرف است

خنده هایم حرف است

کاش می دانستی می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم

کاش می دانستی کاش می فهمیدی

کاش و صد کاش نمی ترسیدی

که مبادا دل من پیش دلت گیر کند

یا نگاهم تلی از عشق بدستان تو زنجیر کند

من کمی زودتر از خیلی دیر.. مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد

تو نترس.. سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد

کاش می دانستی چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت

در زمانی که برای غربتت

سینه دلسوزی نیست تازه خواهی فهمید

مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست
53.gif

  • Like 1
لینک به دیدگاه

شاید بپرسی

شاید بپرسی از خودت،کجامو در چه حالی ام

برای دل خوشیت میگمخوش باش عزیزم عالی ام

اما حقیقت اینه که،بدونه تو شکسته ام

رو مرز مرگو زندگی بدونه تو نشسته ام

شاید بپرسی از خودت،چی شد که رفت صدام

حق بده بهم که بعده تو بخوام بدوم یا راه بیام

شاید بپرسی از خودت چی شد که بی نشون شدم

برای دل کندن ازت ندیدی نصف جون شدم

لینک به دیدگاه

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

شاه بیت غزل های لال من شده ای

چقدر حافظ یلدا
نشین
ورق بخورد

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

کاش ببینم که بعد آن همه بغض

جواب حسرت این چند سال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

خدای نکرده مگر بیخیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من این است

که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض وتبسم؛میان وحشت وعشق

تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست، مال من شده
لینک به دیدگاه

برای چی. برای بدست اوردنت باید زحمت کشید

 

وقتی برای از دست دادن من دعا میکنی

 

دعا می کنی که من نباشم...

 

قشنگه اگه بگم به نبودنت بیشتر احتیاج دارم تا به بودنت!!!

 

 

!بهم دروغ میگی و من باور میکنم...

 

 

 

 

باور میکنم...

 

 

 

و تو هی دروغ می گی و من باور می کنم!!!

 

...تو نگاهم نمی کنی و من باور می کنم که شرم داری

 

باور می کنم ...

لینک به دیدگاه

امشب به تقدیر من عشق تو

به حالی که بی من، تو داری قسم

به عنوان روزی که بردی منو

به حسی که گفتی میایی قسم

 

به دل خواهی اولین دلهره

به گاهی که با من نبودی قسم

جدا می*شی و می*رود خاطره

ولی شک نکن من به تو می*رسم

 

نشد تا تو هستی من عاشق بشم

نشد قلب ما عشقو باور کنه

شب رفتنت آرزو می*کنم

خدا وقت دوریتو کمتر کنه

 

به چشمای تو قبل هر گریه*ای

قسم می*خورم یاد تو با منه

قسم می*خورم بغض این انتظار

یه روزی تو آغوشمون بشکنه

لینک به دیدگاه

[h=2]حس تنهایی[/h]

گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم

داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو

هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام

تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند

انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها

تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من

پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی

ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم

لینک به دیدگاه

تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری

همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری

تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی

غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری

شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -

هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری

بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند

مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری

همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید

ببین چه مرهم شیرینیست برای سختی و دشواری!!

کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی

رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...

چقدر منتظرت بودم !ببینمت کمی آسوده...

دوباره آمده ای اما؛ همان همیشه عزاداری!

لینک به دیدگاه

بـاز بـاران بــا تـرانـه. مـى خــورد بـر بـام خانـه

خـانـه ام كـو ؟خـانـه ات كـو؟آن دل دیوانـه ات كو؟

روزهاى كـودكى كـو ؟ فـصل خـوب سـادگى كـو ؟

یـادت آیـد روز باران گـردشِ یـك روز دیرین

پـس چه شد دیگر ، كجـا رفـت ؟

خاطرات خـوب و رنگین در پس آن كـوه بـن بــست در دل كـــوه

كــودك خـوشحال دیــروز غـرق در غـمهـاى امـروز...!

یـاد بــاران رفـتـه از یاد ، آرزوهـا رفــته بـر باد

بازباران ...بـاز باران مـى خورد بر بـام خانـه بى تـرانه،

بـى بـهـانـه ،شــایدم گم كـرده خـانـه

لینک به دیدگاه

من شعر مرگ را برای لبانم خواستم

 

و همه آنها آهنگ بد نوای زندگی را نعره میزدند

 

کویر لبهایم

 

سکوت اشکهایم

 

زندان سینه*ام

 

پاهای لرزانم

 

من یک انسانم

 

مثل همه آنها٬ مثل تو.

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...