Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۸۸ يكي از اساسي*ترين مسائلي كه جوامع امروزي با آن مواجهند، مشاركت مردم در فرايند توسعه به*ويژه امور مربوط به توسعه محلي و مشاركت در امور محلي است. مشاركت از كليدي*ترين مفاهيم در فرايند توسعه شهري و محلي است، به*دليل اينكه جهان پيچيده آينده، تواناسازي آحاد مردم و مشاركت فعال آنها را طلب مي*كند و از آن گريزي نيست. جهاني كه در پرتو انقلاب الكترونيك و ارتباطات به دهكده*اي كوچك و در دسترس همگان بدل شده است، تنها در پرتو مشاركت تمامي گروه*ها و جوامع تنگناهاي آينده بشريت را پشت*سر خواهد گذاشت و گروه*هايي كه نتوانند خود را با شرايط دائما دگرگون*شونده منطبق سازند به توده*هاي نامربوط بدل خواهند شد و از گردونه زندگي به حاشيه رانده مي*شوند. از آن هنگام كه «مشاركت مردم» از قلمرو خويشاوندي به عرصه*هاي عمومي راه يافت، اشكال گوناگوني نيز به*خود گرفت. گاهي مشاركت ابزاري، زماني مشاركت كنترل شده، گاهي مشاركت مشروط، زماني مشاركت خودجوش و در شرايطي نيز مشاركت* توسعه*اي چهره نمود. امروزه در بسياري از جوامع به*دليل نگرش و ديدگاه*هاي دولتمردان و حاكمان، مفهوم مشاركت جايگاه خود را بازيافته است. براساس گونه شناسي مشاركت و با توجه به معيارها و ضوابط مختلف، تقسيم*بندي*هاي مختلفي از مشاركت صورت گرفته است. با لحاظ*كردن ملاك*هاي مختلفي چون ابعاد و سطوح مشاركت، هدف يا ابزار بودن مشاركت، بعد سازماني مشاركت، موضوع مشاركت، آسان و پيچيده**بودن مشاركت، علاقه به مشاركت، اهداف و انتظار، نقطه شروع و شكل*گيري و نيز فضا و قلمرو گونه*شناسي*هاي متعددي از مشاركت ارائه شده است؛ مثلا براساس نحوه شكل*گيري يا منشأ، مشاركت به مشاركت انفعالي، خود انگيخته و ترغيب شده تقسيم مي*شود. براساس حوزه*اي كه مشاركت در آن صورت مي*گيرد به مشاركت سياسي، مشاركت اجتماعي، مشاركت اقتصادي و مشاركت فرهنگي تقسيم مي*شود. براساس سطوح مشاركت به مشاركت محلي، ملي، منطقه*اي و بين*المللي تقسيم مي*شود و اينكه در كدام بخش از فرايند كلي قرار مي*گيرد به مشاركت در تصميم*گيري، مشاركت در اجرا، مشاركت در تامين منابع و مشاركت در نظارت تقسيم*بندي مي*شود. مشاركت حاصل روندي پوياست كه در آن فرد، خواسته*هاي واقعي خود و جامعه را به درستي مي*شناسد و نه تنها هدف خود را با جامعه همسو مي*يابد بلكه فعاليت خود و جامعه را بدون هيچگونه احساس فشاري با هم درمي*آميزد و نسبت به اين آميختگي احساس تعهد مي*كند و در اين ميان مشاركت شهروندان در جامعه شهري موجب نتايجي بس گرانبها و متقابلي براي نظام مديريت شهري و شهروندان خواهد بود چرا كه امروزه رويارويي با مسائل و مشكلاتي كه ابرشهرهاي جهان با آن دست به گريبان هستند؛ مانند انفجار جمعيت، حاشيه*نشيني و اسكان غيررسمي، نابساماني وضعيت ترافيك، آلودگي محيط*زيست، سيل مهاجران روستايي به شهر و مسائل بسيار ديگر كه با تسريع فرايند شهرنشيني، رشد سريع ارتباطات، اطلاعات و فناوري، جهاني شدن اقتصاد و بازارهاي كار و سرمايه و... دائما در حال گسترش و پيچيدگي بيشتر هستند و تنها با بهره*گيري درست و بهينه از توان*ها، استعدادها و ظرفيت*هاي بالقوه وسيع موجود در شهروندان و منابع شهري در حوزه*هاي گوناگون و در قالب طرح*ها و برنامه*هاي مشاركتي قابل حل هستند. اگر باب مشاركت فعال بسته باشد و شهروند به شهرنشين تنزل پيدا كند، نه تنها شاهد رشد و تعالي شهروندان، بسط و استخراج توانايي*هاي آنان، تقويت هويت شهري و احساس تعلق به شهر، تقويت حس اعتماد و همكاري ميان اهالي شهر و مديران شهري نيستيم، بلكه داراي كمترين ميزان كاركرد و بهره*وري در نظام مديريت شهري نيز خواهيم بود. اما سؤال اساسي اينجاست كه مردم چه زماني بيشتر مشاركت و همكاري خواهند كرد؟ بنابه عقيده تيبات و والكر، همكاري مردم با سازمان*ها و مراجع در حل مسائل جامعه هيچگاه به*طور خودكار و اتوماتيك محقق نمي*شود، بلكه اين امر تابع ديدي است كه مردم از اين مراجع دارند. به*واقع، در پاره*اي موقعيت*ها، مردم اغلب مايل نيستند كه محدوديتي بر سر راه آزادي آنها قرار بگيرد، لذا در برابر تحميل قواعد و اقتدار مراجع ذي*ربط از خود مقاومت نشان مي*دهند. از پيش شرط*هاي مهم در برانگيختن همكاري شهروندان با سازمان*ها، اعتماد است كه روتشتاين و فري از آن تحت عنوان اعتماد متقابل ياد مي*كنند. اگر شهروندان به سازمان*ها و مراجع اعتماد داشته باشند، در آن صورت شانس توسعه هنجارهايي كه تعاون و همكاري آنها با سازمان*ها را افزايش خواهد داد، بهتر خواهد بود و بالعكس، اگر سازمان*ها نيز به شهروندان اعتماد داشته باشند، در آن صورت چندان نيازي به مقررات اجباري نخواهد بود. در واقع، در اينجا نقش هنجارهاي اخلاقي در تاثيرگذاري بر تصميمات شهروندان پررنگ*تر خواهد بود. در پذيرش همكاري مردم با سازمان*ها و مراجع، 3 محرك اجتماعي بديل را مي*توان برشمرد: 1- مردم در شرايطي با سازمان*ها همراهي مي*كنند كه سازمان*ها و مراجع تصميمات خود را به شيوه*اي عادلانه پياده *كنند. 2- مردم در شرايطي با امور سازمان*ها همراهي و همكاري مي*كنند كه سازمان*ها و مراجع با اعضاي جامعه به*گونه*اي برابر رفتار *كنند. 3- زماني كه احساس كنند يك سرمايه*گذاري مبتني بر هويت در جامعه كرده*اند. به واقع كليد حصول به رفتارهاي مطلوب از سوي شهروندان را بايد اعمال رفتاري برابر در هنگام اخذ تصميمات مربوط به تخصيص منابع دانست. بنابراين با توجه به سير تكاملي مشاركت مردمي و قرار گرفتن آن در بطن توسعه به*عنوان يك عامل اساسي، گسترش روحيه مشاركتي در افراد و بسط فرهنگ مشاركت امري معقول و اجتناب ناپذير مي*نمايد، از اين*رو جهت انجام اين مهم شناسايي عوامل مؤثر بر آن و شناخت بنيان*هاي فرهنگي و فكري حاكم بر آن به*منظور ايجاد مشاركت بيشتر درخور*توجه است زيرا بدون ارتقاي سطح آگاهي*هاي افراد و تقويت شعور جمعي و درك منافع جمعي نمي*توان به حفظ و تقويت جامعه و توسعه محلي دست يازيد. براي تشريح فضاي مفهومي مطلب فوق لازم به ذكر است كه در پژوهشي كه با عنوان بررسي اعتماد اجتماعي شهروندان به*عنوان مولفه مؤثر بر مشاركت و همكاري آنان با شهرداري در مناطق بيست*ودوگانه تهران انجام يافت ميزان شناخت و اعتماد اجتماعي به*عنوان 2مولفه تاثيرگذار بر مشاركت شهروندان مورد بررسي قرار گرفت و نتايج پژوهش حاكي از اين واقعيت بود كه بين شناخت شهروندان از وظايف و ماموريت*هاي شهرداري و اعتماد نهادي به اين نهاد با مشاركت آنان همبستگي وجود دارد. لذا با توجه به اينكه آگاهي و اطلاعات شهروندان در زمينه امور مربوط به شهر و وظايف و ماموريت*هايي كه بر عهده شهرداري است در افزايش مشاركت آنها تاثير دارد، لازم است مديران و برنامه*ريزان شهري با كمك ساير دستگاه*هاي ذي*ربط تلاش گسترده*اي در جهت افزايش آگاهي شهروندان از مسائل شهر صورت دهند زيرا طبق يافته*هاي اين تحقيق سطح آگاهي و اطلاعات آنان بسيار پايين است، به*طوري كه اكثريت پاسخگويان فاقد هر گونه اطلاعات كافي در امور شهري بوده*اند و وظايف عمراني و خدماتي شهرداري را به*عنوان وظايف اصلي آن مي*شناسند و در پژوهش حاضر در پاسخ به اين پرسش كه «چند مورد از وظايف و ماموريت*هاي شهرداري را نام ببريد.» پاسخگويان وظايف اصلي شهرداري را در تنظيف شهر، ايجاد فضاي سبز و آسفالت كوچه و خيابان مي*دانند و دركل آشنايي 50.5 درصد پاسخگويان در حد پايين و 46.16 درصد داراي آشنايي در حد متوسط و تنها 3.1 درصد داراي آشنايي در حد بالايي بوده*اند؛ بنابراين روشن است كه آشنايي مردم با وظايف شهرداري چندان زياد نيست و مردم مهم*ترين وظيفه شهرداري را تامين نظافت شهري مي*دانند. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده