در تاکيد بر تفاوت اسب و ماهي

[sookut 13,735]

در تاکيد بر تفاوت اسب و ماهي

ابتدا: باز هم تغيير در مديريت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري. صنعتي که قرار بود جاي نفت را بگيرد و ناجي ميليونها جوان بيکار باشد براي چندمين بار در ماه هاي گذشته با تغيير مديريت مواجه مي شود. بله، براي چندمين بار در ماه هاي گذشته. حسابش ديگر از دست همه در رفته است.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

• ورود
• یا
• ثبت نام

قبلي ها، از جايي آمده بودند بي هيچ ارتباطي با صنعت گردشگري، برنامه يي هم با خود نياورده بودند، بعد به جايي رفتند باز هم بي هيچ ارتباطي با حوزه گردشگري. کارنامه يي هم از خود باقي نگذاشتند. ايشان که تازه منصوب شده، باز هم از جايي آمده بي هيچ ارتباطي با صنعت گردشگري، در سوابق وي فقط يک دوره کوتاه فعاليت در همين دولت در ارتباط با گردشگري ديده مي شود. چرا رفته بود و چرا بازآمده و مدير قبلي چرا آمده بود و به کجا خواهد رفت و اين يکي چه برنامه يي دارد و مدعي چه طرحي است و آن يکي و متقدمان وي چه کارنامه يي داشتند البته سوالهايي است که هرگز به آنها پاسخ داده نخواهد شد. تا بعد، نه چندان ماه هاي دور، که عطف به ماسبق، اين يکي هم برود، بي هيچ کارنامه يي در پشت سر و به جايي بي ارتباط با آنجا که قبلا بود و اينجا که اخيرا آمده بود: مخروبه يي عملا تعطيل به نام سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري.

بعد: رسيدن دلار به مرز دو هزار تومان براي هر کس که ضرر داشته باشد از يک جهت قطعا به نفع صنعت ايرانگردي است: موازنه را از بين تورهاي ورودي و خروجي، به شدت به نفع تورهاي ورودي مي کند. يک جور فرصت بي نظير براي تورگردانان و دفاتر خدمات مسافرتي که از موج فزاينده و زيانبار تورهاي خروجي بکاهند و بر فعاليت گسترده در حوزه تورهاي ورودي متمرکز شوند که با دلار نزديک به دو هزار تومان خوان گسترده يي است به نفع اقتصاد ملي. اما کيست که اين فرصت را دريابد، آن را پرورش دهد و به منصه يک برنامه اجرايي و فراگير برساند؟ کيست؟ اين هنوز از راه نيامده به دنبال منصب ديگر روندگان؟

سرانجام: مي گويند کسي نزد حکيمي گفت گمان دارم اسب همان است که در آب مي زيد و يال دارد. حکيم گفت مي دانستم که اسب نمي شناسي، اما نمي دانستم که ماهي را هم نمي شناسي! حالا حکايت ماست. مشکل اين نيست که اينان پيچيدگي هاي صنعت متکي به برنامه ريزي هاي دراز مدت گردشگري را نمي شناسند. ظاهرا مشکل اين است که به حداقلي از اقتضائات و الزامات حوزه مديريت به معناي عام آن هم اعتقاد ندارند. آبدارچي اداره را هم هر چهار ماه يک بار نمي توان عوض کرد.