Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ چند وقتی است (حدود 2 سال) سوالاتی مغز مرا به خودش مشغول کرده. و هر روز هم که میگذرد این را هم در رفتار خودم هم در رفتار دیگران هم در اینجا و هم در دنیای واقعی به وفور مشاهده میکنم! هر از چندگاهی در تاپیک های مختلف هم اشارات کوچکی به ان کرده ام. ما جهان سومی ها علاقه ی زیادی به واژه های رهبر، امام، رئیس، آقا، کبیر و ... داریم. در همه ی جای دنیا conductor را هماهنگ کننده ی ارکستر معنی میکنند، ما رهبر ارکستر معنی کرده ایم! هنور فرق ریاست را با مدیریت نمیدانیم! جدا همیشه برای من سوال بوده! چرا نقش های سیاسی ما تحت سیستم فکری استبدادپذیری مان اینقدر عوض می شوند؟ مدیر دولت را رئیس دولت معنی میکنیم، هماهنگ کننده ی جنبش را رهبر انقلاب! چرا ما منتظر دیکتاتور مصلحی هستیم که دیکتاتور کنونی را زمین بزند و ما را از چنگ دیکتاتوری قدیم نجات دهد؟ مگر همین دیکتاتور مصلح را زمانی پدران ما سرکار نیاوردند؟ چه شد؟ چرا باید اشتباه پدرانمان را دوباره تکرار کنیم؟ چرا ما انسانها و پادشاهانمان را در طول تاریخ مقدس می پنداریم ولی از کسانی که محمد و علی را مقدس می پنداریم گله می کنیم؟ چرا ما خودمان را نژاد برتر میدانیم و عرب ها و افغانی ها را موجوداتی ضعیف میپنداریم اما انتظار داریم تا در دنیا مورد احترام قرار بگیریم؟ چرا فکر میکنیم هنر نزد ایرانیان است و بس؟ چرا دوست من با وزیردفاع آلمان در یک سفر هم کوپه قطار میشود و گرهارد شرودر را در پارک مشغول بازی با نوه هایش می بیند به نحوی که انگار یک شهروند عادی است، اما من وقتی یکی از سیاستمداران کشورم را می بینم میخواهم بدوم و از نزدیک ببینمشان و هزار تا محافظ دارند؟ چرا من شهروند هنوز با هم محله ای هایم نتوانسته ام به توافق برسم تا خودمان برای محل بازی کودکان فکری بکنیم و منتظر شهرداری نباشیم؟ چرا من مشارکت نمی کنم؟ چرا به اصلاحات در دراز مدت اعتقاد ندارم و اونرو یک آرمانشهر میدونم؟ آرمانشهر که هست هم اکنون در زندگی های جوامع دیگر؟ چرا تا یک نفر چیز جدید بر خلاف عقایدم مطرح کرد، سرکوبش می کنم؟ بعد انتظار دارم که مرا در اعتراض های دیگر سرکوب نکنند؟ چرا در پائین این تاپیک نظر موافق خودمان را اعلام می کنیم اما در تاپیک های دیگر مخالفانمان را می کوبیم؟ من گمان میکنم ما دیکتاتور های کوچکی هستیم که تمایل به دیکتاتورهای بزرگتر از خود داریم. منتها توعش فرق میکند، یکی مذهبی اش را می پسندد، یکی غیر مذهبی اش را! یکی زرتشتی و دیگری مسلمانش را! یکی ترک و دیگری ایرانی اش را! 32 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ نترون عزیز میدونی چرا اینطوریه؟؟؟؟؟ چون تو یکی از تایپیک هام گفتم که خیلی از آداب و روسوم و خیلی از تفکرها از زمان کودکیمان که زمان رشد و بلوغ بوده بهمون القاء شده.........والانم که بزرگ شدیم چون جوامع بشری امروزی دچار تغییر و تحول شده و ما با یه سری از تغریباً اعتقادات غلط و ممیزی شده بزرگ شدیم کارها و عمل ها با هم در دنیای واقعی هماهنگی نداره و حالا هم دچار یطور گیجی ذاتی شدیم........ بنظر من باید ذهن دوران طفولیت رو پاک کنیم وبا یک سری از واقعیت های این عالم هستی شروع به تصمیم گیری و حرکت کنیم.........تا این الفاضی رو که گفتی مثل امام رهبر و حضرت و رئیس و کبیر از ذهن ما بچه های امروزی پاک نشه وظعیت همینه که هست. 14 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ چون از اول به گوشمون خوندن که روزی 1 ناجی خواهد آمد... ماهم فقط دنبال آقا بالا سریم تا خودمون قدمی از قدم بر نداریم و خسته نشیم 12 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ چون از اول به گوشمون خوندن که روزی 1 ناجی خواهد آمد... ماهم فقط دنبال آقا بالا سریم تا خودمون قدمی از قدم بر نداریم و خسته نشیم خب برای اینکه یه دیکتاتور بخواد حکومتش پا برجا بمونه همیشه سعی میکنه یکی از خودش بالاتر رو برای این عوام معرفی کنه و همچنان با اینجور جملات سواری بگیره.... 9 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ خب برای اینکه یه دیکتاتور بخواد حکومتش پا برجا بمونه همیشه سعی میکنه یکی از خودش بالاتر رو برای این عوام معرفی کنه و همچنان با اینجور جملات سواری بگیره.... بله الانم که این تئوری رو ما دراه پیدا میشه مثه هلو هم جواب داده از سایه ی خودمونم میترسیم تا نکنه جزو یاران ناجی نباشیم میترسیم و ساکتیم... 6 لینک به دیدگاه
Ali Akbar.J 3914 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ چون از اول به گوشمون خوندن که روزی 1 ناجی خواهد آمد...ماهم فقط دنبال آقا بالا سریم تا خودمون قدمی از قدم بر نداریم و خسته نشیم دقیقا .به همین دلیل ما هم منتظر دیگرانیم تا کار درست را انجام بده. مثلا تو دانشگاه دنبال یکی هستیم که مساله ها را از اون کپی کنیم و.... ولی دقت کردین ما واعظان خوبی هستیم اما عملگرا نیستیم، کلا منتظریم یکی یه کاری بکنه زود ازش انتقاد کنیم کاری هم نداریم که کار درست رو انجام میده یا غلط . البته درسته از بچگی به ما ها یک چیزهایی القا کردند اما نمیشه این رو بهونه کرد و کاری انجام نداد و... 9 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ دقیقا .به همین دلیل ما هم منتظر دیگرانیم تا کار درست را انجام بده. مثلا تو دانشگاه دنبال یکی هستیم که مساله ها را از اون کپی کنیم و....ولی دقت کردین ما واعظان خوبی هستیم اما عملگرا نیستیم، کلا منتظریم یکی یه کاری بکنه زود ازش انتقاد کنیم کاری هم نداریم که کار درست رو انجام میده یا غلط . البته درسته از بچگی به ما ها یک چیزهایی القا کردند اما نمیشه این رو بهونه کرد و کاری انجام نداد و... کسی نگفت حالا که از بچگی یه سری حرف های غلط بهمون القاء شده ما هم باید ساکت بشینیم باید به هر نحوی که شده پاکشون کنیم و با تفکرات روز بریم جلو چون ما الان تو قرن 21 هستیم بس نباید فکرامون برای چندین قرن پیش باشه. 5 لینک به دیدگاه
Ali Akbar.J 3914 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ کسی نگفت حالا که از بچگی یه سری حرف های غلط بهمون القاء شده ما هم باید ساکت بشینیمباید به هر نحوی که شده پاکشون کنیم و با تفکرات روز بریم جلو چون ما الان تو قرن 21 هستیم بس نباید فکرامون برای چندین قرن پیش باشه. من به صورت عام گفتم و منظورم فرد خاصی نبود.منظورم این نبود ک هر چیزی ک گفته شده غلطه، چیزهایی ک گفته شده شاید اون زمان درست بودن و حتما الان اون گفته ها باید تغییر داده بشن و بروز باید گفته بشن. 4 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ من به صورت عام گفتم و منظورم فرد خاصی نبود.منظورم این نبود ک هر چیزی ک گفته شده غلطه، چیزهایی ک گفته شده شاید اون زمان درست بودن و حتما الان اون گفته ها باید تغییر داده بشن و بروز باید گفته بشن. یعنی چی اون فکر های قدیمی باید به روز گفته بشن؟ خب اونطوری که میشه شیرمالیدن سر خودمون 4 لینک به دیدگاه
Ali Akbar.J 3914 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ یعنی چی اون فکر های قدیمی باید به روز گفته بشن؟ خب اونطوری که میشه شیرمالیدن سر خودمون یعنی شما معتقدین ک هر چی گفته شده غلطه؟ من میگم بعضی چیزهایی ک اون موقع گفته شده اون زمان کاربرد داشته ولی الان خیلی چیزها عوض شده و باید مطابق زمونه اموزش داده بشه ، مثلا پدر و مادر شما و من به شما و من یه چیزهایی گفتن ولی شما و من به فرزندانمون دیگه نمی تونیم همونا رو بگیم نمیدونم تونستم منظورم رو درست بیان کنم؟ 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ من گمان میکنم ما دیکتاتور های کوچکی هستیم که تمایل به دیکتاتورهای بزرگتر از خود داریم. منتها توعش فرق میکند، یکی مذهبی اش را می پسندد، یکی غیر مذهبی اش را! یکی زرتشتی و دیگری مسلمانش را! یکی ترک و دیگری ایرانی اش را! باز خوبه شما می اندیشی که ما دیکتاتور کوچکیم. من فکر میکنم ما هیچیم،هیچ تر از هیچ. نیست ها همیشه نیاز دارند به هست ها. مردمانی که همواره دست به دامان جایی بودند تا شاید یک گوشه چشم کوچکی به آنها شود. ما مردم خاورمیانه ایم، مردمانی تشنه،مردمانی که برای باران هم باید دعا میکردیم و از آسمان التماس میکردیم. یاد گرفتیم همه چیزمان را از دیگران بخواهیم و به ازای آن منتی عظیم بر سرمان بگذارند و پیشانیمان را به خاک بمالیم با این توجیه که وظیفه مان است. پیشانیت وقتی به خاک مالیده شود، نا خود آگاه پیشانی دیگران را هم به خاک میمالی........ اما گوش ها بسته تر از این حرفاست که من ادامه بدم؛چون مرا توان مقاومت دربرابر جذبه و قهر بُت های بزرگ خاورمیانه نیست. 7 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ یعنی شما معتقدین ک هر چی گفته شده غلطه؟ من میگم بعضی چیزهایی ک اون موقع گفته شده اون زمان کاربرد داشته ولی الان خیلی چیزها عوض شده و باید مطابق زمونه اموزش داده بشه ، مثلا پدر و مادر شما و من به شما و من یه چیزهایی گفتن ولی شما و من به فرزندانمون دیگه نمی تونیم همونا رو بگیمنمیدونم تونستم منظورم رو درست بیان کنم؟ والا هر چی که ولی خیلی چیزها به غلط بیان شده که باید اصلاح بشه آره منظورتون رو تو همون مقل و قول اول گرفتم ولی خواستم یه کم بازتر بشه تا راحتر بشه در موردش بحث کرد 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ باز خوبه شما می اندیشی که ما دیکتاتور کوچکیم.من فکر میکنم ما هیچیم،هیچ تر از هیچ. نیست ها همیشه نیاز دارند به هست ها. مردمانی که همواره دست به دامان جایی بودند تا شاید یک گوشه چشم کوچکی به آنها شود. ما مردم خاورمیانه ایم، مردمانی تشنه،مردمانی که برای باران هم باید دعا میکردیم و از آسمان التماس میکردیم. یاد گرفتیم همه چیزمان را از دیگران بخواهیم و به ازای آن منتی عظیم بر سرمان بگذارند و پیشانیمان را به خاک بمالیم با این توجیه که وظیفه مان است. پیشانیت وقتی به خاک مالیده شود، نا خود آگاه پیشانی دیگران را هم به خاک میمالی........ اما گوش ها بسته تر از این حرفاست که من ادامه بدم؛چون مرا توان مقاومت دربرابر جذبه و قهر بُت های بزرگ خاورمیانه نیست. آیا ما برای دیگری هست نیستیم؟ 3 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ آیا ما برای دیگری هست نیستیم؟ نه ما نیست هستیم برای کسیکه از ما نیست تر است. همون شکلی که در اول تاپیکت گذاشتی، همون قضیه مرغ های تخمی، باور کن اصلاح شدنی نیست. این جهان بینی مردم خاورمیانه از اساس مشکل داره، تعویض جهان بینی هم به این راحتی ها نیست. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ نه ما نیست هستیم برای کسیکه از ما نیست تر است. همون شکلی که در اول تاپیکت گذاشتی، همون قضیه مرغ های تخمی، باور کن اصلاح شدنی نیست. این جهان بینی مردم خاورمیانه از اساس مشکل داره، تعویض جهان بینی هم به این راحتی ها نیست. پس اهمیت من چی میشه این وسط؟ 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ پس اهمیت من چی میشه این وسط؟ من کیه؟ اگر منظورت ما هستیم، ما هم با عرض معذرت تفاله های همین جهان بینی هستیم که کودکی و نوجوانی و حتی قسمتی از جوانیمون را در تحت تاثیر شستشوی مغزی این جامعه بودیم. شما به زندگی خودت هم نگاه بندازی،هنوز روی چیزهایی مقیدی که کاملا باطله،اما نمیتونی ترکشون کنی. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ من کیه؟اگر منظورت ما هستیم، ما هم با عرض معذرت تفاله های همین جهان بینی هستیم که کودکی و نوجوانی و حتی قسمتی از جوانیمون را در تحت تاثیر شستشوی مغزی این جامعه بودیم. شما به زندگی خودت هم نگاه بندازی،هنوز روی چیزهایی مقیدی که کاملا باطله،اما نمیتونی ترکشون کنی. بابا توام دیگه خیلی نا امیدی! خب چیکار کنیم؟ دست و پا بزنیم تو این منجلاب؟ 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ بابا توام دیگه خیلی نا امیدی!خب چیکار کنیم؟ دست و پا بزنیم تو این منجلاب؟ چطوری میخواهی با بالای هزار سال قدرت شمشیر و ترس از آتش دوزخ و.... مبارزه کنی؟ حریف مردم عوام این سرزمین نمیشی، البته خواصش هم دست کمی از این عوام ندارند یکی از یکی شیاد تر. فقط میتونی خودت را درست کنی به امید اینکه دیگری هم خودش را درست کنه تا از جمع این درست ها جامعه ای درست شکل بگیره. اما اگه میخواهی این جامعه را درست کنی،نمیتونی میشه همون پا زدن تو منجلاب. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ چطوری میخواهی با بالای هزار سال قدرت شمشیر و ترس از آتش دوزخ و.... مبارزه کنی؟ حریف مردم عوام این سرزمین نمیشی، البته خواصش هم دست کمی از این عوام ندارند یکی از یکی شیاد تر. فقط میتونی خودت را درست کنی به امید اینکه دیگری هم خودش را درست کنه تا از جمع این درست ها جامعه ای درست شکل بگیره. اما اگه میخواهی این جامعه را درست کنی،نمیتونی میشه همون پا زدن تو منجلاب. خب دیگه به نظر من این راه حله. همین نسل 70 ای ها رو نگاه کن... کلا تو یه فاز دیگن نسبت به نسل قبل از ما. اونا تو دوران نوجوانیشون اینترنت داشتن، ماهواره داشتن ... به همین راحتی هم هرچیزی رو قبول نمیکنن. من فکر کنم به رنسانس توی جامعه ایران تو راهه. کم کم خرافات از جامعه ما رخت بر خواهد بست. فرآیند خروج ما از خرافات از اروپا سریعتر خواهد بود. شاید به عمر من و تو قد نده. اما حرفمون رو میزنیم و مقدمه اش رو فراهم میکنیم. شاید باورت نشه! اما پیران یه نظریه داره به نام "از جا کندن اجتماعی" با استفاده از این نظریه تونسته توی یکی از دورافتاده ترین روستاهای سیستان بلوچستان از مردم مشارکت مدنی بگیره! پس نمونه ها نشون میده که اینا شدنیه. حتی تو همون بافت اجتماعی ای که فکر میکنیم تغییرناپذیره... کافیه stakeholder هایی پیدا بشن که در مردم نفوذ کافی داشته باشند و مورد اعتماد مردم باشن تا شاید بشه تغییر رو در سطح پدران و مادرانمون تسریع کرد. من نمیدونم تو انجمن چرا اینقدر فضای ناامیدانه وجود داره. توی محیط دانشگاه و گاها که با اساتید پیشکسوت هم صحبت میشم، خیلی امیدوارانه صحبت می کنند. اونا با هر تغییر کوچیکی خوشحال میشن. با هر حرکت مثبتی انرژی می گیرن. و البته به قول مارکس امید منشا همه تحولات است! 8 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ کافیه stakeholder هایی پیدا بشن که در مردم نفوذ کافی داشته باشند و مورد اعتماد مردم باشن تا شاید بشه تغییر رو در سطح پدران و مادرانمون تسریع کرد. من نمیدونم تو انجمن چرا اینقدر فضای ناامیدانه وجود داره. توی محیط دانشگاه و گاها که با اساتید پیشکسوت هم صحبت میشم، خیلی امیدوارانه صحبت می کنند. اونا با هر تغییر کوچیکی خوشحال میشن. با هر حرکت مثبتی انرژی می گیرن. و البته به قول مارکس امید منشا همه تحولات است! منظورتون از stakeholder ها کیا هستن؟ جز انسان های مذهبی مگه کسی میتونه در بین عوام ایران کاریزما بشه؟ درسته همیشه صحبت از امید بوده و هست. ایران 1404 هم صحبت هست،اما مطمئن باش وضعیت ما از امروز بدتره اونزمان با این وضعی که پیش میریم. همون اساتیدتون چه عملی انجام دادن؟ به نظرم اگه بشه مثال عملی زد خیلی بهتره تا بشینیم بحث کنیم میشه یا نمیشه. مثلا یکی بگه بنده تونستم چنین رفتار مدنی را به یک گروه یاد بدم و این هم نتیجه اش. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده