Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۰ خب براي اينكه توي جامعه بخوايم چيزي رو به عنوان فرهنگ يا ديدگاه مطرح كنيم بايد آموزش وجود داشته باشه. خيلي از فعاليتهاي اجتماعي به خاطر اينكه از روي مرحلهي آموزش پريدن، ناموفق عمل كردن. و اكثرا هم به اين صورت هست كه يه مدت يه مسئله فراگير ميشه و بعد از مدتي كه از داغي قضيه گذشت، انگار نه انگار. براي آموزش طيف وسيعي از مردم جامعه، مدارس و رسانهها راحت ترين راه ممكن هستن كه متاسفانه معمولا راه رو اشتباه ميرن.يا بدون مقدمه سازي يه مسئله رو بيان ميكنن كه ذهن آمادگي پذيرشش رو نداره يا اينكه به جاي اينكه آموزش رو در قالب يه فرآيند به افراد القا كنن، پيام اخلاقي رو به صورت صريح بيان ميكنن كه هم باعث مسخرگي و هم عدم پذيرش ميشه.بعد از مدتي هم كلا اون قضيه لوث ميشه. در واقع خيلي وقتها "گولدن تايم"! رو همينطوري از دست ميديم. يه نكته اي كه ازش ميشه استفاده كرد؛ اينه كه انسان هر طوري هم كه باشه از اينكه با صفاتي كه در ديد عموم ناپسند هست خطاب بشه ناراحت ميشه. اگر به يه دزد بگيم دزد ناراحت ميشه(البته به جز اون مواردي كه كلا بيخيال شدن ديگه!). حالا اگه توي جامعه بتونيم كاري كنيم كه چنين رفتارهايي دقيقا مصداق جهل، ناداني، بي فرهنگي و ... بشن، كم كم ديد همه نسبت به اين حركات به اين سمت مياد و اون افراد كه گاهي حتي از اقبال اجتماعي برخوردار بودن! توي منگنه اي از مجموعه رفتار هاي خودشون، قرار بگيرن... :gnugghender: من نميدونم كه مسير رو دارم درست ميرم يا نه. اگه خيلي پرتم بهم ندا بديد ديگه ادامه ندم نه خوب بود خوشم اومد انتظار نداشتم ازت. دی: به این راهکار میگن راهکار درون اجتماعی! یعنی خود طرف از درون خودش ، خودش رو اصلاح کنه. ولی این فقط این نیست که همه چی مهیاست و محیط هیچ تاثیری نداره مثلا بیکاری یکی از عوامل مهم سوق دادن ملت به لمپنیسمه. 7 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۰ نه خوب بود خوشم اومد انتظار نداشتم ازت. دی: به این راهکار میگن راهکار درون اجتماعی! یعنی خود طرف از درون خودش ، خودش رو اصلاح کنه. ولی این فقط این نیست که همه چی مهیاست و محیط هیچ تاثیری نداره مثلا بیکاری یکی از عوامل مهم سوق دادن ملت به لمپنیسمه. شما سعي كن هرجا هستي به سرعت متفرق شي درسته . تو پست قبلم هم گفتم كه راه حل ماندگار و درست، خيلي تحت تاثير شرايط خارجي، زمان و مكان هست. عوامل اينچنيني(بيكاري و ...) كه به نوعي اهرمي براي ايجاد چنين پديده اي هستن از يه طرف، برخورد و ديد مردم جامعه از طرف ديگه ميتونه به گسترشش دامن بزنه. مثلا توي جامعه اي مثل ايران خواه نا خواه در برخورد با چنين مسئله اي (مثل مواردي كه توي كاريكاتور ديده شد)، ديد منفي فقط به سمت لمپن محترم! نيست. بلكه به خاطر يه بستر فكري كه شايد توي تمايز درست و غلطش دچار اشتباه ميشيم مقصر رو عوامل ديگه هم ميدونيم. كه هر چند، در بعضي موارد شايد درست باشه، توي خيلي موارد باعث ميشه برخورد درستي با خطاكار اصلي نشه. در واقع يه سري برخورد هاي اشتباه راه رو براي نشون دادن عكس العمل درست ميبندن... راهكاري به ذهن بقيه دوستان ميرسه؟ 7 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۰ این موضوعی بود که خیلی وقته تو ذهنم بود. مرسی جیمی فک میکنم یکی از بزرگترین مشکلات تو اجتماع الان همین لمپنیسم و لمپن ها باشه. به نظرم اون عکسای صفحه اول فقط کوچیکترین نمونه ی لمپنیسمه. فعلا که همه جامونو فراگرفته. از اون موقع که دعوت نامه رو فرستادی داشتم درباره راه فکر میکردم. ولی آخرش به همین نتیجه ای که ساناز نوشته رسیدم. من کلا این روزا چاره ی خیلی از مشکلات رو تغییر نسل میدونم من که فکر نکنم بشه کاری کرد.لمپن ها وقتی قدرت میگیرن که تفکر اکثریت جامعه اونها رو تایید کنه، حالا نه الزاما در سطح شهر بلکه حتی در خانه و خانواده و محیط های کوچکتر. باید بافت جامعه عوض بشه که اونهم تعویض نسل میخواد. من راه حلی منطقی نمیبینم. 7 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۰ خب اینکه راه حل موقت نداره بین همه مثل اینکه مورد قبول هست.نظرتون در مورد اینکه جو جامعه به سمتی پیش بره که لمپن ها انگشت نما بشن به عنوان یک ویژگی نامطلوب اجتماعی ک خودشون خجالت بکشند چیه؟ ابزارش چیه؟ بزرگشون نکنیم، تاییدشون نکنیم، حمایتشون نکنیم فراموش نکنیم بی محلی در مورد همه ادما اینقدر موثر هست که طرف رو به سمت تصحیح رفتار و یا حدقل انزوا بکشونه امثال قلعه نوعی وقتی اینقدر موفق هستند که پشتشون حمایت مردمی باشه و متاسفانه گاهی الگو هم میشوند! قدم مهم و اصلی تربیت نسل اینده است....باید تا جایی که میتونیم از سطحی نگر شدن، ظاهرگرایی و تقلید منعشون کنیم، باید شیوه اموزش رو عوض کنیم اجازه ندیم دنبال قهرمان پروری و پیروی صرف باشند، تفکر صحیح، فهمیدن، تحلیل و بی تعصبی رو باید در سیستم تربیتی و پرورشی حاکم کنیم 8 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ به نظر من هم بی محلی بهترین راه و آخرین راهه!اصلا حیف با این شخصیت ها کلامی حرف زد. اگه به فکر حذف کردن باشیم گذشته که گذشت ولی آینده رو با فرهنگ سازی درستمون با فیلم های جالب و آموزنده و ارتقاء مدارسمون از نظر تربیتی نه آموزشی شاید بتونیم یه کاری کنیم. 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ در مورد اینکه لمپنیسم بد است و جالب نیست سخن رفته است. پس نیازی به ذکر مصیبت دوباره نداریم. برای مقابله یا در وضعیتی بهتردرمان و حل این مشکل چه پیشنهاداتی دارید؟ سخن کش میری؟ قبلا باهاش اشپزی هم کردم اخرین نوشته ارش بهمنی رو بخون پیشنهادات اونجا خلاصه شده 3 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ به نظرم کم محلی بهترین راه حل هست و تا حالا که جواب داده.....اصولا جواب گویی بیشتر باعث مشکل میشه تا حل قضیه... 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ سخن کش میری؟قبلا باهاش اشپزی هم کردم اخرین نوشته ارش بهمنی رو بخون پیشنهادات اونجا خلاصه شده سجاد چندبار بهت بگم به جای اینکه هی بخونی یه بارم بنویس ... چی میشه؟ مزاحم نشو . بذار به مخمون فشار بیاریم یه کم. 3 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ خب اینکه راه حل موقت نداره بین همه مثل اینکه مورد قبول هست.نظرتون در مورد اینکه جو جامعه به سمتی پیش بره که لمپن ها انگشت نما بشن به عنوان یک ویژگی نامطلوب اجتماعی ک خودشون خجالت بکشند چیه؟ ابزارش چیه؟ در جامعه ضد ارزش صحبت از ارزش ها اشتباهه. لمپن ها یکی از خصوصیاتشون انگشت نما بودنه. انگشت نما بودن رو ارزش به حساب میارن و شهره آفاق بودن رو لازمه مقتضیات زندگیشون و نیمی از تلاشهاشون صرف شهره شدن میشه. بعد شما بخوای اینها رو شهره کنی باید به بدنامی شهره کنی. در صورتی که جامعه متاسفانه اینها رو میپذیره. من میشناسم آدمایی رو که جای سالم تو بدنشون نیست. آدمای عوضی و مزخرفی هم هستن ولی مورد احترام برخی از گروه های جامعه هستن. شاید اینچنین آدمی تو یه محیط آکادمیک انگشت نما بشه و بدنام. ولی وقتی میره تو زندون همه تحویلش میگیرن. کیف میکنه. خیلی بیشتر از اینکه تو دانشگاه تحویلش بگیرن. وقتی میره پائین محله همه براش دولا راست میشن. عشق میکنه. حالا شما اینو میخوای کجا بدنام کنی؟ لمپن نیازی نداره حتما خوش نام باشه. انقدر در جاهای مختلف خوش نام هست و مورد پذیرش قرار میگیره که این حسش ارضا بشه. اینکه ما تو این فروم راجع بهش چه فکری میکنیم از نظر لمپن اهمیتی نداره. پس این راهکار عملی نیست. هرچند فکر شده ترین راهی بود که من تا اینجای بحث دیدم. دوستانی که میگن باید مقابله کرد باید بگم لمپن تو المپیاد ریاضی قرار نیست که شرکت کنه تا شما باهاش مقابله کنید. لمپن در موضع قدرته. چی چی رو مقابله کنیم؟ 8 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ سلام. منم میخوام بعد مدت ها نظر بدم! البته کاش قبل از بررسی راه های مقابله و درمان ، یکم در مورد علل پیدایش فرهنگ لمپنیسم صحبت میکردی چون معتقدم وقتی علت پیدایش یک فرهنگ و عوامل ریز و درشت اون برای همه مشخص شه ، راه های درمان و مقابله ی موثر تری پیشنهاد میشه. طبق نظریه ی مارکس ، لمپنیسم در شرایطی بوجود اومد که جامعه در حال transition از حالت عقب ماندگی صنعتی ، به حالت صنعتی بود. در این شرایط ، طبقات اجتماعی تعریف و جایگاه مشخصی داشتند. جایگاه سرمایه دار مشخص بود ، جایگاه کارگر مشخص بود و خلاصه هر طبقه ی اجتماعی ، افراد خاص خودش رو داشت. اما در این بین افرادی بودن که حین این گذار به حالت صنعتی ، در هیچ یک از این طبقات جای نگرفتن و به نحوی سنت شکنی کردن و به همین خاطر به راحتی جذب سایر طبقات جامعه میشدن. این نوع لمپن در واقع در لحظه زندگی میکنه و از تفکرات هرچه پیش آید خوش آید پیروی میکنه و به واسطه ی عدم آموزش پذیریش که ناشی از تعصباته ، همواره در جهتی حرکت میکنه که یه شبه ره 100 ساله رو طی کنه ، حتی اگه با هنجار شکنی باشه. نمونش چماق کش های محترم که در هر دوره ای در ایران حضور پر رنگ داشتن و دارن. واژه ی لمپن در ادبیات مارکسیستی و نمونه ی ایرانیش به این تعریف بر میگرده . ولی در ایران ، علاوه بر این نوع لمپن ، لمپن های دیگه ای هم وجوود دارن ( از نوع کاریکاتوری که در پست استارتر هست) که اکثرا شانس جذب شدن در طبقات بالادست رو نداشتن . عامل بوجود اومدن این نوع لمپن ، با لمپنیسم مارکسیستی در اصول کلیش شباهت داره ولی در ریزه کاریاش فکر کنم که نه. مشکلی که در جامعه ی ایران وجوود داشت و داره اینه که این حالت گذار از گذشته به صنعتی تنها در وسایل زندگی و سیستم ها و دستگاه ها نمود پیدا کرد و هیچ وقت وارد تفکر و ذهن افراد جامعه نشد. وسایل زندگی مدرن شد ولی هیچ وقت تفکرات مدرن نشد و سنتی باقی موند. نمونه ی این مشکل در جامعه ی ما زیاد پیدا میشه. طبیعیه که وقتی تفکرات سنتی باشه و مدرن نباشه ، تعصبات بیجا بوجود میاد و این تعصبات بیجا در ذهن شخصی که در لحظه زندگی میکنه و هیچ امیدی به آینده نداره نتایج خطرناکی رو رقم میزنه. نمونه ی سادش کاریکاتور پست اول هست . تا وقتی تفکرات مدرن در جامعه نباشه و قانون حرف اول رو نزنه ، هیچ کاری نمیشه برای این گروه کرد و برای در امان موندن ازشون فقط باید از اونا دوری کرد. من فکر میکنم تفکرات سنتی باید برداشته شن ، قانون مداری رشد پیدا کنه و امید به زندگی افزایش پیدا کنه تا به مرور شاهد جای گیری دوستان لمپن در یه طبقه ی خاص اجتماعی باشیم. 11 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ سجاد چندبار بهت بگم به جای اینکه هی بخونی یه بارم بنویس ... چی میشه؟ مزاحم نشو . بذار به مخمون فشار بیاریم یه کم. بیخیال بابا به جای نوشتن بهتره من بیشتر وبیشتر یاد بگیرم خدارو چه دیدی شاید فردا من هم لمپن شدم با طعم سس بورکینافاسو! 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ سلام. منم میخوام بعد مدت ها نظر بدم! البته کاش قبل از بررسی راه های مقابله و درمان ، یکم در مورد علل پیدایش فرهنگ لمپنیسم صحبت میکردی چون معتقدم وقتی علت پیدایش یک فرهنگ و عوامل ریز و درشت اون برای همه مشخص شه ، راه های درمان و مقابله ی موثر تری پیشنهاد میشه. طبق نظریه ی مارکس ، لمپنیسم در شرایطی بوجود اومد که جامعه در حال transition از حالت عقب ماندگی صنعتی ، به حالت صنعتی بود. در این شرایط ، طبقات اجتماعی تعریف و جایگاه مشخصی داشتند. جایگاه سرمایه دار مشخص بود ، جایگاه کارگر مشخص بود و خلاصه هر طبقه ی اجتماعی ، افراد خاص خودش رو داشت. اما در این بین افرادی بودن که حین این گذار به حالت صنعتی ، در هیچ یک از این طبقات جای نگرفتن و به نحوی سنت شکنی کردن و به همین خاطر به راحتی جذب سایر طبقات جامعه میشدن. این نوع لمپن در واقع در لحظه زندگی میکنه و از تفکرات هرچه پیش آید خوش آید پیروی میکنه و به واسطه ی عدم آموزش پذیریش که ناشی از تعصباته ، همواره در جهتی حرکت میکنه که یه شبه ره 100 ساله رو طی کنه ، حتی اگه با هنجار شکنی باشه. نمونش چماق کش های محترم که در هر دوره ای در ایران حضور پر رنگ داشتن و دارن. واژه ی لمپن در ادبیات مارکسیستی و نمونه ی ایرانیش به این تعریف بر میگرده . ولی در ایران ، علاوه بر این نوع لمپن ، لمپن های دیگه ای هم وجوود دارن ( از نوع کاریکاتوری که در پست استارتر هست) که اکثرا شانس جذب شدن در طبقات بالادست رو نداشتن . عامل بوجود اومدن این نوع لمپن ، با لمپنیسم مارکسیستی در اصول کلیش شباهت داره ولی در ریزه کاریاش فکر کنم که نه. مشکلی که در جامعه ی ایران وجوود داشت و داره اینه که این حالت گذار از گذشته به صنعتی تنها در وسایل زندگی و سیستم ها و دستگاه ها نمود پیدا کرد و هیچ وقت وارد تفکر و ذهن افراد جامعه نشد. وسایل زندگی مدرن شد ولی هیچ وقت تفکرات مدرن نشد و سنتی باقی موند. نمونه ی این مشکل در جامعه ی ما زیاد پیدا میشه. طبیعیه که وقتی تفکرات سنتی باشه و مدرن نباشه ، تعصبات بیجا بوجود میاد و این تعصبات بیجا در ذهن شخصی که در لحظه زندگی میکنه و هیچ امیدی به آینده نداره نتایج خطرناکی رو رقم میزنه. نمونه ی سادش کاریکاتور پست اول هست . تا وقتی تفکرات مدرن در جامعه نباشه و قانون حرف اول رو نزنه ، هیچ کاری نمیشه برای این گروه کرد و برای در امان موندن ازشون فقط باید از اونا دوری کرد. من فکر میکنم تفکرات سنتی باید برداشته شن ، قانون مداری رشد پیدا کنه و امید به زندگی افزایش پیدا کنه تا به مرور شاهد جای گیری دوستان لمپن در یه طبقه ی خاص اجتماعی باشیم. بعد مدتها ننوشتی خوب ترکوندی گاهی اوقات که به دلیل انتخاب مارکس به عنوان بزرگترین متفکر فکر میکنم تداعی خاطراتی میشه به کنایات تلخمون به نیوتن دردورانی که درسخون بودیم! دوران گذاری که مارکس با جامعه ایده ال خودش ورسیدن به جامعه بی طبقه یا دربدترین حالت طبقات تسطیح شده در تصویر میکرد وحاصلی بود از گذر منطقی از سنت به مدرنیسم با خرد شدن محدودیتهای مدرنیته توسط پست مدرنیسم رنگ ورو باختند اما این همه کار نبود واژگان ومفاهیمی که مارکس وهمقطاران فکری اوچه موافق وچه مخالف دربستر اندیشه ها پدید اوردند حاصل تفکر درروح اجتماعی ومنطق زندگی بشری بود به دور از خیالپردازی های شاعرانه! وحاصل گذر بدون منطق یا گذر سریع-نتیجه درهردوحالت به شدت یکسان هست!!- چیزی جز استبداد وایجاد جامعه ای درتکاپوی سقوط نخواهد بود به هرحال درجوامعی از این دست وبا فکر اینکه دم را غنیمت است لمپن بودن یک امتیاز هم به شمار میرود...! 10 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ سلام. منم میخوام بعد مدت ها نظر بدم! البته کاش قبل از بررسی راه های مقابله و درمان ، یکم در مورد علل پیدایش فرهنگ لمپنیسم صحبت میکردی چون معتقدم وقتی علت پیدایش یک فرهنگ و عوامل ریز و درشت اون برای همه مشخص شه ، راه های درمان و مقابله ی موثر تری پیشنهاد میشه. طبق نظریه ی مارکس ، لمپنیسم در شرایطی بوجود اومد که جامعه در حال transition از حالت عقب ماندگی صنعتی ، به حالت صنعتی بود. در این شرایط ، طبقات اجتماعی تعریف و جایگاه مشخصی داشتند. جایگاه سرمایه دار مشخص بود ، جایگاه کارگر مشخص بود و خلاصه هر طبقه ی اجتماعی ، افراد خاص خودش رو داشت. اما در این بین افرادی بودن که حین این گذار به حالت صنعتی ، در هیچ یک از این طبقات جای نگرفتن و به نحوی سنت شکنی کردن و به همین خاطر به راحتی جذب سایر طبقات جامعه میشدن. این نوع لمپن در واقع در لحظه زندگی میکنه و از تفکرات هرچه پیش آید خوش آید پیروی میکنه و به واسطه ی عدم آموزش پذیریش که ناشی از تعصباته ، همواره در جهتی حرکت میکنه که یه شبه ره 100 ساله رو طی کنه ، حتی اگه با هنجار شکنی باشه. نمونش چماق کش های محترم که در هر دوره ای در ایران حضور پر رنگ داشتن و دارن. واژه ی لمپن در ادبیات مارکسیستی و نمونه ی ایرانیش به این تعریف بر میگرده . ولی در ایران ، علاوه بر این نوع لمپن ، لمپن های دیگه ای هم وجوود دارن ( از نوع کاریکاتوری که در پست استارتر هست) که اکثرا شانس جذب شدن در طبقات بالادست رو نداشتن . عامل بوجود اومدن این نوع لمپن ، با لمپنیسم مارکسیستی در اصول کلیش شباهت داره ولی در ریزه کاریاش فکر کنم که نه. مشکلی که در جامعه ی ایران وجوود داشت و داره اینه که این حالت گذار از گذشته به صنعتی تنها در وسایل زندگی و سیستم ها و دستگاه ها نمود پیدا کرد و هیچ وقت وارد تفکر و ذهن افراد جامعه نشد. وسایل زندگی مدرن شد ولی هیچ وقت تفکرات مدرن نشد و سنتی باقی موند. نمونه ی این مشکل در جامعه ی ما زیاد پیدا میشه. طبیعیه که وقتی تفکرات سنتی باشه و مدرن نباشه ، تعصبات بیجا بوجود میاد و این تعصبات بیجا در ذهن شخصی که در لحظه زندگی میکنه و هیچ امیدی به آینده نداره نتایج خطرناکی رو رقم میزنه. نمونه ی سادش کاریکاتور پست اول هست . تا وقتی تفکرات مدرن در جامعه نباشه و قانون حرف اول رو نزنه ، هیچ کاری نمیشه برای این گروه کرد و برای در امان موندن ازشون فقط باید از اونا دوری کرد. من فکر میکنم تفکرات سنتی باید برداشته شن ، قانون مداری رشد پیدا کنه و امید به زندگی افزایش پیدا کنه تا به مرور شاهد جای گیری دوستان لمپن در یه طبقه ی خاص اجتماعی باشیم. ایول خیلی خوب نوشتی اما آخرش باز ره راه حل های کلی اکتفا کردی. کاربردی تر نمی تونی توضیح بدی؟ 4 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ ایول خیلی خوب نوشتی اما آخرش باز ره راه حل های کلی اکتفا کردی. کاربردی تر نمی تونی توضیح بدی؟ امیدوارم زیاد از موضوع پرت نبوده باشه . شما در نظر بگیر وقتی با یه آدم لمپن برخورد کنی ، آدمی که در بهترین حالتش اگه تا حدی از انسانیت بو برده باشه ، باز هم همه چیز رو در زور و قدرت میبینه و از اینکه 4 نفر رو نفله کنه احساس افتخار و محترم بودن بهش دست میده. منطق 0 و 1 داره : موافقش باشی دوستش میشی و مخالف باشی میشی دشمن! دشمن هم همیشه باید نابود بشه! آدمی که تفکرات متعصبانه و قدیمی داره و چیزی به اسم منطق سرش نمیشه! خب با همچین آدمی چه برخوردی میشه کرد!؟ لمپنیسم زاده ی تفکرات قدیمی در محیط مدرنه و وقتی این تفکرات در سطح جامعه وجوود داشته باشه اجازه ی قدرت نمایی رو بهشون میده. در واقع این یه مشکل اجتماعیه. بذار از همین کاریکاتوری که گذاشتی یه مثال خیلی ساده بزنم : آقای لمپن به یه دختر که ظاهر زیبا و Fashion ایی داره تیکه میندازه و چند تا لفظ زشت رو بکار میبره. چند تا آقا و خانم غیر لمپن هم در اون صحنه حضور دارن. این حرکت رو تقبیح میکنن و میگن دوره ی این حرکات به سر اومده اما از اونجایی که جرئت برخورد با اون لمپن رو ندارن و هنوز هم سنتی فکر میکنن میگن : خب چرا اون دختر باید لباس های اینجوری تنش باشه! در نتیجه تا حدی حق رو به همون دوست لمپنی هم میدن! اون لمپن هم وقتی این وقایع رو در کنار هم قرار میده جرئت بیشتری پیدا میکنه و تفکرات سنتی و قدیمیش رو در مورد اینکه زن باید گوشه ی خونه باشه رو تایید میکنه! به هر حال تمام حرف من اینه که تا وقتی جامعه ی ما تفکرات قدیمی داشته باشه ، این مشکلات هست. این مشکلاتم در سطح اجتماع هست و در سطح فردی به نظر نمیرسه بشه کاری از پیش برد. باید قانون مداری حرف اول رو بزنه ، تفکرات مردم عوض شه . یه جور جهش فرهنگی باید رخ بده که لمپنیسم رو منزوی کنه و در معرض انقراض قرار بده. ولی متاسفانه تا وقتی یه چیز در این جامعه وجوود داشته باشه ( که ترجیح میدم اسم نبرم ) ، خبری از این جهش فرهنگی نخواهد بود. ببخشید اگه راه حلم کاربردی نبود و بی ربط بود 9 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ به هر حال تمام حرف من اینه که تا وقتی جامعه ی ما تفکرات قدیمی داشته باشه ، این مشکلات هست. این مشکلاتم در سطح اجتماع هست و در سطح فردی به نظر نمیرسه بشه کاری از پیش برد. باید قانون مداری حرف اول رو بزنه ، تفکرات مردم عوض شه . یه جور جهش فرهنگی باید رخ بده که لمپنیسم رو منزوی کنه و در معرض انقراض قرار بده. ولی متاسفانه تا وقتی یه چیز در این جامعه وجوود داشته باشه ( که ترجیح میدم اسم نبرم ) ، خبری از این جهش فرهنگی نخواهد بود. ببخشید اگه راه حلم کاربردی نبود و بی ربط بود من بحث رو اینجوری پیش میبرم : تفکرات مردم رو چجوری عوض کنیم؟؟ 1- ابزار چیه؟ 2- راه حل استفاده از ابزار چیه؟ 3- پیش فرض تغییرات چیان؟(شروع حرکت:مدرسه، دانشگاه، خانواده و ...) 4- نحوه تغییرات و تزریق فاکتور های مهم فرهنگی - احتماعی رو چجوری کنترل کنیم؟؟ 5-... 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ امیدوارم زیاد از موضوع پرت نبوده باشه . شما در نظر بگیر وقتی با یه آدم لمپن برخورد کنی ، آدمی که در بهترین حالتش اگه تا حدی از انسانیت بو برده باشه ، باز هم همه چیز رو در زور و قدرت میبینه و از اینکه 4 نفر رو نفله کنه احساس افتخار و محترم بودن بهش دست میده. منطق 0 و 1 داره : موافقش باشی دوستش میشی و مخالف باشی میشی دشمن! دشمن هم همیشه باید نابود بشه! آدمی که تفکرات متعصبانه و قدیمی داره و چیزی به اسم منطق سرش نمیشه! خب با همچین آدمی چه برخوردی میشه کرد!؟ لمپنیسم زاده ی تفکرات قدیمی در محیط مدرنه و وقتی این تفکرات در سطح جامعه وجوود داشته باشه اجازه ی قدرت نمایی رو بهشون میده. در واقع این یه مشکل اجتماعیه. بذار از همین کاریکاتوری که گذاشتی یه مثال خیلی ساده بزنم : آقای لمپن به یه دختر که ظاهر زیبا و Fashion ایی داره تیکه میندازه و چند تا لفظ زشت رو بکار میبره. چند تا آقا و خانم غیر لمپن هم در اون صحنه حضور دارن. این حرکت رو تقبیح میکنن و میگن دوره ی این حرکات به سر اومده اما از اونجایی که جرئت برخورد با اون لمپن رو ندارن و هنوز هم سنتی فکر میکنن میگن : خب چرا اون دختر باید لباس های اینجوری تنش باشه! در نتیجه تا حدی حق رو به همون دوست لمپنی هم میدن! اون لمپن هم وقتی این وقایع رو در کنار هم قرار میده جرئت بیشتری پیدا میکنه و تفکرات سنتی و قدیمیش رو در مورد اینکه زن باید گوشه ی خونه باشه رو تایید میکنه! به هر حال تمام حرف من اینه که تا وقتی جامعه ی ما تفکرات قدیمی داشته باشه ، این مشکلات هست. این مشکلاتم در سطح اجتماع هست و در سطح فردی به نظر نمیرسه بشه کاری از پیش برد. باید قانون مداری حرف اول رو بزنه ، تفکرات مردم عوض شه . یه جور جهش فرهنگی باید رخ بده که لمپنیسم رو منزوی کنه و در معرض انقراض قرار بده. ولی متاسفانه تا وقتی یه چیز در این جامعه وجوود داشته باشه ( که ترجیح میدم اسم نبرم ) ، خبری از این جهش فرهنگی نخواهد بود. ببخشید اگه راه حلم کاربردی نبود و بی ربط بود مرسی خیلی خوب بود. 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ من بحث رو اینجوری پیش میبرم : تفکرات مردم رو چجوری عوض کنیم؟؟ 1- ابزار چیه؟ 2- راه حل استفاده از ابزار چیه؟ 3- پیش فرض تغییرات چیان؟(شروع حرکت:مدرسه، دانشگاه، خانواده و ...) 4- نحوه تغییرات و تزریق فاکتور های مهم فرهنگی - احتماعی رو چجوری کنترل کنیم؟؟ 5-... همینی که فروغ میگه. یه جعبه ابزار خوب برای ادامه بحثه. ممنون فروغ جان. 3 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ من بحث رو اینجوری پیش میبرم :تفکرات مردم رو چجوری عوض کنیم؟؟ سوال سختیه خیلی فکر میکنم تغییر تفکرات مردم در سطح جامعه به دوتا ابزار کلی نیاز داره : وسیله ی اول تغییر طبقه ی حاکم بر جامعه هست. متاسفانه در جامعه ای زندگی میکنیم که طبقه ی حاکم ، طبقه ای هست که در گرو سنت به حیاتش ادامه میده. طبقات صاحب نفوذی هم که در اجتماع وجوود دارن اغلب بخاطر ترس و حفظ نفوذ و موقعیت اجتماعی و شغلی ، از این تفکرات پشتیبانی میکنن (حتی اگه واقعا مخالف باشن.) نمونش رو در مدارس و دانشگاه ها میشه دید و حتی در همین تالار! جلوگیری از بحث های اعتقادی ، فراری دادن کاربرایی که بخشی از تفکرات متعصبانه رو به چالش میکشیدن و . .. دومین وسیله ، تغییر نسل هست در صورتی که طبقه ی حاکم در جامعه تغییری نکنه. بوجود اومدن نسل جدید همیشه یه فرصت طلایی بوده برای تغییر تفکرات حاکم بر جامعه. زمان زیادی میبره ولی نتیجه ی خوبی خواهد داشت . تغییر نسل اگه با آموزش صحیح همرا باشه میتونه نمونه ای از یه انقلاب باشه. نمونش رو در فروپاشی نظام کمونیستی شوروی داشتیم. یکی از عمده ترین دلایل تغییر شیوه ی حکومتی نظام کمونیستی ، تغییراتی بود که توو شیوه ی آموزش دادن نسل جدید اونا به وجوود اومد. حتی در زمانی که هنوز حکومت های کمونیستی وجوود داشت . اما وقتی به نسل جدید آموزش داده شد که همیشه در برابر حرف زور بدون ترس مقابله کنن ، این نظام و تفکرات سراسر جامعه دگرگون شد. بابا شما هم یکم بنویسین فقط من دارم مینویسم. نظر خودت چیه در مورد تغییر تفکرات جامعه؟! 7 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ سوال سختیه خیلی فکر میکنم تغییر تفکرات مردم در سطح جامعه به دوتا ابزار کلی نیاز داره : وسیله ی اول تغییر طبقه ی حاکم بر جامعه هست. متاسفانه در جامعه ای زندگی میکنیم که طبقه ی حاکم ، طبقه ای هست که در گرو سنت به حیاتش ادامه میده. طبقات صاحب نفوذی هم که در اجتماع وجوود دارن اغلب بخاطر ترس و حفظ نفوذ و موقعیت اجتماعی و شغلی ، از این تفکرات پشتیبانی میکنن (حتی اگه واقعا مخالف باشن.) نمونش رو در مدارس و دانشگاه ها میشه دید و حتی در همین تالار! جلوگیری از بحث های اعتقادی ، فراری دادن کاربرایی که بخشی از تفکرات متعصبانه رو به چالش میکشیدن و . .. دومین وسیله ، تغییر نسل هست در صورتی که طبقه ی حاکم در جامعه تغییری نکنه. بوجود اومدن نسل جدید همیشه یه فرصت طلایی بوده برای تغییر تفکرات حاکم بر جامعه. زمان زیادی میبره ولی نتیجه ی خوبی خواهد داشت . تغییر نسل اگه با آموزش صحیح همرا باشه میتونه نمونه ای از یه انقلاب باشه. نمونش رو در فروپاشی نظام کمونیستی شوروی داشتیم. یکی از عمده ترین دلایل تغییر شیوه ی حکومتی نظام کمونیستی ، تغییراتی بود که توو شیوه ی آموزش دادن نسل جدید اونا به وجوود اومد. حتی در زمانی که هنوز حکومت های کمونیستی وجوود داشت . اما وقتی به نسل جدید آموزش داده شد که همیشه در برابر حرف زور بدون ترس مقابله کنن ، این نظام و تفکرات سراسر جامعه دگرگون شد. بابا شما هم یکم بنویسین فقط من دارم مینویسم. نظر خودت چیه در مورد تغییر تفکرات جامعه؟! اوهوم من باهات موافقم...کلی تر و ناکامل ترش رو صفحات پیشین همین تاپیک نوشته بودم پس به این نتیجه مشترک میرسیم که زمان اولین فاکتور پیش برد این چارته دوم فاکتوریه که من اسمش رو میذارم صبر فعال(اکتیو) یعن یدر عین که اینکه نسل سوخته و بیچاره ما باید صبور باشه و این زمان مورد نیاز رو بپذیره برای شروع تغییر ، باید فعال هم باشه، نباید دست روی دست گذاشت از هر فرصتی برای اگاه شدن و اگاهی دادن باید استفاده کرد موافقی؟ 7 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ من که فکر نکنم بشه کاری کرد.لمپن ها وقتی قدرت میگیرن که تفکر اکثریت جامعه اونها رو تایید کنه، حالا نه الزاما در سطح شهر بلکه حتی در خانه و خانواده و محیط های کوچکتر. باید بافت جامعه عوض بشه که اونهم تعویض نسل میخواد. من راه حلی منطقی نمیبینم. و حتی در محیط مجازی البته 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده