Managerr 1616 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ ذهن زنان و مردان به راستي متفاوت است خانم سيمون دوبوار (Simone de Beauvoir) فيلسوف، نويسنده و يکي از مهمترين پايه گذاران جنبش فمينيسم، جمله مشهوري دارد: "هيچ کس زن زاده نميشود بلکه به يک زن تبديل ميشود"، اما با يافته هاي علمي امروز بهتر است اين جمله را فراموش کنيم. دانش امروز منظر کاملا متفاوتي از آنچه هستيم در مقابل ما قرار داده است. ما زن و مرد هستيم و از همان لحظه بسته شدن نطفه با يکديگر تفاوت داريم و اين تفاوت خود را در هر دستگاه فيزيکي و ذهني ما نشان ميدهد. گفتگو درباره تفاوتهاي جنسي، بحث تازه اي نيست اما همواره در آن نکات جديدي کشف ميشود که بازگشت به اين موضوع را ضروري مينمايد. امروزه پيشرفتهاي پزشکي براي مقابله با بيماريهايي چون نارسايي قلب، افسردگي و معلوليتها، مديون شکسته شدن کدهاي زيست شناسي و درک تفاوتهاي جسمي زن و مرد است. اکنون پزشکان ميدانند که علاوه بر اندامهاي به کلي متفاوت زنان و مردان، با اندامهاي مشابه آنها نيز نبايد به يک شکل برخورد نمود. نيازي به طرح اين قضيه وجود ندارد که اين تفاوتها، هيچ يک از دو جنس را برتر يا پست تر از ديگري نميکند. اينها، فقط تفاوت هستند نه چيز ديگر. 2 لینک به دیدگاه
Managerr 1616 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ تاثير ژنها تمام آنچه زنان و مردان را از يکديگر متمايز ميکند، تنها با يک کروموزوم آغاز ميشود : کروموزوم مردانه که Yنام دارد، رشته باريکي است که تعداد اندکي ژن-25 عدد- را حمل ميکند در حالي که کرموزوم Xزنانه، با 1000 تا 1500 ژن همراه است. اما اهميت اين مقدار فراوان ژن، قابل مقايسه با اهميت يک ژن Sry در کروموزوم Y نيست. کار Sry، تعيين جنسيت مردانه، از طريق صدور فرمان براي ساخته شدن بيضه ها و ترشح هورمون بسيار مهم تستوسترون است که بيشتر خصوصيات جسمي و ذهني مردانه به ترشح آن وابسته است. البته ژنهاي تعيين کننده جنسيت، همه چيز را به هورمونها واگذار نميکنند. دانشمندان در طي چند سال گذشته دريافته اند که آنها مسئول افزودن چاشنيهايي وابسته به جنسيت، به رفتارها و واکنشهاي ذهني افراد هستند. مشخص شده است که جنس مونث، ژنهايي دارد که کارشان پشتيباني و حمايت از مغز در هنگام بروز مشکلات بزرگ است.طبيعت براي تعادل بخشيدن به ژنهاي زن و مرد، از هر کروموزوم X بدن زن، يکي را مسدود ميکند. اما حدود 19 درصد ژنها، از اين انسداد فرار ميکنند و سلولها از بعضي ژنهاي X سهميه دوبرابر دريافت ميکنند. همين مسئله موجب ميشود که زنان بسيار کمتر از مردان در معرض ابتلا به اختلالات رواني چون وهم گرايي يا اوتيسم و شيزوفرني قرار بگيرند. به علاوه، اين موضوع که از يک جفت ژن X کدام يک فعال شود هم در نحوه واکنش مردان و زنان به مسائل مختلف نقش تعيين کننده اي دارد. در بعضي موارد، ژن X دريافتي از پدر بي اثر ميشود و گاهي ژن X مادري. براي بسياري از اعمال، اينکه ژن جنسي شما چيست و يا آنرا از کدام والد گرفته ايد مهم نيست. اما کروموزوم Y به تنهايي مغز را به ساختن نورونهاي دوپامين dopamine بيشتر ترغيب ميکند. اين سلولهاي عصبي مسئول ايجاد محرکها و پاداشها است و ترشح دوپامين زمينه را براي لذت بردن از چيزهاي تازه و همچنين مواد اعتياد آور، فراهم ميکند. (اين مورد به طور مفصل در مطلب تاثير اعتياد بر مغز توضيح داده شده است).نورونهاي دوپامين مهارتهاي حرکتي را نيز تحت تاثير قرار ميدهند و در زمان وقوع بيماري پارکينسون قابليت خود را از دست ميدهند. اين بيماري مردان را دوبرار بيشتر از زنان مورد حمله قرار ميدهد. 2 لینک به دیدگاه
Managerr 1616 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ جنسيت در مغز دکتر روبن گور (Ruben Gur) کشف کرده است که درصد ماده خاکستري مغز زنان، بيشتر از مردان است. اين مطلب توضيح خوبي براي اين مسئله است که با توجه به اينکه مغز مردان از زنان بزرگتر است، اما هردو جنس، در تستهاي هوش به يک اندازه خوب عمل ميکنند. ماده خاکستري که از سلولهاي عصبي و شاخه هاي آنها به نام دندريت (dendrite) تشکيل شده است، جايي است که بارهاي سنگين فکري در آن جا به جا ميشود. نورونها و دندريتها مغز زنان تراکم بيشتري دارند و قدرت تمرکز و تواناييهاي فکري بيشتري براي زنان ايجاد ميکنند. به گفته دکتر گور مغز بزرگتر مردان، بيشتر با ماده سفيد و مايع نخاعي پر شده است. اين مايع مغز را از ضربه هاي شديد حفظ ميکند و از آنجايي که سر مردان بيشتر در معرض ضربه هاي ناگهاني است، ميتواند مفيد واقع شود. ماده سفيد که از بازوهاي بلند نورونها که در يک ماده محافظ قرار گرفته اند، تشکيل شده است، به پخش شدن عمليات پردازشي مغز کمک ميکند. اين ماده مردان را در تجسم فضايي بسيار قدرتمند ميکند و مانع پخش شدن اطلاعات در کورتکس (قشر مخ) ميشود. اين حالت قابليت تمرکز بر يک موضوع واحد را به وجود مي آورد که براي داشتن تجسم فضايي، به خصوص انواع پيچيده آن بسيار ضروري است. ماده سفيد راه ورود هر فعاليتي که در هنگام انجام دادن کاري، موجب از بين رفتن تمرکز مردان شود را مسدود ميکند. به همين دليل مردان نميتوانند در آن واحد چند کار را با هم انجام دهند. اما آنها ميتوانند کارهاي مهندسي، پارک کردن اتوموبيل و طراحي صنعتي را بهتر انجام دهند. ماده سفيد در مغز زنان در جسم پينه اي – رابط بين دو نيمکره مغز - جمع شده است و نيمکره راست را به شدت وارد عمليات کلامي ميکند. هرچه اين کار کلامي پيچيده تر باشد، نورونهاي بيشتري در هر دو نيمکره به کار مي افتند و اين واکنشي است که در زنان قويتر است. به همين دليل زنان ميتوانند در آن واحد صحبت کنند و کارهاي ديگري را هم انجام دهند. زنان يک مزيت ديگر هم دارند، جريان خون در مغز زنان بسيار سريعتر است که تاثيرات سالخوردگي در مغز را کاهش ميدهد. مردان در زمان سالخوردگي بافت مغزي بيشتري از دست ميدهند که بيشتر در سمت چپ ناحيه جلويي غشاي مخ پيش مي آيد. اين بخش از مغز مسئول نتيجه گيريهاي منطقي و خويشتن داري است. 2 لینک به دیدگاه
Managerr 1616 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ افکار متفاوت تفاوت بين دو جنس ميتواند به اينجا برسد، تقسيم بندي وظايف از روي تواناييها. ذهن مردان و زنان ذاتا به سمت جنبه هاي متفاوتي از جهان اطرافشان کشيده ميشود. تواناييهاي ادراکي زنان به سمت تفسير سريع يا به قولي شهودي از درونيات افراد تمايل دارد. زنان داراي استعداد کشف احساسات و افکار ديگران هستند، آنها تمايلات افراد را تفسير و سرنخهاي وابسته به قراين را جذب کرده و با شيوه هاي مناسب احساسي واکنش نشان ميدهند. آنها توانايي همدلي دارند، با ديگران وفق مي يابند و ميتوانند جنبه هاي ديگر يک استدلال را دريابند. اين همدلي منجر به برقراري ارتباط و تمايل زنان به وابستگي ميشود. مردان در ابتدا بر روي جزئيات آني متمرکز ميشوند و با بررسي يک قسمت کوچک از هر چيز، راحت تر کنار مي آيند. آنها قوانيني را بر اساس تجزيه و تحليل طبيعت، اشياء بيجان و حوادث مختلف به وجود مي آورند. در يک جمله، متخصص طبقه بندي هستند. برتري مردان در تجسم فضايي و استعداد زنان در مهارتهاي کلامي، درواقع زيرمجموعه تواناييهاي متفاوت آنها در طبقه بندي کردن در مقابل همدلي کردن است. اين دو روش مختلف ذهني در انتخاب اسباب بازي (عروسکها و اسبابهاي زندگي روزمره در مقابل تراکتورها و آدم آهني)، ناشکيبايي کلامي در مردان (ترجيح ميدهند دستور بدند تا گفتگو کنند) و جهت يابي (زنان محل را با علايم مشخص جاده و راهنما پيدا ميکنند اما مردان تصويري هندسي از فضا دارند و از طريق در ذهن داشتن چيدمان فضايي راه را پيدا ميکنند.) کاملآ مشهود است. بارون کوهن (Baron-Cohen)، سرپرست گروه تحقيقات اوتيسم در دانشگاه کمبريج ميگويد : تقريبا تمام افراد سالم داراي ترکيبي از هر دو نوع مهارتها هستند اما زنان و مردان در مقدار تسلط هر جنبه به ديگري تفاوت دارند. او متوجه شده است که کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتيسم و گونه نه چندان حاد آن به نام سندرم اسپرگر (Asperger)، قادر به تشخيص احساسات ديگران نيستند و به طور غريبي مستعد طبقه بندي کردن بوده و تمرکزي وسواس گونه بر اشيايي چون کليد برق و شير آب دارند. اوتيسم به شدت مردان را مبتلا ميکند. بارون کوهن در کتاب خود به نام The Essential Difference اوتيسم را آينه بزرگنماي صفات مردانه خوانده است. مبناي همدلي کردن و طبقه بندي کردن در مغز به خوبي شناخته نشده است، هرچند به نظر ميرسد جايي به نام مغز عمومي وجود داشته باشد، جايي که مدار عصبي به مشاهدات شخصي فرد اختصاص يافته است. اجزاء اصلي سازنده اين بخش در نيمکره چپ مغز قرار دارند. مراکز کلامي زنان نيز در همين ناحيه قرار دارد و بسيار پيشرفته تر است. به گفته بارون کوهن، در ابتداي شکل گيري مغز، هورمون مردانه تستوسترون ، رشد نيمکره چپ را کند ميکند و بر سرعت رشد نيمکره راست مي افزايد. او ميافزايد که در نتيجه تحقيق بر روي کودکان يک ساله، با توجه به شرايط دوران بارداري و زايمان به اين نتيجه رسيده ايم که با افزايش ميزان تستوسترون، ارتباط چشمي کودک با مادر خود کمتر ميشود، ارتباط چشمي يا نگاه چشم در چشم، يکي از معمولترين روشهاي برقراري ارتباط است و بسيار جالب است که بدانيم اين کار نيز، تحت تاثير عوامل هورموني است. از طرفي فقدان تستوسترون موجب ميشود که دختران زودتر از پسران کلمات را بياموزند و اصطلاحا "زبان باز کنند" . نداشتن ارتباط چشمي و محدود بودن ارتباط کلامي، از اولين نشانه هاي بيماري اوتيسم است. به گفته کوهن : "مجذوبيت بيش از حد به ماشين آلات و دستگاهها، همراه با فقدان همدلي، از جمله اساسي ترين نشانه هاي اوتيسم است" 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده