شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۱ دلــم خـیـلــی بــیــشــتــر از حـجـمــش پـــُر اســت ؛ پــُـر از جــایِ خــالـیِ تـــو پــُـر از دلــتــنـگی بـرای نگــاهِ تـــو پــُـر از خــاطـراتِ قــدم زدن در کـوچــه پــس کــوچـه هـــای شــهـر بـا تــو پــُـر از حــس پــرواز پــُـر از تــو . . . 13 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۱ دلم حضور مردانه می خواهد , نه اینکه مرد باشد نه... مـــــردانه باشد حرفش قولش ... فکرش نگاهش قلبش و... آنقدر مردانه که بتوان تا بینهایتِ دنیا به او اعتماد و تکیه کرد !!! 11 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ با زنان مشکل من اين است که هر گاه رابطه ي خود را با تو تکذيب کردم جرينگ دست بندهايت را در بسامد صداي من شنيدند و پيراهن خوابت را آويخته درگنجه ي حافظه ي من ديدند... مرا به خود عادت مده که پزشک توصيه کرده است بيش از پنج دقيقه لبانم را در لبان تو رها نکنم و بيش از يک دقيقه در معرض آفتاب سينه ات ننشينم مبادا که بسوزم... اگر مردي مي شناسي که بيش از من تو را دوست مي دارد او را به من نشان بده تا به او تبريک بگويم... و پس از آن او را بکشم... ///نزار قباني\\\ راستی دلم برا شقی تنگ شده بود هرکجا هست درکنار وحید روزای خوبی داشته باشه 8 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۲ دنبال وجهی می گردم که تمثیل تو باشد زلالی چشم هات بی پایانی آسمان مهربانی دست هات ... نوازش گندمزار و همین چیزهای بی پایان. نمی دانستم دلتنگیت قلبم را مچاله می کند نمی دانستم وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می شدم تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم. گفته بودم دوستت دارم؟ 8 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۲ ایـن روزهـا، بـا تـو، بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم، حـرف دارم… امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف، دلـم تـنـگ اسـت، فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو… دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم… 7 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۲ نگران دلتنگی هایم نباش اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم نمی ریزد و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد 11 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۲ گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ... گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات... گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که... گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی... 8 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۹۲ زمزمه دلتنگی ام رابه خدامیسپارم،تابه توبرساندکه همیشه به یادت هستم. 7 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ يه وقتايي هست که بايد لم بدي يه گوشه و جريان زندگيتو فقط مرورکني ، بعد بگي به سلامتي خودم که اينقدر تحمل داشتم. 6 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۲ سلام! حال همهی ما خوب است ،ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند با اين همه عمری اگر باقی بود،طوری از کنارِ زندگی میگذرم، که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان! تا يادم نرفته است بنويسم ،حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است ! اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببين انعکاس تبسم رويا ،شبيه شمايل شقايق نيست! راستی خبرت بدهم خواب ديدهام خانهئی خريدهام بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار ... هی بخند! بیپرده بگويمت چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد ،فردا را به فال نيک خواهم گرفت دارد همين لحظه ،يک فوج کبوتر سپيد از فرازِ کوچهی ما میگذرد باد بوی نامهای کسان من میدهد . يادت میآيد رفته بودی، خبر از آرامش آسمان بياوری!؟ نه ریرا جان!نامهام بايد کوتاه باشد،ساده باشد،بی حرفی از ابهام و آينه، از نو برايت مینويسم حال همهی ما خوب است اما تو باور نکن! 1 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۲ بيا برويم رو به روی بادِ شمال، آن سوی پرچين گريهها ،سرپناهی خيس از مژههای ماه را بلدم که بیراههی دريا نيست. ديگر از اين همه سلامِ ضبط شده بر آدابِ لاجرم خستهام بيا برويم! آن سوی هر چه حرف و حديثِ امروزست، هميشه سکوت برای آرامش و فراموشی ما باقیست. میتوانيم بدون تکلم خاطرهئی حتی کامل شويم ،میتوانيم دمی در برابر جهان به يک واژه ساده قناعت کنيم . من حدس میزنم از آوازِ آن همه سال و ماه، هنوز بيت سادهئی از غربتِ گريه را بياد آورم. من خودم هستم ،بی خود اين آينه را رو به روی خاطره مگير! هيچ اتفاق خاصی رخ نداده است!تنها شبی هفت ساله خوابيدم و بامدادان هزارساله برخاستم. 4 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۲ دارم هی پا به پای نرفتن صبوری میکنم،صبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوند ،صبوری میکنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود،صبوری میکنم تا طلوع تبسم، تا سهم سايه، تا سراغِ همسايه ... صبوری میکنم تا مَدار، مُدارا، مرگ ... تا مرگ، خسته از دقالبابِ نوبتم،آهسته زير لب ... چيزی، حرفی، سخنی بگويد ! مثلا وقت بسيار است و دوباره باز خواهم گشت! هِه! مرا نمیشناسد مرگ !يا کودک است هنوز و يا شاعران ساکتند! حالا برو ای مرگ، برادر، ای بيم سادهی آشنا، تا تو دوباره بازآيی، من هم دوباره عاشق خواهم شد! نه، پرس و جو مکن، حالم خوب است ،همين دَمدَمای صبح، ستارهای به ديدن دريا آمده بود میگفت ملائکی مغموم ،ماه را به خواب ديدهاند، که سراغ از مسافری گمشده میگرفت باران میآيد و ما تا فرصتی ... تا فرصتِ سلامی ديگر خانهنشين میشويم. کاش نامه را به خطِ گريه مینوشتم ریر!ا چرا بايد از پسِ پيراهنی سپيد،هی بیصدا و بیسايه بميريم! هی همينْ دلِ بیقرارِ من، ا کاش اين همه آدمی،تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی میداشتند! تنها تکرار نام توست که میگويدم ،ديدگانت خواهرانِ بارانند. سرانجام باورت میکنند ،بايد اين کوچهنشينانِ ساده بدانند، که جُرمِ باد ... ربودن بافههای رويا نبوده است. گريه نکن ! راهمان دور و دلمان کنار همين گريستن است. دوباره اردیبهشت به ديدنت میآيم. خبر تازهای ندارم !فقط چند صباحِ پيشتر،دو سه سايه که از کوچهی پائين میگذشتند، روسریهای رنگين بسياری با خود آورده بودند ،ساز و دُهل میزدند، اما کسی مرا نمیشناخت. راهمان دور و دلمان کنار همين گريستن است. خدا را چه ديدهای! شايد آنقدر بارانِ بنفشه باريد، که قليلی شاعر از پیِ گُلِ نی آمدند، رفتند دنبال چراغ و آينه،شمعدانی، عسل، حلقهی نقره و قرآن کريم. حيرتآور است!حالا هرکه از روبرو بيايد، بیتعارف صدايش میکنيم بفرما! امروز مسافر ما هم به خانه برمیگردد. 4 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۲ حالا هنوز گاه به گاه سراغ گنجه که میروم ،میدانم تمام آن پروانهها مُردهاند حالا پيراهنِ چرک آن سالها را به در میآورم ،میگذارم روبروی سهمی از سکوت آن سالها و میگريم میگريم! چندان بلند بلند که باران بيايد، و بدانم که همسايهام باز مهمان و موسيقی دارد. حالا ديگر از ندانستن شمال و جنوب جهان بغضم نمیگيرد،حالا ديگر از هر نگاه نادرست و طعنهی تاريک نمیترسم ،حالا ديگر از هجوم نابهنگام لکنت و گريه نمیترسم،حالا ديگر برای واژگان خفته در خميازهی کتاب،غصهی بسيار نمیخورم، حالا به هر زنجيری که مینگرم بوی نسيم و ستاره میآيد،حالا به هر قفلی که مینگرم کلامِ کليد و اشاره میبارد. شاعر که میشوی، خيالِ تو يعنی حکومتِ دوست! باور کنيد منِ ساده، ساده به اين ستاره رسيدهام ،من از شکستن طلسم و تمرين ترانه به سادگیهای حيرتِ دوباره رسيدهام ، درست است! من هم دعاتان میکنم تا ديگر از هر نگاه نادرست نترسيد ،از هر طعنهی تاريک نترسيد،از پسين و پردهخوانیِ غروب ،يا از هجوم نابهنگام لکنت و گريه نترسيد. دوستتان دارم ،سادگانِ صبور، سادگان صبور! به گمانم بايد،برای آرامش مادرم ،دعای گريه و گيسو بُران باران را به ياد آورم. دلم میخواست بهتر از اينی که هست سخن میگفتم ،وقتی که دور از همگان ،بخواهی خواب عزيزت را برای آينه تعبير کنی،معلوم است که سکوت علامت آرامش نيست. آسوده باش، حالم خوب است !فقط در حيرتم ،که از چه هوای رفتن به جائی دور هی دل بیقرارم را پیِ آن پرنده میخواند! به خدا من کاری نکردهام،فقط لای نامههائی به ریرا گلبرگ تازهئی کنار میبوسمت جا نهاده و بسيار گريستهام چرا از اين که به رويای آن پرندهی خاموش خبر از باغات آينه آوردهام، سرزنشم میکنيد!؟ خب به فرض که در خواب اين چراغ هم گريهام گرفت،بايد برويد تمام اين دامنه را تا نمیدانم آن کجا پُر از سايهسارِ حرف و حديث کنيد، يعنی که من فرقِ ميانِ دعای گريه و گيسو بُران باران را نمیفهمم؟! خستهام، خسته، ریرا نه من سراغ شعر میروم،نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است ،تنها در تو به شادمانی مینگرم ریرا، هرگز تا بدين پايه بيدار نبودهام. از شب که گذشتيم ،حرفی بزن سلا م نوش ليمویِ گَس! نه من سراغ شعر میروم، نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است،تنها در تو به حيرت مینگرم ریرا ،هرگز تا بدين پايه عاشق نبودهام پس اگر اين سکوت ،تکوين خواناترين ترانهی من است ،تنها مرا زمزمه کن ای ساده، ای صبور! حالا از همهی اينها گذشته، بگو: راستی در آن دور دستِ گمشده آيا هنوز کودکی با دو چشمِ خيس و درشت، مرا مینگرد؟! میتوانم کنار تو باشم و باز بی آواز از راز اين همه همهمه بگذرم من از پیِ زبانِ پوسيدگان نخواهم رفت تنها منم که در خواب اين هم زمستانِ لنگر نشين، هی بهارْبهار ... برای باغ بابونه آرزو میکنم. حالا همين شوقِ بیقيمت و قاعده،همين حدود رويا و رفتنِ از پی نور، ما را بس، تا بر اقليم شقايق و خيالِ پروانه پادشاهی کنيم. 3 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۹۲ چند روزیه کمبود بابام رو توی زندگی حس میکنم میدونم دختر خوبی براش نبودم ولی واقعا براش زود بود رفتن بخصوص چند روز که مادرم بیقرارشه من هم که اعصاب درست و حسابیی ندارم هی میخوام جوش نیارم هی خودم رو کنترل میکنم دیشب همه خونه مامانم بودن که ارومتر بشه ولی من نرفتم الان وجدانم ورم کرده 4 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آذر، ۱۳۹۲ یادم رفته بود همچین تاپیکی داشتم امروز از اون دنده افتادم دیروز هر قدر شارژ و سرحال بود امروز داغونه داغونم خلاصه این روزها هم میگذره قدم به قدم داریم به پیری!و مرگ!نزدیک تر میشیم ولی بقول شاعر تا مرگ، خسته از دقالبابِ نوبتم،آهسته زير لب ... چيزی، حرفی، سخنی بگويد ! مثلا وقت بسيار است و دوباره باز خواهم گشت! هِه! مرا نمیشناسد مرگ !يا کودک است هنوز و يا شاعران ساکتند! حالا برو ای مرگ، برادر، ای بيم سادهی آشنا، تا تو دوباره بازآيی، من هم دوباره عاشق خواهم شد! 2 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۹۲ دلـــــم براي تــو کــه نه ولـ ــي َبراي روزهــاي باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده براي تــو که نه....ولي براي "مواظِـ ـب خودت باش" شنيدن تَنـگــ شده برای تو که نه ولی برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده راستش برای اینها که نه دلم برای خودت تنگ شده است 1 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۹۲ "گریه یآخر شب هایم انگار کافی نبوده …این روزهااول صبح ها هم گریه میکنم 2 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۹۲ برو بچ آخر سال خوبی داشته باشید چند وقت حسابی با نت خودکشی کردم و مواد رسید بهم!خخ میرم به شوی گرامی و بچه ها بیشتر برسم اردیبهشت اگر عمری باقی بود میام پیشاپیش یلداتون مبارک 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده