رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

چند وقت پیش در یکی از تاپیک ها با آرخا بحثی در مورد نخبگان علمی ایرانی در تاریخ انجام دادم. صحبت های آرخا و حُسن همزمانی بحث من با وی با خواندن کتاب جامعه شناسی نخبه کشی توسط من باعث شد که بار دیگر این سوال برایم پیش بیاید که چرا نخبگان ایرانی در طول تاریخمان، گذری آمده اند و خاموش شده اند و پژوهشهایشان ماند و در جامعه ی ایرانی کسی آنها را برای به کار بردن نتایجشان تحویل نگرفت، اما نخبگان غربی نه در دوره ی خاص بلکه در دوران تاریخی شان به طور عام، همچنان ماندند و پژوهش هایشان کاربردی شد.

به قول بزرگواری فرق میان دانشمندان ایرانی و اروپایی مانند تفاوت میان شهاب و ستاره است... یکی گذری آمده و رفته و دیگری مانده و همچنان نور داده...

در کنار نخبگان علمی، نخبگان سیاسی نیز، از این اتفاقات دور نبوده اند... در دو سده اخیر برخی از نخبگان سیاسی ایران می خواسته اند در ساخت و بافت جامعه ای که بر صدر آن قرار می گرفته اند اصلاحاتی بکنند و تغییراتی دهند. گرچه اینان در وجدان تاریخی توفیقاتی به دست آوردند و نامشان به نیکی بر صفحه روزگار برجا ماند اما خود قربانی خواست ها و بستر نامساعد اجتماعی شدند. نمونه بارز آن میرزا تقی خان امیر کبیر است و پیش از او میرزا ابوالقاسم قائم مقام و پس از او دکتر محمد مصدق. این سه تن نه در خواست و اراده تنها بودند و نه در نتیجه ای که عایدشان شد...

گرچه در این باره خود به نتایجی رسیده ام. اما هدف این جستار آن است که :

نظرات دیگران دانسته شود.

نقدی بر پاراگرافهای بالا داده شود

و در نهایت یک نتیجه گیری منطقی و نه شهودی بر پایه استدلال های صحیح به دست آید.

 

درود. :icon_gol:

  • Like 25
لینک به دیدگاه

به قول بزرگواری فرق میان دانشمندان ایرانی و اروپایی مانند تفاوت میان شهاب و ستاره است... یکی گذری آمده و رفته و دیگری مانده و همچنان نور داده...

 

این جمله به اندازه کافی کامل هست.

اما بعضی وقت ها دیدن یک شهاب،بسیار بیشتر جلب توجه میکند تا دیدن ستارگان.

 

شهاب ها باید اینقدر زیاد شوند که مردم خسته شهر، سرها را به سمت آسمان کرده تا اگر ستاره را نمیبینند حداقل با دیدن شهاب یک هیجانی بهشان وارد شود و جرقه ای در ذهنشان بخورد.

 

شهاب ها در سرزمین ما خیلی کم بوده،جرقه ها زده شده،اما چون باد سرد تحجر بسیار پر قدرت تر بوده همواره این جرقه را خاموش کرده و نذاشته شعله ور بشه. :sigh:

  • Like 17
لینک به دیدگاه
این جمله به اندازه کافی کامل هست.

اما بعضی وقت ها دیدن یک شهاب،بسیار بیشتر جلب توجه میکند تا دیدن ستارگان.

 

شهاب ها باید اینقدر زیاد شوند که مردم خسته شهر، سرها را به سمت آسمان کرده تا اگر ستاره را نمیبینند حداقل با دیدن شهاب یک هیجانی بهشان وارد شود و جرقه ای در ذهنشان بخورد.

 

شهاب ها در سرزمین ما خیلی کم بوده،جرقه ها زده شده،اما چون باد سرد تحجر بسیار پر قدرت تر بوده همواره این جرقه را خاموش کرده و نذاشته شعله ور بشه. :sigh:

 

تحجر رو میتونه چیزی به نام بیخیالی کاربردی تکمیل کنه؟

 

یکی از نشانه های پیشرفت فکری-علمی جامعه، قطع رابطه با تحلیل ساده عامیانه، به نفع تحلیل های دقیق تر و منطقی تر و عقلانی تر است.

 

آیا جامعه، اصلا علاقه ای به چیزی به نام پژوهش داشته؟

 

برای من جالبه هنوز هم که هنوزه ، توی جامعه ی ما به پژوهش ، به عنوان یک مورد اضافی و غیر کاربردی نگریسته میشه.

 

هیچ وقت یادم نمیره برای مجله ای که در دوران کارشناسی ام برای چاپش تلاش کردم، پول از جیبم گذاشتم. به دلیل اینکه بودجه ی انجمن علمی دانشگاه چیزی ناچیز بود. sigh.gif

  • Like 12
لینک به دیدگاه
تحجر رو میتونه چیزی به نام بیخیالی کاربردی تکمیل کنه؟

یکی از نشانه های پیشرفت فکری-علمی جامعه، قطع رابطه با تحلیل ساده عامیانه، به نفع تحلیل های دقیق تر و منطقی تر و عقلانی تر است.

 

آیا جامعه، اصلا علاقه ای به چیزی به نام پژوهش داشته؟

 

نه جامعه علاقه ای به پژوهش علمی نداره، چون کلا جهان بینی دیگری به این دنیا دارد.

عالم و اندیشمند زمان تو این جامعه به استاد فیزیک یا ریاضی نمیکن، به یکی دیگه میگن. :banel_smiley_4:

 

نگرش اکثر مردم این جامعه میگه،در این دنیا باید عبادت کرد و عزاداری کرد و طلب مغفرت کرد و حاجت خواست و....

 

باید طوری زندگی کرد که آخرتت در درجه اول تامین باشد،حالا اگه وقت شد میریم سراغ دنیا.

برای همین ما نخبگان غیر دینی خیلی کم داریم.

  • Like 16
لینک به دیدگاه
نه جامعه علاقه ای به پژوهش علمی نداره، چون کلا جهان بینی دیگری به این دنیا دارد.

عالم و اندیشمند زمان تو این جامعه به استاد فیزیک یا ریاضی نمیکن، به یکی دیگه میگن. :banel_smiley_4:

 

نگرش اکثر مردم این جامعه میگه،در این دنیا باید عبادت کرد و عزاداری کرد و طلب مغفرت کرد و حاجت خواست و....

 

باید طوری زندگی کرد که آخرتت در درجه اول تامین باشد،حالا اگه وقت شد میریم سراغ دنیا.

برای همین ما نخبگان غیر دینی خیلی کم داریم.

 

فراسیس بیکن آموزش کلیسا را از آن جا مردود می دانست که روحیه شکاکیت و نوآوری را عرضه نمی داشت، بلکه پیروی صرف شاگردان از استادان را می خواست.

 

و البته در وصیت نامه وی آمده است: «من روح خود را به خدا، جسم خویش را به گور و نام خویش را به قرن های بعد و اقوام جهان تقدیم می کنم.»

  • Like 12
لینک به دیدگاه
نه جامعه علاقه ای به پژوهش علمی نداره، چون کلا جهان بینی دیگری به این دنیا دارد.

عالم و اندیشمند زمان تو این جامعه به استاد فیزیک یا ریاضی نمیکن، به یکی دیگه میگن. :banel_smiley_4:

 

نگرش اکثر مردم این جامعه میگه،در این دنیا باید عبادت کرد و عزاداری کرد و طلب مغفرت کرد و حاجت خواست و....

 

باید طوری زندگی کرد که آخرتت در درجه اول تامین باشد،حالا اگه وقت شد میریم سراغ دنیا.

برای همین ما نخبگان غیر دینی خیلی کم داریم.

مطمئنی اکثر جامعه ما اینطوری زندگی میکنن؟؟؟:w58:

آخرت هم تو خواب تامین نمیشه بلکه متن همین زندگیست:w16:

کلا تو کف امضات موندم چون تقریبا تو 90 درصد پستهات میخوای یه طوری بگی همه چی تقصیر اسلامه(نه فوج فوج مسلمون تو این مملکت ریخته!!!)و این خودش یه نوع تعلقه:a030:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یکی از اصلی ترین عامل ها مشکلات و عدم ساپورت مالی تحقیقات هست که خودت گفتی

یکی دیگه هم ارضای زود ماهاست که با گوشت و خونمون پیوند خورده

یکی دیگه مشکل فرهنگی ماهاست، همونایی که اسی گفت

و کلا ماها نیازی به پژوهش و استفاده از پژوهش هم نداریم؛ وقتی خودمون میتونیم تجربه کنیم چرا استفاده از تحقیقات انجام شده؟

  • Like 14
لینک به دیدگاه

من فکر میکنم دلیل اساسی این نخبه کشی که اتفاقا ظاهرا ژنش توی جامعه ما چند قرنه داره متوالیا منتقل میشه همون جهله.

 

تا یه جایی (شاید دو قرن پیش) عموم جامعه اصلا از دلیل وجود چیزی به نام علم نوین یا حقوق اجتماعی(چیزی که مبنای فعالیت اصلاح طلبان تاریخ بوده) آگاه نبود به واسطه شرایط خاص اجتماعی کشورمون.به خاطر همین اگرم گروهی بودن که نسبت به عموم آگاهتر بودن به واسطه همین جهل سرکوب شدن یا در مقابله باهاشون از ابزارایی استفاده شد که مخصوص جامعه ماست(یه مثال بارزش مذهب)

از یه جایی (شاید یه قرن پیش) ذهنیت عموم جامعه هم نسبت به شرایط اجتماعی بقیه دنیا روشن شد ولی باز هم همین جهل از طرف حکوتها مانع شد تا فعالیتها به ستاره شدن ختم بشه!

از طرفی هم همین اصلاح طلبها از یه جایی(شاید از پنجاه سال پیش) به واسطه جهل نسبت به شرایط واقعی تاریخی جامعه ما فقط رو آوردن به یه سری اقدامات گاها احساسی یا الگو برداری شده یا بدون برنامه که از طرف عموم با مقبولیت بلندمدت روبرو نشد پس باز از شهاب بودن پیشروی نکردیم!

 

ادرکل حس میکنم این قضیه نخبه کشی تا حد زیادی به تحلیل تاریخی شرایط جامعه خودمون ربط پیدا میکنه!

  • Like 13
لینک به دیدگاه
مطمئنی اکثر جامعه ما اینطوری زندگی میکنن؟؟؟:w58:

آخرت هم تو خواب تامین نمیشه بلکه متن همین زندگیست:w16:

کلا تو کف امضات موندم چون تقریبا تو 90 درصد پستهات میخوای یه طوری بگی همه چی تقصیر اسلامه(نه فوج فوج مسلمون تو این مملکت ریخته!!!)و این خودش یه نوع تعلقه:a030:

 

نه من مطمئن نیستم.

فقط نظر و برداشت خودم را میگم حتی نظری کاملا اشتباه.:w16:

 

مخاطب نظر شما رو میخونه،نظر من را هم میخونه،بعدا میتونه بگه کی راست میگه کی دروغ.

 

خواهشا به جای بحث با دیگران،فقط نظرتون را درباره تاپیک اگر خواستید ارائه بدین،چون من بحثی با کسی ندارم و علاقه ای هم ندارم کسی رو قانع کنم.

 

نظرم را میگم،حتی نظر 100 درصد باطل رو، عاقلان میتوانند بگذرند. :ws37:

  • Like 12
لینک به دیدگاه
بحث؟؟؟:w58:

کلا این پارادوکس بین امضات و پستات برام جالب بود:w16:

ا

میشه بگی کسی که به اسلام تعلق نداره دقیقا به چی تعلق داره که باعث میشه آزاد نباشه؟:ws52:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
ا

میشه بگی کسی که به اسلام تعلق نداره دقیقا به چی تعلق داره که باعث میشه آزاد نباشه؟:ws52:

دقیقا به اینکه ترک دیوار رو هم تقصیر متن اسلام بدونه:w16:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دقیقا به اینکه ترک دیوار رو هم تقصیر متن اسلام بدونه:w16:

 

میشه یه اتفاق نام ببری که توی این مملکت افتاده باشه و مذهب توش نقش نداشته باشه؟

منظورتم از متن اسلام توضیح میدی؟من معیارم اون چیزیه که توی جامعه داره اجرا میشه!

  • Like 8
لینک به دیدگاه
دقیقا به اینکه ترک دیوار رو هم تقصیر متن اسلام بدونه:w16:

 

گمان من بر این است که دین باید یک چیز شخصی باشد. اگر چیزی ادعای کامل بودن در همه چیز را داشته باشد، خب مشخص است حتی ترک دیوار هم به آن ربط پیدا میکند. اگر سیاست ما عین دیانت ماست، پس دیانت ما هم باید مسئولیت این سیاست داغون ما را بر عهده بگیرد!!! وقتی جامعه ما تحت تاثیر دین ماست، پس باید مسئولیت این افتضاحات جامعه رو بر دوش بگیره ...

به نظر من اختلاف شما جواد خان با ما، سوء تفاهمی بیش نیست. اینجا کسی نمیخواهد به اعتقادات کسی توهین کند، بلکه نحوه و سازوکار دخالت عقیده در امور اجتماعی مورد نقد هست.

دین از آن جهت برای ما مانع شده است که اتفاقا در همه چیز دخالت داده شده! گرچه خود در همان اسلام در سوره ی کافرون آمده "لکم دینکم ولی الدین." دین شما برای خودتان و دین من برای خودم. در هر صورت ...

 

حالا بیخیال دوستان ، از بحث اصلی تاپیک خارج نشیم. :a030:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

والا در صفحه ی 25 جامه شناسی نخبه کشی میگه:

تلاش برای فهم جامعه به صورت دقیق تر و استفاده از مدل های علمی تر برای بیان واقعیات اجتماعی یادگار عصر رنسانس است. اروپایی ها سعی کردند جامعه را در مجموعه ای از قواعد هماهنگ، با کارکرد متقابل و نظم اجزا آن ببینند.

 

آیا روزی در جامعه ی ما، رنسانس ایرانی رخ خواهد داد؟ :ws38:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
گمان من بر این است که دین باید یک چیز شخصی باشد. اگر چیزی ادعای کامل بودن در همه چیز را داشته باشد، خب مشخص است حتی ترک دیوار هم به آن ربط پیدا میکند. اگر سیاست ما عین دیانت ماست، پس دیانت ما هم باید مسئولیت این سیاست داغون ما را بر عهده بگیرد!!! وقتی جامعه ما تحت تاثیر دین ماست، پس باید مسئولیت این افتضاحات جامعه رو بر دوش بگیره ...

به نظر من اختلاف شما جواد خان با ما، سوء تفاهمی بیش نیست. اینجا کسی نمیخواهد به اعتقادات کسی توهین کند، بلکه نحوه و سازوکار دخالت عقیده در امور اجتماعی مورد نقد هست.

دین از آن جهت برای ما مانع شده است که اتفاقا در همه چیز دخالت داده شده! گرچه خود در همان اسلام در سوره ی کافرون آمده "لکم دینکم ولی الدین." دین شما برای خودتان و دین من برای خودم. در هر صورت ...

 

حالا بیخیال دوستان ، از بحث اصلی تاپیک خارج نشیم. :a030:

خب من تا به حال یادم نمیاد با شما بحثی کرده باشم:ws52:

وقتی چیزی ادعای کامل بودن داره باید اونو تو متن نقد کنی(طبق اصول) نه اینکه مدعی اون رو نقد کنی و به پای متن بذاری!!!

کلا من بحث غیر منطقی(خودم اعتراف میکنم)فقط با یک نفر داشته ام اونم چون فکر میکنه خدای منطقه(البته در ادبیات شاید باشه)ولی بحث منطقی ازش لاموجود

در واقع شما میگی هدف نقد سیاست مریضه ولی تو پستاش همچین چیزی دیده نمیشه.منم نمیگم با دین کاری نداشته باشه(که داره) ولی وجدانا چند باری که بحث رفت منطقی باشه از دوتا صنع ادبی استفاده کرد و خلاص:icon_redface:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
خب من تا به حال یادم نمیاد با شما بحثی کرده باشم:ws52:

وقتی چیزی ادعای کامل بودن داره باید اونو تو متن نقد کنی(طبق اصول) نه اینکه مدعی اون رو نقد کنی و به پای متن بذاری!!!

کلا من بحث غیر منطقی(خودم اعتراف میکنم)فقط با یک نفر داشته ام اونم چون فکر میکنه خدای منطقه(البته در ادبیات شاید باشه)ولی بحث منطقی ازش لاموجود

در واقع شما میگی هدف نقد سیاست مریضه ولی تو پستاش همچین چیزی دیده نمیشه.منم نمیگم با دین کاری نداشته باشه(که داره) ولی وجدانا چند باری که بحث رفت منطقی باشه از دوتا صنع ادبی استفاده کرد و خلاص:icon_redface:

 

نه مطمئنا اختلاف نظر داریم. حالا شاید بحث نکردیم. ولی اختلاف نظره هست و خوب هم هست اتفاقا که به قول کانت: تنازع لازمه پیشرفت است.

با شناختی که از شما پیدا کردم تو این مدت، مطمئنا زمینه ی بحث منطقی بین شما و بقیه ی اعضا وجود داره. به یاد علامه جعفری که واقعا مرد نازنینی بود و همیشه یه پاش آتن بود.

 

از بحث دور شدیم!

حالا یکی بگه فرق ستاره و شهاب چی بود؟ :ws3:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
والا در صفحه ی 25 جامه شناسی نخبه کشی میگه:

تلاش برای فهم جامعه به صورت دقیق تر و استفاده از مدل های علمی تر برای بیان واقعیات اجتماعی یادگار عصر رنسانس است. اروپایی ها سعی کردند جامعه را در مجموعه ای از قواعد هماهنگ، با کارکرد متقابل و نظم اجزا آن ببینند.

 

آیا روزی در جامعه ی ما، رنسانس ایرانی رخ خواهد داد؟ :ws38:

به نظرم رخ میده اما روند پیچیده و طولانی تری نسبت به اروپا خواهد داشت

 

اول از همه یه سری تغییرات بنیادی باید در سیستم اموزشی ما به وجود بیاد

 

باید طبق همین نکاتی که تو این تاپیک مطرح شد، دانشجو در وهله اول یاد بگیره پژوهش کنه ،در اون صورت اموزش متقابل اتفاق میفته یعنی حتی دانشگاه محلی برای یادگیری یه استاد هم میشه

 

وقتی دانشجو به معنای واقعی دانشجو باشه ، وقت فارغ التحصیلی میشه روی علمش حساب کرد که به متخصص تبدیل یشه

 

در نهایت یه متخصص واقعی اگر زمینه پیدا کنه که در جایگاه عملی و کاربردی رشته خودش تو سیستم دولتی کشور مشغول بشه میشه به این اینده امیدوار شد

  • Like 8
لینک به دیدگاه

آره بابا میرزا تقی خان امیر کبیر و دکتر مصدق و قائم مقام همه رفتن و نتیجه ای نگرفتن من هم که این روزها حال خوشی ندارم.....:w02:

 

اما از شوخی گذشته نخبه پروری بستر مناسب میخواد....که وجود نداره....

کسی که میخواد نخبه سیاسی بشه باید بتونه حرفهاش رو آزادانه بگه مخالفت کنه ؛نقد صریح داشته باشه....توی محافلی حضور داشته باشه که بحث و گفتگو تبادل و نظر وجود داشته باشه....باید بتونه افکارش رو چاب کنه و یا در راستای افکار بقیه سیاست مدارها نقد بنویسه....و چاپ کنه....

نخبه های سیاسی از دل جامعه دانشجویی و حزبهای فعال و پا برجا میاد....از بین نوشتن تومارها و تفاهم نامه ها.....

از بین بچه های نقد نویس خبرنگار....خبرنگاری که راحت قلمش میچرخه و مینوسه....تو یه جلسه با خیال راحت سوال میپرسه و به چالش میکشونه.....

وقتی همچین بستری وجود نداره و فقط .....

بیخیال بابا نخبه سیاسی نخواستیم....

 

نخبه علمی کجا باید اختراعش رو ثبت کنه درست حسابی؟با کدوم سهمیه دقیقا؟(ای لعنت به دانشگاهی که با سهمیه دانشجو میگیره:w000: )خوب یه نخبه واسه پیشرفت علمیش نباید سد جلوش باشه....

وقتی جامعه فقط و فقط مدرک گراست

وقتی همه چیز به نرخ سهمیه عرضه میشه دیگه نباید انتظار حضور و ظهور نخبه علمی باشیم....

این روزها اینقدر همه درگیری ذهنی دارن که دیگه نخبه شدن پیشکش.....

بستری وجود نداره....

وقتی جنسهای چینی به تولید انبوه میرسه و جوون ایرونی واسه اثبات خودش باید دست و پا بزنه....

وقتی هر چی یه نخبه اول راه اختراع میکنه میاره میگن هه هه ...چینیا دارن از اینا...ارزونتر در میاااد.....

.

.

ملاصدرا : ویرانه ایست این جهان! عمر، کفاف نمی دهد که آباد کنیم، غیرت رخصت نمی دهد که رها کنیم!

  • Like 10
لینک به دیدگاه

داش محمد دستت درست..

كسي كه كتاب نخبه كشي رو ميخواند هميشه در ذهنش اينطور تداعي ميشود

"تا بستر لازم وجود نداشته باشد شكوفايي شكل نميگيرد"..

اگر هم بگيم لپ مطلب كتاب جمله هايي با همين مضمون هست حرف گزافي نزده ايم..

شايد يكي از قسمتهاي كه هم در كتاب و هم در خود ذهن ايرانيان وجود دارد اين سوال است كه

"چرا دوره دانشمندي ما امتداد پيدا نكرد و مقطعي بود و زماني خودي نشان ميدهد و دوباره رنگ ميبازد.."..

يادم مياد يه دو سال پيش دكتر مشايي حرف پر مغزي زد كه مورد "مسخره محافل" چه ديني چه غير ديني شد ولي بنده هر چي اين پاراگراف رو هر وقت ميخونم زيبايي اين گفتار رو تصديق ميكنم..

دكتر مشايي گفت:

 

 

اگر امروز به افرادي مانند رازي و ابوعلي‌سينا افتخار مي‌كنيم به طوري كه قد آنها از اعماق تاريخ بيرون است براي بلندي قد آنها نيست بلكه كوتاهي قد نسل‌هاي بعدي آن را نمايان كرده است. شايد بوعلي‌سينا در عصر خود قامتي برجسته داشته اما قرار نيست افتخار هزار سال بعد آدميان نيز باشد و اين نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌هاي بعدي است چرا كه نشان می‌دهد فرصت شكوفايي در دوره‌هاي متعدد پديد نيامده است.

اگر قرار باشد طي چند هزار سال فقط چند صد ابوعلي‌سينا به وجود آيد افتخارآميز نيست.

 

 

 

جريان همان "بستر" هم جز مضامين اين حرف هست..

من علاوه بر بستر به "چارت فكري اضملال" مسلمانان اعتقاد دارم كه باعث شده كسي نتواند در ممالك اسلامي از حد معيني فراتر بره و يا اگر فراتر ميرفت با برچسب "ارتداد" متشرعين روبرو ميشد..

چارت فكري كه من براي مسلمانان در نظر ميگيرم اينه:

 

1-مطلبي براي تفكر

2-تفكر بروي موضوع

3-تحقيق و گرفتن داده ها و يافتن راه حل ها و..

4-تطابق داده ها و محققات با اقوال و افعال بزرگان دين اسلام

5- حذف موارد و داده ها و محققاتي كه مخالف اقول و افعال بزرگان دين اسلام هست.

6-بازگويي اقوال و افعال بزرگان دين

 

شايد چنين چارتي باعث ميشود كه ما در طول تاريخ حرفي اساسي در باب علوم انساني مطابق با داده هاي ديگر علوم طبيعي نزده باشيم..

به هر حال

چيزي كه داده هاي تاريخي به ما ميگويد به جز "دين مردم"؛ خود "خوي مردم" هم در بسط اين نابساماني شريك است....

بگذريم..

 


كتاب "جامعه شناسي نخبه كشي" و "جامعه شناسي خودكامگي" دو كتاب از رضاقلي هستند كه به نظرم هر ايراني بايد اين دو كتاب رو توي عمرش بخونه هر چند بعد از خوندن كتاب اول كه ممكنه فوقش 3 روز بيشتر طول نكشه براي مدتي جوگير بشه...

دانلود كتاب "جامعه شناسي نخبه كشي"

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

دکتر افتخاری درباره نخبه کشی در ایران میگوید:

 

حیات جمعی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایرانیان، از حیث ساختاری به گونه‏ای بود که در نهایت به نخبه‏کشی منجر می‏شد و از این‏رو طرح عناصر منفردی همچون امیرکبیر در تاریخ ایران اگرچه مؤثر بوده ولی عملا ره به جایی نبرده است؛

 

چرا که این ساختار اساسا توان تحمل اصلاحات آنها را نداشته و بدین‏خاطر مشاهده می‏شود که در اندک زمانی آنها را از سریر قدرت و تصدی زمام اصلاحات کشور به پایین می‏کشد.

 

در این میان نگرش تک عاملی به تاریخ تحولات ایران و این که اگر امیرکبیر زنده می‏بود احتمالا چه تحولاتی رخ می‏داد و ما به کدامین سوی می‏رفتیم، نگرشی باطل و ابتر است و ما باید به تحلیل ساختار کلی جامعه ایرانی همت گماریم و ریشه‏های فرهنگی را بیش از پیش به توجه درآوریم.

  • Like 10
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...