Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ منظورتون از stakeholder ها کیا هستن؟جز انسان های مذهبی مگه کسی میتونه در بین عوام ایران کاریزما بشه؟ درسته همیشه صحبت از امید بوده و هست. ایران 1404 هم صحبت هست،اما مطمئن باش وضعیت ما از امروز بدتره اونزمان با این وضعی که پیش میریم. همون اساتیدتون چه عملی انجام دادن؟ به نظرم اگه بشه مثال عملی زد خیلی بهتره تا بشینیم بحث کنیم میشه یا نمیشه. مثلا یکی بگه بنده تونستم چنین رفتار مدنی را به یک گروه یاد بدم و این هم نتیجه اش. اسی جون یه گروه پیش کش تو بگو یه نفر فقط آدمی میتونه خودش رو اگر همت کنه تغییر بده وگرنه جامعه به همین راحتی ها تغییر نمیکنه که...! تا هر کسی به نوبه خودش نخواد که تغییر کنه هزار تا فیلسوف و دانشمند هم بهش راه و روش تغییر رو هر روز هزار بار تکرار کنن طرف تغییر نمیکنه چون خودش نمیخواد.... بعدشم تغییر این مردم خیلی خیلی سخته...... >>>ولی بنظر من کار غیر ممکنی نیست 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ منظورتون از stakeholder ها کیا هستن؟جز انسان های مذهبی مگه کسی میتونه در بین عوام ایران کاریزما بشه؟ درسته همیشه صحبت از امید بوده و هست. ایران 1404 هم صحبت هست،اما مطمئن باش وضعیت ما از امروز بدتره اونزمان با این وضعی که پیش میریم. همون اساتیدتون چه عملی انجام دادن؟ به نظرم اگه بشه مثال عملی زد خیلی بهتره تا بشینیم بحث کنیم میشه یا نمیشه. مثلا یکی بگه بنده تونستم چنین رفتار مدنی را به یک گروه یاد بدم و این هم نتیجه اش. stakeholder ها همون افراد بانفوذی هستند که میتونن ریش سفید باشن، مذهبی باشن یا حتی تحصیل کرده ی غیرمذهبی. دنبال اسناد شرح پروژه ی سیستان و بلوچستان دکتر پیران میگردم و میذارمش برای دانلود. 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ stakeholder ها همون افراد بانفوذی هستند که میتونن ریش سفید باشن، مذهبی باشن یا حتی تحصیل کرده ی غیرمذهبی. دنبال اسناد شرح پروژه ی سیستان و بلوچستان دکتر پیران میگردم و میذارمش برای دانلود. تحصیل کرده های غیر مذهبی بین مردم عوام، کاریزما نمیشن. چون مهم ترین چیز برای این مردم دین و الله و پیغمبر و امامانشون هست.حالا کاری به درست یا غلطش ندارم. منظورم یک چکیده چند خطی بود،که مردم سیستان چی بودن و چی شدن به همت چه کسانی. خودتون هم میدونین کسی مطالب طولانی را نمیخونه. 5 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ حرف از مذهبی ها شد بذار بگم به مردم بگو طرف سواد خوندن نوشتن نداره ولی فرد مذهبیه و قرار امشب بیاد فلان جا برای سخن رانی همه کاراشون رو ول میکنن و میرن ببین طرف چی داره میگه؟!! ولی حالا به مردم عوام بگو دکتر فلانی میخواد بیاد فلان جا و موضوعش بحث در رابطه با پیرامون مثلاً در رابطه با حقوق شهروندی .......میگن بابا ولش کن میخواد بیاد مخمون رو بخوره...... خب از اینطور مردم نباید انتظار تغییر داشت....... شدنی ولی بعد از 100 سال یا شایدم 200 سال.... 6 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ تحصیل کرده های غیر مذهبی بین مردم عوام، کاریزما نمیشن.چون مهم ترین چیز برای این مردم دین و الله و پیغمبر و امامانشون هست.حالا کاری به درست یا غلطش ندارم. منظورم یک چکیده چند خطی بود،که مردم سیستان چی بودن و چی شدن به همت چه کسانی. خودتون هم میدونین کسی مطالب طولانی را نمیخونه. من در پروژه ی روستایی کار میکنم که قراره بره زیر سد و تکیه افراد این روستا بر فرزندانشون هست که میگن اگر تونستید نظر تحصیلکرده های مارو برای انتقال روستا جلب کنید، ما راضی میشیم. فرزندانشون هم اصلا بهشون نمیخوره مذهبی باشن. شانس ما همون چکیده چند خطی هم پیدا نمیشه از پروژه پیران تو این نت! فعلا اینو داشته باش برای نوسازی شهر تهران: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ چند وقتی است (حدود 2 سال) سوالاتی مغز مرا به خودش مشغول کرده. و هر روز هم که میگذرد این را هم در رفتار خودم هم در رفتار دیگران هم در اینجا و هم در دنیای واقعی به وفور مشاهده میکنم! هر از چندگاهی در تاپیک های مختلف هم اشارات کوچکی به ان کرده ام. درود ممنونم از اينكه يك تاپيك مجزا در اين زمينه ايجاد كردي اميدوارم با توجه دوستان بحث زيبا و مفيدي صورت بپذيرد ما جهان سومی ها علاقه ی زیادی به واژه های رهبر، امام، رئیس، آقا، کبیر و ... داریم. اين ديدگاه ربطي به جهان اول و دوم و ... ندارد دوست من در تمام جوامع اين ديدگاه كم وبيش وجود دارد اما در برخي جوامع مانند ايران همه گير تر است.و تا جايي پيش مي رود كه در كوچكترين اجتماع ها كه خانواده است نيز ما شاهد برتري يك نفر در خانواده هستيم. اگر مشخصا در مورد ايران صحبت كنيم: در تعريف خانواده ما همه چيز را حول محور پدر مي بينيم.تسلط پدر بر خانواده بي حد و حسر است و اين اولين مشق براي پذيرش ديكتاتوري است. در بسياري از خانواده هاي سنتي ايران هنوز به جاي لفظ پدر از آقا استفاده مي شود .حتي براي خطاب عمو نيز از آقا استفاده مي شود. در مورد واژگان ديگر نيز پيشينه اي وجود دارد مثلا در مورد امام به جز اعتقادات شيعه كه شخص نخست دين را امام مي خواند و آنها را بر 12 تن مي داند .فرقه هاي ديني و سياسي ديگر نيز در طول تاريخ در ايران وجود داشتند كه پيش روي خود را امام مي خواندند و ما بسياري از اديبان و سياستمداران ايراني را با پيش وند امام مي شناسيم امام محمد غزالي امام حسن صباح .... و در سال هاي اخير امام موسي صدر و... اين پيشينه ي تاريخي اين باور را در ذهن ايرانيان نهادينه كرده است كه همواره در يك جمع نياز به يك راه بر و پيشوا هست و البته حديث هايي نيز در اين باب موجود است كه توصيه مي كند در ابتداي هر حركتي يك نفر را به عنوان مسوول در نظر بگيريد و ... در همه ی جای دنیا conductor را هماهنگ کننده ی ارکستر معنی میکنند، ما رهبر ارکستر معنی کرده ایم! هنور فرق ریاست را با مدیریت نمیدانیم! در جامعه ي مديريتي ما ديدگاه مديريتي به روز وجود ندارد.هنوز ديدگاه ما ديدگاه ارباب و رعيتي است.در صورتي كه در دنياي مدرن مدير خدمتگذار محسوب مي شود و مايه ي افتخار اوست كه فرصتي براي خدمت در اختيار او قرار گرفته. اما در ايران يك مدير صاحب جان و مال زير دست خود محسوب مي شود (اين ديدگاه از خانه مي آيد كه پدر تصميم گيرنده ي اول و آخر است) تصميم مدير غابل نقد نيست كار هاي مديران بهترين است نقد مدير نكوهيده است (جامعه ي مديريتي اين سايت رو هم مد نظر بديد.البته نه همه مديران) در اين شرايط كه همه مدير هستند(هر كس در حد خود) و خود را صاحب ديدگاه مي داند همه به بالا دست خود شاكي هستند و اين در شرايطي است كه فراموش مي كند همين انتقاد ها از طرف زير دستان به او وارد است و پيرو ضرب المثل :هيچ ماست بندي نمي گويد ماست من ترش است , هيچ ايراني نيز نمي گويد كه من در مديريت خودم ايراد دارم. اين در مورد تمام حاضرين در اين تاپيك نيز صادق است جدا همیشه برای من سوال بوده! چرا نقش های سیاسی ما تحت سیستم فکری استبدادپذیری مان اینقدر عوض می شوند؟ مدیر دولت را رئیس دولت معنی میکنیم، هماهنگ کننده ی جنبش را رهبر انقلاب! اين تغيير واژگان در دنيا نيز عمر چنداني ندارد و بسياري از كشور ها در حال گذار از اين تغيير مفاهيم هستند.منتها در آن ممالك لزوم اين گذار و تغيير حس گرديده و آگاهي بخشي عمومي صورت پذيرفته و مردم بصورت كور كورانه در پي يك عده راه نيافتادند . در زمان انقلاب سال 57 مردم به ظاهر آرمان خواه خام شعار هاي مذهبيون و البته بيشتر مليون گرديدند و هرگز و هرگز توده ي مردم ضرورت تغيير را حس نكرد همين شد كه جامعه نتوانست به سمت آزادي و رهايي و مدنيت برود.خلا پيشوا و رهبر و آقا احساس شد.عده اي به قم رفتند و آقا را با سلام و صلوات به تهران آوردند و گفتند ولي امر ما باش كه ما گوسفندوار محتاج چوپانيم. ما در ايران نمي توانيم شاهد تغيير باشيم مگر زماني كه عده اي اين تغيير را در وجود خويش نهادينه كنند.نقش مرد سالاري را اول در خود بكشند و از نقش مدير خانه خارج شده و به مشاور و هم رايي دلسوز تبديل شوند و آنگاه در صدد بسط اين عقيده برآيند و مزايا و محاسن ان را بر شمارند و مردم و توده را باورمند سازند كه خرد جمعي همواره بهتر و مناسب تر عمل مي كند. روشنفكر نماهاي ما در بنيان مشكل دارند .حرفشان باور خودشان نيست . دئستي در تاپيكي حرف از دموكراسي و جزوه هاي منتشره در تركيه و فرهنگ سازي و ... و لزوم حركت هاي مشابه در ايران را بر شمرد اما به هنگام عمل در يك گفتمان طرف مقابل را قصيده سرا و عقده اي و... خواند .وقتي اين قشر آدم ها (كه ادعا نمي كنم من شامل آن نيستم) بخواهند جلودار يك حركت باشند مطمين باشيد اين حركت در بهترين حالت به وضع موجود منتهي مي شود. چرا ما منتظر دیکتاتور مصلحی هستیم که دیکتاتور کنونی را زمین بزند و ما را از چنگ دیکتاتوری قدیم نجات دهد؟ مگر همین دیکتاتور مصلح را زمانی پدران ما سرکار نیاوردند؟ چه شد؟ چرا باید اشتباه پدرانمان را دوباره تکرار کنیم؟ من يكي از طرفداران نظريه ي ديكتاتور مصلح هستم منتها به شرط ها و شروط ها ديكتاتور مصلح زماني كارساز است كه ما يك باورمندي حداقلي به مباني دموكراسي و آزادي و حقوق انساني داشته باشيم اما به علت عدم وجود ساز و كار هاي مناسب موفق به پياده سازي آن نباشيم.در اين شرايط و براي فرار از تشدد آراي فرسايشي (مانند انچه در مظروطيت اتفاق افتاد و يا در زمان مصدق و نيز در زمان دولت اصلاحات) باورمند ترين فرد به دموكراسي را به عنوان زمينه ساز اجراي آن در مقام يك ديكتاتور با اختيارات مشخص قرار مي دهيم تا شرايط گذار را فراهم سازد. شرايط گذار از ديكتاتوري به حكومت خرد جمعي توسط توده ها انجام نمي شود .زيرا توده ها به خودي خود موتور محركه ندارند . چرا ما انسانها و پادشاهانمان را در طول تاریخ مقدس می پنداریم ولی از کسانی که محمد و علی را مقدس می پنداریم گله می کنیم؟ متاسفانه ما معمولا لا اله را مي بينيم الا الله را نمي بينيم. هيچ كس مطلق خوب نيست.براي سنجش افراد مي بايست شرايط روزگار آن فرد و اقداماتش را در مقايسه با مشابهين خود سنجيد تا خوبي و بدي مشخص شود. از ديگر سو هيچ انساني مطلق خوب و يا مطلق بد نيست.نفس ادمي مجموعه ي تضاد ها است .خوبي ها و بدي ها در كنار هم سازنده ي شخصيت افراد است. استادي داشتيم در دوره ي دانشگاه معارف 2 درس مي داد و فرمود فلان كس در مرز معصوميت و عصمت قرار داشت دوستي پرسيد اين مرز معصوميت يعني چي؟ گفت گناه كبيره نكرد و گناه صغيره را تكرار نكرد و باز دانشجو پرسيد شما در حمام و دستشويي هم با او بوديد؟ البته اين گفتار منجر به تعليق شد. حالا شما حساب كن كه ما در مورد فردي صحبت كنيم كه از نظر زماني با ما فاصله ي تاريخي دارد.ما نمي توانيم مثلا در مورد كورش بگوييم كه مطلق خوب بود اما مي توانيم بگوييم كه منشور او در زمان او يك شاهكار بود و يا بر مبناي گزارش هاي تاريخي فتح هاي نظامي او را به عنوان تبلور انسانيت در رفتار يك پادشاه بناسيم اما نمي توانيم بگوييم كه در تك تك لحظه هاي حيات خويش خبطي و خطايي نكرد كه بسيا خطاي بزرگي كرد و تاريخ از گزارش آن سر باز زد. چرا ما خودمان را نژاد برتر میدانیم و عرب ها و افغانی ها را موجوداتی ضعیف میپنداریم اما انتظار داریم تا در دنیا مورد احترام قرار بگیریم؟ تمدن موجب برتري است اين در طول تاريخ بوده و كماكان بر قرار است. همواره گفته ام و تكرار مي كنم كه صرف ايراني بودن مزيت نيست.هرگاه توانستيم كاري كنيم كه نام ايران بدرخشد آنگاه مي بايست بگوييم كه ايراني هستيم. گيرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟ در زمان آن پدر و پسر علي رغم تمام شانتاژ هاي خبري موجود گذرنامه ي ايراني داراي اعتبار بود و در تمام ممالك تراز اول دنيا مورد احترام بود ولي در زمان حاضر دولت مانند هند براي رفت و آمد ايرانيان محدوديت عبور و مرور قايل شده و مي گويد ايراني ها بو مي دهند و اصول بهداشتي را رعايت نمي كنند پس از ماست كه برماست احترام هر آدمي در دستان خود اوست و احترام هر مجمعي در دست اعضاي آن مجمع بخصوص نمايندگان رسمي آن است. ملتي كه براي شومن بازي هاي سردمداران خود هورا مي كشد مي بايست منتظر شنيدن صداي هو كردن ساير ملل نيز باشد. وقتي من چه در اين سايت و چه سايت هاي ديگر يه خاطر نوع نوشتارم مورد تسخر واقع مي شوم و افرادي چون من معتقد به حفظ ارزش ها به عنوان سنگ بناي تمدن از بسياري از سايت ها ترد مي شوند . مي بايست صداي خورد شدن استخوان هاي قامت تمدن ايراني را شنيد .و وقتي تمدن نداري احترام نداري. چرا فکر میکنیم هنر نزد ایرانیان است و بس؟ تملق درباريان صفوي چرا دوست من با وزیردفاع آلمان در یک سفر هم کوپه قطار میشود و گرهارد شرودر را در پارک مشغول بازی با نوه هایش می بیند به نحوی که انگار یک شهروند عادی است، اما من وقتی یکی از سیاستمداران کشورم را می بینم میخواهم بدوم و از نزدیک ببینمشان و هزار تا محافظ دارند؟ چرا من شهروند هنوز با هم محله ای هایم نتوانسته ام به توافق برسم تا خودمان برای محل بازی کودکان فکری بکنیم و منتظر شهرداری نباشیم؟ در كشور هاي اروپايي و امريكا و روسيه و بعد ها شرق آسيا يك مرحله ي گذار بين دنياي سنتي و مدرن وجودداشت .در اين مرحله به مرور ابزار و سايل جديد وارد زندگي مردم شد و مفاهيم جديدي كم كم بوجود امد. اين مرحله ي گذار باعث گرديد همزمان با پيشرفت هاي تكنولوژي پيشرفت هاي فرهنگي مناسب نيز انجام شود .از ديگر سو چون در ابتدا سطح شهر و روستا يكسان بود و مرحله ي گذار نيز در تمام سطوح اجتماع پديد امد عملا فرهنگ كل جامعه بهبود يافت. اما در كشوري مانند ايران . ما عملا از دوره ي صفويه بع بعد از دنياي تمدن باز مانديم.دانشمندان عملي ما كم و كم و كمتر شدند و انديشمندان كلامي ما هر روز گسترده و گسترده تر.پيش رفت هاي علمي ما متوقف شد و پيشرفت هاي سفسطه اي ما سرعت نجومي يافت.البته در طول اين بازه يزماني تلاش هايي براي جبران عقب ماندگي ها شد مثلا در زمان نادر و يا امير كبير و يا مشروطه منتها اين تلاش ها با دسيسه چيني جيره خواران متوقف شد. در حالي كه دربار ما مشغول رمل و اسطرلاب بود دنيا در تدارك پايه ريزي علوم نوين بود. در دهه هاي اخير تلاش احمقانه اي براي ايجاد تمام مظاهر تمدن نوين جهان در ايران شد بدون اينكه به پيش زمينه اي لازم براي ورود اين ابزار فكر شود. خلاصه كنم بحث را: گشترس شهر ها به مفهوم جديد شهري بدون در نظر گرفتن آموزش فرهنگ شهر نشيني موجب بروز مشكلاتي شد كه يكي از آنها را شما اشاره كرديد. بي مسوليتي اجتماعي و گسست تبادلات اجتماعي چرا من مشارکت نمی کنم؟ چرا به اصلاحات در دراز مدت اعتقاد ندارم و اونرو یک آرمانشهر میدونم؟ آرمانشهر که هست هم اکنون در زندگی های جوامع دیگر؟ چون به باورمندي نرسيديم چون اجتماع ما گله ي گوسفند است و با اشاره ي چوپانان به اين سمت و آن سمت مي رود.شايد گاهي صداي آبي ما را به سمت خود بكشد اما خيلي زود سيراب مي شويم و باز به امر چوپانان به اين سو و ان سو مي رويم. لزوم مشاركت لزوم حركت باور به اصلاحات باور به دموكراسي و... اينها تفكراتي است كه براي پيگيري آن نياز به باورمندي داريم.متاسفانه نه توده ي جامعه ي ما كه روشنفكر ما نيز به اين حرف ها باور ندارد. امروز عفو عمومي اعلام شود و خارج گود نشينان منتقد به بازي گرفته شوند فردا تمام منتقدين امروز بخشي از بدنه ي اين سيستم خواهند بود.و فراموش مي كنند كه ديروز به چيزي اعتراض مي كرديم كه امروز عضو آن هستيم. چرا تا یک نفر چیز جدید بر خلاف عقایدم مطرح کرد، سرکوبش می کنم؟ بعد انتظار دارم که مرا در اعتراض های دیگر سرکوب نکنند؟ ماست من ترش نيست چرا در پائین این تاپیک نظر موافق خودمان را اعلام می کنیم اما در تاپیک های دیگر مخالفانمان را می کوبیم؟ من گمان میکنم ما دیکتاتور های کوچکی هستیم که تمایل به دیکتاتورهای بزرگتر از خود داریم. منتها توعش فرق میکند، یکی مذهبی اش را می پسندد، یکی غیر مذهبی اش را! یکی زرتشتی و دیگری مسلمانش را! یکی ترک و دیگری ایرانی اش را! :5c6ipag2mnshmsf5ju3 ما ديكتاتور هاي كوچكي هستيم كه ميزان رشد ما بر اساس حماقت ماست. ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد مرسي از تاپيك خوبت 8 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ ما ديكتاتور هاي كوچكي هستيم كه ميزان رشد ما بر اساس حماقت ماست.ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد مرسي از تاپيك خوبت ممنون از تو به خاطر اینکه یک بار دیگه چیزی به من اضافه کردی. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ این دکتر پیران هم همه مقاله هاش به زبان انگلیسیه! فعلا این مقاله رو داشته باشید از شیرآباد زاهدان به زبان انگلیسیه تا یه چند جمله کلی در موردش بنویسم. [h=3] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/h] 6 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ آقا جان قضیه اینه که سازمان ملل یه بودجه داره برای فقرزدایی توی کشورهای جهان سوم. معمولا هم میدنش به پیران. یکی از این پروژه ها، پروژه ی شیرآباد زاهدان هست. شبرآباد زاهدان یه محله است که تو شمال شرقی زاهدان واقع شده و 100 هکتاره و نمونه ی کامل اسکان غیررسمی تو ایرانه! که این اقدامات توش انجام شده: ملتی که از شهرداری چیزی نمیفهمیدن با انتخاب خودشون صاحب شهردار و شورای محلی شدن. شورای محل شیرآباد -افرادی ازخود مردم محروم- با بهره گیری از انگیزه بسیار بالا نزد مالکان برای دریافت سند مالکیت داوطلبانه به تخریب بخش هایی از بافت شیرآباد و آزاد سازی 60 هزار مترمربع پرداختند. کار بهسازی با همکاری شهرداری ، شورا و مردم اجرا شده. با حمایت های دولتی و شورای محل سازمان های غیردولتی ngo زنان به نام مکران و زیتون تاسیس شده و با احیای صنایع دستی به 250 خانواده بی سرپرست رو تحت پوشش قرار داده. مردم روی طرحهای اجرا بشه نظر دادن و خودشون حتی آجر گرفتن دستشون خونه ساختند. برای هر طرح اجرایی حق اعتراض به طرح وجود داشته و مردم اگر طرحی رو دوست نداشتن بهش اعتراض میکردند. حالا چیکار کردن؟ مخ ریش سفیدارو زدن و مردم هم از طریق همین ریش سفیدا مشارکت کردن. بستگی داره مخ زن خوبی باشی یا نه! 8 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ اینم بگم که به خاطر این پروژه پیران -مشاور ارشد سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۲- جایزه ی دفتر عمران این سازمان را به خاطر توسعه محلی صحیح و مشارکت محور در شیرآباد زاهدان دریافت کرده. 6 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ درود.ممنون از تاپیک جالب و دوستانی که مطالب مفیدشون رو گذاشتن.اما حیف که ادامه داده نشده.من فکر میکنم دلیل این که گرایش به اطاعت از شخصی موهومی یا واقعی به عنوان ولی یا رهبر داریم اینه که با این شیوه فکر بزرگ شدیم.از بچگی بخصوص زمان ماها که اینقدر تنوع و پیشرفت نبود،این حرفا رفته تو گوشمون.از وقتی که میرفتیم مهدکودک عکس اقاهارو بالای کلاس میدیم تا وقتی که رفتیم کلاس اول هرروز سرصف سلام و صلوات بود برا بعضیا و پاسداشت مقام بعضیای دیگه و محتوای کتابها این تفکر نیاز به یه منجی رو برام به وجود اورد.حالا چون چشم و گوش پدر و مادرها البته یه عده کمی باز شده و شرایط جامعه عوض شده و میدونیم نسل به نسل ادما باهوشتر هستند شاید بشه امیدی به اینده داشت.البته حدقل 2-3 قرن.اما درمورد خودمون هروقت خواستیم از خودمون شروع کنیم محکوم شدیم.مسخرمون کردند.ترد شدیم.برخورد باهامون شد.واقعا تو جامعه ما حال و روز کسایی هم که میخواستن یه تغییری به خودشون بدن شده همون مثل معروف خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.یه دوستان جالب گفته بود که اگه کم کم اونایی که تغییر کرده اند بتونند یه اجتماع مفید بوجود بیارند وگرنه نمیشه همه رو تغییر داد.چون فرهنگ یه جامه طی قرنها تغییر میکنه.شاید بشه فرهنگ سازی کرد اما جدا ما تنبلیم و از چیزای جدید میترسیم و متاسفانه گاهی ناامید و سرخورده شده ایم.... 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۰ آپ در ارتباط با این تاپیک : http://www.noandishaan.com/forums/thread78993.html 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۰ تنها دلیل اینکه همه نشستنو منتظرن و هیچ تلاشی واسه پیشرفت واقعی نمیکنن 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۵ ببیید اصل وریشه این نوع حکومت ایه که مردم رادر نادانشی وکم اطلاعی بزارن ، بعضا مردم رادرفشارمیزارن تافرصت فکرکردن کنن . مردم رابایکسرخرافات سرگرم می کنند . بین مردم دودستگی میندازن به تعدادی میگن ترکی غیور-به تعدادی میگن کرد سلحشورو..... اینهاو خیلی چیزهای دیگه راهایست برای راحت جکومت کردن. غیرت چیست؟ بعضی ازاینها حکایت همون هندونه گذاشتن راداره . مثلا خودم هادت دارم کسی که چیزی میپرسه بدونه حاشیه ورک جواب بدم مثلا یکی یکاری انجام داد -داشت مثلا ایرادکارنقاش رامیگرفت یهوبمنم گیرداد اینم همیشه عصبانی ازونا که ازدماغ فیل افتادن گفتم خودت که کارت بیشترمشکل داشت گفت کجاش گفتم همونجا که ..............ی آقا قهرکره چیطوری. حالا می دونید چرا چون ما عادت کردیم هرکاری میکیم همه بگن به به چه خوب - نوکرتم- قربونتم حاکپاتم و.......... ولی تولغات من اینا یعنی چاپلوسی واستفاده نمی کم. حالا جواب این سوالات شد نه: هماهنگ کننده ی ارکستر معنی میکنند، ما رهبر ارکستر معنی کرده ایم!-هنور فرق ریاست را با مدیریت نمیدانیم! فرقشومی دونیم ولی ببخشید چون بعضی ها عقده دارن می خوان بگن ما اینیم درکشوری که هنوزمیگن ببین آقا چه صورت پرنوری داره چی توقعی است . پیشنهادم اینه که به روزنشید!چون تهش دیوانگیه! درست همون کارهای که امپراطورها مثل ژاپن میکردند- 1 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۵ فقط یادش بخیر چه بحث های میکردیم 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده