saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 روزگارا که چنین سخت به من میگیری با خبر باش که پژمردن من آسان نیست گر چه دلگیر تر از دیروزم گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست 2
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 مرسی که هستی و هستی را رنگ می زنی ..هیچ چیز از تو نمی خواهم ! فقط باش فقط بخند.. فقط راه برو ... نه!!!!!! راه نرو ،می ترسم پلک بزنم دیگر نباشی ... 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 هوای گریه نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ز من هر آن که او دور چو دل به سينه نزديک به من هر آنکه نزديک از او جدا جدا من نه چشم دل به سويي نه باده در سبويي که تر کنم گلويي به ياد آشنا من ستاره ها نهفته در آسمان ابري دلم گرفته اي دوست هواي گريه با من 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 تکیه داده ام به باد با عصای استوایی ام روی ریسمان آسمان ایستاده ام بر لب دو پرتگاه ناگهان ناگهانی از صدا ناگهانی از سکوت زیر پای من دهان دره ی سقوط باز مانده است ناگزیر با صدایی از سکوت تا همیشه روی برزخ دو پرتگاه راه می روم سرنوشت من سرودن است ..... 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است در سکوت چشم دوختن به جاده های دور باز انتظار عادت کسی که عاشق است دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟ دستهای با محبّت کسی که عاشق است باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست از زبان تو حکایت کسی که عاشق است من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش مثل حسن بی نهایت کسی که عاشق است بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 به دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم برایم آرزو شده که یک کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم ، تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذارم یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم، اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر میکند ، نمیدانم این دل دیوانه ام چگونه این لحظه های نفسگیر عاشقی را سر میکند به دلم مانده حالی از دلم ، احوالی از چشمانم بپرسی به خدا اینجا یک دل است که بدجور عاشق تو است، نگاهی به این طرف هم بینداز یک نفر است که بدجور به هوای دیدن چشمهایت از آن دور دستها به انتظار نشسته است اینگونه مرا نبین، دلم تنهای تنهاست ، فکر نکن مثل تو نیستم ، بیشتر از آنچه که فکر میکنی در حسرت یک لحظه محبت هستم به دلم مانده وقتی به چشمانت خیره میشوم ، عشق را از اعماق چشمانت ببینم به دلم مانده وقتی صدایت را میشنوم ، عشق و علاقه را از اعماق صدایت حس کنم لحظه ای ، تنها لحظه ای به خودم بگویم که تنها نیستم و یکی را دارم … یکی را دارم که به یاد من است ، مثل من در انتظار دیدن من است، مثل من آرزوی شنیدن صدای مرا دارد ، مثل من دلتنگ میشود ، مثل من مرا یاد میکند، مثل من وقتی دلش میگرد دوست دارد با تو درد دل کند ، مثل من … راستش را بخواهی هر زمان که دلم میگیرد تو نیستی تا با تو درد دل کنم و آرام شوم به دلم مانده یک بار هم حرفهای مرا بشنوی ، عشق مرا باور کنی و مرا در آغوش خودت بگیری… به دلم مانده بر سر یکی از قول و قرارهایی که دادی بمانی ، در لحظه های سخت مرا تنها نگذاری… به دلم مانده بود تا بگویم آنچه دلم مدتها در حسرت گفتنش بود… 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 كاش در دهكده عشق فراواني بود توي بازار صداقت كمي ارزاني يود كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب روي شفاف تزين خاطره مهماني بود كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود چه قدر شعر نوشتيم براي باران غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد و به يادش همه شب ماه چراغاني بود كاش اسم همه دختركان اينجا نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم راز اين شعر همين مصرع پاياني بود 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود ومن چقدرساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام وهمچنان ........به نردههای ایستگاه رفته ......... تکیه داده ام 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ باز باید رویید از پس هر طوفان با نم هر باران باز باید خندید بر غمی بی پایان...! 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 کاش می دانستی... کاش می دانستی من سکوتم حرف است حرف هایم حرف است خنده هایم حرف است کاش می دانستی می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم کاش می دانستی کاش می فهمیدی کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند یا نگاهم تلی از عشق بدستان تو زنجیر کند من کمی زودتر از خیلی دیر.. مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد تو نترس.. سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد کاش می دانستی چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست تازه خواهی فهمید مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 شاید بپرسی شاید بپرسی از خودت،کجامو در چه حالی ام برای دل خوشیت میگمخوش باش عزیزم عالی ام اما حقیقت اینه که،بدونه تو شکسته ام رو مرز مرگو زندگی بدونه تو نشسته ام شاید بپرسی از خودت،چی شد که رفت صدام حق بده بهم که بعده تو بخوام بدوم یا راه بیام شاید بپرسی از خودت چی شد که بی نشون شدم برای دل کندن ازت ندیدی نصف جون شدم
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 چقدر خواب ببینم که مال من شده ای شاه بیت غزل های لال من شده ای چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای کاش ببینم که بعد آن همه بغض جواب حسرت این چند سال من شده ای چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم خدای نکرده مگر بیخیال من شده ای هنوز نذر شب جمعه های من این است که اتفاق بیفتد حلال من شده ای که اتفاق بیفتد کنارتان هستم برای وسعت پرواز بال من شده ای میان بغض وتبسم؛میان وحشت وعشق تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست عجیب خواب قشنگی ست، مال من شده
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 برای چی. برای بدست اوردنت باید زحمت کشید وقتی برای از دست دادن من دعا میکنی دعا می کنی که من نباشم... قشنگه اگه بگم به نبودنت بیشتر احتیاج دارم تا به بودنت!!! !بهم دروغ میگی و من باور میکنم... باور میکنم... و تو هی دروغ می گی و من باور می کنم!!! ...تو نگاهم نمی کنی و من باور می کنم که شرم داری باور می کنم ...
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 امشب به تقدیر من عشق تو به حالی که بی من، تو داری قسم به عنوان روزی که بردی منو به حسی که گفتی میایی قسم به دل خواهی اولین دلهره به گاهی که با من نبودی قسم جدا می*شی و می*رود خاطره ولی شک نکن من به تو می*رسم نشد تا تو هستی من عاشق بشم نشد قلب ما عشقو باور کنه شب رفتنت آرزو می*کنم خدا وقت دوریتو کمتر کنه به چشمای تو قبل هر گریه*ای قسم می*خورم یاد تو با منه قسم می*خورم بغض این انتظار یه روزی تو آغوشمون بشکنه
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 [h=2]حس تنهایی[/h] گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ - هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید ببین چه مرهم شیرینیست برای سختی و دشواری!! کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری... چقدر منتظرت بودم !ببینمت کمی آسوده... دوباره آمده ای اما؛ همان همیشه عزاداری!
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 بـاز بـاران بــا تـرانـه. مـى خــورد بـر بـام خانـه خـانـه ام كـو ؟خـانـه ات كـو؟آن دل دیوانـه ات كو؟ روزهاى كـودكى كـو ؟ فـصل خـوب سـادگى كـو ؟ یـادت آیـد روز باران گـردشِ یـك روز دیرین پـس چه شد دیگر ، كجـا رفـت ؟ خاطرات خـوب و رنگین در پس آن كـوه بـن بــست در دل كـــوه كــودك خـوشحال دیــروز غـرق در غـمهـاى امـروز...! یـاد بــاران رفـتـه از یاد ، آرزوهـا رفــته بـر باد بازباران ...بـاز باران مـى خورد بر بـام خانـه بى تـرانه، بـى بـهـانـه ،شــایدم گم كـرده خـانـه
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 زندگی حکمت اوست… زندگی دفتری از خاطره هاست… چند برگی را تو ورق خواهی زد… ما بقی را قسمت …
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 من شعر مرگ را برای لبانم خواستم و همه آنها آهنگ بد نوای زندگی را نعره میزدند کویر لبهایم سکوت اشکهایم زندان سینه*ام پاهای لرزانم من یک انسانم مثل همه آنها٬ مثل تو.
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 عشق قصه اي نيست که با يکي بود يکي نبود آغاز بشه عشق کلاغي بود که هرگز به خونه اش نرسيد
ارسال های توصیه شده