رفتن به مطلب

انسان‎ها سایه‎وار می‎آیند و می‎روند! (نامه هایی از اسکار وایلد)


ارسال های توصیه شده

oscar_wilde.jpg

 

 

 

این نامه‎ها از کتاب«نامه‎های اسکاروایلد»انتخاب شده‎اند. اسکاروایلد این نامه‎ها را در سالهای ۱۸۸۲ و ۱۸۸۳، و پس از سفر موفقیت‎آمیزش به آمریکا نوشته است. خطاب نامه‎ها به‎ دوستان و نزدیکان اوست. اسکاروایلد در این نامه‎ها درباره‎ی نظریاتش راجع به زندگی و هنر و اثر هریک بر دیگری سخن‎ می‎گوید.

 

نامهی اول ۲۰ ژانویه ۱۸۸۲-به آرچیبالد فوریس ۱ آقای فوریس عزیز به‎طور یقین اظهارنظر شما در مورد من، به‎طور نادرستی جلوه داده شده است. اگرچه‎ باید بگویم به نظر می‎آید اظهارات شما در سخنرانی‎تان در مورد من دلیلی بر نوشتن آن مقاله‎ بوده است. فکر می‎کنم صراحتا باید بگویم به نظر من آن گفته‎ها نه تنها درست بیان نشده بلکه‎ هیچ ارتباطی هم با موضوع بحث شما نداشته است. می‎دانم مسئله‎ای را که من می‎خواهم به مردم آمریکا بگویم باعث ایجاد یک حرکت بزرگ در این‎جا خواهد شد و زیان تمام این ریشخندهای‎ احمقانه، به تزکیه‎ی هنر و تمدن در این کشور خواهد رسید. فکر نمی‎کنم که حذف آن گفتار به زیبایی کلام شما و توجهی که به آن می‎شود خدشه‎ای وارد کند. همچنآن‎که خود شما گفتید آن نکته شوخی ساده‎لوحآن‎های بوده است. وظیفه‎ی شما سخن گفتن از اخبار جنگ و میدان نزاع است و من از حیات هنر می‎گویم. این دو موضوع کاملا متفاوت‎اند و بهتر است که اینطور باقی بماند. ارادتمند شما اسکاروایلد

 

نامهی دوم ۲۹ ژانویه ۱۸۸۲-به آرچیبالد فوربس

 

آقای فوربس عزیز از این‎که در نخستین نامه‎ای که به شما نوشتم مطالبی بود که به نظر شما تند و اشتباه‎ آمد بسیار متعجب و غمگین شدم. باور کنید قصد من آن بود که با همان صراحت لهجه‎ای که‎ شما به من نوشتید جواب شما را بدهم و اگر چیزی جز این به نظر آمده باشد، هرچند ناآگاهانه، آن‎را پس می‎گیرم. و اما راجع به قصد من برای آمدن به آمریکا توضیح خواسته بودید. هنگام بازگشت به‎ اروپا، اگر نتوانسته باشم کوچکترین نفوذی در رشد هنر در این کشور داشته باشم بسیار ناامید خواهم شد؛ و ناامیدتر، اگر نتوانسته باشم باعث شوم که از میان تعدادی کثیری که به سخنان من‎ گوش دادند حد اقل یک نفر هنر و زیبایی را کمی بیشتر دوست داشته باشد. و باز هم ناامیدتر اگر نتوانسته باشم پس از کار توانفرسا و سخنرانیهای متعدد(به خصوص برای من که در این‎ مورد بی‎تجربه هستم)به مقدار کافی درآمد داشته باشم؛ درآمدی که با آن بتوانم پاییز را در ونیز، زمستان ‎را در رم و بهار را در آتن بگذرانم. اما تمام این‎ها شاید تنها رویا باشند. به نظر می‎رسد که نامه نوشتن باعث سوءتفاهمهای بسیار بزرگ می‎شود. آرزو داشتم شما را حضوری‎ ملاقات می‎کردم. شاید اگر باهم روبرو می‎شدیم می‎توانستم بهتر و آسانتر حرفهایم را به شما بزنم. دوستدار شما اسکاروایلد

 

images10.jpeg

 

اسکار وایلد

 

نامهی سوم مارچ ۱۸۸۳-به ماری پرسکات

۲ خانم پرسکات عزیزم روزنامه‎هایی را که از آمریکا برایم فرستاده بودید دریافت کردم و از این بابت از شما متشکرم. فکر می‎کنم باید به خاطر داشته باشیم که تبلیغات زیاد نمی‎تواند تضمینی برای‎ موفقیت یک نمایش ضعیف با بازی بد باشد. منظورم این است که می‎توان در خیابان‎های‎ نیویورک دسته‎های کارناوال را دو بار در روز به مدت شش ماه راه انداخت و اعلام کرد که‎ ورا ۳نمایشنامه‎ی خوبی است ولی اگر در شب اول اجرا، یک نمایش قوی با بازی خوب نباشد تمام آن تبلیغات بی‎نتیجه خواهد بود. نام من و بازی عالی شما، دو عامل مهم برای موفقیت آن نمایش در لندن و آمریکا خواهد بود. کار ما ایجاد موقعیتی عالی برای به دست آوردن یک نتیجه‎ی خوب است. موفقیت‎ علمی است که اگر شرایط آن‎را داشته باشیم ثمره آن‎را خواهیم گرفت. هنر یک حاصل ریاضی‎ است که از تمایل به هنر و زیبایی ناشی می‎شود و اگر در مورد آن درست فکر نشود هیچ‎ نخواهد بود. در مورد گفتگوهای آن نمایش باید گفت، می‎توان یک اثر‎تراژدی را به شکل کمدی‎ اجرا کرد. خنده در بیننده لزوما‎ترس را از بین نمی‎برد اما به کاهش آن کمک می‎کند. هیچوقت نگران نباشید، با ایجاد خنده اثر‎تراژدی از بین نمی‎رود. برعکس بدینوسیله می‎شود آن‎را تشدید کرد. قانون کلی هر هنری بستگی به چیزی دارد که به آن رجوع کند. نقاشی با چشم کار دارد و به دانش بینایی مربوط می‎شود. موسیقی با گوش شنیده می‎شود و با دانش‎ صداها را رابطه پیدا می‎کند. تئاتر با طبیعت انسان سروکار دارد و آن‎را باید در دانش‎ روانشناسی و فیزیولوژی جستجو کرد. یکی از اصول فیزیولوژی این است که اشتیاق برای‎ احساسات تشدید شده را می‎توان با احساس ضد آن تسلی داد. برای مثال اثر یک نمایش درام، خنده‎های عصبی و یا اشک شادی است. به دلایلی که گفتم نمی‎توانم آن گفتگوها را در اثر کمدی خود حذف کنم. دوم این‎که، لزوم یک گفت‎وشنود خوب، پایان آن است و یک محاوره‎ی درست باید واکنشهای اشخاص در برابر یکدیگر را به‎طور طبیعی نشان دهد و نباید تنها به‎ صورت نوشته‎های یک نویسنده گفته شود. این پایآن‎ها، نه تنها ارزشی هنری بلکه اثری فیزیکی‎ نیز دارند. آن‎ها زمان کافی برای نفس تازه کردن را به بازیگر می‎دهند.

دوست همیشگی شما اسکاروایلد

 

نامهی چهارم می۱۸۸۳-به آقای رابرت شرارد ۴ رابرت عزیز نامه‎ات به اندازه خودت دوست‎داشتنی بود. این اولین فرصتی است که پس از پیمودن‎ راهها و عوض کردن قطار و حمل‎ونقل اثاثیه‎ام پیدا کرده‎ام که برایت نامه‎ای بنویسم. خواندن‎ دستخط چه لذت‎بخش بود و چه خاطراتی از شبهای مهتابی و غروب آفتاب را به‎یاد من آورد. در مورد پیشکش کردن شعرهای خودت به من، آن‎ها را می‎پذیرم. چگونه می‎توان‎ هدیه‎ای به دلپذیری یک موسیقی زیبا که توسط دوست عزیزی مثل تو سرورده شده باشد را رد کرد. به نظر من، تصویر یک دوستی واقعی را هرگز نمی‎توان با هیچ خیانتی هر چقدر پست و ننگین باشد کدر کرد. اشخاص مانند سایه می‎آیند و می‎روند ولی کمال مطلوب ما همیشه‎ روشن و شفاف باقی می‎ماند. آن کمال مطلوبی که زندگی انسآن‎ها را نه تنها به خاطر عشق و دوستی‎اش که آن‎ها را به‎یکدیگر پیوند می‎دهد، بلکه رابطه‎ای که با هنر و موسیقی به جنبش‎ درمی‎آید و دوستی را به‎یکدیگر پیوند می‎دهد، بلکه رابطه‎ای که با هنر و موسیقی به جنبش‎ درمی‎آید و دوستی را نزدیکتر می‎کند. ما هر دو می‎توانیم در مقابل یک الهه مرمری خم شویم‎ و سرود روحانی بخوانیم، رنگ طلایی غروب و نقره‎ای سپیده می‎تواند برایمان رویایی باشد، آواز خلسه‎آور پرندگان نهان در تپه‎های پرگل، همه در قلب ما حس زیبایی را پدید می‎آورند و در آن‎جا قلبها و دستهای ما به هم پیوند می‎خورند. فکر می‎کنم یک دوستی واقعی باید اینطور باشد. در این نوع رابطه، عیبها جزئی شمرده‎ می‎شوند و هیچیک در صدد تغییر دیگری نیست و دو طرف یکدیگر را برای چیزی که هستند می‎پذیرند. احتمالا من و تو فرق زیادی باهم داریم شاید بیشتر از آن‎چه در تصور بیاید اما هر دوی ما دید یکسانی از زیبایی داریم و در جستجوی آن شهر رویایی هستیم که فلوت‎نوازان آن‎ هیچگاه خسته نمی‎شوند. آن‎جا همیشه بهار است و جایی برای خاموشی نیست؛ شهری که خانه‎ی هنر است و هنر در انتظار دوستدارانش. ما به دنبال چاه آب زندگی جاوید هستیم؛ جایی که‎ بلبلان برایمان می‎خوانند و ماه از دیدارمان شاد می‎شود. به نظر من این همان چیزی است که در جستجوی آن هستیم و تو که برایم بسیار عزیزی و دوستی‎ات ایمان و اعتماد به آینده را به من‎ می‎دهد، در این‎راه با من همراهی. اسکاروایلد پی‎نوشت: (۱). Archibald Forbes نویسنده‎ی انگلیسی و خبرنگار جنگی. (۲). Maric Prescott بازیگر آمریکایی. (۳). Vera (4). Robert. H. Sherard نویسنده و خبرنگار. کلک

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...