رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دست نوشته های یک مدیر

مدیریت قبل از انکه یک علم باشد یک هنر است واین هنر بیشتر از انکه اکتسابی باشد ذاتی است

مدیران خوب ذاتا مدیرهستند وقدرت مدیریتشان ناشی از یک ذهن فعال وپویا وقدرت تخیل عالی ودرک وتحلیل شرایط فوق العاده ونیز تصمیم گیری وریسک هوشمندانه وصحیح میباشد.

دست نوشته های یک مدیر نیاز به داشتن تحصیلات اکادمیک درزمینه مدیریت ندارد!

شما درزندگی خود درتحصیلات خوددرکار خود یک مدیرید وشاید از نظر اکادمیک هم مدیر باشید یا حتی از بابت شرایط کاری...

اگر موضوع نوشته شما(نوشته خود شما)ربطی به مدیریت وبحث های مدیریتی دارد پذیرای نوشته های شما هستیم.

نقد وتحلیل شاخصه اصلی این تاپیک هست...صریح بی پرده وبه دور از هرتوهین وتمسخری

موفق باشیم.:icon_gol:

لینک به دیدگاه

حکایتیست تکراری اما ارزش شنیدن وخواندن دوباره دارد!

 

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.

روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".

مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....

 

سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.

روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:

 

سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.

مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....

 

نتیجه:

هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم.

 

مسئله ای که دراین بین مهم وغامض هست ومیتونه برای هرکدام از ما با توجه به نوع عملکرد وسیستمی که باهاش درگیریم ونتایجی که میگیریم جای سوال باشه تفاوتهاییست که دشت میکنیم!

چرا باید من نوعی با هزار ویک انگیزه وبرتری مشهود وغیر مشهود دریک سیستم به ظاهر فعال دررتبه ای کمتر از کسی باشم که با بند پ وسفارش این واون واز طریق کانالهای نادرست وارد سیستم شده؟

چرا سیستم مدیریتی به جای اصلاح عملکرد خودش به استفاده از انگ زدن درزمینه های سیاسی ومذهبی روی میاره تا با توجه به حمایتهایی که ازش میشه بتونه میز وصندلی قدرتشو حفظ کنه؟

چرا تلاشهای من نتیجه نمیده ولی یک ادم بیخود(نه ازدید من که تحلیل اجتماعی درموردش همینه)صاحب فلان موقعیت وماشین چندصد میلیونی وهزار ویک امکانات دیگه بشه؟

ایا همیشه وهمه جا این روال درسته؟

مطمئنا ته مانده جعبه پاندورا جواب متناقضی به این بحث میده که درعمل هم هرچند به صورت فرسایشی وبسیار زمانبر هست ولی چون به شخصه تجربش کردم بهش اطمینان دارم

باید امیدوار ماند تلاش کرد دوباره تلاش کرد وبازهم تلاش کرد!

هرچند بارها وبارها به نتیجه دلخواه یا لایقش نرسم ولی اوضاع هیچ زمان وهیچ دوره ای همواره پایدار نیست ونمی ماند.

بحث اصلاح ساختاری درزمینه های عملکردی ورفتار سازمانی وحتی خود سازمان یکی از مباحث مهم تئوری های مدیریتی است که بسته به نوع تعامل شخص وسازمان با سازمان ومحیط وبررسی عملکرد انها بایستی انجام پذیرد وگرنه طبق قانون های اثبات شده وتجربه شده هم سازمان وهم منابع ان محکوم به فنا واضمحلال هستند!

حالا برگردیم سر بحث بزخودمون!

مشکلات وذهنیت های بسته درافکار ما میتونن بدتر از هر مشکلی مارو دچار تکرار وروزمرگی یا ناامیدی بکنن!

پس مهمترین وتاکیدا مهمترین مسئله برای هر شخصی مسئله شناخت هست

شناخت یک کلمه ساده

من

چندبار تاکنون نشستین وصادقانه با خودتون فکر کردین که من کیه؟چی میخواد؟چه تواناییهایی داره؟نقاط ضعفش چیه؟چه راهکارهایی رو برای رفع مشکلاتش پیدا کردین؟چرا امیدهاشو ناامید میکنین؟چرا بهش امید الکی میدین؟چرا شرایط رو تبیین نمیکنید؟

بز من وتو اینجاست1

خودت رو بشناس راه خودش هویدا میشه واین مدیریت زندگیه با بهترین روشهای اصلاح ورفرم

تا نظر دوستان چه باشه:icon_gol:

 

دید

ن این سیر زمانی واتفاقات هم میتونه به نکته ای برای فکر کردن تبدیل بشه

 

 

 

v2pdnexvftbp9wi2iasc.jpg

 

 

 

pg3rxlasbiemlvlj8x2.jpg

لینک به دیدگاه

توهمهمه اعصاب خوردکن ترمینال منتظرگذرزمانم

تمام شدن بخش اصلی امتحانات نویدبخش اغازدورانی نودربرنامه های شخصیم هست که دورانی کاملا متفاوت،اکتیوونیازمندتلاش تقویت شده شخصی وپایداری دربرابرمسایل وچالشهای نویی هست

دوروبرم درهوای خنک عصرگاهی خانواده هایی برنیمکت ها لم داده اند ومنتظرفرارسیدن زمان خودشان هستند

دودخترچادری ویک پسرریش دار با بی سیمی دردست ازجلوی من ردمیشوندوناخوداگاه حواسم ازببرون اوردن یکی از کتابهای غیردرسی داخل کیفم(چقدردرسخونم من!شب امتحانم درسای تخصصیمو نمیخونم...)به مسیراین جمع نامتعارف معطوف میشود

به سراغ زن جوانی میروند که درگوشه ای دیگر روی نیمکتی تنها نشسته است ... موبایلم زنگ میخورد ومشغول صحبت باخانومم میشوم... دوسه دقیقه نگذشته که همراه جمع مصلح جهانی ازجلوی ماردمیشوند

چی میشه گفت!

شرح کوتاهی ازماجرارو توگوشی منتقل میکنم ...زن جوانی با مانتو کشباف وچکمه هایی بلند وارایشی کمی بیشتر ازمعمولی

وخانومم ازاتفاقی که برای دوستش به تازگی افتاده وسخنان خانم مصلح درون ماشین که شماهاییدبا این وضع پوشش ورفتارکه باعث انحراف مردان میشوید وصدالبته کمی دوستش را میشناسم ...دخترجوانی باارزوهای یک دخترشرقی وپوششی که هیچگاه ناهنجاربودنش را حتی با دیدی بسته ندیده ام

خانواده ای که شبیه همان مصلحانند شروع به انالیز اتفاق میکنند ومردمسن همراهشان داد ازنامسلمانی سرمیدهد وزن جوانی که با انهاست وشلوارلی اش از زیرچادر ش بیرون زده میگه حقشه!

کسی نیست حق را برای من تعریف کند:banel_smiley_4:

یادحرفهای معلم پرورشی دوران راهنماییمان میافتم که مرا بخاطر پوشیدن شلوارلی ازکلاسش اخراج کرد ومیگفت شلوارلی پوشیدن کارهمجنس گرایان است!!

سیگاردیگری اتش میزنم وبا احساسات زیبای دود که از درد اتش درخود میپیچد شریک وهمداستان میشوم...

ازدست این کی خلاص میشیم...

دخترکی که معلوم است مثل من دانشجوست وازدانشگاهش به شهرشان فراریست هن هن کنان به کنارنیمکت خانواده مصلح میرسد

کمی نگاهشان میکنم وبه سمت دختره میروم...از پیشنهادکمکم استقبال میکند وکیفم را به اومیسپارم ووسایلش را به پای اتوبوسش میرسانم(نامردکم هم نگذاشته اندازه یه خانواده وسایل تو بیگ بگش جمع کرده!)

دوباره سرمای نیمکت مهمان وجودم میشود

کتاب نظریه های نوین مدیریت رو که صرفا برای مطالعه وپرورش تزی که برای اینده مهمان ذهنم هست خریده ام را باز میکنم

چقدرمن فکرم درد میکند!!

تیتر پست مدرنیسم درمدیریت توجهم را جلب میکند وداستان تکراری یک انسان. یک ابرانسان

نیچه پدرپست مدرنیسم است به دلیل نقدهای بی پروایی که برمدرنیسم وارد کرد واندیشمندان فرانسوی راه اورا ادامه دادند وتکمیل کردند وبیادمیاورم جمله خردمندانه این انسان فرهیخته وبزرگوار را

تنها به خدایی باوردارم که رقصیدن بداند...

لینک به دیدگاه

مدیریت واخلاق

دریک سازمان پویا حتی دریک محیط ناسالم ویا نیمه سالم این رفتار وثبات منش ودیسیپلین یک مدیراست که باعث انگیزش،کنترل وبهره وری کارکنان میشود

یک مثال عینی دراین زمینه میتواند راهگشا باشد

دریک پروسه سازمانی مدیرنسبت به اشتباه مهلک یکی ازکارکنان عملیاتی چون فردی سفارش شده ازخارج ازسازمان است وبا بند پ وارد شده اعتنایی نشان نمیدهد ودر برابر پرسش چرایی این مسئله انگیزش وجلوگیری از افت روحیه فردمزبوررا دلیل رفتارخود عنوان میکند.

ولی همین مدیر دربرابراشتباه مبهم وازنظرمقیاس عملکردی دارای اهمیت وتاثیربسیارکمتریکی دیگر ازکارکنان واحدعملیاتی شدیدا واکنش نشان میدهد ودلیل رفتارخودرا جلوگیری از تکرار اشتباه میداند

ایا اینگونه رفتارها درمدیریت سازمانی توجیه اخلاقی دارند؟

ذکردونکته خالی ازلطف نخواهدبود

اخلاقیات مسئله ایست که حالت بینابینی ندارد وثبات دران بسته به خردورزی شخص واگاهی ذهنی وامادگی روحی دارد

دوم اینکه تاریخ معلم اخلاق نیست وچه بسا بوده اند افراد بسیار مشهوری که اشتباهات بزرگ ووحشتناکی داشته اند ولی چون برایند کارشان مثبت بوده یا گزارش تاریخی عملکردشان مثبت نقل شده اشتباهاتشان نادیده گرفته میشود یااهمیت خودرا ازدست میدهد وچه بسا کسان بسیاری بوده اند با عملکردی درخشان که به دلیل عدم توفیق درنتیجه گیری دچاراغماض درگزارش تاریخی شده اند.

ولی به هرحال اینها نمیتوانند رفتارموجی یک مدیر را درقبال سازمان وحیطه تحت اختیار خودموجه نشان دهند

یک مدیرموفق کسی است که ثبات رفتاری خودرا به حالتی تعدیل شده والبته با تحکم لازم نسبت به غریبه واشنا نشان دهد وهمیشه بازه ای برای انجام مانورهای احتمالی درنظرگرفته باشد

مسئله ای که دربالا ذکر شد درطولانی مدت سه نتیجه مشخص به همراه داشته

افت روحیه شدید کارمندی که توبیخ شده بود وبی تفاوتی به صورت مستمر تقویت شده که البته مشاهده تفاوت دربرخوردها وتداوم ان عامل اصلی مسئله بود

ایجاد اعتماد به نفس کاذب برای فرد دارای پارتی وایجادزمینه ذهنی قابلیت سواستفاده از حاشیه امنیت که درمواقع بحرانی منجر به مشکلات بزرگ برای سازمان میشود

ازدست دادن منزلت ومقام مدیرسازمان دردید کارکنان وایجاد ذهنیت رفتاردوگانه مدیریتی که باعث ایجاد عدم اعتماد وفاصله روحی وذهنی بین مدیریت وکارکنان شده دردراز مدت انگیزه های روانی کارکنان را برای تداوم عملکرد صحیح مخدوش میکند.

لینک به دیدگاه

رابرت کونتز وقبل از او هنری فایول البته بصورت کلی تر درمورد دسته بندی مهارتهای مدیریت نظر داده اند

از نظر کونتز مهارتهای مدیریتی باید شامل سه دسته زیر باشد:

1- مهارتهای فنی یعنی به صنعتی که دردست دارید تا حدودی اشنا باشید

2- مهارتهای انسانی یعنی قابلیت ارتباط با با دیگران ایجاد انگیزه وانتقال اموزش

3- مهارت های ادراکی یعنی اجزا تحت سرپرستی خودش رو بشناسه تعامل اونارو درک کنه وتصویرکلانی از سازمان داشته باشه یعنی نگرش سیستمی داشته باشه

 

حالا با این وضع موندم این ابوالعجایب چرا مدیر شده

 

شکواییه کوتاهی از یک کارمند دریک اداره بوروکراسی زده!

لینک به دیدگاه

کلاغی درفصل سردزمستان غذا برای جوجه هایش نداشت ناچار از گوشت بدن خودش میکند وبه بچه هایش میداد تا اینکه فصل زمستان تمام شد.

کلاغ مرد

بچه هایش گفتند راحت شدیم از غذای تکراری

این است واقعیت تلخ روزگار ما...

لینک به دیدگاه

خبر خوب وخوشایند وکوتاه وجالب بود!

 

نتايج يک بررسي نشان مي‌دهد که کشور مالت بيشترين ميزان تعطيلات را در جهان دارد.

به گزارش ايسنا، موسسه مطالعاتي مرسر در يک تحقيق به بررسي ميزان تعطيلات کشورهاي مختلف جهان پرداخته و ۳۰ کشور جهان را که بيشترين ميزان تعطيلات را دارند فهرست کرده است.

 

اين موسسه براي بررسي خود به تعطيلاتي پرداخته است که شامل کارمندان کشورها مي‌شود.

به اعتقاد اين موسسه دو نوع تعطيلات وجود دارد: يکي تعطيلات عمومي و ديگري تعطيلاتي که طبق قانون براي کارمندان در نظر گرفته است.

پس از کشور مالت، اتريش، لهستان و بوليوي در مکان‌هاي بعدي جاي گرفته‌اند.

يونان، انگليس، سوئد، اسپانيا، فرانسه، ونزوئلا، پرتغال، لوکزامبورگ، ژاپن، فنلاند، قبرس، پرو، دانمارک، مجارستان، کرواسي، برزيل، جمهوري چک، آرژانتين، امارات، نروژ، ايتاليا، بلژيک، استراليا، آلمان، ايرلند و هند ديگر کشورهايي هستند که به ترتيب بيشترين تعطيلات را براي کارمندان اداره‌جات در نظر گرفته‌اند.

نكته قابل توجه اين است كه با وجود اعتقاد عمومي در ايران مبني بر تعطيلي‌هاي فراوان در كشورمان،‌ اما ايران در ليست كشورهاي داراي تعطيلي زياد جايي ندارد.

 

 

 

ولی نکته اینجاست که ما هم مدیریت تعطیلات رو داریم هم تعطیلات مدیریتی رو!!

همش برمیگرده به مدیریت زمان ودید استراتژیک به مسئله مدیریت وهزینه های زمانی

وقت اینجا هیچی نیس!!

لینک به دیدگاه

بیدار که باشد نق می‌زند و بهانه می‌گیرد و پا می‌کوبد بر زمین.

خواب که باشد آسوده‌ای، به کارهایت می‌رسی و پول در می‌آوری.

در اینجا وجدان بیدار مانع کسب است..!

 

یادی از یک دوست قدیمی!

لینک به دیدگاه

مدیریت رفتار بجز دررفتارشناسی مدیران ارشد سازمان وتحت عنوان رفتارسازمانی جایی تدریس نمیشود!

اصلا چه ربطی داره بیایی اداب ورسوم ارتباط ومبانی اخلاق رو به یکی دیگه درس بدی

ادم خوب ادم مرده هست!

اینو من نمیگم یه ذهن عصیانگر با دیدن یکسری مشاهدات وتکرار ازمایشات بهش رسیده والبته میتونه محل بحث باشه

خلاصه اینکه اون نفری که باهاش درارتباطی حالا درهرسازمان اجتماعی(که تمامی سازمانهارو با هرتعریفی شامل میشه) یک انسانه وبه جرم انسان بودنش لایق احترام

اقای مدیر من هم یک انسانم!

بازهم نقل قولی بگیرم از یک دوست قدیمی

 

آدم‌های خوب هنوز هستن؛

فقط ما نمی‌بینیم‌شون، مثل اجنه؛

فقط رفتن تو قصه‌ها دارن زندگی می‌کنن..

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...