Ashley.G 443 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ چرا به وجود آمدهام؟ مأموریت من در هستی چیست؟ رسالتم در این زندگی کدام است؟ این سؤالی است که هر انسانی باید از خود بپرسد و مدتی برای جستجوی پاسخش بیاندیشد. هر جهلی [هرچند پیآمدهای بزرگی داشته باشد] قابل گذشت است، ولی جهل انسان نسبت به راز هستی و هدف زندگی و رسالت نوعی و شخصی خود در این کرة زمین را نمیتوان کوچک شمرد. بزرگترین عیب و ننگ برای موجودی عاقل و با اراده [انسان] این است که زندگی را با بیخبری بگذراند، همچون حیوانات بخورد و بهرهمند باشد، نه به سرانجام خود بیاندیشد و نه چیزی از حقیقت وجود و طبیعت اطراف خویش بداند، تا آن که بناگاه مرگش فرا رسد و بدون هیچگونه آمادگی قبلی، با سرانجامی ناشناخته مواجه شده گرفتار حاصل بیخبری و ناآگاهی و انحراف در طول زندگی کوتاه یا دراز مدت خود گردد... در چنین موقعی که ندامت سودی نمیبخشد و گریزگاهی وجود ندارد، پشیمان گردیده و آرزوی نجات میکند! بنابراین هر انسان عاقلی لازم است که قبلاً توجه نموده از خویشتن بپرسد که: برای چه آفریده شدهام؟ و هدف از آفرینش من چه بوده است؟ پرسش های همیشگی پیش از آنکه کسی به این سؤال پاسخی بدهد یا بگیرد، بلکه قبل از طرح آن، میباید دو سؤال دیگر از خود بکند تا پاسخ مزبور، برایش روشن گردیده و حقیقت با وضوح کامل (و بدون هیچ ابهام و پوشیدگی) آشکار شود. سؤال اول این است که: من کیم و از کجا آمدهام؟ بعبارت دیگر چه کسی پدیدم آورده است؟ و سوال دوم این که: پایان کار من چیست و پس از مرگ به کجا میروم؟ بعضی از متفکران، این پرسشها را با کلمات مختصر از کجا؟ به کجا؟ و برای چه؟ مطرح نمودهاند. از کجا؟ سؤال اول، همان نقطة اساسی نزد مادیگران است که جز به آنچه برخورد و تماس مستقیم با حواس داشته باشد، ایمان ندارند. آنها که ندای فطرت را در سینههای خویش خاموش ساخته و با منطق عقلی مغزهای خویش مقابله نموده با تعصب عجیبی اصرار میکنند که این جهان و هرکه در آن میباشد، خودبخود پدید آمده و با همة نظم و استحکامی که دارد، نتیجة تصادف اين عالم است! ولی کسانی که ندای فطرت را میپذیرند، اعتراف دارند که خود و جهان پیرامونشان، پروردگار بزرگی دارد که دلهایشان با تعظیم و امید و خشوع و توکل و استمداد، به سوی او توجه مینماید. این چیزی است که در ژرفای وجود خویش احساس میکنند و همان دینی است که در این بیان قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (سوره روم آيه 30) «پس روى [دل] ات را با حقّ گرایى تمام به سوى این دین بگردان. از فطرت الهى که مردم را بر اساس آن پدید آورده است [پیروى کن]. آفرینش خداوند دگرگونى نمىپذیرد. دین استوار این است. ولى بیشتر مردم نمىدانند». این صدای فطری، ممکن است در اوقات آسایش و فراغت آدمی، خاموش گردد یا صاحب آن بطور عمدی مغلوبش سازد، اما هنگامی که حوادث تلخ و رویدادهای جدی، انسان را با گرفتاریهای سخت مواجه میکنند و امیدش از مردم اطراف خویش قطع میگردد، این صدا، همراه با روی آوردن به خدا و تضرع و خشوع امید و پوزش طلبی در برابر او، آزاد میگردد. مردی ازحضرت امام جعفر صادق (رح) دربارة خدا پرسش نمود، جواب داد: آیا سوار کشتی نشدهای؟ گفت: چرا، گفت: آیا هیچ اتفاق افتاده است که باد شدید تعادل شما را بهم بزند؟ گفت: آری گفت: طوری بوده است که امیدت از همة دریانوردان و ابزار نجات بریده شود؟ گفت: آری. گفت: پس از آن در قلبت خطور کرده است که کسی هست که در صورت اراده میتواند نجاتت بدهد؟ گفت: آری، گفت: آن، همان خداست. وَإِذَا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ (سوره لقمان آيه 32). «و هرگاه که (دریا طوفانی شود) موجی مانند کوهها آنها را فرو گیرد (در آن حال) خدا را با عقیدة پاک و اخلاص کامل میخوانند». دکارت میگوید: «من با درک نقص وجودم، هستی ذات کاملی را احساس میکنم و خود را ملزم به این عقیده میبینم که دریافت مزبور را، آن ذات کامل آراسته به تمام صفات کمالی که خداوند میباشد، در نهاد من کاشته است». از آنجا که شعور مزبور زاییدة فطرت اصیل انسانی میباشد، ایمان به نیروی مافوق طبیعت و برتر از اسباب طبیعی، واقعیت مشترکی میان همة انسانها از نقاط مسکونی و نژادها و اقوام گوناگون و مراحل تاریخی مختلف میباشد. برگسون، فیلسوف فرانسوی میگوید: «ممکن است گروههای انسانی فاقد علم و فنون و فلسفه یافت شوند، اما هرگز گروهی فاقد دین پیدا نشده است». ارنست رنان، در تاریخ ادیان مینویسد: «هرچیزی امکان دارد پس از مدت معینی از میان برود و حتی ممکن است از کاربرد عقل، صنعت و دانش خودداری شود، اما نابودی دیانت امکان ندارد. دین بعنوان دلیل نادرستی مذهب مادی، که میخواهد اندیشة انسانی را در تنگناهای پست زندگی زمینی محصور نماید، باقی خواهد ماند». هرچه آگاهی انسان از شگفتیهای هستی و زیبایی و استواری آن افزایش مییابد، در صورتی که به اطلاعات سطحی اکتفا نکرده باشد، ایمانش نسبت به وجود آفریدگار و حکمت و عظمت و صفات کاملی او زیادتر میشود. «اسپنسر» در این زمینه از قول «هرشل» چنین گفته است: «هرچه دامنة علم گسترش یابد، دلایل محکم برای وجود خالق ازلی که توانائی بینهایت دارد، افزایش پیدا میکند. بنابراین، زمینشناسان و ریاضیدانان و کیهانشناسان و فیزیکدانها در استحکام بخشیدن به بنیاد علم که همان بنیاد عظمت خداوند یگانه است، شرکت نمودهاند». فرانسیس بیکن هم میگوید: «اطلاع اندک و ناچیز فلسفی، عقل آدمی را به الحاد میکشاند ولی پیش رفتن و تعمق در آن، اندیشهها را به ایمان رهنمون میگردد. برای این که اندیشة انسان در برخورد علل و اسباب ثانوی پراکنده، توقف نموده از آن فراتر نمیرود، اما اگر ژرف اندیشی کرده ببیند که حلقههای زنجیر علتهای متعدد چگونه بهم میپیوندند، چارهای جز اعتراف و تسلیم به خدا نخواهد داشت». آنچه ذکر شد، گواهی کسانی است که در دانشهای جهان، استوار و در اعماق آن غوطهور بودهاند، شواهد و نمونههایی در تأیید ایمان به خدا! اما شک و الحاد از کسانی منشأ میگیرد که تنها پوستههایی از علم را شناخته یا فلسفة ناچیزی خواندهاند. همانطور که بیکن اظهار داشته است. 19 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ مقصد کجاست؟ پرسش دوم این است: به کجا؟... مادیگران پاسخی به این سؤال میدهند که انسان کرامتمند را به حضیض حیوانیت فرو میکشد. تمام داستان انسان و زندگی او از نظر اینها بدین ترتیب است که: «رحمها بیرون میدهند و زمین میبلعد» نه ابدیتی وجود دارد و نه پاداش و کیفری، در این چشمانداز، کسی که بالاترین خوبیها را انجام داده با آن که همة بدیها را مرتکب شده است، یکسان میباشد: کسی که عمر خود را در خدمت مردم و برخلاف شهوات خویشتن سپری ساخته است همانند کسی است که همة زندگیش را بکام شهوات و هوسها و بر ضد مردم گذرانیده است. در این برداشت آنکه حیات خویش را فدای راه حق نموده با کسی که زندگی دیگران را قربانی راه باطل و تجاوزات خود گردانیده، مساوی قلمداد میشود. اگر چنین باشد، وجه تمایز انسان با دیگر پدیدههای روی زمین کدام است؟ و چرا تمام پدیدههای پیرامون وی تحت فرمان و تسخیرش قرار گرفتهاند و از مواهبی برخوردار گردیده است که هیچ موجودی غیر از او دارا نمیباشد؟ و اگر سرانجام او از هم پاشیدن و نابودی است، این احساس کمال و جاودانگی که وجودش را فرا گرفته است چه رازی دارد؟ اما مؤمنان میدانند که به کجا میروند، آنها میفهمند که برای این دنیا آفریده نشدهاند بلکه این دنیاست که برای آنها آفریده شده است. آنها در مییابند که برای زندگی جاوید در دنیای پایداری آفریده شدهاند و در طول زندگی این دنیا فقط صلاحیت و آمادگی لازم برای جهان دیگر را کسب نموده، توشة مورد نیاز آنجا را برگرفته و از پلههای کمال معنوی و روانی بالا میروند تا شایستة ورود به جایگاه پاکیزهای شوند که جز پاکان را امکان ورود بدان نیست، و در آنجا که از طرف گماشتگان و کارگزاران خدا به آنها گفته میشود: سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ (سوره زمر آيه 73). «سلام بر شما باد. پاک بودهاید [و خوش باشید]. جاودانه به آن درآیید». عقل آدمی نمیتواند به آفریدگار دانای حکیمی که این جهان را به نیکوترین شکلی ساخته و برای هر چیزی در آن، اندازهای قرار داده و هر پدیدهای را میزان و حسابی نهاده است، ایمان آورد و سپس معتقد شود که جریان این زندگی تمام خواهد شد، چپاولگر، چاپیده، دزد، دزدی خود را انجام داده و قاتل خونخوار به آدمکشی پرداخته و دست عدالت خداوندی از این مجرمان، انتقام نخواهد گرفت و ضعیف ستمدیدهای را که یاوری جز خدا و پناهی جز آسمان نداشته است، یاری نخواهد نمود و شخص نیکوکاری را که با ستم و بدخویی مردم مواجه گردیده است پاداش نخواهد داد! این کار بیهودهای است که از آفریدگار چنین هستی متنوعی به دور است و تصور باطلی است که بنیان آسمانها و زمین بر قاعدهای خلاف آن استوار گردیده است. 13 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ چرا انسان آفریده شده؟ اما سومین سؤالی که انسان باید آن را از خود بپرسد [پس از دریافتن این که او مخلوق و پروردة آفریدگار و پروردگاری است] بطور ساده این است که: ـ برای چه در این دنیا آفریده شدهام؟ و چرا از پدیدههای دیگر ممتاز گردیدهام؟ و در پهنة زمین، چه مأموریتی دارم؟ پاسخ سؤال فوق از نظر مؤمنان آماده و آسان است: هر سازندهای، راز صنعت خویش و انگیزة دادن شکل خاصی به آفریدة خویش را بخوبی میداند، خداوند تعالی سازندة انسان و آفریننده و گردانندة کار اوست. پس باید از او بپرسیم که: پروردگارا، این انسان را برای چه آفریدی؟ آیا او را صرفاً برای خوردن و آشامیدن پدیده آوردهای؟ آیا برای بازی و بیهودهگری؟ آیا هدف از خلقت او آن بوده است که فقط روی زمین راه برود و از نتایج خاک بخورد و دوباره به خاک برگردد و قضیه تمام شود؟ آیا برای این آفریدی که فاصلة کوتاه میان تولد و مرگ را با رنج و سختی بگذراند؟ در این صورت حکمت ویژگیها و نیروهای عقلی، ارادی و روانی که به انسان بخشیدهای چیست؟ وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (سوره بقره آيه 30). «و هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: در زمین جانشینی قرار میدهم، گفتند: آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد میکند و خون میریزد؟ در حالی که ما با ستایش تو تسبیح میکنیم و تقدیست مینماییم؟ گفت: من چیزی را میدانم که شما نمیدانید». و در احادیث قدسی آمده است: «یا عبادی! إنی ما خلقتکم لأستأنس بکم من وحشة ولا لأستکثر بکم من قلة ولا لأستعین بکم من وحدة على أمر عجزت عنه ولا لجلب منفعة ولا لدفع مضرة وإنما خلقتکم لتعبدونی طویلا وتذکرونی کثیرا وتسبحونی بکرة وأصیلا». «بندگان من، من شما را برای این نیافریدم که بوسیلة شما از وحشت تنهائی خارج شوم یا کمبودی را از خود برطرف سازم و یا در کاری که در آن فروماندهام، یاری بجویم یا سودی را جلب و زیانی را دور سازم، تنها برای این آفریدم تا مرا عبادت بسیار و ذکر فراوان و تسبیح هر صبح و شام کنید». کسی که هستی پیرامون ما را به دقت بررسی کند میبیند که هر چیزی برای چیز دیگری زندگی و فعالیت میکند، ما مشاهده میکنیم که آب بخاطر زمین است و زمین برای گیاه، گیاه برای جانور (حیوان) و حیوان برای انسان، اما سؤال این است که انسان برای کیست؟ بدین سبب، عبادت انسان برای نیروها و مظاهر کوچک و بزرگ و پست و عالی طبیعت مانند، خورشید ماه، ستارگان، رودخانهها، گاوها، درختان و غیره برخلاف جریان طبیعی بوده سقوط بزرگی برای او محسوب میگردد! پس، آدمی بنابر حکم فطرت و منطق آفرینش فقط به خدا تعلق دارد و نه غیر او، و برای پرستش انحصاری او پدید آمده است نه پرستش انسان، سنگ، گاو، درخت، خورشید یا ماه و هر عبادتی برای غیر خدا صرفاً از فریب شیطانی که دشمن انسان است ناشی میشود. 11 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ ندای نخستین در دعوت الهی اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ (سوره اعراف آيه 59). «خدا را بپرستید، معبودی غیر از او وجود ندارد». انحصار عبادت، عقل و در سینهاش قلب طپنده قرار داده شده است، این پیمان هم با قلم قدرت خداوندی در فطرت بشری نقش بسته و در طبع اصیل انسان کاشته شده است. قرآن در یکی از بیانات خود، منظرهای از روز قیامت را به ما نشان میدهد. در آن جا، خداوند از مسیح راجع به نسبتی که به او دادهاند و دروغی که بستهاند، میپرسد و او با ادب بندگی و در حالی که خود را از کار آنان تبرئه مینماید، پاسخ میدهد: وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (116) مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (سوره المائدة آيه 117- 116). «و چون خداوند فرماید: اى عیسى بن مریم، آیا توبه مردم گفتى که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به جاى خداوند گیرید؟ گوید: تو را به پاکى یاد مىکنم، مرا نسزد چیزى بگویم که سزاوار من نیست. اگر آن را گفته باشم، بى گمان آن را دانستهاى. آنچه را که در ذات من است، مىدانى، و آنچه را که در ذات [مقدّس] توست نمىدانم. بى گمان تو خود داناى رازهاى نهانى. به آنان مگر آنچه را که مرا به آن فرمان داده بودى، نگفتهام، [گفتهام] که خدا، پروردگار من و پروردگارتان را بپرستید و تا زمانى که در میانشان بودم بر آنان گواه بودم، آن گاه چون مرا برگرفتى خودت بر آنان نگهبان بودى و تو بر همه چیز گواهى». انجیل متی دربارة مسیح میگوید که: ابلیس ملعون خواست او را بیازماید. بدینمنظور وی را به کوه بلندی برد و همة ممالک و عظمتهای دنیا را به او نشان داد و گفت: اگر مرا سجده کنی، همة اینها را به تو میدهم. مسیح بیدرنگ جواب داد: دور شو ای شیطان، خداوند فرموده است که: «فقط برای پروردگارت سجده کن و تنها او را بپرست!» پس همة ادیان به عبادت خداوند یکتا فرا میخوانده اند و جملگی پیامبران در عبادت او پیشقدم بودهاند. و در نتیجه، عبادت خداوند یگانه، اولین رسالت و مسئولیت انسان در دامن هستی میباشد و تمام ادیان آسمانی بر این موضوع تصریح نمودهاند. نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی ترجمه: محمد ستاری خرقانی 13 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ هرکس برای خودش یه تئوری هایی داره و باهاش کنار میاد و زندگیش رو میکنه، مهم اینه که تو مسیری که در پیش گرفته سد راه دیگران نشه، یکی این اعتقادات بالا رو داره یکی هم براش اصلا مهم نیست، بازتاب همه اینها تو این دنیایی که هستیم باید برای بقیه مشکل ساز نباشه؛ اگه اینجوری باشه هر اعتقادی محترمه و اعتقادی که علاوه بر اینکه به دیگر اعتقادات آسیب نمیرسونه، حتی برای اون ها هم خوب و مفید هست قابل ستایش هست 10 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ هرکس برای خودش یه تئوری هایی داره و باهاش کنار میاد و زندگیش رو میکنه، مهم اینه که تو مسیری که در پیش گرفته سد راه دیگران نشه، یکی این اعتقادات بالا رو داره یکی هم براش اصلا مهم نیست، بازتاب همه اینها تو این دنیایی که هستیم باید برای بقیه مشکل ساز نباشه؛ اگه اینجوری باشه هر اعتقادی محترمه و اعتقادی که علاوه بر اینکه به دیگر اعتقادات آسیب نمیرسونه، حتی برای اون ها هم خوب و مفید هست قابل ستایش هست بله دقیقا منم به آزادی عقیده وبیان معتقدم. چون خداوند در قرآن کریم میفرماید: تو حق را بگو هر کس که خواست ایمان بیاورد و سپاسگزار باشد و هرکس هم نخواست ناسپاس یا کافر.(سوره کهف وده ها آیه دیگر) در دین اجباری نیست اما کسی که ایمان میاره در قبال دینش مسوله مطابق حدیث صحیحی از رسول الله صلی الله و علیه وآله وسلم. در این متن هم دکتر قرضاوی لحن لطیفی داره به کسی بر نمیخوره بر خلاف بعضیها که وقتی میخوان کسی رو به راه حق دعوت کنن لحنشون آزار دهنده است. در این مورد هم یه حدیث داریم که حضرت محمد صلی الله و علیه وآله وسلم میفرماید: در دین بشارت دهید و بیزار نکنید. 5 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ دوست عزیز، فرض کنیم، هیچ کدام از این ادیان وجود نداشتند. اونوقت جواب شما به این سوالات چی بود؟ خود همین ادیان این سوالات را در ذهن شما ایجاد کردن و جوابی هم بهش دادن که حالا از نظر شما هم سوالشون منطقیه هم جوابشون. دقیقا مثل کسیکه یک جزوه با 5 تا سوال و 5 تا جواب بهش میدن،بعدا میگن بیا امتحان بده. مسلما چنین فردی بسیار از امتحانش راضی هست و خوشحاله، چون همه چیز براش از پیش حل شده. به امتحانی فکر کنین که هنوز سوالاتش هم معلوم نیست، چه برسه به پاسخ هاش. از نظر من انسانی میتونه تو زندگی موفق بشه که بتونه از پس این امتحانات بر بیاد. واقعا فکر میکنین این سوالاتی که امروز ذهن شمارو درگیر کرده،ذهن یک سرخپوست آمریکایی که در جنگل ها زندگی میکنه را هم درگیر میکنه. این مهمترین اصل روانشناسی هست، که اکثریت مطلق انسان ها در جامعه،تحت تاثیر محیط سوال و جواب به ذهنشون خطور میکنه. 6 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۰ دوست عزیز، فرض کنیم، هیچ کدام از این ادیان وجود نداشتند.اونوقت جواب شما به این سوالات چی بود؟ خود همین ادیان این سوالات را در ذهن شما ایجاد کردن و جوابی هم بهش دادن که حالا از نظر شما هم سوالشون منطقیه هم جوابشون. دقیقا مثل کسیکه یک جزوه با 5 تا سوال و 5 تا جواب بهش میدن،بعدا میگن بیا امتحان بده. مسلما چنین فردی بسیار از امتحانش راضی هست و خوشحاله، چون همه چیز براش از پیش حل شده. به امتحانی فکر کنین که هنوز سوالاتش هم معلوم نیست، چه برسه به پاسخ هاش. از نظر من انسانی میتونه تو زندگی موفق بشه که بتونه از پس این امتحانات بر بیاد. واقعا فکر میکنین این سوالاتی که امروز ذهن شمارو درگیر کرده،ذهن یک سرخپوست آمریکایی که در جنگل ها زندگی میکنه را هم درگیر میکنه. این مهمترین اصل روانشناسی هست، که اکثریت مطلق انسان ها در جامعه،تحت تاثیر محیط سوال و جواب به ذهنشون خطور میکنه. نمیدونم شما چه تصوری از زندگی دارین. ولی به نظر من اگه این اتفاق بیفته (یعنی هیچ دینی وجود نداشته باشه) هیچ تفاوتی بین انسان و حیوان وجود نخواهد داشت. که این ایده (نبود دین) خیلی سطحی پایینه و کلا هدف خلقت میره زیر سوال. اگه این طور به زندگی نگاه کنیم که قرار باشه هیچ برنامه ای براش نباشه واقعا مسخره است البته با عرض پوزش. "چون این سوالا در فطرت هر انسانی وجود داره اگه دین نباشه وجود این سوالا هم محاله" به طور مثال: استاد یکی از واحداتون هیچ منبعی رو به شما معرفی نمیکنه و هیچ مطلب درسی هم براتون توضیح نمیده. بعد به شما میگه من ازتون در فلان تاریخ امتحان میگیرم. خب شما چه جوابی برای سوالای استادتون دارین؟؟ به نظر خودتون این قضیه منطقی و قابل قبوله؟؟ وقتی هیچ چیزی برای پاسخگویی به سوالات وجود نداره پرسیدن سوال خطاست. مقایسه ای هم که شما از دین با یه جزوه پنج سوالی که جوابهای مشخص دارن اشتباهست. چون تبدیل به اجبار میشه و هیچکس نمیتونست مطابق میل خودش زندگی کنه در حالی که افراد بر اساس سلیقه و علایق خودشون زندگی میکنن وراهشون رو انتخاب میکنن. البته بارها در قرآن اومده که راه درست اینه و لی به کسی نگفته تو مجبوری بگی که همینه بلکه گفته انسان مختاره که راهی که دوست داره رو انتخاب کنه و با توجه به این انتخابش جزا داده میشه. به علاوه این که ما جواب درست رو پیدا کنیم بستگی به میزان استفاده از ابزارهایی که در وجودمون هست داره. در مورد سرخپوستا هم که فرمودین این افراد بر خلاف دیدگاه شما عقاید خودشونو دارن یعنی بی دین نیستند و طبق آیینی که قبول دارن زندگی میکنند وجوابگویی اونها به سولات فوق بر اساس آیینیه که قبول دارن. کلا گفته میشه شخص بی دین وجود نداره. حتی در مورد کسی که ادعای الحاد میکنه. چون این شخص هم مطابق روش خودش(طبق قرآن تبعیت از هوای نفس) زندگی میکنه. و کاملا بی اعتقاد نیست. اگه این طور بود که برای زندگیش برنامه ای نداشت. به هر حال از یکسری اصول زندگی تبعیت میکنه. 3 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۰ نمیدونم شما چه تصوری از زندگی دارین. ولی به نظر من اگه این اتفاق بیفته (یعنی هیچ دینی وجود نداشته باشه) هیچ تفاوتی بین انسان و حیوان وجود نخواهد داشت. که این ایده (نبود دین) خیلی سطحی پایینه و کلا هدف خلقت میره زیر سوال. این نظر شماست عزیزم. من به هیچکدوم از این سه تا دین معتقد نیستم، اصولی رو هم که در زندگی رعایت میکنم، خیلی بیشتر از اکثریت مسلمونای جامعه و این زن های چادری روضه خون و نماز خونه. اگه این طور به زندگی نگاه کنیم که قرار باشه هیچ برنامه ای براش نباشه واقعا مسخره است البته با عرض پوزش. "چون این سوالا در فطرت هر انسانی وجود داره اگه دین نباشه وجود این سوالا هم محاله" به طور مثال: استاد یکی از واحداتون هیچ منبعی رو به شما معرفی نمیکنه و هیچ مطلب درسی هم براتون توضیح نمیده. بعد به شما میگه من ازتون در فلان تاریخ امتحان میگیرم. خب شما چه جوابی برای سوالای استادتون دارین؟؟ به نظر خودتون این قضیه منطقی و قابل قبوله؟؟ وقتی هیچ چیزی برای پاسخگویی به سوالات وجود نداره پرسیدن سوال خطاست. این سوال هم در فطرت انسان ها نیست. ما چیزی به اسم فطرت نداریم. افکار انسان ها تحت تاثیر محیط و زمان شکل میگیره. اگر این سوالات برخواسته از فطرت بود، پاسخش هم باید مطابق با فطرت میشد. اونوقت دیگه همه آدم ها باید از دم مسلمون میشدند، چون اسلام به زعم خودش فطرت آدم ها رو از همه بهتر شناخته. من یا هر آدم دیگه ای روی زمین اگه تشنه مون باشه، نیاز به آب دارم، نمیتونم خاک بخورم. پس مطمئنا اگه این سوالات هم در نهاد آدم بود و از چیزی به نام فطرت بود،برای همه پاسخ یکسان داشت. کلا گفته میشه شخص بی دین وجود نداره. حتی در مورد کسی که ادعای الحاد میکنه. چون این شخص هم مطابق روش خودش(طبق قرآن تبعیت از هوای نفس) زندگی میکنه. و کاملا بی اعتقاد نیست. اگه این طور بود که برای زندگیش برنامه ای نداشت. به هر حال از یکسری اصول زندگی تبعیت میکنه. وقتی گفته میشه فردی بی دینه، معنیش این نیست که فاسد و آدم کش و جنایتکاره. من که تو دنیا اکثر جنایت ها و بمب گذاری هارو که دیدم توسط دین داران مسلمان و یهودی و مسیحی انجام شده. چون اونها برای آدم کشتن بهانه رضایت آفریدگار دارند. بنده چون بهانه ای واسه رضایت کسی ندارم، دست به خلافی هم نمیزنم،بنده هم نیستم. آدم آزاد همیشه تو زندگیش راحت تره، چون به کسی آزاری نمیرسونه. 3 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۹۰ این نظر شماست عزیزم.من به هیچکدوم از این سه تا دین معتقد نیستم، اصولی رو هم که در زندگی رعایت میکنم، خیلی بیشتر از اکثریت مسلمونای جامعه و این زن های چادری روضه خون و نماز خونه. قرار نیست برای اینکه کسی خوب باشه دیگران رو بد جلوه بده. تو هر قشری با هر طرز فکری هم آدم خوب داریم . هم بد. این سوال هم در فطرت انسان ها نیست. ما چیزی به اسم فطرت نداریم. افکار انسان ها تحت تاثیر محیط و زمان شکل میگیره. اگر این سوالات برخواسته از فطرت بود، پاسخش هم باید مطابق با فطرت میشد. اونوقت دیگه همه آدم ها باید از دم مسلمون میشدند، چون اسلام به زعم خودش فطرت آدم ها رو از همه بهتر شناخته. من یا هر آدم دیگه ای روی زمین اگه تشنه مون باشه، نیاز به آب دارم، نمیتونم خاک بخورم. پس مطمئنا اگه این سوالات هم در نهاد آدم بود و از چیزی به نام فطرت بود،برای همه پاسخ یکسان داشت. فطرت یعنی مجموعه ویژگیهایی که انسان رو از سایر موجودات جدا میکنه که شامل: سمع - بصر و فواده . برای اینکه تعریف هر کدوم از اینا رو بدونید به کتاب اثبات وجود خدا اثر استاد ناصر سبحانی رجوع کنید. در مورد اینکه هر انسانی با فطرت اسلام به دنیا میاد درست گفتید ولی به قول خود شما این خانواده ویا تاثیرات محیطه که باعث ایجاد انحراف میشه.ولی هر گاه انسان به ندای فطرتش گوش بده به اصل وجودیش برمیگرده. به خاطر همینه هر ساله تعداد زیادی ازافراد در سراسر دنیا به اسلام رو میارن. کتابهایی مثل از آهنگ پاپ تا آهنگ ناب یکیش وبه سوی نور در دو جلد. این ادعای من رو تائید میکنند. مطمئنا در این دو کتاب با اسامی مشهور و معروفی مواجه خواهید شد. " برای اثبات اینکه فطزت وجود نداره نظریه تکاملی داروین رو مطرح نکنید. این نظریه توسط یک اندیشمند مسلمان به اسم هارون یحیی با دلایل علمی در کتاب شناخت خدا از طریق برهان مورد نقد وبررسی قرار گرفته" وقتی گفته میشه فردی بی دینه، معنیش این نیست که فاسد و آدم کش و جنایتکاره. من که تو دنیا اکثر جنایت ها و بمب گذاری هارو که دیدم توسط دین داران مسلمان و یهودی و مسیحی انجام شده. چون اونها برای آدم کشتن بهانه رضایت آفریدگار دارند. بنده چون بهانه ای واسه رضایت کسی ندارم، دست به خلافی هم نمیزنم،بنده هم نیستم. آدم آزاد همیشه تو زندگیش راحت تره، چون به کسی آزاری نمیرسونه. دین یعنی چارچوب . یعنی برنامه. به خاطر همین عرض کردم اگه آدم بی دین باشه واقعا مسخره است. به طور کلی ادیان به دو دسته تقسیم میشن: الف) ادیان الهی : از آدم تا خاتم دین اسلام بوده با شریعتهای متفاوت. ب) ادیان غیر الهی : که کمونیست هم در این دسته بندی قرار میگیره. درسته کلمه دین در کنارش به کار برده نمیشه اما وقتی میگیم کمونیست گراها یعنی کسی که هدفش اینه که سه اصل خانواده- دولت و مالکیت از بین بره. بسم الله . من کی از جرم وجنایت حرف زدم؟ ولی خب چون شما بهش اشاره کردین بد نیست سری به تاریخ بزنیم ببینیم وقتی کمونیستها به حکومت رسیدن همینطور بی آزار موندن. 1- استالین: در طول 25 سال 26 میلیون مسلمان رو زنده به گور کرد.18 هزار مسجد رو تخریب کرد. در جریان حمله شوروی به قندهار و افغانستان در طول یک شبانه روز 30 هزار مسلمان کشته شدند. 2-سین کیانگ: در ترکمنستان سین 700 هزار مسلمان رو به وحشیانه ترین شکل ممکن قتل عام کرد. این افراد به قول شما پروردگاری ندارند که به خاطر رضاش دست به کشتار بزنند. ولی نکته ای که خیلی از طرفداران فکری شما مطرح میکنند تمامیت خواهی افراد دینداره ولی اسم این کشتار هارو چی میزارین که اکثریتش در مورد جمعیت مسلمانان صورت گرفته؟ حتی اخیرا در فرانسه به مسلمانان در یکی از مساجد توهین شده و قرآنها رو توش به آتیش کشیدن. مسلمانان حق ذبح شرعی ندارن ونباید با حجاب در اماکن عمومی ظاهر بشن.اینم از آزادی. در آخر اینکه : امیدوارم زندگیتون توام با سلامتی ونیک بختی باشه باهر اندیشه و تفکری که دارین. هدف از ایجاد این تاپیک قطعا مسلمان کردن و تحمیل عقیده به کسی نبوده و نیست. :icon_pf (44): 1 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ هر گاه انسان به ندای فطرتش گوش بده به اصل وجودیش برمیگرده. به خاطر همینه هر ساله تعداد زیادی ازافراد در سراسر دنیا به اسلام رو میارن. کتابهایی مثل از آهنگ پاپ تا آهنگ ناب یکیش وبه سوی نور در دو جلد. این ادعای من رو تائید میکنند. مطمئنا در این دو کتاب با اسامی مشهور و معروفی مواجه خواهید شد. خوب به نظر شما علت اینکه اکثریت مطلق مسلمانان در کشورهای جهان سوم هستند و باز هم بیشترشون حتی سواد خوندن و نوشتن هم ندارند از آفریقا تا بنگلادش و.... چیه؟ چون برام جالبه چرا این فطرت با فقیرها و کسانیکه دستشون از دنیا بیشتر کوتاهه بیشتر عجین شده. جوابش از نظر من اینه که اسلام اگر هم گسترش پیدا کرده و میکنه به خاطره وعده وعیدهاش و ترسوندن هاشه. کسیکه چیز خاصی توی این دنیا نداشته باشه، چاره ای جز دلخوشی به سرای آخرتش نداره تا شاید با از صبح تا شب خم و راست شدن، به یک نوایی برسه و اگر اینجا هوای خالقش رو داشته باشه (جهاد و...) اون دنیا هم کسی هواشو داشته باشه. دوست عزیز،شواهد به اندازه کافی بر زمینی بودن این ادیان هست،اما باورش برای مردم جهان سوم و حتی بعضی از کسانیکه مرگ رو پایان راه میدونن سخته. فقط میخوان باشن،حالا چه این دنیا چه دنیایی دیگه،اینکه چی میخوان خودشون هم نمیدونن. 1 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ خوب به نظر شما علت اینکه اکثریت مطلق مسلمانان در کشورهای جهان سوم هستند و باز هم بیشترشون حتی سواد خوندن و نوشتن هم ندارند از آفریقا تا بنگلادش و.... چیه؟چون برام جالبه چرا این فطرت با فقیرها و کسانیکه دستشون از دنیا بیشتر کوتاهه بیشتر عجین شده. جوابش از نظر من اینه که اسلام اگر هم گسترش پیدا کرده و میکنه به خاطره وعده وعیدهاش و ترسوندن هاشه. کسیکه چیز خاصی توی این دنیا نداشته باشه، چاره ای جز دلخوشی به سرای آخرتش نداره تا شاید با از صبح تا شب خم و راست شدن، به یک نوایی برسه و اگر اینجا هوای خالقش رو داشته باشه (جهاد و...) اون دنیا هم کسی هواشو داشته باشه. دوست عزیز،شواهد به اندازه کافی بر زمینی بودن این ادیان هست،اما باورش برای مردم جهان سوم و حتی بعضی از کسانیکه مرگ رو پایان راه میدونن سخته. فقط میخوان باشن،حالا چه این دنیا چه دنیایی دیگه،اینکه چی میخوان خودشون هم نمیدونن. مطمئن هستید که اکثریت کسانیکه مسلمان شدن وهستن سواد ندارند؟؟؟آخه خود من سرگذشت کسانی رو خوندم که از جمله دانشمندان هستند. مثل گری میلر یا پدر علم جنین شناسی آمریکا. یا کسی مثل یوسف اسلام که با همه شهرتش از همه چیز برید. به غیر از این عقب افتادگی ملل چه ربطی به آیین داره؟ اتفاقا اسلام خیلی رو علم تاکید داشته . به طوریکه گفته طلب علم بر هر زن ومرد مسلمانی واجبه.حالا عوامل زیادی هستن . یکیش اینکه اگه یه مسلمون بخواد (زن با حجاب ) بخواد بره یه دانشگاه معتبر که راش نمیدن. وجود افرادی چون شما که همیشه دوست دارن به عقاید دیگران بخنند کم چیزی نیست برای اینکه کلا افراد انزوا طلب بشن وحضور کمتری در جامعه داشته باشن. چرا شما اینقدر دوست دارین به عبادتها توهین کنید همش به نماز میگید خم وراست شدن. من قبول دارم خیلیها به اسم دین و خدا و ......... هر کاری دلشون بخواد انجام میدن. اما قرار نیست چون یه عده اینجوریند به عقاید بقیه توهین بشه. در ضمن این خم و راست شدنی که اینقدر بهش گیر دادین فواید علمیش تا حد زیادی کشف شده. اگه به چیزی اعتقاد ندارین لازم نیست حتما توهین کنید.کاش نصف نصف احترامی که برای دین زرتشت قائل هستین برای این عقیده ای که اینقدر ازش بیزارید قائل بودید.فقط به حرمت اینکه هنوز تعداد زیادی از هموطنان شما این عقیده رو دارن. لا اقل حرمت انسان بودن وحق انتخابشون نگه دارین. چیزی ازتون کم نمیشه. این شواهدی که میگه دین اسلام ساخته بشر هست رو میشه بگین چی هستن؟؟؟ اتفاقا تکلیف کسیکه به آخرت معتقده کاملا معلومه. مثل یه مسافر زندگی میکنه میدونه این دنیا ابدیتی نداره . برای وقتش برنامه ریزی داره و اونچه رو که برای سفر آخرتش قراره ببره رو آماده میکنه.از مرگ هم نمیترسه چون هر لحظه براش آمادگی داره.البته این خصوصیاتی کسانیه که ایمانشون کامله. حالا یک سوال شما که میگین هیچ دینی ندارین میشه هدف خودتون رو از زندگی بگین ؟برای چی زندگی میکنیدو قراره چه کاری انجام بدین؟ شما که نمیدونید چند ثانیه دیگه باشین یا نه چقدر برای مرگ آمادگی دارین با توجه به اینکه ابدیتی هم در کار شما نیست ؟ این حس جاودانگی وخواستن برای بودن که بهش اشاره کردین از کجا سر چشمه گرفته؟؟ اگر فکر وعقیده ای بهتر از اسلام دارین معرفی کنید که همگی با هم بریم . معمولا وقتی یک ایده رو از کسی میگیرن که ایده ای بهتر و عالیتر بهش بدن.اگه این ایده پیدا شد منم به جمع شماها میپیوندم. 1 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ مطمئن هستید که اکثریت کسانیکه مسلمان شدن وهستن سواد ندارند؟؟؟آخه خود من سرگذشت کسانی رو خوندم که از جمله دانشمندان هستند. مثل گری میلر یا پدر علم جنین شناسی آمریکا. یا کسی مثل یوسف اسلام که با همه شهرتش از همه چیز برید. من میگم اکثریت، کجا گفتم همه !!! بله اکثرشون این خصلت رو دارند،کافیه به همین کشورهایی مثل پاکستان و افغانستان و مناطق دور افتاده ایران و.... سر بزنین، هرچی جهان سومی تر، اعتقادات و تعصبات بیشتره. اما مسلما آدم های اندکی هم هستند که وضعیتشون فرق میکنه. به غیر از این عقب افتادگی ملل چه ربطی به آیین داره؟ اتفاقا اسلام خیلی رو علم تاکید داشته . به طوریکه گفته طلب علم بر هر زن ومرد مسلمانی واجبه.حالا عوامل زیادی هستن . یکیش اینکه اگه یه مسلمون بخواد (زن با حجاب ) بخواد بره یه دانشگاه معتبر که راش نمیدن. وجود افرادی چون شما که همیشه دوست دارن به عقاید دیگران بخنند کم چیزی نیست برای اینکه کلا افراد انزوا طلب بشن وحضور کمتری در جامعه داشته باشن. بله اسلام روی علم خیلی تاکید داشته، اما هیچ ثمره ای برای دنیا نداشته. کل علم تو اسلام به یکسری از دانشمندان ایرانی در گذشته دور بر میگرده. تمامی قوانین علمی توسط غربی ها کشف شدن،مسلمانان فقط تاکید میکنن،کاری نمیکنن. کسیکه اهل حجاب و آخرت هست،بهتره توی قم بره دانشگاه تا بره دانشگاه کافرها در آمریکا که بهش بگن حجابتو بردار. برای علم آموختن نزد کافرهای نجس،که هیچی ندارند رفتن،یک عمل عجیبه. چرا شما اینقدر دوست دارین به عبادتها توهین کنید همش به نماز میگید خم وراست شدن. من قبول دارم خیلیها به اسم دین و خدا و ......... هر کاری دلشون بخواد انجام میدن. اما قرار نیست چون یه عده اینجوریند به عقاید بقیه توهین بشه. در ضمن این خم و راست شدنی که اینقدر بهش گیر دادین فواید علمیش تا حد زیادی کشف شده. اگه به چیزی اعتقاد ندارین لازم نیست حتما توهین کنید.کاش نصف نصف احترامی که برای دین زرتشت قائل هستین برای این عقیده ای که اینقدر ازش بیزارید قائل بودید.فقط به حرمت اینکه هنوز تعداد زیادی از هموطنان شما این عقیده رو دارن. لا اقل حرمت انسان بودن وحق انتخابشون نگه دارین. چیزی ازتون کم نمیشه. حرمت کسی رو باید نگه داشت که حرمت بقیه افکار رو نگه داره. در یک تاپیک دیگه هم با یکی از بچه ها بحث کردیم. اسلام به خودش این حق رو داده بگه اهل کتاب و پیروان سایر ادیان نجس هستند،فکر نکنم احترام به چنین طرز تفکری منطقی باشه. حداقل زرتشت توهین نمیکنه. در ضمن جنایت های پیروان اسلام و یهود تو دنیا از همه مکتب ها بیشتر بوده. منظورم جنایت هایی هست که پیروان انجام میدن،راحت آدم میکشند. 1 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ مطمئن هستید که اکثریت کسانیکه مسلمان شدن وهستن سواد ندارند؟؟؟آخه خود من سرگذشت کسانی رو خوندم که از جمله دانشمندان هستند. مثل گری میلر یا پدر علم جنین شناسی آمریکا. یا کسی مثل یوسف اسلام که با همه شهرتش از همه چیز برید. من میگم اکثریت، کجا گفتم همه !!! بله اکثرشون این خصلت رو دارند،کافیه به همین کشورهایی مثل پاکستان و افغانستان و مناطق دور افتاده ایران و.... سر بزنین، هرچی جهان سومی تر، اعتقادات و تعصبات بیشتره. اما مسلما آدم های اندکی هم هستند که وضعیتشون فرق میکنه. به غیر از این عقب افتادگی ملل چه ربطی به آیین داره؟ اتفاقا اسلام خیلی رو علم تاکید داشته . به طوریکه گفته طلب علم بر هر زن ومرد مسلمانی واجبه.حالا عوامل زیادی هستن . یکیش اینکه اگه یه مسلمون بخواد (زن با حجاب ) بخواد بره یه دانشگاه معتبر که راش نمیدن. وجود افرادی چون شما که همیشه دوست دارن به عقاید دیگران بخنند کم چیزی نیست برای اینکه کلا افراد انزوا طلب بشن وحضور کمتری در جامعه داشته باشن. بله اسلام روی علم خیلی تاکید داشته، اما هیچ ثمره ای برای دنیا نداشته. کل علم تو اسلام به یکسری از دانشمندان ایرانی در گذشته دور بر میگرده. تمامی قوانین علمی توسط غربی ها کشف شدن،مسلمانان فقط تاکید میکنن،کاری نمیکنن. کسیکه اهل حجاب و آخرت هست،بهتره توی قم بره دانشگاه تا بره دانشگاه کافرها در آمریکا که بهش بگن حجابتو بردار. برای علم آموختن نزد کافرهای نجس،که هیچی ندارند رفتن،یک عمل عجیبه. چرا شما اینقدر دوست دارین به عبادتها توهین کنید همش به نماز میگید خم وراست شدن. من قبول دارم خیلیها به اسم دین و خدا و ......... هر کاری دلشون بخواد انجام میدن. اما قرار نیست چون یه عده اینجوریند به عقاید بقیه توهین بشه. در ضمن این خم و راست شدنی که اینقدر بهش گیر دادین فواید علمیش تا حد زیادی کشف شده. اگه به چیزی اعتقاد ندارین لازم نیست حتما توهین کنید.کاش نصف نصف احترامی که برای دین زرتشت قائل هستین برای این عقیده ای که اینقدر ازش بیزارید قائل بودید.فقط به حرمت اینکه هنوز تعداد زیادی از هموطنان شما این عقیده رو دارن. لا اقل حرمت انسان بودن وحق انتخابشون نگه دارین. چیزی ازتون کم نمیشه. حرمت کسی رو باید نگه داشت که حرمت بقیه افکار رو نگه داره. در یک تاپیک دیگه هم با یکی از بچه ها بحث کردیم. اسلام به خودش این حق رو داده بگه اهل کتاب و پیروان سایر ادیان نجس هستند،فکر نکنم احترام به چنین طرز تفکری منطقی باشه. حداقل زرتشت توهین نمیکنه. در ضمن جنایت های پیروان اسلام و یهود تو دنیا از همه مکتب ها بیشتر بوده. منظورم جنایت هایی هست که پیروان انجام میدن،راحت آدم میکشند. این شواهدی که میگه دین اسلام ساخته بشر هست رو میشه بگین چی هستن؟؟؟ درباره دین اسلام نگفتم. درباره همه ادیان عرض کردم. تمرکز اینها در یک منطقه جغرافیایی خاص، به تنهایی برای زمینی بودن اینها کافیه. همچنین دستوراتی که بهش میگین دستورات آسمانی،کاملا مشخصه توسط آدمی گفته شده. سوره ای هست که خدایی با وسعت عظیم میاد به ابولهب و زنش فحش میده !!! این رو دیگه چطوری یک آفریدگار با یک آدم کل کل میکنه،در نوع خودش جالبه/ حالا یک سوال شما که میگین هیچ دینی ندارین میشه هدف خودتون رو از زندگی بگین ؟برای چی زندگی میکنیدو قراره چه کاری انجام بدین؟ شما که نمیدونید چند ثانیه دیگه باشین یا نه چقدر برای مرگ آمادگی دارین با توجه به اینکه ابدیتی هم در کار شما نیست ؟ این حس جاودانگی وخواستن برای بودن که بهش اشاره کردین از کجا سر چشمه گرفته؟؟ شما هدفتون رو از زندگی بگین؟ خیلی خوب باشین که برین بهشت،اونجا نهایتا کنیز اولیای دینتون میشین دیگه. روی تخت ها میشینین و خیلی هم شانس بیارین با یک مرد مومن ازدواج میکنین و در بهشت شاد و خرم بدون محدودیت زمانی میچرخین. من ترجیح میدم چنین هدف خیالی نداشته باشم. هدف من فقط آدم درستی بودن توی زندگیه،مرگ رو هم به عنوان یک پایان و واقعیت قبول کردم. شما از پایان میترسین،مختارین. حس جاودانگی هم از زیاده خواهی آدم ها و طمعشون سرچشمه گرفته. چون محدودیت براشون سخته،آدم های طماع همونطور که ثروت بینهایت رو دوست دارند،عمر بینهایت رو هم دوست دارند. اگر فکر وعقیده ای بهتر از اسلام دارین معرفی کنید که همگی با هم بریم . معمولا وقتی یک ایده رو از کسی میگیرن که ایده ای بهتر و عالیتر بهش بدن.اگه این ایده پیدا شد منم به جمع شماها میپیوندم. ایده بهتر در دنیای امروز دیگه اکتسابی و تقلیدی نیست. خودتون باید در پی اون باشین،دوران رهبری و خط و مشی دادن به عوام سر اومده. مگر اینکه دوست داشته باشین باز هم عوام و پیرو مکتب خاصی بشین. لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ من میگم اکثریت، کجا گفتم همه !!! بله اکثرشون این خصلت رو دارند،کافیه به همین کشورهایی مثل پاکستان و افغانستان و مناطق دور افتاده ایران و.... سر بزنین، هرچی جهان سومی تر، اعتقادات و تعصبات بیشتره. اما مسلما آدم های اندکی هم هستند که وضعیتشون فرق میکنه. چشماتون ضعیفه نوشتین اکثریت مطلق.یه سرچ بزنین تعداد آمار مسلمونای اروپا وآمریکا رو هم نگاهی بهش داشته باشین. بله اسلام روی علم خیلی تاکید داشته، اما هیچ ثمره ای برای دنیا نداشته. کل علم تو اسلام به یکسری از دانشمندان ایرانی در گذشته دور بر میگرده. تمامی قوانین علمی توسط غربی ها کشف شدن،مسلمانان فقط تاکید میکنن،کاری نمیکنن. کسیکه اهل حجاب و آخرت هست،بهتره توی قم بره دانشگاه تا بره دانشگاه کافرها در آمریکا که بهش بگن حجابتو بردار. برای علم آموختن نزد کافرهای نجس،که هیچی ندارند رفتن،یک عمل عجیبه. بهتون گفتم تا زمانیکه افراد مثل شما هستن فرصت برای حضور بقیه ناخوشاینده. مثلا خودتون روانشناسی میخونید ولی بدبخت اونی که به قصد درمان بیاد پیش شما .یه سر برید پیش روانکاو فکر کنم عقده حقارت وکم خود بینی وجودتون رو پر کرده.اگه اینطور نیستید وقتی من گفتم به آزادی عقیده معتقدم اینقدر برای تحمیل افکار پوچ خودتون تلاش نمیکردن. حرمت کسی رو باید نگه داشت که حرمت بقیه افکار رو نگه داره. در یک تاپیک دیگه هم با یکی از بچه ها بحث کردیم. اسلام به خودش این حق رو داده بگه اهل کتاب و پیروان سایر ادیان نجس هستند،فکر نکنم احترام به چنین طرز تفکری منطقی باشه. حداقل زرتشت توهین نمیکنه. در ضمن جنایت های پیروان اسلام و یهود تو دنیا از همه مکتب ها بیشتر بوده. منظورم جنایت هایی هست که پیروان انجام میدن،راحت آدم میکشند. چون خودتون لایق احترام نیستید به عقیده دیگران به اسم نقد توهین میکنید.در ضمن من هیچ مسلمانی رو نمیشناسم به اهل کتاب بگه نجس. اگه اونا نجس هستند از لحاظ اعتقادی هست نه جسمی در ضمن ازدواج با اهل کتاب جایزه اگه نمبینید خوب توجه کنید.نمیدنستم عالم العلوم هستین و کلیه ادیان رو بررسی کردین و ریز ودرشت عقایدشون رو میدونید. زرتشت توهین نمیکنه. از کدوم کتابشون اینو پیدا کردید یا با کدوم مدرک میگین که اونا اصلا توهین نمیکنن. در ضمن لطف کنید با مستندات حرف بزنید.مدام آمار الکی میدید. 1 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ درباره دین اسلام نگفتم. درباره همه ادیان عرض کردم. تمرکز اینها در یک منطقه جغرافیایی خاص، به تنهایی برای زمینی بودن اینها کافیه. همچنین دستوراتی که بهش میگین دستورات آسمانی،کاملا مشخصه توسط آدمی گفته شده. سوره ای هست که خدایی با وسعت عظیم میاد به ابولهب و زنش فحش میده !!! این رو دیگه چطوری یک آفریدگار با یک آدم کل کل میکنه،در نوع خودش جالبه/ زبان عربیتون افتضاحه. هیچ فحشی در قرآن نسبت به ابو لهب در سوره مبارکه مسد نیست.مثل اینکه تاریخ رو هم نخوندید که ابو لهب چقدر پیامبر رو آزار داد ولی پیامبر هیچ وقت کوچکترین بی احترامی به کسی نکرد. چرا چشماتون نمیبینه گفتین بودین بشری بودن این ادیان کاملا واضحه.وهیچ استثنایی قائل نشدید. شما هدفتون رو از زندگی بگین؟ خیلی خوب باشین که برین بهشت،اونجا نهایتا کنیز اولیای دینتون میشین دیگه. روی تخت ها میشینین و خیلی هم شانس بیارین با یک مرد مومن ازدواج میکنین و در بهشت شاد و خرم بدون محدودیت زمانی میچرخین. من ترجیح میدم چنین هدف خیالی نداشته باشم. هدف من فقط آدم درستی بودن توی زندگیه،مرگ رو هم به عنوان یک پایان و واقعیت قبول کردم. شما از پایان میترسین،مختارین. حس جاودانگی هم از زیاده خواهی آدم ها و طمعشون سرچشمه گرفته. چون محدودیت براشون سخته،آدم های طماع همونطور که ثروت بینهایت رو دوست دارند،عمر بینهایت رو هم دوست دارند. هدف من از زندگی به خودم مربوطه . همینکه شما عالم العلوم وعالم الغیوب هستین برای بقیه کافیه. شما به دنیا اومدید که افراد رو مثلا هوشیار کنید ولی به کسی نیاز دارین تا از دایره ای که توش هستین بیرونتون بیاره.مدام دور یه دایره میچرخین.برای اینکه ثابت کنید خیلی باهوش ومتفکر هستین سوال رو با سوال جواب میدین ایده بهتر در دنیای امروز دیگه اکتسابی و تقلیدی نیست. خودتون باید در پی اون باشین،دوران رهبری و خط و مشی دادن به عوام سر اومده. مگر اینکه دوست داشته باشین باز هم عوام و پیرو مکتب خاصی بشین. چون هیچ فکر وایده ای ندارید این حرفا رو میزنید. من گفتم معرفی کنید نگفتم راه رو بهم نشون بدید . در ضمن دین من نه تقلیدی نه موروثی. کاملا واضحه که دارین سعی میکنید خوب باشین. خوب بودن از نظر شما یعنی آزار دادن مسلمونا به اسم نقد ومدرنیته. حتی نمیتونید حضور منو به عنوان یه مسلمون تو این انجمن تحمل کنید.چه برسه به اینکه بخواین به من کمک و یا خوبی کنید. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده