رفتن به مطلب

در ادبیات ایران همه چیز هست، اما کمی از همه چیز!


ارسال های توصیه شده

حمید رضا امیدی سرور

 

galam.gif

 

اغلب بر این باوریم که اوضاع و احوال ادبیات داستانی و ایضا بازار نشر در این سالها لااقل به لحاظ کمی، به مراتب بهتر از گذشته و بخصوص از دو دهه نخست پس از پیروزی انقلاب است. مشاهده نشانه‎های آن نیز دشوار نیست؛ کافی‎است نگاهی بیندازیم به تنوع آثار منتشر شده، تعدد نویسندگان تازه، اقبال نسبی مخاطبان به آثار داستانی ایرانی (به‎ویژه در حوزه رمان) و نهایتا تمایل و حتی رقابت ناشران برای جذب ظرفیت های موجود در این زمینه که همگی حکایت از رونقی دارند که در گذشته جای آن به شکل محسوسی خالی بود.

در این سالها کم نیستند مجموعه داستانهایی که در چند نوبت به صورت پیاپی منتشر می‎شوند، در حالی که در گذشته انتشار داستان کوتاه جز برای نویسندگان صاحب نام اغلب میسر نبود.

 

hamid-omidi.jpg

 

حمید رضا امیدی سرور

 

از دیگر نشانه‎های این رونق باید به برگزاری جلسات نقد و بررسی آثار داستانی اشاره داشت، جلساتی که متولیان برگزاری آن یا کانون‎ها و انجمن‎های داستانی‎اند، یا مجموعه‎های فرهنگی و هنری وابسته به فرهنگسراها یا خود ناشران که بعضا جلساتی در نقد و بررسی محصولات‎شان برگزار می‎کنند.

برگزاری جلسات نقد و بررسی ادبیات داستانی بدین شکل را کم و بیش می‎توان پدیده جدیدی در ادبیات ایران به حساب آورد که رویکرد به آن و تشکیل متداوم آن بدین شکل از قدمت چندان طولانی برخوردار نیست، هرچند که شاید در گذشته نمونه‎های انگشت شماری هم بوده باشند، اما قطعا هیچ‎گاه روی آن حساب ویژه‎ای باز نشده که شاهد اقبال یا رونق آنها بوده باشیم. تنوع این جلسات در دو سه سال اخیر به گونه‌ای‎است که اگر کسی پیگیر حضور در چنین جلساتی باشد و مروری بر رسانه‎ها و به‎ویژه رسانه‎های فضای مجازی داشته باشد، هر هفته نه یک جلسه که گاه دو یا سه جلسه‎ خواهد یافت. از آنچه گفتیم می‎توان به این نتیجه رسید که به لحاظ کمی چنین جلساتی از رشد چشمگیری برخوردار بوده و حکایت از آن دارند که اوضاع و احوال کاملا بر وفق مراد است! اما این تنها ظاهر ماجراست؛ چرا که وقتی پای کیفیت ماجرا به میان می‎آید، نتایج تا این اندازه امیدوار کننده نیست. کیفیت و خروجی این جلسات به طور مشخص تابع دو مسئله است، نخست چگونگی مباحث مطرح شده در آن و دیگری تعداد حاضران در جلسه . اگر بگذریم از تعارفات مرسوم که در نهایت منجر می‎شود منتقد فیتیله انتقاد را پایین بکشد و رعایت حال نویسنده را بکند و از کیفیت نهایی کار بکاهد؛ برخلاف تعدد و تداوم چنین جلساتی که قاعدتا باید نشانه رونق و اقبال و رونق آنها باشد، اما وقتی قدم به محل برگزاری‎شان می‎گذاریم با جمعی کوچک روبه‌رو می‎شویم نهایتا ده پانزده نفره (که در مهمترین جلسات شاید به سختی به بیست نفر برسد) و تازه در این میان هم چند نفری جزو بستگان و آشنایان نویسنده هستند که به دلایل برون متنی ادبیات در آنجا حاضر شده‎اند. بنابراین عملا شاهد هستیم که مضمون این جلسات جز در میان عده‎ای انگشت شمار به‎طور مستقیم انعکاس نمی یابد به گونه ای که شاید این پرسش به میان آید که آیا برگزاری چنین جلساتی برای عده ای چنین قلیل توجیه دارد؟ ظاهرا توجیه دارد که برگزار می‎شود! و این پوشش رسانه‎ای جلسات است که لااقل کلیات محتوای آن را به اطلاع دیگران می‎رساند و در نهایت این انعکاس رسانه‎ای جنبه‎ای تبلیغی به آن می‎دهد. بنابراین عملا برگزاری این جلسات با همین بضاعت هم امتیازی برای یک اثر محسوب شده و اغلب ناشران هم از آن به عنوان تمهیدی تبلیغاتی استفاده می‎کنند. اما نتیجه‎گیری اخلاقی ته مطلب اینکه: اوضاع ادبیات داستانی معاصر بهتر از گذشته به نظر می‎رسد، اما نه آنگونه که فکر می کنیم، تنوع آثار و تعدد نویسندگان هست، اما اثر خوب در آن کم یافت می‎شود؛ اقبال مخاطبان و تجدید چاپ آثار هست، اما نه با تیراژهای بالا که با تیراژهای هزار تا هزار و پانصد تایی و نهایتا اینکه جلسات نقد نیز هست، اما با مخاطبانی انگشت شمار… خلاصه اینکه از همه چیز کمی داریم و می‎توانیم به آن دلخوش کنیم تا چه پیش آید…

 

این یادداشت در چهارم آبانماه در روزنامه تهران امروز منتشر شده

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...