pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ نامه ی رخشان بنی اعتماد، بانوی سینمای ایران درباره مصاحبه ی فرج الله سلحشور. چندی پیش تازهبه دوران سینمارسیدهای، دهان باز کرد و آنچه در خور خودش بود به بازیگران سینما نسبت داد. با خود گفتم جواب ابلهان خاموشیست و در فضای عفونتزدهی حاضر همان بهتر که چشم بر عجایب اتفاقیهی هر روز و گوش بر کوس گفتههای توهمزا و هوهوی کرکسان و ناکسان بیندی. پنج بازیگر جوان که "همه" دخترم بودند، تاب نیاوردند و جوابی محترمانه در شأن خودشان و نه در حد پاسخ به گوینده، دادند. امروز در خبرها میخوانم که گویندهی دهانلجنزده، مصداق پاسخ را بلند کردن چوب و فرار گربهدزده تعبیر کردهاست. چوب را باید بر فرق فضای فرهنگی و هنری کوبید که زمانه را به نفع بردن و خوردن و بزرگنما شدن آدمکوتولهها گردش دادهاست که با دهان گشاد و نظر تنگ، دنیا را از زاویهی عقل نارس و امیال سرکوبشدهشان میبینند. گربهدزدها، گرگهای حریص چشم و دل سیریناپذیر، بر سر سفرههای رانت های اعطایی هستند که با امکانات نامحدود کارفرما میشوند و سیریالها میسازند و امرمشتبه برخود میشوند که کاری کردهاند کارستان... به حکم اعتقادات مورد ادعای خود گوینده، او باید به شلاق مجازات تهمت، سیاه و کبود شود اما میدانم برخورد مدنی و شکایت به محکمه بردن در این وانفسا در پیچش و خمش حامیان ایشان ره به ترکستان میبرد. هم او افاضه کرده است که پاسخگویان ناصالح اند. من، رخشان بنیاعتماد، به عنوان مادر ناصالحان خانواده سینما، نه جواب به یاوه گو ، که بیداد این هرت آباد بی صاحب را ، در میانهی میدان فریاد می زنم. رخشان بنی اعتماد 12 آذر 1390 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده