رفتن به مطلب

چالش‌های انتقال پایتخت اداری به بیرون از تهران


ارسال های توصیه شده

برخی موضوعات در حافظهٔ خبری ما چنان اهلیت یافته‌اند که شنیدن و گفتن درباره آن‌ها هیچگاه خالی از لطف نخواهد بود. خبرهایی که هر بار ما را به این فکر فرو می‌برد که باید موافق باشیم یا مخالف و نسبت منافع ما با این موضوعات چگونه است. جا به جایی پایتخت از تهران موضوعی است که هربار ما را به این فکر فرو می‌برد که کدام زمین‌ها ارزان و کدام گران خواهد شد؟ چه کسانی از پیش ما می‌روند و یا ما قرار است نزد چه کسانی برویم؟ شکل خانواده، روابط اجتماعی و آهنگ زندگی ما چه خواهد شد؟به گزارش پایگاه خبری شهر الکترونیک، جدید‌ترین خبری که میان خبرگزاری‌های مختلف به نقل از اعضای شورای شهر تهران مطرح می‌شود، بحث دربارهٔ پایتخت اداری است. شهری در نزدیکی تهران که بناست بار خدمات اداری و رسمی را به عهده بگیرد و به شهر مجال نفس کشیدن بدهد. توجیه این امر نیز تفکیک پایتخت در بسیار از کشورهاست. هرچند بسیاری نیز تن به این تفکیک نداده‌اند. اکنون این پرسش مطرح است که شهرسازان با این مسئله چگونه برخورد می‌کنند؟ آیا آنطور که در خبر‌ها آمده مورد مشورت قرار خواهند گرفت و یا به سان بسیاری از موارد که در حافظه عامه مانده است، حضورشان تنها توجیهی خواهد بود بر تصمیماتی که پیش‌تر اخذ شده و آن‌ها باید مستدل و توجیه پذیرش کنند. در این زمینه ملاحظاتی هست که باید مورد توجه قرار بگیرد. این اتفاق چه ضرورتی دارد؟ چه مدلی برای این اتفاق پیشنهاد و اتخاذ خواهد شد؟ و آیا تصمیم گیران در این رابطه، صلاحیت و یا حتی توان اثرگذاری دارند یا خیر؟

عده‌ای بنا را بر انتقال پایتخت به یکی از شهرهای اطراف مثل قم، ساوه، قزوین، سمنان و یا پرند گذاشته‌اند. آنچه این تصمیم را موضوعیت داده است، امکان تردد روزمره است. حال باید پرسید این حجم از سفرهای خارج از شهری به واسطه هزینه و زمان چه تبعاتی دارد؟ و آیا هزینه انسانی و کیفیت زیستی تقلیل یافتهٔ کارمندان در این میان مورد توجه قرار گرفته است یا خیر؟ اگر این طرح بخواهد برای تهران سودی ببخشد، لاجرم باید حجم قابل توجهی از افراد و موسسات و سازمان‌ها را منتقل کند. آیا تفکیک حوزه‌های زیستی این افراد در این فاصلهٔ روزمره امری برآورد شده و سنجیده است؟ چند صد هزار نفر و یا قریب به یک میلیون نفر و یا حتی بیشتر باید هرروز شهری را ترک کنند و شباهنگام به آن بازگردند. انسان‌شناسی مدیریتی ما پاسخی برای این تصمیم که زیستی بی‌کیفیت و طاقت فرسا را تحمیل می‌کند در نظر گرفته است؟ حدیثی متوا‌تر از حضرت رسول(ص) است که یکی از خوشبختی‌های انسان را آن می‌داند که معیشتش در شهر خودش باشد.در یک مدل دیگر، فاصله را بسیار کمتر فرض کرده‌اند و قصد احداث شهری جداگانه اما بسیار نزدیک به تهران را دارند. آنچه در حافظهٔ دانش شهرسازی از چنین تصمیماتی مانده است، تجربه‌هایی مانند چاندیگار و برازیلیا در موضوع تفکیک کاربری‌هاست. این که یک حوزهٔ شهری وسیع و یا شهری نزدیک به کلان شهری مانند تهران بخواهد صرفاً به حوزه کاری اختصاص یابد، مسائلی را در پی دارد که پیش‌تر نیز تجربه شده است:۱-بعد از اتمام ساعت‌های کاری، شهر بخش اعظم جمعیتش را از دست می‌دهد. این ساختمان‌ها و خیابان‌های خالی را چه مقدار نیروی انتظامی باید ساماندهی کند؟ توجه داشته باشید که بخش عظیمی از نظارت و حراست از فضاهای شهری تنها با حضور مردم اتفاق می‌افتد، اما در غیاب مردم، چه کسانی و به چه تعدادی باید از شهر حراست کنند؟۲-بدون شک در این شهر اداری، کاربری‌های خدماتی بسیاری قرار دارند؛ مثل مراکز درمانی، فروشگاه‌ها، رستوران‌ها، ایستگاه‌های خدمات شهری و غیره که متولیان آن‌ها ترجیح می‌دهند و یا بهتر است بگوییم مجبورند در زمانی طولانی‌تر از کارمندان ادارات در فضای شهر باقی بمانند، حضور آن‌ها هرچند هم قلیل باشد نیاز به تامین امنیت و از سویی دیگر بسیاری از خدمات شهری متنوع تری است که یک شهر ۲۴ ساعته به آن نیاز دارد. مانند مراکز آموزشی، تفریحی و... که با دلیل عدم وجود توجیه اقتصادی، این مراکز برپا نشده و هزینه زیستی افزون تری را به ساکنان دائمی شهر تحمیل می‌کنند.۳- برپایی یک عمارت و در مقیاس بزرگ‌تر یک شهر، عملی هزینه بر است که سبب می‌شود یک ساختمان برای تمام روز برپا باشد. استفاده از یک ساختمان تنها برای ساعات محدودی و بخشی از یک روز ذاتاً عملی صرفه جویانه و بهره ورانه نیست؛ چه این که علاوه بر هزینه‌های ساخت یک شهر، هزینه‌های نگهداری آن نیز به طور تام و تمام پرداخت می‌شود، هر چند بهره برداری از آن محدود باشد. چنین است که تمایل بخش خصوصی نیز برای مشارکت در چنین پروژه‌هایی تقلیل می‌یابد. در نمونه‌های خارجی نیز هزینه این گونه شهر‌ها تنها به دولت‌ها تحمیل می‌شود.۴- آنچه ساکنان اداری در این شهر‌ها تجربه می‌کنند، مجموعه‌ای از رفتارهای معطوف به تکلیف است. آن‌ها وظیفه‌شان را ادا می‌کنند و برای دریافت و بهره بردن از حقوقشان به شهرهای مادری مثل تهران بر می‌گردند. بنابراین تجربه فضایی آن‌ها از این شهر‌ها امر مطلوبی نیست. به همین علت هیچ گونه حس همدلی و تعلقی نسبت به آن فضا در آن‌ها ایجاد نمی‌شود که با کاهش مسئولیت پذیری نسبت به مکان همراه است. نتیجه این امر بالا رفتن قابل توجه هزینه‌های نگهداری از شهر است؛ شهری که ساکنان‌اش، دوستش نمی‌دارند، شهر پر هزینه‌ای است. برای مطالعه بیشتر در این باب می‌توان به نمونه‌هایی مثل عسلویه و امیدیه در جنوب ایران رجوع کرد. هر چند آن شهر‌ها بنا به جبر فیزیکی ِ محل استحصال نفت شکل گرفته‌اند.۵- فاصله این شهر اداری تا تهران را چه چیز پر می‌کند؟ آیا تجربهٔ کرج ثابت نکرده است که این فاصله را سوداگران زمین خرد خرد می‌بلعند و بافتی ارگانیک و برنامه ریزی نشده را ایجاد می‌کنند که می‌تواند به عنوان یک معضل منطقه‌ای، شهر اداری هدف را هم به مصائب تهران دچار سازد؟آنچه پیش و بیش از این خرده بحث‌ها قابل توجه است، آن است که طراحان انتقال مرکز اداری که خود معترف به جستن راه حل مشکلات تهران در خارج از تهران هستند، آیا متوجه هستند که برای حل مسئلهٔ یک جزء، برای یک کل تصمیم گیری کرده‌اند؟ اگر به هرم مدیریتی فضاهای زیستی انسانی توجه کنیم در می‌یابیم که تصمیم گیران تهران، دریافته‌اند که مشکل در سطوح بالاتری باید حل بشود اما موضع آن‌ها در این سطح بالا‌تر محدود به مصالح تهران است نه بقیه کشور. آیا در انتخاب یکی از مراکز استان نزدیک به تهران به عنوان پایتخت اداری، بهترین و اصلح‌ترین مدل توسعه برای آن شهر را هم در نظر گرفته‌اند؟ و یا گمان می‌کنند هبه کردن چند سازمان و وزارت خانه الزاماً امر مطلوبی است؟طرح‌های آمایش سرزمینی، طرح‌های آمایش منطقه‌ای، طرح‌های جامع و تفصیلی شهر‌ها، طراحی شهری و طراحی معماری؛ سلسله مراتبی هستند که هر تصمیم علمی باید در تمامی آن‌ها دارای سر فصل باشد. آیا احداث یک شهر در نزدیکی تهران و یا تغییر وضعیت در یکی از شهرهای نزدیک به تهران، نتیجه مطالعه در مقیاس سرزمینی و یا منطقه‌ای است؟ اگر چنین نباشد چه اطمینانی وجود دارد که با زاویه دیدی محدود به مصالح تهران، مصالح ملی هم تامین می‌شود؟ این خطای مدیریتی نتیجه فرهنگی عمومی است که هر رفتار عملگرایانه چنان ذوق زده‌اش می‌کند که هر نظام تصمیم سازی عقلانی را دیوان سالاری و بروکراسی تلقی می‌کند. تصمیم برای اندازه شهر تهران باید و باید در مقیاس طرح‌های آمایش سرزمینی وبرنامه ریزی منطقه‌ای گرفته شود. و اگر این بخش از پازل را همه تصویر بپنداریم و بر مبنای آن عمل کنیم، هرگز به تصویری روشن، خوانا و متوازن از آیندهٔ ایران دست نخواهیم یافت.

 

منبع: پایگاه خبری شهر الکترونیک

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...