El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۱ هنگامی که بمب ها از هواپیماها ی سیاه روی میدان ها و بازارها فرو میریزند،هنگامی که که زندانیان را چون خوک سر می برد.،هنگامی که بدن های له شده با رنج و درد در خاک می غلتند،می توانید بفهمید که قدم هایی برای پیشرفت در حال برداشتن است.اگر قدم هایی برداشته نشده بود،اگر شوق پیشرفت کورکورانه نبود،بمب ها فرو نمی ریخت و سرها بریده نمی شد. .بترسید از زمانی که بمب ها دیگر فرو نریزند و هواپیماها هنوز وجود داشته باشند.زیرا هر بمب نشانه ی آن است که روح نمرده. بترسید از زمانی که اعتصاب ها متوقف شوند در حالی که هنوز حاکمان ستمگر و مالکان بزرگ زنده هستند.زیرا هر اعتصاب کوچک که در هم بشکند نشانه ی آن است که قدمی در شرف برداشتن است. بترسید از زمانی که بشریت از رنج بردن،از مردن برای اندیشه سر باز زند.زیرا فقط این یک خاصیت ،سرشت خود انسان است و فقط این خاصیت انسان را از همه ی عالم متمایز می کند. از خوشه های خشم،شاهکار جان اشتاین بک لامصب جان اشتاینبک این چه تفکریه تو داری؟ سرشت انسان هست ولی دیگه چرا اینقدر تبدیلش کردی به یه مفهوم متعالی و کلید دروازه کمال و این مزخرفات؟ جنگ اجتناب ناپذیره ولی بده مردن بده کشتن بده خر 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده