spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ جهان سوم بعضي سوختن ها جوري هستند كه تو امروز ميسوزي، اما فردا دردش را حس ميكني... داستان كيفيت زندگي و" رشد" آدمها در جاهايي كه "جهان سوم " ناميده ميشوند ، مثل همين جور سوزش هاست .... از هردوره كه ميگذري، ميسوزي و در دوره بعد دردش را ميفهمي ... شادي ها و دغدغه هاي كودكي ما : در همان گوشه دنيا كه "جهان سوم "ناميده ميشود، شادي هاي كودكي ما درجه سه است ، ولي دغدغه هاي ما جدي و درجه يك... شادي كودكيمان اين است كه كلكسيون " پوست آدامس" جمع كنيم... يا بگرديم و چرخ دوچرخه اي پيدا كنيم و با چوبي آن را برانيم... توپ پلاستيكي دو پوسته اي داشته باشيم و با آجر، دروازه درست كنيم و دركوچه هاي خاكي فوتبال بازي كنيم... اما دغدغه هايمان ترسناك تر بود... اينكه نكند موشكي يا بمبي، فردا صبح را از تقويم زندگي ات خط بزند ... اينكه نكند "دفاعي مقدس"، منجر به مرگ نامقدس تو بشود يا تو را يتيم كند.... از ديفتري ميترسيديم... از وبا...... از جنون گاوي ... مدرسه، دغدغه ما بود... خودكار بين انگشتان دستمان كه تلافي حرفهاي ديروز صاحبخانه به معلممان بود..... تكليفهاي حجيم عيد ... يا كتابهايي كه پنجاه سال بود بابا در آنها آب و انارميداد.... شادي ها و دغدغه هاي نوجواني ما : دوره اي كه ذاتا بحراني بود و بحران " جهان سوم" بودن هم به آن اضافه شده ... در آين دوره، شاديهايمان جنس " ممنوعي" دارند... اينكه موقتي عاشق شوي... دوست داشتن را امتحان كني... اينكه لبت را با لبي آشنا كني.... اما همه اين شادي ها را در ذهنمان برگذار ميكرديم... در خيالمان عاشق ميشويم...همخوابه ميشويم...ميبوسيم.... كلا زندگي يك نفره اي داريم با فكري دو نفره .... اين ميشد كه ياد بگيريم "جهان سومي" شادي كنيم.. به جاي اينكه دست در دست دخترك بگذاريم،او را.... با او قدم نزنيم و فقط دنبالش كنيم... يا اينكه نگوييم "دوستت دارم" و بگوييم "امروز خانه خالي دارم" در عوض دغدغه هايمان بازهم جدي هستند... اينكه از امروز كه 15 سال داري، بايد مثل يك مرتاض روي كتابهاي ميخي مدرسه ات دراز بكشي و تا بيست و چهار سالگي همانجا بماني..... بترسي از اين كه قرار است چند صفحه پر از سوالات "چهار گزينه اي " ، آينده تو ، شغل تو ، همسر تو و لقب تو را تعيين كند... تو فقط سه ساعت براي همه اينها فرصت داري... شادي ها و دغدغه هاي جواني ما: شادي ها كمرنگ تر ميشود و دغدغه ها پررنگ تر... شايد هم اين باشد كه شادي هايت هم، شكل دغدغه به خودشان ميگيرند.. مثلا شادي تو اين است كه روزي خانه و ماشين ميخري ... اما رسيدن به اين شادي ها برايت دغدغه ميشود.... رسيدن به آنها براي تو هدف ميشود... هدفي كه حتما بايد "جهان سومي" باشي كه آنرا داشته باشي ... و هيج جاي ديگربراي كسي هدف نيستند... بعضي از شادي هايت غير انساني ميشود... با پول شهوتت را ميخري... با گردي سفيد مست ميشوي نه با شراب... با دود دغدغه هايت را كمرنگتر ميكني و غبار آلود... اگر جهان سومي باشي، استاندارد و مقياس هاي تمام اجزاي زندگي تو ، جهان سومي ميشود... اينكه در سال چند بار لبخند ميزني.... در روز چند بار گريه ميكني... راهي كه تو را به بهشت و جهنم ميرساند... و حتي جنس خداي تو هم جهان سوميست ..... دراين دنياي عجيب، ديدن دست برهنه يك زن هم ميتواند براحتي تو را خطاكار كند وقلبت را به تپش وادارد.... در اين دنيا "سلام " به غريبه و بي دليل، نشانه ديوانگيست... لبخند بي جاي زن هم دليل فاحشگي اوست ... در اين جهان سوم ، كسي را نداري كه به تو بگويد چقدر مسواك و خميردندان، واكسن، بوسيدن، خنديدن، رقصيدن خوب هستند... اينكه آينده خوب را خودت بايد رقم بزني و كسي قرار نيست براي اين كار به تو كمك بكند..... اينكه هميشه جهان اول ، طاعون جهان سوم نيست ... گاهي فكر ميكني كه به سرزمين جهان اولي ها مهاجرت كني تا از جهان سومي بودن رها شوي... اما ميفهمي كه با مهاجرتت شادي ها، دغدغه ها، جهانبيني، خدا و معيارهايت هم با تو سفر ميكنند..... گاهي ميماني كه اين جهان سوم است كه كيفيت تو را تعيين ميكند يا اينكه"تو"جهان سوم را درست ميكني؟ 7 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ خب نظر شما چیه؟ این ماییم که جهان سوم را میسازیم با دورغ هایمان با وابستگی هایمان با زیر اب زدن و از زیر کار در رفتنمان با کلاهی که سر خودمان و دیگران میگذاریم تا زرنگ جلوه کنیم 3 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ گاهي ميماني كه اين جهان سوم است كه كيفيت تو را تعيين ميكند يا اينكه"تو"جهان سوم را درست ميكني؟ به خدا تقصیر من نبود. من همون روزی که به دنیا اومدم اینجا جهان سوم بود. اما احسنت به قلمت که انسان رو مست میکنه. محسن نامجو میگه اینی که زاده آسیایی رو میگن جبر جغرافیایی. 3 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ و اما اینکه دغدغه هامونم احمقانه است خیلی جالبه. حالا شادی هامون که خیلی وقته و همه میدونن ولی خیلی از دغدغه هامون که هر روز پدر و مادرها به بچه هاشون یادآوری میکنن بیشتر از هر چیزی احمقانه است. ارزش هامون هم احمقانه است. کجای دنیا شکم گنده کردن و حاجی شدن یا بازاری شدن ارزش به حساب میاد؟ کجای دنیا بی سواد بودن و غیر انسانی رفتار کردن تعریف و تمجید میشه؟ کجای دنیا چند همسری از کرامات یک مرد به حساب میاد؟ کجای دنیا نزول خور (یعنی کسی که به اسم کمک مالی و رفع مشکل از زندگی دیگران آنها را به خاک سیاه مینشاند) محترم شمرده میشه؟ کی گفته بساز بفروش انسان شایسته ای است؟ کجای دنیا معلم ها از رشته هایی انتخاب میشن که نیاز به کمترین ضریب هوشی دارن؟ کجای دنیا حقوق معلم جماعت از همه مشاغل دولتی پائین تره؟ کجای دنیا پلیس از بین مردم بی استعداد و بدبخت بیچاره که به درد هیچ شغل دیگه ای نمیخوره انتخاب میشه اونم با حقوق و مزایای پائین؟ و و و 3 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ ما جهان سومیم چون پدرانمون این رو برامون به ارث گذاشتن ما جهان سومیم چون دنبال شکممونیم ما جهان سومیم چون وقتی یکی بلند میشه بقیه میاستن و نگاه میکنن ما جهان سومیم چون وقتی دوستمون بلند میشه میگیم بتمرگ تو رو چه به این کارا ما جهان سومیم چون شعور دینی سیاسی نداریم ما جهان سومم چون باسن مبارکمون 1400 ساله یه جا چسبیده ...... 4 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ درباره جهان سوم توضیح زیاد دادن. میشه درباره جهان دوم هم توضیح بدین؟ آیا کلا چنین چیزی داریم؟ یا مستقیم از اول میپریم به سوم. من نمیدونم این تقسیم بندی ها بر چه اساسی و توسط چه کسی انجام میشه. 4 لینک به دیدگاه
HaMeD-GibsoN 1859 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ جهان سوم جایی است که همیشه انتخاب بین بد و بدتر انجام میگیره و هیچ گزینه خوبی وجود نداره 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ درباره جهان سوم توضیح زیاد دادن.میشه درباره جهان دوم هم توضیح بدین؟ آیا کلا چنین چیزی داریم؟ یا مستقیم از اول میپریم به سوم. من نمیدونم این تقسیم بندی ها بر چه اساسی و توسط چه کسی انجام میشه. اصطلاح جهان سوم، در چند دهه ی اخیر یکی از رایج ترین عناوین برای گروه بزرگی از کشور های جهان، شامل کشورهایی در افریقا، امریکای لاتین و آسیا بوده است. این اصطلاح و دیگر اصطلاحات متصف به سوم ابتدا در فرانسه به کار گرفته شد. پیشینهی تاریخی کاربرد اصطلاح جهان سوم و اصطلاحات مشابه از این دست، به دوران انقلاب کبیر ۱۷۸۹ فرانسه بر می گردد. اصطلاحاتی چون طبقه ی سوم و حکومت سوم که در آن دوران به گونهی وسیعی به کار برده می شد، معانی آن ها در نظر مردم فرانسه شباهت زیادی با معنای " جهان سوم " در جهان امروز داشت. پیش از انقلاب فرانسه طبقه ی متوسط رو به رشد شهری (بورژوازی) در مقابل دو طبقه ی بالای آن روزگار ( اشراف و ارباب کلیسا) به طبقه ی سوم معروف بود و در سال های اولیه ی انقلاب فرانسه، حکومت انقلابی که از میان همین طبقه برخاسته بود، خود را در مقابل دو طبقه ی حاکم قبلی (دربار و کلیسا) " حکومت سوم " می نامید. درحال حاضر جهان سوم به گروهی از کشورها گفته می شود، که دارای پیشینه ی استعماری هستند و اکنون دست خوش فرایند توسعهی اقتصادی واجتماعی از وضعیتی می باشند که ویژگی های آن عبارت از: در آمدهای پایین، وابستگی به کشاورزی، ضعف در روابط بازرگانی خارجی، محرومیت اجتماعی قشرهای عمدهی جامعه وآزادی های محدود سیاسی ومدنی می باشد. در کنار اصطلاح جهان سوم ، بیش ازبیست عنوان و اصطلاح دیگر نیز برای این کشورها به کار می رود: اصطلاحاتی نظیرعقب مانده، عقب نگه داشته شده، در حال توسعه، توسعه نیافته، کم رشد، فقیر، استعمار زده، وابسته، پیرامونی، قمر و جنوب. از خصوصیات مشتر ک کشور های جهان سوم این است که تقریبا در همه ی این کشورها کم و بیش سابقه ی حضور و حاکمیت استعمار وجود دارد؛ البته چگونگی و شکل آن متفاوت است. بیشتر کشورهای جهان سوم در تجارت جهانی موقعیت نا مساعدی دارند و به طور معمول کسری موازنه ی تجاری خود را با فروش منابع طبیعی خود و یا از طریق قرض گرفتن جبران می کنند. بخش عظیمی از جمعیت این کشورها در زیر خط فقر مطلق به سر می برند و گرسنگی و سوء تغذیه دراین کشورها امری عادی به نظر می رسد. جامعه ی مدنی در این کشورها ضعیف است و قادر به ابراز وجود در مقابل دولت نیست. کشمکش های سیاسی در این کشور ها معمولا به شکل تعارض های قومی ، نژادی، مذهبی و محلی بروز می کند و غالبا پراکنده و خشونت آمیز است. در این کشورها مشارکت سیاسی عمومی یا محدود است و یا این که به طور مستقیم به وسیله ی دولت برانگیخته و هدایت می شود و به طور کلی مشارکت دموکراتیک و نهادینه ی عرصه ی زیادی برای بروز و ظهور ندارد. بسیاری از این کشور ها به ویژه طی چند دهه ی اخیر، عرصه ی شورش ها، انقلاب ها، کودتاها جنگ های داخلی و جنگ های منطقه ای بوده اند. در برخی از این کشور ها هنوز بخش اعظم جمعیت در روستاها سکونت دارند، در حالی که در برخی دیگر، گسترش فعالیت های تجاری، خدماتی، صنعتی و غیره موجب فزونی جمعیت شهر ها نسبت به روستاها شده است، در برخی از این کشورها هنوز ساختار اجتماعی مبتنی بر قبیله و عشیره غالب است، در حالی که در بسیاری دیگر با پیدایش اقشار و طبقات جدید، ساختار اجتماعی کهن فرو ریخته است. در عرصه ی زندگی سیاسی نیز تفاوت های زیادی به چشم می خورد؛ در تعدادی از این کشورها نظام سیاسی هنوز در اشکال سنتی نظیر سلطنت و شیخوخیت ادامه دارد. در حالی که در بسیاری دیگر از آن ها انواع جدید تر حکومت در اشکال مختلف نظیر جمهوری، پارلمانی و حکومت های نظامی پیدا شده است. همچنین در برخی از این کشورها هیچ گونه فرصت مشارکت سیاسی _ حتی انتخابات عمومی _ وجود ندارد، در حالی که در برخی دیگر، گونه هایی از مشارکت سیاسی نظیر انتخابات یا بسیج سیاسی وجود دارد. جهان سوم بیش از یک صد و سی کشور را درافریقا، آسیا، خاور میانه، امریکای لاتین و حوزه ی کارائیب در برمی گیرد. جمعیت این کشورها روی هم رفته به حدود چهار میلیارد نفر یعنی هفتاد و پنج درصد کل جمعیت جهان می رسد و سرزمین های این کشورها، تقریبا هفتاد درصد خشکی های کره ی زمین را پوشش می دهد. با آن که اصطلاح جهان سوم از سنت معنایی در فرانسه سرچشمه گرفت، اما رهبران چین کمونیست نیز تفسیر دیگری از جهان سوم ارائه کرده اند: طبق نظریه ی " سه جهان " مائوتسه دون کشور های جهان به سه دسته تقسیم می شدند: جهان امپریالیسم ( شامل کشورهای پیشرفته سرمایه داری غربی ) جهان سوسیالیسم امپریالیسم ( شامل اتحاد شوروی سابق و اقمار آن ) و جهان سوم (شامل بقیه ی کشورهای جهان ) اما در این نظریه چندین بار تجدید نظر شد. مثلا اندکی بعد، از سوی رهبران حزب کمونیست چین، کشور های جهان بر حسب میزان قدرتی که در سطح بین المللی و سلطه ای که بر دیگر کشور ها داشتند به سه دسته تقسیم شدند: جهان اول شامل دو ابر قدرت امپریالیستی یعنی ایالات متحده امریکا و اتحاد شوروی؛ جهان دوم شامل کشور های اروپای غربی ، جاپان و کانادا و آن دسته از کشور های اروپای شرقی که دنباله رو اتحاد شوروی بودند و سرانجام جهان سوم شامل بقیه ی کشورهای جهان . همواره جست و جویی برای یافتن عنوانی مقبول به عوض جهان سوم در کشورهای توسعه یافته تر شامل کشورهای جهان سوم در جریان بوده است. گاه از " جنوب " برای اشاره به " کشور های در حال توسعه " بهره گرفته می شود. برخی هم عنوان" کمتر توسعه یافته " و برخی دیگر همچنان واژه ی " توسعه نیافته " را ترجیح می دهند. اما تاهنوز کسی نتوانسته است عنوانی را پیشنهاد کند که با مقبولیت همگانی روبرو شود. برخی همچنان بر این باورند که خط واژه ی " جهان سوم" به منظور حفظ وانتقال ارزش ها همراه این واژه مهم است. دلایل عقب ماندگی کشورهای جهان سوم: بدهکاری وفقر: وابستگی شدید به صادرات کالاهایی با گوناگونی بسیار کم، ویژگی عمومی اقتصاد جهان سومی است. به رغم وجود این واقعیت که هفتاد و پنج درصد جمعیت کل جهان در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند، اما این کشورها کم تر از بیست درصد از تولید جهانی را که تنها هفده درصد از بازرگانی جهانی را شامل می شود، در اختیار دارند. یکی از راه هایی که جهان سوم از آن طریق در اقتصاد جهانی ادغام شده است، بدهکاری می باشد. حجم وام های بانک های بین المللی در خلال دهه ی ۱۹۷۰ میلادی، نزدیک به هشت صد درصد افزایش یافت و به هشت صد میلیارد دالر رسید. مشکل بدهکاری جهان سوم در دهه ی ۱۹۸۰ میلادی به یک بحران تبدیل شد زیرا ترکیبی از نرخ های بالای بهره، موازنه ی بازرگانی منفی و رکود جهانی، باز پرداخت بدهی ها را برای بیشتر کشورهای جهان سوم، بسیار دشوار ساخت. از این رو بدهکاری، مشکلی ویژه برای این کشورها محسوب می گردد که میزان بدهی شان برابر با سی صد و بیست و نه در صد صادرات و یک صد و هشت درصد تولید ناخالص ملی این کشورها می باشد. مشکل بدهی خارجی در جهان سوم که به یک بر سه میلیارد دالر می رسد، هم چنان یک مانع جدی بر سر راه توسعه باقی مانده است. همچنان فقر یک ویژگی واقعی و مهم کشور های جهان سوم است. آن گونه که یکی از روسای پیشین بانک جهانی گفته است: " هشتصد میلیون نفر در فقر مطلق دست و پا می زنند، وضعیتی که از هر گونه تعریف معقول از کرامت انسانی به دور است. سوء تغذیه، بی سوادی، بیماری، محیط آلوده، مرگ و میر بالای نوزدان و امید کم به زندگی ویژگی های آن هستند." افزایش جمعیت و بی کاری: افزایش جمعیت همچنان یکی از مشکلات اساسی جهان سوم را تشکیل می دهد. تقریبا تمامی کشورهای موسوم به جهان سوم، در نیم قرن گذشته با پدیده ی افزایش جمعیت مواجه بوده اند. از دیر باز زاد و ولد در این کشورها بالا بوده است. برای خانواده های کشاورز داشتن فرزندان متعدد – به ویژه فرزندان پسر- نوعی نعمت محسوب می شد؛ زیرا این فرزندان از سنین پایین به عنوان نیروی کار به معیشت خانواده کمک می کردند. به علاوه داشتن فرزند متعدد مایه ی حیثیت اجتماعی خانواده قلمداد می شد و همچنین نوعی آرامش روانی را برای آنان دربرداشت. پایین بودن سن ازدواج به ویژه برای زنان، امکان باروری خانواده ها را چند برابر می کرد. بالا بودن مرگ و میر فرزندان – به ویژه در هنگام تولد یا در سنین کودکی – بر تمایل خانواده ها بر افزایش زاد و ولد دامن می زد. بنابراین می توان گفت: میزان بالای زاد و ولد – که امروزه نیز در کشور های توسعه یافته کم و بیش وجود دارد – اصلا پدیده ی جدیدی نیست. پدیده ی جدید درا ین کشورها کاهش مرگ و میر کودکان و افزایش متوسط طول عمر بزرگسالان است. افزایش سریع جمعیت در کشور های کم توسعه آثار و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مهمی به دنبال داشته است. یکی از اولین و مهمترین آثار رشد جمعیت در کشورهای مزبور، تاثیر منفی آن بر رشد اقتصادی است.از سوی دیگر از آثار و پیامد های افزایش سریع جمعیت در کشورهای کم توسعه افزایش تعداد بی کاران در این کشورها است. افزایش سریع جمعیت به نوبه ی خود بر میزان انواع بی کاری در این کشورها افزوده است. افزایش تعداد بی کاران نیز به دو طریق موجب گسترش فقر در این کشور ها می شود آن هایی را که بی کارند، در فقر غوطه ور می سازد و چون این بی کاری تاثیری بر سطح دست مزدها می گذارد، فقر بر تعدادی از شاغلان این کشورها نیز افزوده می گردد. پس نتیجه می گیریم رشد سریع جمعیت در کشورهای جهان سوم را می توان یکی از موانع رشد اقتصادی و یکی از عوامل حفظ و تعمیق فقر عمومی در این کشورها به حساب آورد. انرژی: فقدان یا کمبود انرژی های صنعتی مانند نفت ، گاز، برق و غیره در بسیاری از کشورهای جهان سوم موجب شده است که بخش مهمی از انرژی مورد نیاز این کشورها از طریق سوخت های طبیعی نظیرچوب ، زغال و غیره تامین شود. این کار به نوبه ی خود مسایل دیگری را برای این کشورها به وجود آورده است. آمارهای بانک جهانی درسال های اخیر نشان می دهد که سالانه بیش از ده میلیون هکتار از جنگل های موجود در این مناطق بر اثر بهره برداری بی رویه برای تامین سوخت از میان رفته است و این موضوع علاوه بر ضایعات زیست محیطی، این کشورها را در سال های بعدی با محدودیت های بیشتری از لحاظ منابع سوخت مواجه خواهد کرد آموزش و پرورش و حقوق بشر: تشکیل دهنده ی زیر ساخت های اقتصادی یک کشور فقط عوامل مادی نیستند، عوامل فکری و انسانی نیز از مهم ترین آن ها محسوب می شوند. تا نیمه ی قرن بیستم سطح آموزشی عمومی در کشورهای جهان سوم بسیار پایین بود به گونه ای که در کشورهای آسیایی و افریقایی به طور متوسط کمتر از ۱۰ درصد افراد بالغ از سواد خواندن و نوشتن برخوردار بودند، اما پس از آن آموزش و پرورش گسترش عمومی یافت اما با این وجود اکنون نیز در ۲۳ کشور از فقیرترین کشورهای جهان سوم که به طور عمده در افریقا واقع شده اند بیش از ۷۰ در صد جمعیت بالغ، فاقد سواد خواندن و نوشتن هستند. آن چه مسلم است این که سطح پایین آموزش در کشورهای جهان سوم ناشی از فقر عمومی و فقدان امکانات کافی است چرا که بسیاری از مناطق توسعه نیافته به ویژه روستاهای کشورهای فقیر فاقد مکتب و دیگر امکانات اولیهی آموزشی می باشند. همچنین فقر خانواده ها و به کار گماردن فرزندان شان از سنین نوجوانی بر موانع آموزش عمومی در این مناطق می افزاید. علاوه بر این کیفیت آموزش عمومی نیز در این کشورها بسیار نامطلوب است. در کنار این ها در کشورهای جهان سوم تا هنوز نیز مشکل حقوق بشر همچنان پابرجاست و بیشترین تخلفات در گزارش های سازمان های حقوق بشر به کشور های در حال توسعه، مربوط است. با این حال واقعیت های موجود در کشورهای امروز حکایت از آن دارند که ما با دموکراسی مواجه هستیم و نه لیبراال دموکراسی. در دموکراسی اصل بر انتخاب است اما نمی توان منکر شد که در بسیاری از کشور های جهان سوم ، انتخابات با تقلب همراه است. از سویی هم برخی از کسانی که به قاعده ی دموکراتیک انتخاب می شوند، به سرعت قواعد جامعه ی دموکراتیک را زیر پا می گذارند. به طو رکلی دولت و سیاست در جهان سوم از یک سو تحت تاثیر پیشینه های تاریخی و مبانی اجتماعی داخلی اعم از قومیت، مذهب و طبقات اجتماعی است ,عوامل دیگری مانند محیط خارجی بین المللی را نیز متاثر می سازد. امروزه چالش عمدهی جهان سومی ها، ایجاد یک نظام سیاسی مشروع از دید اکثریت است. بدون وجود یک حکومت مشروع، ثبات وجود نخواهد داشت و بدون وجود ثبات، هیچ گونه پیشرفت اجتماعی و یا اقتصادی ایجاد نخواهد داشت. همچنان یک پرسش کلیدی برای آینده این است که کشورهای جهان سوم تا چه حد می توانند اقتصاد خود را متنوع سازند و از این راه اتکای خود را به قیمت های دستخوش نوسان چند کالای آسیب پذیر کاهش دهند. برای نمونه اندونزی وابستگی خود را به صادرات نفت و گاز از طریق متنوع سازی صادرات در زمینه های دیگر مواد معدنی و الوار از هشتاد درصد در سال ۱۹۸۱ میلادی به سی و پنج در صد در سال ۱۹۸۹ میلادی کاهش داده است. مالزی نیز وابستگی خود را به پلاستیک و قلع، از طریق تولید فولاد و موتور خودرو و تبدیل شدن به بزرگترین تولید کننده ی تجهیزات الکترونیک، کم کرده است که در اخیر می توان گفت که چنین توسعه ای نیازمند سرمایه گذاری اساسی خارجی می باشد. منابع و ماخذ: ۱- اسمیت، برایان کلایو. "فهم سیاست جهان سوم". ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، چاپ دوم ( تهران. دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۴( ۲- قوام، سید عبدالعلی. " جهانی شدن و جهان سوم". ( تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،۱۳۸۴) ۳- ساعی، احمد. " مسایل سیاسی- اقتصادی جهان سوم" . تهران، شماره دوم، سال ۱۳۸۶ 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده